جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


نویسنده بدون تعارف


نویسنده بدون تعارف
در ادبیات انگلیس رولد دال چهره شاخصی است که حتی منتقدان سرسخت ومخالف وی نمی‌توانند تاثیر عمیق وی را در حوزه ادبیات کودک و نوجوان انکار کنند. رولد دال در زمان حیات خود (۱۹۱۶-۱۹۹۰)، آثاری را برای کودکان و نوجوانان خلق کرد که موجب کتابخوانی جدی مخاطبان خود شد و این امری است که دست‌کم یکی از خدمت‌های او به ادبیات محسوب می‌شود.
رولد دال زیرک بود و نیازهای مخاطبان گروه سنی آثارش را به‌خوبی می‌شناخت. او می‌دانست که تقریبا همه بچه‌ها از وضعیت مدرسه و نظام آموزشی گله دارند و با در نظر گرفتن همین امر رمان نوجوان «ماتیلدا» را خلق کرد. دال در این رمان با زبان و نثری طنزآمیز شخصیت معلم‌ها، مدیر مدرسه و حتی روحیه و ظرفیت خود دانش‌آموزان را با رندی به تصویر می‌کشد.
این به تصویر کشیدن البته کاملا محسوس و آشکار است و قابل لمس و دریافت و از دید کمتر کسی دور می‌ماند. دال جزو آن دسته از نویسندگانی است که برای توصیف شخصیتی از «ظاهر» و «ویژگی‌های ظاهری» او آغاز می‌کند و سپس این امر را حتی در مواردی به اسمی که برای آن شخصیت برمی‌گزیند، تسری می‌دهد. در ماتیلدا مدیر مدرسه زنی گنده و اصطلاحا غول پیکر است و صورتی کاملا خشن دارد اما این وجه تنها بخشی از هنر رولد دال را نشان می‌دهد. او برای تاکید جدی‌تر روی آن شخصیت، به فراخور موقعیت‌ها از «بازی‌های زبانی» به‌خوبی بهره می‌برد و همین ویژگی یکی از مختصات نثر او را می‌سازد.
نثر رولد دال در جاهایی با بازی زبانی کاملا صریح، تند و حتی گزنده همراه می‌شود. به‌طوری که ضمن خنداندن مخاطبی که حس می‌کند از نظر روحی «پالایش» و «تخلیه» شده است، تلخی خاصی را در نهایت در بطن این کلام حس می‌کند؛ امری که در کنه وجود مخاطب به‌خوبی نفوذ می‌کند وتا مدت‌ها با او می‌ماند.
رولد دال در رمان ماتیلدا بدون هیچ «ملاحظه» و «تعارف» خاصی آنچه را که می‌بیند و می‌داند بازگو می‌کند که البته به این پرداخت داستانی خوب و پرکششی نیز می‌بخشد. نثر دال می‌تواند چنان تند و گزنده و رک باشد که مخاطب را در وهله اول متعجب و غافلگیر سازد اما بعد رفته رفته مخاطب متوجه می‌شود که برای خوانش اثری از دال باید به این وضعیت عادت کند که به‌تدریج همین اتفاق هم می‌افتد. بسیاری از منتقدان کتاب‌های کودک و نوجوان، کارشناسان ادبی و حتی کتابداران منتقدان جدی و سرسخت آثار دال بودند، تا جایی که برخی از کتاب‌هایش را تحریم می‌کردند و خواندن آنها را برای کودک و نوجوان مضر می‌دانستند.
علت این امر «برقراری ارتباط» عمیق و موثر داستان‌های دال با مخاطبان اصلی و مورد نظر کارهایش بود، یعنی همان کودکان و نوجوانان اما ظاهرا این نکته احساس خطری را در بزرگسالان پدید می‌آورد که موجب می‌شد بخواهند به هر طریق از دسترس نوشته‌های دال در امان باشند! دلیل این امر شاید نوع نگاه غیر متعارف دال به روابط میان بزرگسالان (اعم از والدین، معلم‌ها و مسوولان آموزشی) با کودکان است، چه این کودکان در مقام فرزند آنها باشند و چه به‌عنوان شاگرد زیردست آنها! با این حال این جنس نگاه به مذاق بسیاری از منتقدان خوشایند نبود و او را محکوم می‌کردند به استهزاء بزرگسالان و تحقیر آنها نزد کودکان!
اما حقیقت این است که کودکان و نوجوانان هوشیارتر از آنی هستند که تصور می‌شود و همین راز موفقیت دال بود. او به گفته خودش هیچگاه کودکان و نوجوانان را دست‌کم نمی‌گرفت و به علم به زیرکی آنها برایشان می‌نوشت. شاید به جرأت بتوان گفت دال یکی از نخستین نویسندگانی بود که «مفهوم کودکی» را درک کرد و درترویج آن کوشید.
جالب اینجاست که بسیاری از خوانندگان جدی رولد دال در یادداشت‌ها و نظرات خود گفته‌اند که می‌دانند دال در خیلی جاها «اغراق» می‌کند و مسائل مختلف را در قالب «طنز» برایشان بیان می‌کند. با این حال همچنان برخی از بزرگسالان آثار او را برای کودک و نوجوان «مخرب» می‌پندارند و هیچ توجهی به ظرفیت و میزان درک و تشخیص خوانندگان مورد نظر آثار دال ندارند.
«طنز» در لابه‌لای نوشته‌های رولد دال جای دارد، طنزی که گاه بسیار گزنده و تلخ می‌شود و گاهی بسیار دلنشین و با حسی زیبا همراه است. دال با جسارتی بی‌بدیل به موضوعاتی می‌پردازد که هر نویسنده‌ای به این خوبی از عهده‌اش بر نمی‌آید. «مرگ» یکی از این مسائل است که با ظرافتی خاص در برخی آثارش مورد توجه اوست. برای دال بازی با عناصر زبانی کار ساده‌ای است و او با تسلط به زبان وکارکردهایش در موقعیت‌های مختلف به خوبی از آن برای بیان مقصود خود، انتقاد از شرایط و بازگویی مسائل اجتناب‌ناپذیر زندگی بهره می‌برد.
دال درواقع همواره می‌کوشید ابتدا خودش را به‌جای مخاطب بگذارد و بعد از «زبان» او همان مطلبی را بنویسد که ضمن برآورده‌کردن خواست خودش، به نیاز مخاطب هم پاسخ می‌داد. به‌طوری که کودکان و نوجوانان همیشه احساس می‌کردند بالاخره یکی پیدا شده که طرفدارشان باشد و نیازها و مشکلاتشان را بفهمد.
برخی از منتقدان دال را متهم می‌کردند که «خشونت» را وارد حوزه ادبیات کودک کرده است. در این مورد دال چنین جواب داده است: «درست است که من خشونت را وارد کتاب‌هایم کرده‌ام اما همواره آن را با طنز تعدیل کرده‌ام. خشونت آثار من هرگز به قصد ترساندن بچه‌ها نیست و صریح مطرح نشده است. من به این دلیل خشونت را در آثارم می‌گنجانم که باعث خندیدن بچه‌ها می‌شود. بچه‌ها خودشان می‌دانند که این خشونت ظاهری است، به خصوص که من آن را با عناصر طنز و فانتزی در هم می‌آمیزم و همین باعث می‌شود بچه‌ها بیش از آنکه بترسند، جذب خود کار بشوند...»
دال معتقد است که بزرگسالان، صرفنظر از اینکه چه جایگاهی دارند، اغلب از قدرت خود علیه کودک استفاده می‌کنند، گویی کودک هیچ نمی‌فهمد و تازه باید توسط والدین یا مقامات آموزشی مدرسه «متمدن» و «مودب» شود! دال با نقض کلیشه‌های فکری متعارف و رایج جامعه در خصوص نوع رابطه میان بزرگسالان و کودکان، چه درمحیط خانواده و چه درمحیط مدرسه، انتقاد بسیاری را برانگیخت. دال با «لحنی» بسیار صمیمی و ساده و بی‌ریا کودکان و نوجوانان را با خودش همراه می‌ساخت تا در داستان‌هایش به آنها بال و پر بدهد و با تاکید به آنها بگوید که آنها را باور دارد.
این لحن ملموس و صمیمانه که به درستی با روحیه و خواست مخاطبان مطابق بود، موجب برانگیختن حس همدلی و همراهی مخاطبی می‌شد که پس از اعتماد به نویسنده خود، شگردهای او را در مسیر نوشتن تشخیص می‌داد و از آنها لذت می‌برد.
رولد دال در تلفیق عناصر بسیار متفاوتی چون طنز، فانتزی، حس خشونت، بدبینی و اغراق در امور مختلف تسلط داشت، به‌طوری که می‌توانست به سادگی فضایی غم‌انگیز را به سرعت و با غافلگیری به فضایی خنده‌دار و شاد تبدیل کند. این امر که غافلگیری مدام خوانندگان را در برداشت، باعث هیجان و لذت بیشتر کودکان و نوجوانانی شده که هنوز هم شخصیت‌های داستان‌های او را به اسم می‌شناسند، حتی با اینکه می‌دانند دال با «غلو»پرداخت داستانی‌اش را جذاب‌تر ساخته است .
منبع : روزنامه تهران امروز