یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


رازماندگاری رند فرزانه


رازماندگاری رند فرزانه
از میان شاعران فارسی زبان هیچ کس توفیق آن را نداشته است که به اندازه حافظ مطلوب نظر عام و خاص قرار گیرد و فضای ادب و هنر و فرهنگ فارسی را به خود اختصاص دهد و بی شک دیوان حافظ پر خواننده ترین دیوان شعرفارسی و خود او محبوب ترین شاعر در میان فارسی زبانان جهان و از دیدگاه بسیاری از شعرشناسان بزرگ ترین غزل سرای زبان فارسی و یکی از اعجوبه های شعر در کل تاریخ بشری است.
خواجه شیراز که ما او را حافظ می خوانیم، شعرش را با زبان غیب «لسان الغیب» می داند و در سوگ و بزم، خوشی و ناخوشی، سرا و ضرا به آن پناه می برند. جویندگان راه حق و سالکان طریقت از لسان او معرفت می جویند و رندان و قلندران و... نیز شعر او را چاشنی زندگی خود می کنند و مقتدا و آرمان گاه خود می دانند.
او در حدود سال ۷۲۶ه.ق در شیراز زاده شده و دوران دانش آموزی و دانش اندوزی را در شیراز گذراند و بقیه عمر شصت و چندساله خویش را برخلاف شاعر بلندآوازه و هم شهری اش سعدی شیرازی، جز معدود سفرهای کوتاه در همان شهر گذراند، تا این که که در سنه ۷۹۲ه.ق رخت به سرای باقی کشید.
او از همه علوم قرآنی از قرائت و تفسیر گرفته تا کلام و فلسفه و عرفان و... بهره ها داشت و حتی شگرد شاعری و سبک ویژه بیان خود را از قرآن کریم آموخته بود و در آگاهی از زیر و بم الفاظ و معانی و مفاهیم از آن الهام می گرفت. و حتی در بعضی از غزلیات به حسن صوت خود نیز اشاره نموده است:
بحث بلبل بر حافظ مکن از خوش نفسی
پیش طوطی نتوان صوت هزار آوا کرد
و لذا اگر در خانه هر ایرانی، اینک در کنار قرآن دیوان حافظی هم هست و اگر چنان چه که با قرآن استخاره می کنند، از دیوان حافظ هم فال می گیرند جای چندان شگفتی و حیرت نیست.
حافظ وقتی به علم و ادب روی آورد، هرگز دانش خود را دست مایه مال اندوزی قرار نداد. و حتی پس از آن که در پرتو موقعیت خود مورد توجه حاکمان و فرمانروایان فارس شد و به دربار ابواسحق اینجو و شاه شجاع مظفری راه یافت و از عنایت ویژه حاج قوام الدین برخوردار گردید، باز ناداری و فقر و نیاز از دامن او برچیده نشد و درد فقدان فرزند برای حافظ هم به سان فردوسی و خاقانی در فراق رشید دل شکن بود و در ژرفای خویش زخمی سنگین بر جای داشت:
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین
قره العین من آن میوه دل یادش باد
که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد
از میان پادشاهان معاصر حافظ، شاه ابواسحق با او در نهایت حرمت و ادب رفتار و دوران حکومت سخت گیرانه امیر مبارزالدین محمد که با تعصب و خشونت همراه بود، اوج تلخی زندگانی خواجه شیراز بود و حافظ بیشترین غزل های ناب خود را در مبارزه با این پادشاه ریاکار و عوام فریب و با لحنی نیش دار توام با طنز و گزنده سروده و با کنایه و تمسخر او را «محتسب» خوانده است. او با سالوسیان و ریاکاران مزور زمان خود سخت درافتاده و ضربه های سخت و کاری به آنها زده است.
حافظ این خرقه بینداز مگر جان ببری
کاتش از خرمن سالوس و کرامت برخاست
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم
وین نقش زرق را خط بطلان بسر کشیم
حافظ غزل فارسی را به اوجی از تعالی و تکامل رسانید که همه قریحه آزمایان و خداوندان سخن در برابر والایی و کمال هنری سخن او اظهار عجز و درماندگی کردند و به همین اعتبار است که او را خاتم الشعرای ایران می نامند و مدعی اند که پس از او سخن فارسی روبه انحطاط و زوال نهاد، زیرا پیش از او غزل را یا عارفانه می گفتند و یا عاشقانه. اما حافظ راهی را از این میانه برگزید و آن تلفیق و ترکیب عشق و عرفان و دست یافتن به شیوه ای بود که تا عصر او سابقه نداشته و اگر داشته، هرگز به این زیبایی و کمال و ارزش مندی نبوده است.
در غزل های اجتماعی حافظ، فرهنگ گذشته ایران با همه کمال ایرانی- اسلامی خود رخ می نماید و گویی حافظ در ترکیب و تلفیق دو فرهنگ ایرانی و اسلامی به مانند استاد فرزانه توس، فردوسی، به توفیق بیشتری دست یافته است و قطعاً حافظ هم به سان فردوسی در عرصه سخن با همان صداقت بی مانند در عرصه شعر خویش را به نمایش گذاشته است.
او شاعر شیرین بیانی است که با فنون سخن، دل خاص و عام را برده و نور معرفت را در قلوب همه روشن کرده است و پایه سخن را از سحر مبین هم بالاتر برده و به پای اعجاز رسانیده است.
اما مقبولیت و محبوبیت تام و بی چون و چرای حافظ از کجا سرچشمه می گیرد؟ آیا ما در روزگاری زندگی می کنیم که شباهت فراوان با روزگار حافظ دارد و یا ما گرفتار مصائبی هستیم که حافظ بوده است؟ و یا حافظ چنان نابغه ای است که ما تازگی به کشف عظمت او نائل می شویم؟ و راز ماندگاری حافظ و اشعارش چیست؟
قطعا باید راز ماندگاری اشعار حافظ را از یک سو در انتخاب واژه ها و ترکیب آن ها و هماهنگی اوزان و اصوات و موسیقی درونی و بیرونی شعر که مجموعا تأثیری همانند تأثیر موسیقی در ذهن شنونده ایجاد می کند و از سوی دیگر تأثیر موسیقی و شعر او از جهت ایجاد معانی و خیالات و عواطف دانست؛ زیرا شعر حافظ به علت بافت خاص کلام و به جهت استفاده از امکانات والای زبان به سان منشوری است که هر ناظری سطوحی از آن را با رنگی خاص می بیند. عارف سالک را در اندیشه های عارفانه فرو می برد و عواطف او را برمی انگیزد. و او را به ابدیت پیوند می دهد و بزرگ ترین هنر حافظ این است که ظرفی ساخته است که گمان می کنی پر است، اما خالی است و گمان می کنی خالی است، اما پر است. و حافظ سخت کوشیده است که خود را پشت واژه پنهان کند، به گونه ای که اگر جدی با اشعارش روبه رو شوی احساس می کنی که او تو را به بازی گرفته است. و اگر برای تفنن و بازی دیوانش را بگشایی احساس می کنی که به طور جدی با تو روبه رو شده است.
راز ماندگاری شعر حافظ و نام حافظ آن است که او نمونه ای از جان های تلاش گر و سخت کوش است که می خواهد انسان را از بندهای کهن رهایی بخشد و ابزار و وسیله ای جز کلام و الفاظ و عبارات ندارد و لهذا می کوشد که آن را در اوج بلاغت به کار گیرد.
راز ماندگاری شعر حافظ آن است که شعر حافظ بازتاب زندگی امروزین است و گویا او می دانسته است تنها بازتاب حقایق زندگانی انسانی است که هنر راستین به وجود تواند آورد و بدون انسان و در خارج از محدوده نیازها و گرایش های او هیچ هنری نمی تواند وجود داشته باشد.
دلیل جاودانگی حافظ و اشعارش آن است که پیوندش با جهان به گونه ای است که گویی با همه هستی و کائنات هم آغوش شده است و همه چیز زبان باز کرده است و با حافظ سخن گفته و او نیز متقابلا در قالب «تشخیص- جان بخشی» (Personnification) آنها را به گفتار و رفتاری انسانی واداشته است و به همین جهت است که شعرش فراتر از زمان است و آن گاه که دوش می گوید نه همین شب است که زمان ما و هزار سال بعد را نیز دربرمی گیرد.
فلسفه دوام نام حافظ و شعرش آن است که قوت و صراحت و حقیقت شعرش را مثل یا شبه مثل نموده است و آن چه از حیث معنا آورده است خلاصه ای از معرفت و روح زندگی تاریخی و اجتماعی مردم ایران خاصه طبقه باسواد و ممتاز عصر خویش است و او به سان اغلب شاعران، زیاد به مدیحه سرایی نپرداخته است و آن مقدار اندک که گفته است تا ممکن بوده است از غلو و اغراق پرهیز نموده است.
لطافت عمده شعر حافظ در این است که شاعر به قدر خردلی از حدود عقلی و حقیقت واقع، تخطی نکرده و لفظ راچنان زیبا و درست و به جا در قالب معنی ریخته است که تاکنون هیچ یک از شعرای ایرانی به پای او نرسیده اند.
زیبایی شعر حافظ آن است که یک دنیا مطلب را در چند هزار بیت شعر قرار داده است و استفاده از اشعار او آن گاه عام و همه کس فهم خواهد شد که فضلای ذی فنون و مجرب و خبرگان و برجسته گان شعر و ادب، به دقت اصطلاحات عرفانی و کلمات و واژگان او را زیر ذره بین تحقیق درآورده و حقایق آن را کشف و در دسترس عام بگذارند.
آرایش و شادابی شعر حافظ در آن است که آکنده از آرایه های بدیعی است. کثرت آرایه های لفظی و معنایی به گونه ای است که حافظ خود را در ورای الفاظ مخفی نموده است و با خواننده صنعت می کند و با مخالف و موافق به طنازی و رعنایی می پردازد. در مجلس عوام و خواص و در خلوت سرای دین و دولت و گدا و عالم و عامی بزم ها می سازد و شورها برمی انگیزد.
او به کلیه امکانات زبان فارسی تسلط داشته و از آنها به بهترین نحو بهره برده و به جنبه های زیبایی شناختی کلمات و هم نشینی مجموعه ها و نقش هم آهنگی معنی و لفظ و تأثیر موسیقی کلام در نشاندن معنی در ذهن خواننده، امعان نظر داشته است.
کلام را با جمله ای از «ادوارد برون» مستشرق معروف به پایان می بریم که گفته است: هنگامی که می خواهم دواوین شعرای ایرانی را در کتابخانه خویش بچینم، دیوان حافظ را فوق همه می گذارم، زیرا می ترسم که اگر در زیر باشد نسخه های بالای خود را بسوزاند و باید گفت حافظ از جسم مجرد و یکپارچه روح است.
بیاید آثار ارزشمند شاعران و مفاخر ایرانی همچون حافظ که آمیخته فرهنگ، مدنیت و معرف چیستی و کیستی ملت متمدن ما در فراخنای تاریخ است را قدر و به حافظ و سعدی و مولانا ببالیم و الا می نالیم و بنازیم وگرنه می بازیم.
علی خوشه چرخ آرانی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید