یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

دیدگاه ملاصدرا درباره روح و نفس انسانی


دیدگاه ملاصدرا درباره روح و نفس انسانی
آنچه برای اهل نظر از فلاسفه اسلامی ثابت‏شده، این است كه غیر از اعضاء و جوارح و ابدان مادی، امر دیگری در باطن انسانها است كه منشا احساسات و ادراكات و تعقلات و حركات و سكنات و فعل و انفعالات ارادی و غیرآنها می‏باشد و آن همان نفس ناطقه و جان و روان آدمی است.
و این امر نیز مسلم است كه منشا ادراكات و تعقلات و احساسات و آثار و خواص دیگر در تمام موجودات یكسان نیست و نیز واضح است كه هر یك از موجودات را آثار خاصی است كه موجب امتیاز آنها از یكدیگر است. از اینرو نفس ناطقه كه روح انسانی است، از نظر فلاسفه مجزا و غیر از روح حیوانی است و غیر از قلب است زیرا قلب و روح حیوانی نوعی از اجسام و اجرام‏اند و با فساد بدن از بین می‏روند و آنچه باقی می‏ماند، روح انسانی و نفس ناطقه است.
ملا صدرا (۱) معتقد است كه روح علوی سماوی از عالم امر است و روح حیوانی بشری از عالم خلق است و محل روح علوی و روح حیوانی جسمانی بوده، حامل قوای حس و حركت است (۲) . عبارت ایشان در اسفار ج‏۴، ص ۷۸ به نقل از كتاب فرهنگ معارف اسلامی به قرار زیر است:
«ان الروح العلوی السماوی من عالم الامر و الروح الحیوانی البشری من عالم الخلق و هو محل الروح العلوی و مورده و اما الروح الحیوانی جسم لطیف حامل لقوی الحس و الحركهٔ و هذا الروح لسایر الحیوانات و منه یفیض قوی الحواس و سكن روح العلوی الی الروح الحیوانی و صیره نفسا و یتكون من سكون الروح الی النفس و القلب و اعنی بهذا، القلب اللطیفهٔ التی محلها المضغهٔ اللحمیهٔ فالمضغهٔ اللحمیهٔ من عالم الخلق و هذه اللطیفهٔ من عالم الامر».
مرحوم ملا صدرا در عین حال كه میان نفس ناطقه كه روح انسانی است، با روح حیوانی و قلب و غیر از اینها فرق و امتیاز گذارده است و لكن آن نوع تفكیك و جدائی كه فلاسفه دیگر قائل شده‏اند، قبول ندارد و می‏گوید:
«روح علوی سماوی از عالم امر است و روح حیوانی بشری از عالم خلق بوده، محل روح علوی است اما روح حیوانی، جسم لطیف بوده، حامل قوای حس و حركت است و این روح در سایر حیوانات هم منبع فیضان قوای خاص است و روح علوی در روح حیوانی ساكن شده، آن را متطور به نفس می‏كند و این نفس از سكون روح به نفس و قلب تحقق پیدا می‏كند و مراد از قلب همان قلب لطیفی است كه محل آن همان قلب گوشتی موجود در بدن انسانی است كه از عالم خلق است و آن قلب لطیف از عالم امر است‏».
ملا صدرا معتقد است كه خدای تعالی به قدرت خود جرم لطیف روحانی خاصی را آفرید كه به نام روح نفسانی و حیوانی و طبیعی ما خوانده می‏شود به تفاوت درجات آن در لطافت و این روح منبع تمام انفعالات و احساسات جسمانی از آلام و لذات و غیر آنها است و آنچه انسان را از سایر حیوانات جدا و ممتاز می‏كند، نفس مدركه كلیات است كه نفس ناطقه و در مرتبت كمال، عقل گویند.
مرحوم ملا صدرا نیز مثل سایر فلاسفه قائل به سه امر است:
۱) قلب،
۲) روح بخاری،
۳) نفس یا روح مجرد و روح حیوانی مركب روح بخاری است و منشا حیات و حس و حركت است و در تمام حیوانات هست و در تمام اعضاء بدن حیوانها وجود دارد و روح بخاری مركب از نفس است كه منشا ادراكات كلیه و واسطه برای تعلق نفس ناطقه با بدن انسانها است و در نتیجه روح انسانی امر لطیفی است كه دلیل علم و ادراك انسان می‏باشد (۳) . بعضی روح را، نفس ناطقه می‏نامند و آن دو را مترادف گرفته‏اند (۴) و برخی دیگر می‏گویند: روح محل اوصاف حمیده است و نفس محل اوصاف ذمیمه (۵) . و برخی می‏گویند: «روح عبارت از جبرئیل است چنانكه نقل از معصوم شده كه فرموده است: «الروح ملك من ملائكهٔ الله‏» (۶) . و برخی دیگر می‏گویند:
«روح جوهر مخلوقی است كه الطف مخلوقات است (۷) . و بعضی دیگر روح و حیات را یكی دانند» (۸) . پس معلوم شد كه نفس ناطقه كه روح انسانی است از نظر فلاسفه مجزا و غیر از روح حیوانی است و غیر از قلب است، زیرا قلب و روح حیوانی نوعی از اجسام و اجرامند و با فساد بدن از بین می‏روند و آنچه باقی می‏ماند، روح انسانی است زیرا روح بخاری بنابر تعریفی كه شد، جسم حار لطیفی است كه از لطائف اخلاط چهارگانه حادث می‏شود و بدن، قشر و غلاف آن است و روح بخاری، روح نفسانی و حیوانی و طبیعی است و حامل قوای حیوان و نبات است و منبع آن قلب می‏باشد و روح بخاری را روح غریزی هم گفته‏اند (۹) .
حاصل كلام این كه لفظ روح دارای معانی متعددی است، روح در كتب اطباء غیر از روح به معنای نفس ناطقه انسانی است و می‏توان گفت كه بحث روح از روح بخاری شروع و به روح القدس و روح الله منتهی می‏گردد، ملاصدرا از شیخ الرئیس بوعلی سینا نقل می‏كند كه «روح بخاری‏» را «جان‏» گویند و «نفس ناطقه‏» را «روان‏» (۱۰) . روح بخاری چیست؟ روح بخاری جسم لطیف گرم است. كه از لطافت اخلاط چهارگانه تن حاصل می‏شود چنانكه اعضای بدن از فشردگی و جسمیت اخلاط پدید می‏آیند و این را روح حیوانی می‏نامند و حامل قوا است (۱۱) .
حسین حقانی زنجانی
پی‏نوشتها:
۱) محمد بن ابراهیم بن یحیی شیرازی ملقب به صدرالدین و صدرالمتالهین و معروف به صدرا از اكابر فلاسفه و حكمای اسلامی قرن یازدهم هجری است، وی علاوه بر تبحر در علم كلام و فلسفه، در حدیث و تفسیر قرآن نیز بارع و ورزیده و صاحب ید بیضا بود، حكیمی فاضل، متاله كامل، عابد و زاهد، محقق و مدقق، بصیر بود، نكات و دقایق تمام فن حكمت را با ذوقی خاص فلسفی حل نمود.
صدرا نزد شیخ بهائی و میرداماد و میرفندرسكی تلمذ كرد و جمعی از بزرگان فلسفه و حدیث نزد وی به تحصیل اشتغال داشتند از جمله آنها مرحوم ملا محسن فیض كاشانی و ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجی بود.
وی در فلسفه اشراق تبحری تمام داشته معضلات این رشته از فلسفه را به دقت موشكافی كرده، برخی از اقوال و عقاید فلاسفه مشائین را با دلیل و برهان مردود ساخته است، مثلا فلاسفه مشاء وجودها را حقایق متباین می‏پنداشتند، او وجود را كه اصل و حقیقت هر چیز است، یك حقیقت واحد می‏داند و برای آن مراتب متعدد قائل شده كه از حیث ضعف و شدت و نقص و كمال باهم فرق دارند; این نظر ملا صدرا با نظر شیخ اشراق متفاوت است زیرا مرحوم سهروردی شدت و ضعف و نقص و كمال را در ماهیت قائل است نه در وجود.
موضوع مهم دیگری كه ملا صدرا در آن ابتكار نشان داده است، فرضیه مشهور به «حركت جوهری‏» است، پیش از او اكثریت فلاسفه از آن جمله ابوعلی سینا حركت را در اعراض جسم طبیعی منحصر می‏دانستند ملا صدرا جوهر را نیز متحرك اعلام نمود ولی تصریح كرد كه تغییری كه در اثر این حركت در جوهر پدید می‏آید، تغییری است اشتدادی و استكمالی و در حقیقت‏به جوهر خدشه‏ای وارد نمی‏آورد و آن را دگرگون نمی‏كند. چنانكه تغییراتی كه برای انسان در ادوار مختلف زندگی عارض می‏گردد، از حیث‏شدت و ضعف كمال انسانیت است نه از حیث‏حقیقت انسان.
ملا صدرا از فرضیه حركت جوهری نتایجی چند می‏گیرد از جمله اثبات معاد جسمانی است.
در كتاب ریحانهٔ‏الادب: ج‏۳، ص ۴۱۸ در حدود ۵۰ كتاب از آثار مرحوم ملا صدرا را نام می‏برد، ملا صدرا هفت‏بار با پای پیاده به حج مشرف شد و در مرتبه هفتمی در سال ۱۰۵۰ ه ق در بصره وفات یافت. و هم آنجا مدفون گردید. لفظ «مریض‏» ماده تاریخ وفات او می‏باشد صاحب «نحبهٔ المقال‏» در تاریخ وفات وی دو بیت‏شعر به زبان عربی چنین سروده است: ثم ابن ابراهیم صدرالاجل‏فی سفر الحج مریض(۱۰۵۰ه ق) ارتحل‏قدوهٔ اهل العلم و الصفاءیروی عن الداماد و البهائی (به منابع زیر مراجعه فرمائید: ریحانهٔ الادب: ج‏۳، تالیف استاد علامه میرزا محمد علی مدرس ص ۴۱۹ و ۴۲۰، چاپ تبریز، چاپخانه شفق، چاپ دوم - روضات الجنات: تالیف مرحوم میرزا باقر موسوی خوانساری اصفهانی، تحقیق اسدالله اسماعیلیان، تاریخ چاپ سال ۱۲۹۱ه ق ص ۱۲۰ و ۱۲۱ و ۱۲۲ - لغت‏نامه دهخدا ماده صدرا، ص ۱۶۴ و ماده ملا صدرا ص ۱۰۳۹).
۲) اسفار: ج‏۴، ص ۵۲،۷۸،۱۱۶ و ۱۵۵ - مبدا و معاد: ص ۱۸ - فرهنگ معارف اسلامی: ج‏۲، ص ۴۶۲ تالیف دكتر سید جعفر سجادی ناشر شركت مؤلفات و مترجمان ایران.
۳) در اسفار ج‏۴ ص ۱۱۵ عبارتی چنین در این مقام ذكر كرده است:
«ان النفس لا یتصرف فی الاعضاء الكثیفهٔ العنصریهٔ الا بتوسط مناسب و ذلك الواسطهٔ هو الجسم اللطیف النورانی المسمی بالروح النافذ فی الاعضاء بواسطهٔ الاعصاب الدماغیهٔ‏».
یعنی همانا نفس انسانی در اعضاء بدن عنصری مادی تصرف نمی‏كند مگر به واسطی مناسب كه همان جسم لطیف نورانی است كه آن را روح می‏نامند كه در اعضاء و جوارح به واسطه اعصاب مغزی نفوذ می‏كند.
سپس اضافه می‏كند:
«فاعلم ان جوهرالنفس لكونه من سنخ الملكوت و عالم الضیاء المحض العقلی لا یتصرف فی البدن الكثیف المظلم العنصری بحیث‏یحصل منه نوع طبیعی وجدانی الابتوسط مناسب و المتوسط بینها و بین البدن الكثیف هوالجوهر اللطیف المسمی بالروح عند الاطباء(اسفار: ج‏۴، ص ۱۱۶).
یعنی بدان كه جوهر نفس از این جهت كه از سنخ عالم ملكوت و عالم روحانی محض عقلی می‏باشد، در بدن مادی تاریك تصرف نمی‏كند به‏طوری كه از آن نوع طبیعی وجدانی پیدا شود مگر به توسط واسطه‏ای مناسب بین بدن و بین نفس و آن واسطه جوهر لطیف است كه آن، نزد اطباء روح نامیده می‏شود (خوانندگان می‏توانند به كتاب فرهنگ معارف اسلامی: ج‏۲، ص ۴۶۳ مراجعه نمایند).
۴) اسفار: ج‏۴، ص ۷۶.
۵) اسفار: ج‏۴، ص ۷۶.
۶) اسفار: ج‏۴، ص ۷۹.
۷) اسفار: ج‏۴، ص ۷۷.
۸) اسفار: ج‏۴، ص ۷۷.
۹) كتاب فرهنگ معارف اسلامی: ج‏۲، ص ۴۶۴.
۱۰) اسفار: ج‏۴، رحلی باب پنجم اواسط فصل آخر ص ۶۱ و عبارت وی چنین است: «و قد ذكره شیخ الرئیس فی بعض رسائله...الخ‏».
۱۱) معرفت نفس دفتر سوم تالیف: حسن حسن زاده آملی: ص ۴۴۱.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید