شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پیشینه خوب آمریکا در روابط با ایران


پیشینه خوب آمریکا در روابط با ایران
ایران و ایالات متحدهٔ آمر یکا پس از گذشت سه قرن از کشف آمریکا با هم آشنا شدند. در آغاز قرن نوزدهم، نخستین ایرانی به صورت اتفاقی به قارهٔ آمریکا گام نهاد و دو دهه پس از این واقعه، ارتباط ایران و ایالات متحده با ماهیت فرهنگی، آموزشی و دینی آغاز شد. روابط فرهنگی ایران و ایالات متحده در سراسر دوران قاجار و دورهٔ پهلوی اول خطوطی روشن ومجزا از مناسبات سیاسی داشت.
با آغاز جنگ جهانی دوم، امپریالیسم آمریکا با استفاده از خلاء قدرت جهانی وتوان اقتصادی و پشتوانهٔ فرهنگی مناسب ، قدرت یافت. با چنین زمینه ای به تدریج دیپلماسی فرهنگی آمریکا در مورد ایران درجهت اصول سیاست خارجی آن کشور قرار گرفت و روابط فرهنگی بر اساس دکترین رؤسای جمهوریخواه و دموکرات ایالات متحده تعیین شد.
دراین نوشته در بارهٔ سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۲ ش. بحث می شود و از ویژگیهای این دوره؛ بهره گیری ایالات متحدهٔ آمریکا از روابط فرهنگی گذشته درجهت اهداف سیاسی است. نتیجهٔ آشکار روابط فرهنگی دو کشور – با محوریت ایالات متحده- در جریان انقلاب اسلامی خود را نشان داد و آن، ضدیت با فرهنگ وشیوهٔ زندگی آمریکایی به عنوان یک روش مبارزه با حکومت پهلوی بود.
● پیشینه خوب آمریکا در روابط با ایران پیش از کودتا
روابط فرهنگی را می توان از دو دیدگاه بررسی کرد: نخست به عنوان بخشی از دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی یک کشور؛ دوم، به عنوان علاقه های شخصی، علمی و اجتماعی میان افراد مقیم در یک کشور با کشورهای دیگر بدون کمترین ملاحظهٔ سیاسی و گاه بدون کنترل از جانب دستگاه دیپلماسی آن کشور در نظر گرفته می شود؛ البته علاقه های ملی و شخصی ، به ویژه در مناسبات سیاسی میان یک کشور قوی و دارای داعیهٔ جهانی با یک کشور ضعیف در آمیختگی خواهد داشت. ایران و ایالات متحده روابط خود را بسیار دیرتر از دیگر کشورهای متمدن دنیا آغاز کردند. در ابتدا وجه فرهنگی این روابط مطرح بود، اما به تدریج این مناسبات یکی از محورهای پیشبرد خواسته های سیاسی ایالات متحده تبدیل شد.
مقالهٔ حاضر در پی آن است که نشان دهد افزون بر کامیابی ایالات متحده درجنگ جهانی دوم و دیپلماسی به ظاهر انسان دوستانهٔ این کشور پس از پایان جنگ ، آنچه به افزایش وجههٔ ایالات متحده کمک کرد، پیشینهٔ فرهنگی خوبی بود که از آغاز روابط با ایران تا کودتای مرداد ۱۳۳۲ به دست آورده بود واین پیشینهٔ فرهنگی به دیگر جنبه های روابط میان دو کشور اثر گذاشت.
▪ نگاهی به گذشته
دوران رضا شاه، آغاز مدرنیزاسیون ایران بود و از لحاظ مناسبات سیاسی و فرهنگی، ویژگی خاصی داشت. رضا شاه در زمینهٔ اصلاحات داخلی و ایجاد امنیت کشور بسیار کوشید. وی بر روابط سیاسی و به ویژه فرهنگی کشور نظارت می کرد و این روابط درجهت اعتلای حاکمیت فردی او قرار می گرفت؛ در نتیجه روابط سیاسی این دوران بیشتر به مانوری سیاسی شباهت داشت تا مناسبات دیپلماتیک متعارف.
اگرچه وقفه در روابط سیاسی با برخی کشورهای بزرگ جهان همچون آمریکا و فرانسه بر مناسبات فرهنگی تأثیر منفی گذاشت، روابط فرهنگی با آمریکا در سراسر دورهٔ حکومت رضا شاه (۱۳۰۴ – ۱۳۲۰ ش)- در دو زمینهٔ روابط فرهنگی با مدیریت سفارتخانه و با نظارت دستگاه دیپلماسی دو کشور و روابط فرهنگی میان علاقه مندان به فرهنگ ایران در آمریکا و ایرانیان مقیم آمریکا- ادامه یافت.
از جمله این روابط فرهنگی ، می توان به فعالیتهای علمی آرتوروپوپ در ایران و انتقال نتایج آن به آمریکا اشاره کرد. وی در سال ۱۹۳۱ میلادی (۱۳۱۰ شمسی) انستیتوی ایرانی را در نیویورک تأسیس کرد که چاپ یک دوره کتاب معروف با نام هنر، مهم ترین اقدام آن بود(شفا، ص۴۰۱). بولتن هنر و باستانشناسی ایران نیز از ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۸ م. مرتب چاپ می شد، همچنین در ۱۹۳۶ میلادی نمایشگاهی از آثار باستانی ایران به کوشش مجمع بین المللی هنر و باستانشناسی ایران درشهر فیلادلفیا برگزار شد. در سال ۱۹۶۰ میلادی این نمایشگاه در شهرهای نیویورک، واشنگتن، فیلادلفیا و بالتیمور برگزار شد و پرفسور پوپ، مجری آن بود.
در سال ۱۹۳۹ م/۱۳۱۸ ش. دکتر میلسپو که دو دوره رئیس مالیهٔ ایران بود، نمایشگاهی از آثار هنری ایران در نیویورک برگزار کرد که در آن ۱۶ نقاشی مینیاتور، سیاه قلم و تابلوهای بزرگ روغن از دورهٔ قاجار و چند مینیاتور از آثار رضا عباسی، نقاش معروف دورهٔ صفوی به نمایش در آمد که اغلب از ایرانیان مقیم آمریکا به امانت گرفته شده بود.
در سراسر دورهٔ حکومت رضا خان، کالج آمریکایی درتهران با مدیریت ساموئل جردن فعال بود. همزمان با او خانم جین ای . دولتیل در آموزش و بهداشت ایران و ایرانیان به ویژه زنان، فعالیت داشت. وی از ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۳ ش. که بازنشسته شد و تا انقلاب اسلامی نیز این فعالیتها را ادامه داد.
▪ روابط فرهنگی ایران و آمریکا از شهریور ۱۳۲۰ تا ملی شدن صنعت نفت
از جمله، فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی ایالات متحدهٔ آمریکا در سالهای طوفانی ۱۳۱۹-۱۳۲۳ شمسی ۱۹۴۰ -۱۹۴۴ میلادی کارهای انسان دوستانهٔ لوئیس جی. دریفوس، وزیر مختار آمریکا در ایران، و همسرش گریس بود.
او با تأسیس درمانگاهی در مناطق فقیر نشین جنوب تهران برای بیماران مبتلا به تیفوس و ایجاد یتیم خانه ای در آنجا، نامی نیکو از خود به یادگار گذاشت. با خروج رضا شاه از ایران وا شغال ایران به دست متفقین، روابط سیاسی و فرهنگی ایران با آمریکا وارد دورهٔ تازه ای شد. مهم ترین تحول ر این زمان، بهره گیری از پیشینهٔ فرهنگی گذشته برای پیشبرد اهداف سیاسی بود. این روند، به صورت یک دیپلماسی تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ادامه یافت.
« اصل چهار ترومن» که رویکردی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داشت و برای اعمال فشار بر شوروی به منظور تخلیهٔ خاک ایران و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال سیاسی این کشور کوشید؛ (فاوست، ۱۳۷۴، ص ۲۱۶-۱۹۵؛ مهدوی، ۱۳۶۹، ص ۲۸-۴۲۰؛ اف گود، ۱۳۷۲، ص ۵۰-۴۹) افزون بر بازتابهای سیاسی ودیپلماتیک، نوعی علاقهٔ فرهنگی و اجتماعی در ایرانیان نسبت به آمریکا به وجود آورد تا جایی که دولتمردان ایرانی – حتی شخصی همچون مصدق- برای رهایی از فشارهای انگلستان وشوروی، آمریکا را نیرویی سوم یا یک حامی دانستند و از آن کشور، برای کاهش این فشارها کمک خواستند.
به عقیدهٔ لوئیس فاوست در فاصلهٔ سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ ش./ ۱۹۴۱-۱۹۴۵ م. دیپلماسی آمریکا در تردید خلاصه می شد؛ وی همچنین به آمدن هیئتهای مستشاری آمریکا اشاره کرده است و ازاین کار به ویژه آمدن مستشاران نظامی و رایزنهای فرهنگی به عنوان دیپلماسی مؤثر یاد می کند.
این مستشاران در آغاز عملکرد محدودی داشتند. به گفتهٔ فاوست، ریشهٔ این محدودیت کمبود امکانات بود. عمده ترین وظیفهٔ هیئتهای مستشاری، هدایت افکار عمومی ایرانیان از راه بازسازی کشور جنگ زدهٔ ایران بود.
در این سالها آنچه آمریکا را وحشت زده کرد و به گفتهٔ ریچارد کاتم به دیپلماسی پدافندی کشاند، این فرضیه بود که اتحاد جماهیر شوروی تمایل دارد رژیمی کمونیستی در ایران بر سر کار آید که از شوروی پیروی کند و چنانچه این هداف تحقق نیابد، دست کم رژیمی حاکم شود که با شوروی دوست باشد و حکومت خود مختار آذربایجان را نیز به رسمیت بشناسد.
ریچارد کاتم به خوبی خطوط اصلی این دیپلماسی را در سه استراتژی هنجاری، سودگرایانه، زورمدارانه خلاصه کرده و هدف آن را کنترل ایران دانسته است این استراتژی سه گانه که آرمان آن، کنترل و ثبات بود بر مبانی فرهنگی جامعه و نوع برخورد با نخبگان – که در این دوره به دو بخش نخبگان قدیمی و نخبگان جدید تقسیم می شد تکیه داشت.
تا پایان دولت مصدق، دخالت سباسی آمریکا در ایران محدود بود اما فعالیتهای فرهنگی گسترده ای داشت. در واقع دیپلماسی فرهنگی، راهی برای نفوذ سیاسی مؤثر بود؛ چرا که ترس از نفوذ کمونیستها – که در انتخابات ۱۹۵۲میلادی ایران به موفقیت نسبی دست یافته بودند جز با تقویت روابط فرهنگی با ایران میسر نمی شد.
از مهم ترین اتفاقات فرهنگی این دوره باید به تأسیس بنیاد ایران در ایالات متحده اشاره کرد که آقای نمازی، تاجر ایرانی مقیم آمریکا، چهرهٔ اصلی این بنیاد به شمار می رفت. در این بنیاد شخصیتهای ایرانی و آمریکایی حضورداشتند. مهم ترین فعالیت این بنیاد، ایجاد مرکز پزشکی ایران و بیمارستان نمازی شیراز بود.
انستیتوی خاور نزدیک و خاورمیانه وابسته به دانشگاه کلمبیا در ۱۹۵۰ م. تأسیس شد و ادبیات فارسی تا مقطع دکتری در آن تدریس می شد.
در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۲۸ قرارداد فرهنگی میان دولت ایران و ایالات متحده موسوم به قرارداد فولبرایت بسته شد و در شهریور همان سال/ سپتامبر ۱۹۴۹ علی اصغر حکمت، وزیر امورخارجه، و جان وایلی سفیر آمریکا در ایران، دومین موافقت نامهٔ فرهنگی را امضا کردند که شامل یک مقدمه و ۱۲ ماده بود.
از مسائل فرهنگی این دوره که تا حدی بر روابط سیاسی دو کشور اثر گذاشت، واگذاری اشیای عتیقه و الواح گلی تخت جمشید به بنگاه خاورشناسی شیکاگو با ریاست دکتر اشمیت بود. مطابق اسناد پیوست ، بنگاه خاورشناسی شیکاگو برای انجام مطالعاتی درمورد تخت جمشید و تاریخ هخامنشیان در سال ۱۳۱۴ شمسی و با اجازهٔ شخص رضا شاه، تعداد سی هزار لوحهٔ گلی را که در کشفیات تخت جمشید به دست آمده بود، به امانت گرفت و در۱۳۱۸ ش. نیز یک لوحهٔ مفرغی به همین منظور با رسید دکتر اشمیت، امانت داده شد .
گویا این بنگاه که تا آن زمان مانعی از سوی حاکمان دولت ایران بر سر راه خود ندیده بود و شاید با استفاده از اوضاع بحرانی ایران و جهان در ۱۳۲۰ ش. آثار بیشتری برای مطالعات خود درخواست کرد.
دولت علی منصور در ۸ اردیبهشت ۱۳۲۰ نسبت به کارهای بنگاه مظنون شد؛ بنابراین مقرر کرد که ضمن تعیین نماینده از سوی وزارت خارجه برای ارزیابی آثار درخواستی – از این نظر که که اشیا گرانبها و منحصر به فردنباشد- فهرستی از آنها تهیه شود، اما دولت فروغی که آغاز به کار آن هم زمان با شهریور ۱۳۲۰ و اوج بحران ناشی از اشغال ایران بود، حساسیت بیشتری نشان داد و خواستار توضیح بنگاه درمورد لوحهٔ مفرغی و سی هزار لوحهٔ گلی و نتیجهٔ مطالعات شد و هر گونه همکاری را منوط به این قضیه کرد. بنگاه براساس لوحه ها و آثار تخت جمشید کتابهایی تألیف کرد که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
افزون بر آنچه اشاره شد، آمریکاییان علاقه مند به فرهنگ ایران در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ کارهای علمی و فرهنگی دیگری انجام دادند که مهم ترین آنها عبارتند از:
۱) در ۱۹۴۹ م. هیئت باستانشناسی آمریکا در مازندران به حفریات و کاوشهای باستانشناسی پرداختند. در ۱۹۵۴ م. نتیجهٔ این حفریات به ویژه کشف غار ماقبل تاریخی هوتو در بهشهر ، در آمریکا چاپ شد.
۲) در ۱۹۵۰ م. نمایشگاهی از آثار هنری ایران با همکاری موزهٔ مترو پولتین در نیویورک برپا شد.
۳) جورج کامرون در سال ۱۹۴۷ م. کتابی با عنوان الواح خزانهٔ تخت جمشید در شیکاگو منتشر کرد.
۴) دانشگاه پرنیستون درسال ۱۹۴۸ م. کتاب دونالد ویلبر به نام ایران درگذشته وحال را چاپ کرد.
۵) کنت، کتاب گرامر زبان فارسی قدیم را در سال ۱۹۵۰ م. تألیف کرد.
۶) انستیتوی شرقی دانشگاه شیکاگو در ۱۹۵۳ م. کتاب اریک اشمیت با نام تخت جمشید را در دو جلد منتشر کرد.
۷) دانشگاه شیکاگو در ۱۹۴۸ م. کتاب امستد با نام تاریخ شاهنشاهی ایران رادر مورد امپراتوری هخامنشی منتشر کرد.
در این دوران که آمریکاییان به دو شکل محققان وعلاقه مندان فرهنگ ایران و مأموران دولتی در ایران زندگی می کردند، در ایالات متحده نیز ایرانیانی می زیستند که جدای از مأموران سیاسی و دولتی بودند. دکتر جلال عبده که در هنگام تأسیس سازمان ملل به سال ۱۹۴۵ م. جزو هیئت ایرانی شرکت کننده در کنفرانس سانفرانسیسکو بود در کتاب خود، ایرانیان مقیم شهرهای مختلف آمریکا را معرفی می کند. وی در مورد ایرانیان مقیم ایالات در زمان ورود خود به سانفرانسیسکو می نویسد:
« ایرانی به مفهوم واقعی کلمه جز تعداد معدودی دانشجو در این شهر فرد دیگری یافت نمی شد اما تعداد فراوانی آشوری که اغلب اسلاف ایرانی تبار آنان در مدرسه آمریکایی رضائیه درس خوانده و بعدها به سانفرانسیسکو مهاجرت کرده بودند، دیده می شدند....»
در همان سالها دکتر صورتگر، استاد دانشگاه تهران، درکالجی در سانفرانسیسکو در مورد فرهنگ ایران سخنرانی کرد، سید حسن تقی زاده در دانشگاه کلمبیا مدرس مسائل ایران بود و تاجرانی چون کاشف ، عامری ودکتر علی اکبر اخوی در نیویورک فعالیت تجاری می کردند.
در سال ۱۳۲۳ ش. برای برپایی انجمن ایران در آمریکا کوششی صورت گرفت که به دلیل اوضاع جهانی بی نتیجه ماند، اما این انجمن در سالهای دههٔ سی شمسی فعالیت گسترده ای داشت.
پرفسور آرتورپوپ در سالهای دههٔ بیست شمسی در قالب بنگاه صنعتی و باستان شناسی ایران و آمریکا خدماتی گسترده انجام داد ودرسال ۱۳۲۳ ش. با استفاده از حضوردوست خود، آرتورمیلسپو، وزیر دارایی ومالیهٔ ایران ، درصدد بود از دولت ایران برای موسسهٔ خود کمک مالی بگیرد و با وجود وضعیت بد مالی دولت که سبب شد یک بار بودجهٔ این مؤسسه حذف شود، این مؤسسه توانست کمکی به مبلغ ۷۲۰۰ دلار از دولت ایران دریافت کند.
مسافرت دکتر ادوارد الیوت، رئیس دانشگاه پردو، به منظور کمکهای فرهنگی و نیز هیئتی از سوی بنگاه شرق نزدیک آمریکا برای اصلاح امور کشاورزی در سال ۱۳۲۳ ش. موضوعی بود که در اسناد این دوره آمده و نکتهٔ جالب در آن تضمینی است که دولت آمریکا بابت تسهیل ورود بر اقامت آنان از ایران خواسته است و در مقابل دولت ایران به لحاظ وضعیت ناشی از جنگ جهانی دوم از دولت آمریکا درخواست می کند امکان مسافرت این هیئتها را به ایران فراهم کند و مبلغ ۲۰ هزار دلار به سفارت ایران در واشنگتن داده می شود تا هزینهٔ آنان پرداخت شود.
درسال ۱۳۲۴ شمسی بنگاه بین المللی فیلم برای ساخت و تهیهٔ ده حلقه فیلم در زمینهٔ مسائل جغرافیایی، صنعتی، حمل ونقل، اقتصادی و تاریخی به منظور شناساندن ایران به کشورهای خارجی درخواستی از ایران کرد وکمیسیونی در وزارت فرهنگ تشکیل و برای تهیهٔ ده حلقه فیلم در ده هفته با هزینه ای معادل ۴۵۰۰۰ دلار قراردادی با این بنگاه تنظیم شد.
درسال ۱۳۲۶ ش. انتشار مقاله ای به قلم موریس هندوس در روزنامهٔ نیویورک هرالد تریبون در مورد عملیات روحانیان علیه مسیحیان و یهودیان در نواحی و روستاهای مسیحی نشین ارومیه وتشویق مردم به بازگشت به حجاب، دولت ایران را برآشفت و دولت از ترس پنانده شدن جمعی از مردم مسیحی به آمریکا یا دخالت آمریکا در امور داخلی ایران ، به اقدامات عاجلی دست زد.
▪ روابط فرهنگی ایران و ایالات متحده از ملی شدن نفت تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ ش. از نظر روابط فرهنگی اهمیت ویژه ای دارد؛ چرا که ایالات متحده در این دوره کوشید تا از پیشینهٔ فرهنگی موجود میان دو کشور و مشکلات سیاسی میان ایران و انگلیس و انفعال دیگر کشورهای بزرگ در این قضیه، استفاده کند وحوزه های نفوذ سیاسی خود را با پشتوانهٔ فرهنگی گسترش دهد. مقدمات این دیپلماسی از چند سال پیش و با سفر اشرف پهلوی در سال ۱۹۴۷ میلادی ۱۳۲۶ شمسی به آمریکا و سپس سفر شاه به آن کشور درسال ۱۹۴۹ م./۱۳۲۸ فراهم شد.
سفر شاه به آمریکا بیش از آنکه جنبهٔ سیاسی داشته باشد، رنگ فرهنگی داشت. برنامهٔ سفر وی در این مسافرت طولانی، دیدار از شهرهای مختلف ایالات متحده همچون:
« واشنگتن ،نیویورک، میشیگان، اوهایو، کنتاکی، آریزونا، کالیفرنیا و آیداهو بود و طی آن در چندین مهمانی شام بزرگ که از سوی سازمانهای برگزیدهٔ سیاسی و صنعتی چون انجمن ملی روزنامه نگاران؛ شورای مشورتی روابط خارجی، موزهٔ هنری متروپولیتن، شرکت جنرال موتورز و شرکت لاکهید برگزار شد، شرکت کرده، او از دانشگاه پرینستون ومیشیگان دیدار و از سوی دانشگاه جرج واشنگتن عنوان افتخاری کاپیتانی تیم فوتبال رادریافت کرد......»
جدای از تأثیر سیاسی ونظامی این سفر که بسیاری از محققان آن را بدون نتیجه دانسته اند، تأثیرات فرهنگی آن را نباید از نظر دور داشت. به گفتهٔ جمیز اف گود: تأثیر دراز مدت سفر شاه در ایالات متحده عمیق بود ودر وجدان ساده عامه مردم تصویر روشنی که گاه به گاه تازه می شد – به جا گذاشت و در حدود سه دهه دوام داشت.
پتیر آوری یکی از نتایج سخنرانی شاه در مورد فروش زمینهای کشاورزی پدرش را به کشاورزان با شرایط آسان:« تلاش برای جلب نظر محافل اقتصادی وآموزشی آمریکا به منظور به جریان انداختن سرمایه های آمریکایی در ایران» می داند.
سفر دکتر محمد مصدق به ایالات متحه سومین سفر از نوع سفر عالی رتبه ترین مسئولان کشور است که نسبت به دو سفر قبلی، دیپلماسی فرهنگی سنجیده تری داشت؛ زیرا پشت این سفر مأموریت سیاسی و امید دیپلماتیک وجود داشت، مصدق از مصالحه با انگلیس ، شوروی و اروپای غربی مأیوس بود وامیدوار بود آمریکا با طرحها و اهداف سیاسی او همراهی کند.
مصدق پس از حضور در شورای امنیت، در سخنرانی ای که به مناسبت استقلال آمریکا و در سالروز صدوراعلامیه آن در تالار استقلال شهر فیلادلفیا ایراد کرد و در آن مقامات بلند پایهٔ شهر حضور داشتند، آمریکاییان را که خود طعم استعمار را چشیده اند در راه مبارزهٔ ملت ایران برای تحقق بخشیدن به استقلال سیاسی واقتصادی خود، به کمک طلبید. این نطق بازتاب بسیار گسترده ای در مطبوعات و دیگر رسانه های جمعی ایالات متحده داشت.
یکی دیگر از جلوه های مناسبات فرهنگی میان دو دولت، رادیو صدای آمریکا بود که به مرور زمان تحول یافت و با راه اندازی ایستگاه رادیویی وتلویزیونی، مخاطبان زیادی در ایران یافت. هدف این رادیو که برنامه های آن را سفارت ایالات متحده در ایران تهیه و اجرا می کرد، تعقیب خطوط مشخص سیاست اقتصادی ونظامی آمریکا در ایران هدایت افکار عمومی ایران به نفع آمریکا و ایجاد نوعی امنیت اجتماعی برای مستشاران این کشور در ایران بود.
در جریان ملی شدن نفت و دورهٔ اول نخست وزیری دکتر مصدق که با ریاست جمهوری ترومن در ایالات متحده مصادف بود، برخی از مطبوعات آمریکا نظیر وال استریت جورنال، فیلادلفیا اینکوایرر و واشنگتن پست به نقد همراهی ایالات متحده با انگلستان پرداختند و خواهان حمایت ضمنی ایالات متحده از دولت مصدق شدند( علم،۱۳۷۷،ص ۱-۲۶۰) و هنگام سفر مصدق به نیویورک در اکتبر ۱۹۵۱ و سخنرانی درجمع مردم فیلادلفیا، از او تمجید کردند.
درجریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که دخالت آمریکا موجب سقوط دولت مصدق شد، ایالات متحده همهٔ حیثیت فرهنگی خود را نزد ایرانیان از دست داد. به گفتهٔ ویلیام داگلاس:
« مصدق که افتخار دارم او را دوست خود بخوانم براساس تعریفی که لافولت نوریس از دموکراسی به دست می دهد یک دمکرات واقعی بود. ما با انگلیس ها همدست شدیم تا او را خرد کنیم. گرچه در این کار موفق گردید اما از ان پس دیگر در خاورمیانه آمریکایی اطلاق شرافتمندانه ای محسوب نشده.»
درجریان کودتا دونفر از کارمندان خبرگزاریهای ایالات متحده به نامهای کنت لوو، خبرنگار روزنامهٔ نیویورک تایمز، و دون شویند نمایندهٔ خبرگزاری آشوشیتدپرس، برای حضور در یاران ومشاهده گزارش صحنهٔ کودتا دعوت شدند( نجاتی،۱۳۶۶، ص ۳۳). کنت لوو ناظر کودتای ۲۵ و۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود وچندی بعد آنچه را دیده بود در رساله ای با عنوان نقش ایالات متحده آمریکا در استقرار رژیم پهلوی در ماه اوت ۱۹۵۳ شرح داد. این کتاب اهمیت دارد؛ زیرا سالها قبل از انتشار کتاب ضد کودتا اثرکرومیت روزولت، طراح کودتا، منتشر شد و ضمن رد دخیل در کودتا ارائه می دهد.
ـ از دیدگاه جمیز.ا. بیل کودتای ۲۸ مرداد چهار بازتاب فرهنگی عمده در ایران داشت:
۱) ترویز و دورویی که در این ماجرا وجود داشت؛ به ایران و زبان و فرهنگ آن سرایت کرد و از ضدیت با آمریکا به عنوان یک ارزش ملی مورد استقبال قرار گرفت ضمن آنکه این دورویی در آمریکا نیز انعکاس یافت.
۲) پایان دوره ای که مبلغان و دیپلماتهای فرزانه درکانون روابط ایران و ایالات متحده آمریکا قرار داشتند و از آن پس دورانی آغاز شد که مکتب فکری ودیدگاههای برادران دالس و مأموران اطلاعاتی ونظامی آمریکا در ایران جایگزین ومروج آن بودند.
۳) پس از سقوط مصدق ایالات متحده به گونهٔ بی سابقه ای نیروی انسانی و پول و انواع ماشین ها را به دورن ایران ریخت .... رهبران آمریکایی بر نیاز به برنامه ریزی اقتصادی و اجرا در ادارهٔ امور از روی منطق و عقل تکیه می کردند، ولی در انجام این امور کوچکتری توجهی به جنبه های انسانی واصلاحات اجتماعی و یا به وجود آوردن رشد سیاسی نمی شد.... مأمورین فرستاده شده و کمکهای خصوصی ودولتی به ایران، در دههٔ ۱۹۵۰ فراوان و گوناگون بود. بنیادهای خصوصی که عهده دار اجرای طرح هایی بودند عبارت بودند از بنیاد خاورمیانه که فعالیت بسیار گسترده ای داشت، بنیاد فورد و گروه مشاورین دانشگاه هاروارد که وابسته به سازمان برنامه بود، آمریکاییان دوستدار خاورمیانه، بنیاد ایران که در مرکز پزشکی شیراز سرمایه گذاری کرده بود، کنسرسیوم کالج لافایت که مسئول ایجاد و پیشبرد یک کالج فنی در آبادان بود و همچنین تعداد زیادی از شرکت های بانکی و سرمایه گذاری که به بازار ایران وارد شدند.
۴) در ایرانیان احساس تحقیر و شکست خوردگی نسبت به غول آمریکا در دهه ۱۹۵۰ نضج گرفت گرچه تشکیلات مذهبی در قم از لحاظ سیاسی تا حدی آرام ماند ولی رهبران جوان تر شیعه نسبت به روش حکومتی شاه و مشی سیاسی و حضور روز افزون آمریکا در ایران شروع به انتقاد و ابزار انزجار نمودند.....»
افزون بر این ، تی. کویلر یانگ معتقد است که دیدگاه مردم ایران، رژیم شاه و ایالات متحدهٔ آمریکا از کودتای ۲۸ مرداد به بعد هویتی واحد یافتند و هر دو مسئول اعمالی شناخته شدند که به دست رژیم انجام می گرفت.
در دوران حساس نهضت ملی و زمانی که کشور ایران متحدی سیاسی می طلبید، آمریکاییان به گفتهٔ جمیز گود در بی خبری کامل و با ائتلاف سیاسی و نظامی با بریتانیا به حیات دولت ملی ایران خاتمه دادند و سرخوردگی اولیه از آمریکا به تدریج جای خود را به نفرت داد و این نفرت یکی از عوامل تسریع کنندهٔ حرکت انقلابی مردم ایران بود.
● نتیجه
روابط و مناسبات ایران و آمریکا یا به گفتهٔ جیمز آ.بیل ، شیر وعقاب را باید رابطهٔ عقاب تیز چنگال و جوان نیمکرهٔ غربی و شیر پیر خلیج فارس در نیمکرهٔ شرقی خواند. روابط دیر هنگام اما دارای نتایج پایا وماندگار دو کشور چند وجه تمایز دارد: نخست آنکه مناسبات دو کشور بیش از جنبهٔ سیاسی و اقتصادی، رنگ فرهنگی داشت.
ورود میسیونهای مذهبی آمریکا به ایران با انجام کارهای فرهنگی و آموزشی عام المنفعه، نخست در میان اقلیت آشوری ارومیه و سپس در میان روستاییان و طبقهٔ محروم شهری در شهرهای ارومیه، تبریز، تهران، همدان و شمال کشور، سرآغاز تحولات فرهنگی و آموزشی درفضای ایران قاجاری بود. به ویژه فعالیتهای آموزشی، فرهنگی آنان در میان زنان نظیر احداث آموزشگاه و بیمارستان خاص زنان و آموزش دانشجویان پزشکی و آشنا کردن ایرانیان با آموزش و پرورش نوین، دستاوردهایی بود که بعدها پشتوانهٔ گرانبهایی برای اهداف و سیاستهای ایالات متحده در ایران شد. نام نیک آمریکاییانی چون باسکرویل، مورگان شوستر و حتی آرتورمیلسپو را باید بر این خدمات افزود تا سیمای مناسبات فرهنگی دو کشور بهتر درک شود.
وجه دوم روابط فرهنگی ایران و ایالات متحده در همهٔ مقاطع با محوریت ایالات متحده بود. ایران پس از صفویه و به ویژه پس از مرگ نادرشاه، فاقد خلاقیت دیپلماتیک بود و در عرصهٔ دیپلماتیک بیشتر رویکرد تدافعی، انفعالی و درون گرایی داشت. دستگاه دیپلماسی ایران تنها در سه دورهٔ کوتاه یعنی دورهٔ دوم دیکتاتوری رضا شاه (۱۳۱۰-۱۳۱۵)، دوران نخست وزیری مصدق(۱۳۳۰-۱۳۳۲ ش) و تا حدودی دههٔ قبل از انقلاب اسلامی (۱۳۴۹-۱۳۵۷ ش) از خود ابتکار عمل نشان داد.
منبع : دیپلماسی ایرانی


همچنین مشاهده کنید