یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران و فرانسه (۱۳۸۴ – ۱۳۵۷)


روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران و فرانسه (۱۳۸۴ – ۱۳۵۷)
روابط خارجی ایران با سایر کشورها، به ویژه با قدرت‏هایی که در سیاست جهانی و معادلات منطقه‏ای ایفاگر نقش می‏باشند، از اهمیت فزاینده‏ای برخوردار است. یکی از کشورهای اروپایی، که در نظام دو قطبی و پس از آن، به لحاظ داشتن سیاست اعلامی مستقل، حائز اهمیت می‏باشد کشور فرانسه است. در این مقاله تلاش شده روابط سیاسی ایران و فرانسه در فاصله سال‏های ۱۳۸۴ - ۱۳۵۷ با توجه به متغیرهای ساختاری نظام بین‏الملل، محیط منطقه‏ای و ایستارهای ذهنی سیاست گذاران دو کشور مورد بررسی قرار گیرد.
● مقدمه‏
جمهوری فرانسه با وسعتی معادل خاک ایران در غرب اروپا قرار دارد. این کشور به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص و ارتباط با دریای مانش، مدیترانه و اقیانوس اطلس و داشتن یک شبکه حمل و نقل آبی داخلی از اهمیت زیادی در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی برخوردار است. روابط خارجی ایران و فرانسه از سال ۱۳۵۷ تاکنون فراز و نشیب‏های زیادی را پشت سر گذاشته است. از یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تا سال ۱۳۵۸ شاهد روابط دوستانه دو کشور هستیم. اما بعد از آن به دلیل جهت‏گیری‏های سیاست خارجی دو کشور، روابط دو جانبه رو به تیرگی نهاد. در خلال جنگ بین ایران و عراق گرچه فرانسه در ابتدا اعلان بی طرفی کرد اما، در ادامه جنگ به طور جدّی از عراق حمایت کرد و امکانات زیادی را در اختیار این کشور قرار داد. بعد از اتمام جنگ و دوران بازسازی روابط دو کشور بهبود یافت، اما هم چنان با موانع و چالش‏هایی مواجه بوده است. دوران تنش زدایی در سیاست خارجی ایران را می‏توان در گسترش روابط دو جانبه مؤثر دانست که علی‏رغم موانعی هم چنان ادامه دارد.
در این مقاله در پی پاسخ به این سؤال هستیم که: روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران و فرانسه پس از انقلاب اسلامی تا به امروز چه تغییراتی را طی نموده و علل آن چه بوده است؟ در پاسخ به این سؤال می‏توان گفت که: روابط ایران و فرانسه با پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ ایران و عراق رو به تیرگی نهاد، اما پس از اتمام جنگ و تحول در سیاست خارجی دو کشور روابط دو جانبه تا حدّی بهبود یافته است.
۱) مباحث نظری‏
یکی از عوامل مهم در رشته روابط بین‏الملل، فهم عوامل تأثیرگذار بر رفتار خارجی دولت‏هاست. یعنی این که چه عواملی باعث می‏شود که دولتی به همکاری یا منازعه با سایر دولت‏ها روی آورد. برای فهم این موضوع، تمایز و تشخیص میان سیاست خارجی دولت‏ها از یک سو و روابط بین‏الملل از طرف دیگر حائز اهمیت است. تحقیقات نشان می‏دهد که سیاست خارجی کشورها تحت تأثیر دو عامل عمده شکل می‏گیرند که عبارتنداز: الف) محیط ذهنی که همان ارزش‏ها و تصورات سیاست‏گذاران است و ب) محیط عینی که خود شامل دو بخش محیط داخلی (شرایط داخلی کشور) و محیط بین‏المللی (محیط منطقه‏ای و محیط جهانی) است. شرایط محیط بین‏الملل که شرایط سیستمی نامیده می‏شود از طریق ایجاد فرصت‏ها و محدودیت‏ها بر رفتار و سیاست خارجی دولت‏ها تأثیر می‏گذارد. در نتیجه برای فهم سیاست خارجی دولت‏ها به ویژه کشورهای در حال توسعه باید به سه عامل محدودیت‏ها، فرصت‏ها و فشارها توجه نمود. بنابراین برای فهم روابط خارجی ایران و فرانسه باید محیط سیستمی بین‏المللی، محیط منطقه‏ای و محیط ذهنی سیاست‏گذاران دو کشور را مورد مطالعه و بررسی قرار داد. در بحث سیستمی علاوه بر دیدگاه کاپلان باید از نظریه ساختاری کنت والتز یاد کرد، چرا که وی تلاش می‏نماید تا براساس سطح کلان ساختاری سیستم بین‏المللی رفتار دولت‏ها را توضیح دهد.
براساس این نظریه مهم‏ترین عامل شکل دهنده و حتی تعیین کننده سیاست خارجی دولت‏ها، ساختار نظام بین‏الملل است. مطابق این نظریه ساختارهای تک قطبی، دو قطبی و چند قطبی تأثیرات گوناگونی بر رفتار و روابط خارجی دولت‏ها می‏گذارند.[۱] یعنی این که تعداد قدرت‏های بزرگ در یک نظام موجب شکل‏گیری ساختاری خاص می‏شود که به نوبه خود ایجاد کننده نوعی پویایی‏های ویژه و الگوهای اتفاق یا دسته بندی است. زمانی که یک نظام بین‏الملل جای نظام دیگر را می‏گیرد، می‏توان الگوهای جدید همکاری و منازعه را انتظار داشت. پایان نظام دو قطبی و جنگ سرد را می‏توان تغییر در نظام بین‏الملل و جایگزین یک نظام جدید و در نتیجه نوعی تغییر سیستمی قلمداد کرد. تغییر سیستمی دارای پیامدهایی است و باعث تغییر در الگوهای همکاری و منازعه می‏شود، بنابراین چگونگی روابط خارجی ایران و فرانسه پس از انقلاب را می‏توان تحت تأثیر تحولات سیستمی دانست.
سطح دیگر متغیرها مربوط به سطح منطقه‏ای است. کانتوری و اشپیگل نظام بین‏المللی را متشکل از چندین نظام تابع منطقه‏ای می‏دانند. از دیدگاه آنها هریک از نظام‏های تبعی منطقه‏ای [متشکل‏] از «یک، دو یا چند کشور همجوار تعامل‏گر با یکدیگر است که پیوندهای مشترک قومی، زبانی، فرهنگی، اجتماعی و تاریخی با یکدیگر دارند و گاه احساس همانندی و هویت آنها با اقدامات و طرز تلقی کشورهایی که خارج از این نظام تابعه هستند تشدید می‏شود.»[۲] کانتوری و اشپیگل برای هر منطقه قلمرو ساختاری مرکزی، حاشیه‏ای و قدرت مداخله گر قائل هستند از دیدگاه آنها:
بخش مرکزی به قسمتی اطلاق می‏شود که توجه اصلی سیاست بین‏الملل در هر منطقه به آن معطوف است. بخش حاشیه‏ای شامل کشورهایی می‏شود که در سیاست منطقه‏ای دارای نقش جانبی‏اند و بالاخره نظام مداخله‏گر مسئول پرداختن به امور کشورهای خارجی است که مشارکت آنها در امور منطقه‏ای حائز اهمیت است.[۳]
با توجه به دیدگاه کانتوری و اشپیگل، منطقه خاورمیانه و به ویژه منطقه خلیج فارس سطحی از تحلیل رفتارهای دو جانبه ایران و فرانسه را تشکیل می‏دهد که متغیرهای بر آمده از آن به شدت در روابط دو جانبه مؤثر بوده‏اند. این منطقه همواره مورد توجه قدرت‏های خارجی بوده است و این امر بر روابط ایران با سایر کشورها از جمله فرانسه تأثیر گذار است.
سطح دیگر متغیرهای تأثیرگذار بر روابط دو جانبه ایران و فرانسه را باید به سطح کشوری به ویژه منافع ملی، نیازها و امتیازهای ذهنی سیاست‏گذاران دو کشور دانست. در این سطح از تغییر و تحول نیازهای ملی، شرایط محیط داخلی و محیط ذهنی سیاست گزاران می‏تواند نقش تعیین کننده‏ای را در جهت‏گیری‏های دو جانبه و نوع تعاملات دو کشور داشته باشد.
در این نوشتار تلاش می‏شود با توجه به مباحث نظری فوق تحولات روابط ایران و فرانسه در فاصله سال‏های ۱۳۸۴ - ۱۳۵۷ مورد بررسی قرار گیرد و در آن نقش متغیرهای تأثیرگذار سطح ساختاری نظام بین‏المللی، منطقه‏ای و ملی مورد تحلیل قرار گیرد.
۲) روابط ایران و فرانسه‏
الف) روابط ایران و فرانسه از شکل‏گیری انقلاب اسلامی تا ۱۳۵۹
در ابتدای شکل‏گیری انقلاب اسلامی ایران روابط بین دو کشور بسیار خوب بود. دولت ژیسکار دستن که سقوط شاه را پیش بینی کرده بود و خود را نیازمند ارتباط با ایران می‏دانست به عقاید انقلابی مردم ایران احترام می‏گذاشت. در جریان انقلاب اسلامی ایران در ۱۹۷۸م، به دلیل اقامت امام خمینی(ره) در نوفل لوشاتو، فرانسه به طور جدی با مسائل انقلاب درگیر بود. در این دوران افکار عمومی فرانسه موافق روند انقلاب ایران بودند و گاهی جراید فرانسوی انقلاب ایران را به انقلاب فرانسه تشبیه می‏کردند. اقامت کوتاه مدت امام در نوفل لوشاتو و نقش رسانه‏های گروهی فرانسه در انعکاس نظرات رهبر انقلاب در پیروزی انقلاب اسلامی ایران اهمیت زیادی داشت.
در این دوران اولین مصاحبه طولانی امام با روزنامه‏های غربی در روزنامه «لوموند» به چاپ رسید و «لوموند» جنبش آزادی بخش ایران به رهبری آیةاللّه خمینی را نیروی کلیدی در شورش‏ها عنوان کرد. این روزنامه در ۳۱ اکتبر ۱۹۷۸ م با نوشتن مقاله‏ای تحت عنوان «ما در حال گذراندن سال ۱۷۸۹ (سال انقلاب کبیر فرانسه) هستیم» نشان داد که به معیار ذهنی مردم ایران در شورش‏ها دست یافته است.[۴]
در این مرحله به نظر می‏رسد ایستارهای ذهنی ملت و دولت فرانسه نسبت به انقلاب ایران دارای اهمیت است و محیطی ذهنی در حال شکل‏گیری است که بخش مهمی از آن با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اعلام اصول و اهداف سیاست خارجی ایران شکل گرفته بود. پیروزی انقلاب ایران نقطه آغاز تحقق عینی شکل‏گیری ایستارهای ذهنی متضاد و تیرگی در روابط دو جانبه محسوب می‏شود. هم چنین زمینه‏های تیرگی روابط ظاهر شد که محیط ذهنی - روانی در آن تأثیر گذار بود. برخی از این زمینه‏ها به صورت زیر می‏باشد:
۱) سیاست خارجی انقلابی ایران‏: دولت فرانسه پس از آگاهی از سیاست خارجی جدید ایران که مبتنی بر اصول انقلابی مانند نفی کامل و بدون قید و شرط سلطه آمریکا و هم پیمانانش بر ایران و پشتیبانی از حرکت‏های اسلامی و دوستی با دولت‏های مستضعف بود، در سیاست خود نسبت به ایران تغییراتی ایجاد نمود. ایران اسلامی در سیاست خارجی خود، سیاست نه شرقی - نه غربی را اعلان نمود که براساس آن در تقابل با ساختار نظام بین‏الملل، با هرگونه اعمال نفوذ و سلطه‏جویی بلوک‏های قدرت مخالفت نمود. این سیاست به معنای استقلال عمل ایران از ساختار دو قطبی بود که هر دولتی باید به یکی از این بلوک وابسته می‏بود. از سوی دیگر ایران در سیاست خارجی خود، خواستار تغییر وضع موجود و برقراری برابری و عدالت در روابط میان کشورها گردید و از حرکت‏های ضد نظام ملل محروم و مستضعف حمایت کرد. این سیاست از جانب قدرت‏های بزرگ مانند آمریکا و شوروی و هم چنین فرانسه که در بلوک غرب قرار داشت پذیرفته شده نبود. لذا ایستارهای منفی فرانسه نسبت به ایران تقویت شد و هم گام با قدرت‏های حافظ وضع موجود برای افزایش محدودیت‏ها و فشارهای محیطی علیه ایران حرکت کرد.
۲) پناه دادن فرانسه به ضد انقلابیون و فراریان‏: با توجه به ایستارهای منفی سیاست گزاران فرانسوی نسبت به سیاست خارجی ایران، دولت فرانسه نسبت به اعدام سران رژیم سابق در ایران اعتراض نمود و با پذیرفتن بختیار در خاک خود و پس از آن پناهنده شدن بنی صدر و رجوی و حمایت فرانسه از آنها، روابط دو کشور تیره‏ شد. این تیرگی روابط با روی کار آمدن سوسیالیست‏ها بیشتر شد. این مسئله از یک سو و گروگان گرفته شدن دیپلمات‏های آمریکایی از طرف دیگر سبب شد که فرانسه در کنار آمریکا دست به تبلیغات علیه ایران بزند و این امر موجب شد که روابط دو کشور در تیر ۱۳۵۹ به سطح کاردار تنزل یابد.
۳) لغو قراردادهای منعقده بین ایران و فرانسه در زمینه تجهیزات اتمی‏: از سوی دیگر پس از پیروزی انقلاب، وزیر امور خارجه وقت اعلام کرد که ایران سهام خود را از شرکت «اورودیف» خارج می‏کند و متعاقب آن لغو قراردادهای صنایع سنگین، ساخت اتومبیل‏های سواری و مبادلات کشاورزی را اعلام نمود. این مسئله سبب شد که شرکت‏های فرانسوی زیان دیده برای جبران خسارت خود به دادگاه‏های این کشور شکایت کنند. دولت فرانسه نیز به دلیل حمایت از انقلاب ایران انتظار داشت که دولت ایران با شرکت‏های فرانسوی رفتار بهتری داشته باشد، اما به دلیل جّو انقلابی آن زمان باتمام شرکت‏ها رفتاری یکسان صورت پذیرفت. هم چنین وضع مجازات‏های سنگین اقتصادی از سوی آمریکا و جامعه اقتصادی اروپا علیه ایران و همراهی فرانسه با آنها و تصمیم فرانسه مبنی بر جلوگیری از ارسال سه ناوچه تندرو که در زمان شاه سفارش داده شده بود موجب تیره‏تر شدن روابط سیاسی میان دو کشور گردید.
ب) روابط ایران و فرانسه در زمان جنگ (۱۳۶۷ - ۱۳۵۹)
با آغاز جنگ ایران و عراق، روابط فرانسه با ایران رو به تیرگی نهاد، زیرا در معادله جنگ ایران و عراق، کشور عراق به دلیل سابقه روابط با فرانسه از اهمیت زیادی برخوردار بود و رژیم عراق هم در پی برقراری روابط با کشورهای اروپایی از جمله فرانسه بود. تهاجم وسیع عراق به ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ باعث افزایش همکاری میان فرانسه و عراق در زمینه تسلیحات نظامی شد. در واقع علل حمایت فرانسه از عراق عبارتنداز:
۱) دست یابی به نفت و بازارهای پرسود تسلیحاتی و تجاری عراق و سایر هم پیمانانش؛
۲) رابطه نزدیک میان عراق و عربستان که می‏توانست منافع مورد نظر فرانسه را تأمین نماید؛
۳) شکست عراق باعث هدر رفتن ده سال فعالیت اقتصادی فرانسه در این کشور می‏شد؛
۴) ضدیت فرانسه با ایران و خطر سرایت انقلاب به سایر کشورهای منطقه؛
۵) با نزدیکی به عراق، در واقع نزدیکی خود با اسرائیل را که عرب‏ها با آن مخالف بودند جبران می‏کرد.
در مجموع می‏توان موضع‏گیری فرانسه در قبال حمله عراق به ایران را به دو مقطع تقسیم نمود: مقطع اول از ابتدای تجاوز عراق به ایران بود که به دلیل ضعف نیروهای نظامی ایران، موضع بی‏طرفی اتخاذ نمود و خواستار پای بندی دو طرف به قراردادهای تسلیحاتی بود. اما در مقطع دوم به دلیل از بین رفتن توازن قوا در جبهه‏ها و برتری نیروهای نظامی ایران، فرانسه حمایت گسترده خود از عراق را اعلام نمود. در این زمان میتران در جریان سفر خود به مصر در سال ۱۹۸۲م. در دیدار از قاهره اعلام نمود که «ما مایل نیستیم عراق در جنگ مغلوب شود؛ موازنه نظامی باید میان جهان عرب و ایران حفظ شود.»[۵]
به این ترتیب روند تحویل تجهیزات نظامی به عراق توسط فرانسه ادامه پیدا کرد و در زمانی که جنگ در جبهه‏ها به نفع ایران شد، عراق آتش بس را قبول نکرد و فرستادن سلاح‏های جدید به عراق ادامه یافت. در سال ۱۹۸۳م، پنج فروند هواپیمای سوپر اتاندارد فرانسوی مجهز به موشک‏های اگزوسه به عراق تحویل داده شد. در اوایل ۱۹۸۳م. طارق عزیز طی سفر به پاریس چندین قرارداد نظامی با مقامات بلند پایه فرانسه امضا نمود. قسمت عمده معاملات دو کشور درباره خرید جنگ‏افزار توسط عراق و فروش نفت به فرانسه بود. عراق از ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۵م. حدود ۸/۱۱ میلیارد دلار جنگ‏افزار مدرن از فرانسه خریداری کرده و بهای آن را با فروش نفت خام به فرانسه پرداخت کرده است. در واقع خطر تهدید انقلاب اسلامی علیه سیستم حاکم بر منطقه و بازیگران اصلی و فرعی آن، فرانسه و تمامی قدرت‏های موجود را وادار کرده بود که از عراق حمایت نمایند.
تحلیل غربی‏ها و فرانسه بر این پایه استوار بود که پیروزی ایران بر عراق، جغرافیای سیاسی منطقه را عوض می‏کند و علاوه براین، حیات سیاسی رژیم‏های منطقه را با خطر نابودی رو به رو می‏سازد و هم چنین خسارت جبران ناپذیری را نیز بر منافع غرب در این منطقه وارد می‏کند. در اوایل دهه ۱۹۸۷م. جنگ ایران و عراق از حالت منطقه‏ای خارج شده و صبغه‏ای بین‏المللی یافت که این امر به علت بالا گرفتن نبردهای زمینی، تشدید حملات علیه کشتی‏ها و تأسیسات نفتی و به میدان آمدن کشورهای دیگر منطقه در جنگ بود. ادامه این وضعیت، کشورهای دیگر از جمله شورای همکاری خلیج فارس، مصر، اردن، فرانسه و حتی شوروی و آمریکا را متقاعد ساخت که هزینه‏ها و خطر گسترش جنگ برای ثبات منطقه و صلح بین‏المللی بسیار بیشتر از منافع آن است، به ویژه که کمک‏های نظامی و اطلاعاتی غرب از جمله فرانسه نتوانسته بود برتری خاصی برای عراق به وجود آورد. زیرا نیروهای ایرانی هم‏چنان به پیش روی خود ادامه می‏دادند، تصرف منطقه استراتژیک فاو توسط ایران و حملات مداوم برای تصرف بندر بصره و نیز تصرف شلمچه از جمله این پیروزی‏ها بود و این هشداری بود برای کشورهای منطقه و قدرت‏های بزرگ که ممکن بود حتی به پیروزی نظامی ایران ختم شود.
بنابراین با توجه به تحولات فوق، کویت به علت آسیب پذیری در قبال اقدامات تلافی جویانه ایران در نوامبر ۱۹۸۶م. از تمامی اعضای شورای امنیت درخواست کمک نمود. به این ترتیب وخامت رو به افزایش اوضاع، باعث حضور قدرت‏های بزرگ در منطقه بعد از تصویب قطعنامه ۵۹۸ از جانب شورای امنیت گردید و فرانسه نیز به بهانه اجرای این قطعنامه و برای فشار هرچه بیشتر به ایران وارد منطقه خلیج فارس گردید.
در واقع می‏توان گفت که قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت بارزترین نوع همکاری میان سیاست فرانسه و دو ابر قدرت برای کنترل جنگ و ایفای نقش موازنه دهندگی از جانب آنان به شمار می‏رفت. فرانسه در این زمان توجه خود را به دو پدیده معطوف نموده بود: یکی تحولات قیمت نفت در رابطه با جنگ ایران و عراق و دومی رشد بنیادگرایی در کشورهای حوزه خلیج فارس، که به نظر فرانسه عامل برهم زننده ثبات منطقه به شمار می‏رفت. لذا عنصر اصلی سیاست خارجی فرانسه در منطقه خلیج فارس مبارزه با این دو موضوع بود. مسئله مهم دیگری که در موضع‏گیری فرانسه علیه ایران بی‏تأثیر نبود، خنثی نمودن آثار نزدیکی فرانسه به اسرائیل در نزد اعراب بود که با حمایت از عراق به این هدف خود دست می‏یافت.
مجموع سیاست‏ها و جهت‏گیری‏های فرانسه نسبت به عراق در خلال جنگ باعث تأثیر منفی بر روابط میان ایران و فرانسه شد. به گونه‏ای که روابط میان دو کشور به سطح بسیار پایینی تنزل یافت و ایران، فرانسه را به دلیل حمایت‏های همه جانبه از عراق محکوم نمود.
البته این تیرگی روابط دلایل دیگری هم داشت که عبارت بودند از:
۱) بمب گذاری در پاریس در سپتامبر ۱۹۸۶ م: در جریان این بمب گذاری ۹ نفر کشته و بیش از ۱۵۰ نفر زخمی شدند. پلیس در این رابطه مقر گروهی از مسلمانان شیعه را که خود را حزب الله می‏نامیدند کشف نمود. به دنبال آن ۵۷ عرب بازداشت و ۲۷ تن از آنان از فرانسه اخراج شدند. در این رابطه هشت دانشجوی ایرانی نیز از فرانسه اخراج شدند.
۲) درخواست فرانسه مبنی بر بازجویی از وحید گرجی دیپلمات ایرانی: با این که دولت فرانسه به عدم دخالت ایران در بمب گذاری سپتامبر ۱۹۸۶ پی برده بود، اما خواهان بازجویی از وحید گرجی بود. این امر با اعتراض ایران روبه رو شد. زیرا گرجی از کارمندان سفارت ایران بود و این امر مخالف کنوانسیون وین بند ۱، ماده ۳۰ بود. در این زمان به خانه گرجی حمله شد و دیپلمات دیگر ایرانی به نام محسن حسین زاده در قسمت فرانسوی فرودگاه ژنو مورد ضرب و شتم قرار گرفت.[۶] در این زمان فرانسه دستور ترک خاک ایران را به فرانسویان مقیم ایران داد، و پلیس فرانسه از ۲۹ ژوئن ۱۹۸۷ سفارت ایران را محاصره کرد. ایران هم مقابله به مثل انجام داده و سفارت فرانسه در تهران را محاصره کرد. به دنبال این حادثه و هم چنین مورد اصابت قرار گرفتن چند کشتی فرانسوی در خلیج فارس (۲۲ تیر ۱۳۶۶)، در تاریخ ۲۶ تیرماه ۱۳۶۶ وزارت خارجه فرانسه بیانیه‏ای را مبنی بر اعلام قطع مناسبات دیپلماتیک با ایران منتشر ساخت و روابط دو کشور به طور کامل قطع گردید.
پس از قطع روابط، بحث در مورد چگونگی بازگرداندن دیپلمات ایرانی، وحید گرجی و کنسول فرانسوی ژان پل توری ادامه داشت. در نتیجه مذاکرات، گرجی و توری با یکدیگر مبادله شدند و بعد از گذشت حدود ده ماه، راه برای حل اختلافات تا حدودی هموار گردید.[۷] جهت‏گیری ژاک شیراک برای رفع اختلافات دو کشور در روزهای پایانی جنگ و تصمیم دولت ایران مبنی بر جداسازی حساب آمریکا از کشورهای اروپای غربی باعث شد تا روابط دو جانبه براساس تفاهم و منافع متقابل برقرار و تقویت گردد. شیراک در اولین سخنرانی خود در مجمع ملی فرانسه از ایران به منزله کشوری بزرگ یاد کرد و اظهار امیدواری کرد که بتواند با ایران وارد مذاکره شود. ایران در این زمان برای عادی سازی روابط خود با فرانسه سه شرط داشته و بر آنها تأکید می‏کرد:
ـ خودداری فرانسه از حمایت مخالفان ایران و اخراج مسعود رجوی؛
ـ رفع اختلافات مالی؛
ـ محدود نمودن کمک‏های نظامی به عراق.
بنابراین پس از مذاکراتی که میان نمایندگان دو کشور صورت گرفت. دولت ایران و فرانسه توافق کردند که از تاریخ ۱۶ ژوئن ۱۹۸۸ م. روابط سیاسی خود را از سر گیرند و به دنبال آن سفرای دو کشور (علی آهنی و کریستین گراف) در تیر ۱۳۶۷ استوار نامه‏های خود را تسلیم رؤسای جمهور دو کشور نمودند.
به دنبال این مسئله، وزرای خارجه تهران و پاریس در مذاکرات بر سر اختلافات مالی با یکدیگر توافق کردند. فرانسه از یک میلیارد دلار بدهی خود مبلغ ۶۳۰ میلیون دلار آن را طی دو قسط به ایران پرداخت کرده بود، ولی پرداخت مرحله سوم و نیز بهره مطالبه شده توسط ایران با اشکال مواجه گردید. در ۲۹ دسامبر ۱۹۹۱م. ایران و فرانسه قراردادی امضا نمودند و توافق کردند که بقیه این وام به ایران پرداخت شود. در همین حال اعلام شد که میزان تجارت دو کشور در سال ۱۹۹۱م. به بالغ بر ۵/۱۲ میلیارد فرانک فرانسه رسیده است.
به طور کلی علت بهبود مناسبات بین ایران و فرانسه در طی سال‏های ۶۸ - ۱۳۶۷ را می‏توان این موارد دانست:
۱) تمامی گروگان‏های فرانسوی توسط حزب الله آزاد نشده بودند، بنابراین دولت فرانسه هنوز هم به میانجی گری ایران نیاز داشت؛
۲) جنگ بین ایران و عراق پیروز نداشت و چون فرانسه از اعضای دائم شورای امنیت محسوب می‏شد ایران نیازمند حمایت و نظر این کشور بود.
ج) زمینه‏های گسترش و تعمیق روابط دو جانبه (۱۳۸۴ - ۱۳۶۷)
پس از پایان جنگ بین ایران و عراق، فرانسه خواستار شرکت در برنامه‏های بازسازی ایران بود. زیرا حیات اقتصادی فرانسه در گرو تجارت خارجی و مبادلات اقتصادی با سایر کشورهاست. در واقع از ۱۹۸۳م. به بعد ما شاهد بهبود روابط میان ایران و فرانسه هستیم، زیرا این کشور به دلایل اقتصادی، سیاسی و استراتژیک به بازار ایران نیاز داشت. هم چنین به ثبات سیاسی در ایران پی برده بود. و نیز به دلیل اهمیت استراتژیکی تنگه هرمز، فرانسه از دیپلماسی مماشات در مورد ایران استفاده کرد و امتیازات محدود و تدریجی به ایران اعطا نمود.
ایران نیز برای بازسازی کشور پس از جنگ نیازمند همکاری با سایر کشورها بود. هم چنین ایران برای اجرای دقیق بندهای قطع نامه ۵۹۸ و عدم مذاکره در چهار چوبی خارج از مفاد قطع‏نامه نیازمند حمایت دولت‏های دیگر از جمله فرانسه (به منزله یکی از اعضای دائم شورای امنیت) بود.
به این ترتیب دو کشور در جهت رفع موانع موجود، در راه گسترش همکاری‏های دو جانبه در صحنه بین‏المللی گام برداشتند. اولین گام در این روند، مسافرت یک هیئت از ایران مرکب از وزیر بازرگانی و رئیس بانک مرکزی به فرانسه جهت مذاکره با مقامات فرانسوی بود. ولی به دلیل تحریم خرید نفت از ایران توسط فرانسه این مذاکرات با مشکلاتی رو به رو شد.
به تدریج با گسترش روند ارتباطات، یک هیئت فرانسوی برای مذاکره درباره روابط دو جانبه در ۵ آذر ۱۳۶۷ وارد ایران شدند. با گسترش مناسبات سیاسی، فرانسه، مسعود رجوی را از خاک این کشور اخراج کرد و با میانجی‏گری ایران، حزب الله لبنان نیز چند تن از گروگان‏های فرانسوی را آزاد کردند. اما مدتی بعد و در آستانه سفر فرانسوا میتران، رئیس جمهور فرانسه به تهران، شاهپور بختیار در پاریس به قتل رسید.
پس از قتل بختیار، دولت فرانسه اقدام به دستگیری چند مظنون کرد و از جمله از دولت سوئیس خواست تا سرحدی‏زاده، کارمند وزارت خارجه ایران را به پاریس بازگرداند. پس از محاکمه متهمان قتل بختیار در پاریس و با سفر دبیر کل وزارت امور خارجه فرانسه به تهران، روابط دو کشور دوباره رو به بهبودی نهاد.
با روی کار آمدن ژاک شیراک (همان طور که قبلاً گفته شد) وی مخالفت خود را با انزوای ایران اعلام کرد. استقبال آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت ایران، از اظهارات شیراک راه تازه‏ای را در روابط تهران - پاریس باز کرد.
ماجرای سلمان رشدی، رکود اقتصادی - سیاسی در روابط تهران - پاریس ایجاد کرد و پس از آن فرانسه در بحران میکونوس جبهه‏ای کاملاً ضد ایران اتخاد کرد. فرانسوی‏ها نیز با نفوذ دیگر کشورهای اروپایی، سفیر خود را از تهران فرا خواندند و وقتی به دستور رهبر ایران قرار شد سفیر آلمان آخرین سفیری باشد که به تهران باز می‏گردد. سفیر فرانسه نیز تا آخرین لحظه در کنار سفیر آلمان باقی ماند و هم زمان با او وارد تهران شد.[۸]
در عین حال نقش بازدارنده فرانسه در برابر تحریم‏های اعلام شده آمریکا علیه ایران غالباً مثبت بوده است. به دنبال تصمیم دولت آمریکا مبنی بر اعمال تحریم‏های اقتصادی علیه ایران (داماتو) دولت فرانسه اعلام نمود که با این اقدامات مخالف است. هم چنین در پی پیروزی ژاک شیراک در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه (۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۴) وی اعلام کرد، من برخلاف خیلی از کسانی که معتقدند باید ایران را منزوی و روابط مان را با این کشور محدود کنیم «معتقدم باید روابط فرانسه با ایران گسترش پیدا کند، برای این که ما نمی‏توانیم به دلیل این که دولت ایران در بعضی جاها روش تندی دارد، ایران را کنار بگذاریم، اگر ما ایران را منزوی کنیم روش آن کشور شدیدتر خواهد شد.»[۹]
رئیس جمهور ایران نیز طی ارسال پیام تبریک به ژاک شیراک ابراز امیدواری کرد که افق تازه‏ای در روابط بین دو کشور پدید آمد. با روی کار آمدن شیراک نقاط تماس‏های زیادی در سیاست خارجی تهران و پاریس به وجود آمد. از جمله حل مسئله الجزایر، ایجاد توازن بین اهداف آمریکا و اروپای متحد و ترسیم سیاست‏های اصولی فرانسه در خاورمیانه و خلیج فارس و مدنظر قرار دادن ایران به مثابه بزرگ‏ترین قدرت منطقه.[۱۰] و در نهایت ورود شرکت نفتی «توتال» به میدان‏های نفتی ایران به جای شرکت آمریکایی «کونکو» در روابط اقتصادی تهران - پاریس گامی مثبت محسوب می‏شود.
از سوی دیگر پس از انتخابات دوم خرداد و پیروزی آقای خاتمی که موجب جهت‏گیری‏های جدیدی در سیاست خارجی ایران گردید، روابط فرانسه با ایران که به صورت تابعی از روابط با اتحادیه اروپایی در آمده بود از شتاب بیشتری برخوردار شد. آنان وی را مرد اصلاح طلب نامیدند. فرانسه اعلام کرد که از اصلاحات در ایران حمایت می‏کند، ولی جانب احتیاط را نیز در نظر می‏گیرد. تنش زدایی و تفاهم بیشتر با کشورهای مسلمان در منطقه خلیج فارس، حوزه دریای خزر و شمال آفریقا باعث تحول در روابط اتحادیه اروپایی با ایران و طرح مباحثاتی حول همکاری‏های چند جانبه و توسعه آن گردید.
تحولات بعدی نیز نشان داد که ایران و اتحادیه اروپا تمایلی برای به خطر انداختن منافع اقتصادی خود ندارند. سفر آقای خاتمی به چند کشور اروپایی از جمله فرانسه را می‏توان نقطه عطفی در روابط بین دو کشور دانست. در واقع می‏توان گفت، روابط تهران - پاریس از زمان تصمیم اتحادیه اروپا به فراخوانی سفیران خود از تهران در ۹ آوریل ۱۹۹۷م. تا دعوت رسمی ژاک شیراک از آقای خاتمی برای سفر به فرانسه در ۲۱ اوت ۱۹۹۸م. چرخشی بسیار سریع و مثبت داشته است. چرخشی که در عرف روابط بین‏الملل می‏توان از آن به عنوان بهره‏برداری مناسب از فرصت‏ها یاد کرد. علی‏رغم تنوع موضوعات مطرح شده در جریان سفر آقای خاتمی، میان دو طرف، هیچ سخنی از تروریسم، فعالیت‏های هسته‏ای و سلاح‏های کشتار جمعی به میان نیامد.
به هر حال در دوران آقای خاتمی روابط دو کشور در مسیر بهبود قرار گرفت. ملاقات وزیر خارجه فرانسه با همتای ایرانی خود در اوایل سال ۱۹۹۸م. در حاشیه بیست و هشتمین اجلاس مجمع جهانی اقتصاد در سوئیس و تأکید بر تحکیم هرچه بیشتر روابط، ادامه مخالفت با قانون آمریکایی داماتو، سفر والری ژیسکار دستن رئیس جمهور اسبق فرانسه به تهران، ملاقات مشاور رئیس جمهور فرانسه با دکتر ظریف معاون حقوقی و امور بین‏الملل وزارت خارجه و تأکید بر همکاری با ایران در زمینه‏های سیاسی، اقتصادی، خلع سلاح و مواد مخدر، ادامه همکاری‏های نفتی با ایران، امضای قرارداد اعطای وام ۹۰۰ میلیون دلاری بانک اعتبارات کشاورزی فرانسه به ایران (اسفند ۱۳۷۷) و ورود هیئت دوستی مجلس فرانسه به ایران و گفت و گو در مورد مسائل خاورمیانه، فلسطین و طرح صلح خاورمیانه از جمله تحولات مهم سال‏های ۲۰۰۰ - ۱۹۹۸ به شمار می‏رود.[۱۱]
حوادث ۱۱ سپتامبر فصل جدیدی را در روابط بین‏الملل رقم زد که اثرات آن بر روابط تهران - پاریس نیز مشاهده می‏شود. پاریس که از دیرباز از رشد بنیادگرایی در خاورمیانه و تسری آن به جهان احساس نگرانی کرده است در مبارزه علیه القاعده و سرنگونی طالبان در جنگ افغانستان در کنار واشنگتن ایستاد و از آن حمایت کرد. اما مخالفت فرانسه با جنگ عراق باعث کدورت روابط پاریس - واشنگتن شد. نگاه اقتصادی فرانسه به منابع انرژی شمال عراق باعث شد تا لندن و واشنگتن خواست پاریس در مخالفت با جنگ ایران و عراق را زیر سؤال ببرند.[۱۲] مخالفت تهران با جنگ علیه عراق، بار دیگر موجب نزدیکی تهران و پاریس شد و هر دو کشور تلاش کردند تا از فرصت به وجود آمده استفاده نمایند.
● نتیجه‏گیری‏
روابط ایران و فرانسه در فاصله سال‏های ۱۳۸۴ - ۱۳۵۷ فراز و فرودهای زیادی را به همراه داشته که تا حد زیادی تحت تأثیر متغیرهای سیستمی، منطقه‏ای و ملی بوده است. در ابتدای شکل‏گیری انقلاب اسلامی نقش و اهمیت محیط ذهنی - روانی بیشتر بود، در حالی که فرانسه پیوسته با بلوک غرب بود، ایران با سیاست نه شرقی - نه غربی عملاً با هرگونه سلطه گری دو بلوک مخالفت نمود. فرانسه در جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، همگام با محدودیت‏ها و فشارهای سیستمی علیه ایران عمل نمود. متعاقب پایان جنگ ایران و عراق و جنگ دوم خلیج فارس و به ویژه پس از فضای نظام بین‏المللی ناشی از جنگ سرد و فروپاشی شوروی، فرانسه تلاش نمود تا با استفاده از سیاست مستقل و ضد آمریکایی ایران، موقعیت خود را در منطقه تقویت نماید و این امر فرصت مناسبی را در این مقطع برای ارتقای روابط دو جانبه ایجاد نمود.
از طرف دیگر باید خاطرنشان ساخت که علی‏رغم تلاش فرانسه برای بهبود روابط با ایران، در حال حاضر سیاست خارجی این کشور تحت فشارهای فزاینده آمریکا قرار دارد و لذا پاریس با محدودیت‏هایی مواجه است، از یک سو پاریس منابع انرژی در خاورمیانه را مدنظر دارد و از سوی دیگر اتخاذ مواضع یکسان با ایالات متحده سبب تیرگی روابط تهران - پاریس می‏گردد. اگرچه پاریس در تلاش است که دیپلماسی اعلامی و اعمالی خود را منطبق نشان دهد، اما عملکرد آن این گونه نیست و به نظر می‏رسد که حداقل تا مشخص شدن پرونده هسته‏ای ایران ادامه یابد. فرانسه نیز همانند آمریکا با تبدیل شدن ایران به قدرتی هسته‏ای در منطقه موافق نیست. در عین حال مخالف اعمال زور و تهدید علیه ایران است و در تضاد منافع خود با آمریکا در منطقه خاورمیانه، در پی جلوگیری از بسط سلطه همه جانبه آمریکا بر منطقه است و این امر باعث می‏شود تا فرانسه در سطحی دیگر از سیاست‏های ایران در مقابل آمریکا حمایت نماید. لذا به نظر می‏رسد که هم‏چنان دو طرف تحت تأثیر شرایط محیطی از فرصت‏ها و محدودیت‏های متعددی در روابط دو جانبه برخوردار می‏باشند.
پی‏نوشت‏ها
نویسنده: صدیقه حسینی، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد روابط بین الملل از دانشگاه علامه طباطبایی.
۱. امیر محمد حاجی یوسفی، سیاست خارجی ج ۱.۱. در پرتو تحولات منطقه‏ای (تهران: وزارت خارجه، ۱۳۸۴) ص ۲۸۵.
۲. حسین سیف‏زاده، نظریه‏پردازی در روابط بین‏الملل، مبانی و قالب‏های فکری (تهران: سمت، ۱۳۷۶) ص‏۳۰۲-۳۰۳.
۳. همان، ص ۳۰۳.
۴. کامیاب منافی، فرانسه (تهران: وزارت خارجه، ۱۳۸۱) ص ۱۷۶.
۵. محمدکاظم سجادپور، مناسبات دیپلماتیک ایران و فرانسه پس از انقلاب اسلامی (تهران: وزارت خارجه،) ص ۱۲۵.
۶. محمدکاظم سجادپور، مناسبات دیپلماتیک ایران و فرانسه پس از انقلاب اسلامی (تهران: وزارت خارجه، ۱۳۷۴) ص ۱۲۵.
۷. غلامرضا علی بابایی، نگاهی به مناسبات سیاسی ایران و فرانسه، سیاست خارجی، ش ۳۱، ۱۳۷۸، ص ۳۳.
۸. کتاب اروپا (۳) (تهران: ابرار معاصر، ۱۳۸۳) ص ۲۷۰.
۹. غلامرضا علی بابایی، پیشین، ص ۳۵.
۱۰. همان، ص ۳۶
۱۱. غلامرضا علی بابایی، پیشین، ص ۳۸.
۱۲. کتاب اروپا، پیشین، ص ۲۷۲.
منبع:فصلنامه علوم سیاسی، شماره ۳۶
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید