سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، اثر محمد تقی فلسفی


شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، اثر محمد تقی فلسفی
مرحوم فلسفی در ادامه جلسات فن خطابه، هفته‏ای یک جلسه در قم‏به شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق می‏پرداخت. این شرح و تفسیردر جلسه‏های متعددی در تهران ادامه یافت و مدتی نیز صدای‏جمهوری اسلامی ایران، نوار این درس‏ها را برای علاقمندان دروس‏معارف اسلامی پخش کرد.
مجموعه این سخنرانی‏ها، پس از اصلاحات و تغییرات لازم و افزودن‏بعضی از آیات و روایات، در هشتاد و نه فصل در سه مجلد بارعایت نکات فنی لازم به صورتی زیبا و مناسب و حروفی چشم نوازبه چاپ رسید.
دعای «مکارم الاخلاق‏» برنامه انسان‏سازی است. حضرت امام‏زین‏العابدین(ع) در این دعا خلقیات کریمه و سجایای انسانی رابیان فرموده است. تاثیر شایسته این دعای شریف آن‏چنان است که‏اگر مشتاقان به آن خلقیات متخلق گردند، و در عمل آن‏ها را به‏کار بندند به مقام رفیع انسانیت نایل می‏شوند.
● گلچینی از تفسیر دعا:
امام سجاد(ع) در آغاز همه دعاهای صحیفه، بر پیامبر(ص) و اهل‏بیت گرامیش(ع) درود می‏فرستد.
در جمله اول دو مطلب قابل بحث است، یکی مشروعیت اصل دعا و آن‏دیگر، درود بر نبی معظم اسلام قبل از آغاز دعا.
دعا یکی از قطعی‏ترین امور دینی و از جمله ضروریات اسلام است،در ادیان انبیای گذشته و نزد پیامبران سلف نیز دعا امری حتمی‏بوده است. دعا گاهی قابل استجابت است و گاهی به علل و مصالحی‏قابل پذیرفتن نیست، اما آنچه در بین تمام دعاها که همیشه‏مستجاب می‏شود، دعای صلوات است. در روایات آمده که چون دعای‏درود بر پیغمبر مورد پذیرش است، برای این که دعاهایتان مستجاب‏شود، در آغاز دعا، به رسول اکرم(ص) و اهل‏بیتش صلوات بفرستید وسپس تقاضای خود را بگویید. حضرت علی(ع) می‏فرماید:
«کل دعاء محجوب عن السماء حتی یصلی علی محمد واله‏». (۲)
و امام صادق(ع) می‏فرماید: وقتی یکی از شما در پیشگاه خداونددعا می‏کند البته تقاضای خود را با صلوات بر پیامبر(ص) آغازکند، چه آن که درود بر پیامبر(ص)، مقبول درگاه الهی است وچنین نیست که خداوند دعایی را که شامل چند مطلب است و باصلوات بر نبی آغاز شده، قسمتی را بپذیرد و قسمت دیگر را ردکند. (۳) در روایت دیگری است: «در پایان دعا هم درود بفرستد». (۴)
● دعای ناشدنی:
گاهی افراد از روی عدم توجه، دعاهایی می‏کنند که از نظر حفظ نظام عالم عملی نیست و ائمه معصومین(علیهم السلام) در مواقعی‏به افراد تذکر داده‏اند و آن تذکرات به صورت حدیث در کتب اخلاق‏آمده، تا مردمی که از آن به بعد می‏آیند و پیرو اسلام‏اند، متوجه‏آن دقایق و نکات شوند. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است،دعا کننده نگوید: اللهم لا تحوجنی الی احد من خلقک فانه لیس من‏احد الا هو محتاج الی الناس بل یقول: اللهم لا تحوجنی الی شرارخلقک، ولا یقول: اللهم انی اعوذبک من الفتنه بل یقول: من مضلات‏الفتن و ان لا یسال فوق قدره فانه یستحق الحرمان. (۵) در هنگام‏دعا نباید بگوید: بارالها مرا محتاج به هیچیک از مخلوقات خودمنما، زیرا هر انسانی محتاج به دیگران است. بلکه بگوید:
خداوندا! مرا به اشرار خلقت محتاج منما; و نگوید: خدایا! ازفتنه و امتحان به تو پناه می‏برم. زیرا آزمایش و امتحان الهی‏قطعی است، بلکه در مقام دعا بگوید: خدایا از آن امتحاناتی که‏موجب لغزش و باعث گمراهی و کجروی می‏شود، به تو پناه می‏برم.
دعا کننده، از خدا بالاتر از ارزش و قدر و منزلت‏خود تقاضا ننماید، که شایسته محرومیت است.
● دو دیدگاه در معنی ایمان:
«و بلغ بایمانی اکمل الایمان‏»
جمعی از محققان را عقیده بر آن است که: ایمان از ماده «امن‏»و آن حالت آرامش و اطمینان خاطری است که در باطن انسان تحقق‏می‏یابد. پس ایمان تنها عقیده قلبی است. اقرار به زبان و عمل‏به بدن، از شرایط ایمان است. این گروه به آیات زیر استشهادمی‏کنند. (کتب فی قلوبهم الایمان) (۶)
ایمان را در دل‏های آنان [حزب الله] نوشته است.
(قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا و لکن قولوا اسلمنا و لمایدخل الایمان فی قلوبکم) (۷)
اعراب بادیه‏نشین گفتند: ما ایمان آوردیم، بگو ایمان‏نیاورده‏اید، بلکه اسلام آورده‏اید و هنوز ایمان در دل‏های شماداخل نشده است. در آیاتی هم (وعملوا الصالحات) بر (الذین‏آمنوا) (۸) عطف شده است. اگر عمل صالح جزء ایمان و مجموع عقد قلب‏و عمل یک چیز باشد، آن گاه «عمل صالح‏» که خودش جزء ایمان‏است عطف بر نفس خود، یعنی ایمان شده، در حالی که عطف شی به‏نفس خود از نظر ادبی غلط است، پس باید گفت: «عمل صالح‏»ایمان نیست. در مقابل آنان، محققانی هستند که می‏گویند: ایمان‏هم عقد قلب است و هم عمل جوارح. این گروه به آیات و روایاتی‏نظیر حدیث نبوی زیر استدلال می‏کنند: «الایمان معرفه بالقلب وقول باللسان و عمل بالا رکان‏». (۹) ایمان عبارت از عرفان قلب وعقیده باطنی و همچنین گفتار زبان و عمل جوارح و ارکان است. درتاریخ، افراد فراوانی بوده‏اند که حق را شناخته و منکر شده‏اند،مانند: ابلیس و ابوجهل و فرعون. آیات متعددی در قرآن نیز این‏نظریه را تایید می‏کند. (۱۰)
امام صادق(ع) در این باره فرموده است: تمام ایمان عمل است، اگر برادران و خواهران مسلمان‏بخواهند طبق گفته قرآن شریف، واجد ایمان باشند، باید هر سه‏مرتبه ایمان را در نظر داشته باشند، از جهت زبان، اعتراف، ودر مقام عمل اوامر الهی را اطاعت کنند، تا بتوانند جایگاه خودرا در صف مردم با ایمان و مؤمنین راستین قرار دهند. (۱۱)
● بهترین اعمال:
امام سجاد(ع) به خداوند عرضه می‏دارد:
خداوندا، نیت مرا به بهترین نیت‏ها منتهی بفرما و عمل مرا به‏بهترین اعمال پایان ده.
از رسول اکرم(ص) در روایت زیر، عملی را نیک می‏دانند که با سنت‏هماهنگ باشد و می‏فرمایند:
«لا یقبل قول الا بالعمل ولا یقبل قول و عمل الا بنیه ولا یقبل‏قول و عمل و نیه الا باصابه السنه‏». (۱۲)
سخن پذیرفته نمی‏شود، مگر با عمل، سخن همراه با عمل قبول‏نمی‏شود مگر با نیت و سخن و عمل و نیت مقبول نیست، مگر آن که‏منطبق با سنت‏باشد. خداوند از اعمال نیک، خرسند می‏شود. اماگاهی در حالی که انسان عمل صالحی را انجام می‏دهد عمل‏شایسته‏تری که نزد خدا محبوبیت‏بیشتری دارد، پیش می‏آید، در این‏حال، افراد باایمان بهتر است که از پی انجام کاری که نزد خدامحبوبتر است‏بروند. به عنوان نمونه در چندین روایت آمده است:
اگر فردی در حال طواف است و مسلمانی برای استمداد به نزد اومی‏آید و تمنای کمک فوری می‏کند، باید طواف کننده در پی به جاآوردن حاجت آن برادر مسلمان رود، زیرا اجابت‏برادر مسلمان درنزد خدا محبوب‏تر است - و هر گاه مشکل او را برطرف و او رادلشاد کرد، برگردد و به طواف خود ادامه دهد. در روایت ابوحمزه‏از حضرت سجاد(ع) است، که می‏فرماید: «ان احبکم الی الله عز وجل احسنکم عملا و ان اعظمکم عندالله عملا اعظمکم فیما عندالله‏رغبه‏». (۱۳)
● عبادت منفور:
اگر فردی وظیفه‏شناس نباشد و اولویت‏های اوامر الهی را مراعات‏نکند، گاه ممکن است عمل خوبی که بدان مشغول است، مطرود درگاه‏الهی بشود و حتی موجب سقوط او گردد.
امام صادق(ع) در این باره می‏فرمایند:
پیرمرد مقدسی در بنی اسراییل خدا را عبادت می‏کرد. در یکی ازمواقع عبادت، دید که دو کودک خروسی را گرفته و پر و بال او رامی‏کنند و خروس فریاد می‏زند، ولی این پیرمرد عابد همچنان به‏عبادت خود ادامه داد و به این امر مهم توجه نکرد که باید آن‏دو کودک را از این عمل ناروا منع کند، از این رو خداوند او رامجازات کرد. (۱۴)
● یقین:
«واجعل یقینی افضل الیقین‏»
راه وصول به ایمان کامل در حدیثی از امام موسی بن‏جعفر(علیهماالسلام) چنین بیان شده است. «وجدت علم الناس فی‏اربع: اولها ان تعرف ربک والثانی ان تعرف ما صنع بک والثالث‏ان تعرف ما اراد منک و الرابع ان تعرف ما یخرجک من دینک‏». (۱۵)
علم مردم را در چهار چیز یافته‏ام: اول آن که خدایت را بشناسی،دوم آن که بدانی در تو چه آفرینشی را به کار برده، سوم آن که‏بدانی در آفرینش تو چه اراده‏ای داشته، چهارم آن که بدانی چه‏چیز تو را از دینت‏بیرون می‏برد.
● معیار سعادت:
حضرت علی(ع) درباره معیار سعادت فرموده است:
«الدنیا کلها جهل الا مواقع العلم، والعلم کله حجه الا ما عمل‏به، و العمل کله ریاء الا ما کان مخلصا، والاخلاص علی خطر حتی‏ینظر العبد بما یختم له‏». (۱۶) جمیع شوون دنیا برای ما ناشناخته‏است، مگر مواردی که به آن‏ها عالم شده باشیم و تمام علم‏های ما،در نزد خدا حجت است و با آن علم در قیامت‏با ما احتجاج می‏کند،مگر آن علمی که بر طبق آن عمل شده باشد و تمامی اعمال ماخودنمایی است، مگر آن‏هایی که همراه خلوص نیت و پاکی ضمیرباشد. پس از آن می‏فرماید: اخلاص در عمل را خطری بزرگ تهدیدمی‏کند، تا روزی که انسان ببیند که چگونه وضع‏اش ختم می‏شود وعمرش پایان می‏پذیرد.
● عالی‏ترین سجایای انسانی:
«وهب لی معالی الاخلاق و اعصمنی من الفخر».
بار الها به من برترین اخلاق را عطا فرما و از فخر و مباهات به‏مکارم اخلاق، در بین مردم مصون و محفوظم بدار.
رسول گرامی(ص) فرموده:
خداوند دوستدار اخلاق برجسته است و از فرومایگی و خلقیات پست‏بیزار است. (۱۷)
مکارم و محاسن اخلاقی
محاسن اخلاق و مکارم اخلاق با یکدیگرمتفاوت هستند.
(محاسن اخلاق) به‏معنای (خوی خوب و پسندیده) است و (مکارم اخلاق)به معنای «بزرگواری و کرامت نفس‏».
در روایات زیادی آمده است که، عموم اخلاق حمیده و به ویژه‏مکارم اخلاق در قیامت، کفه اعمال خوب را سنگین می‏کند و موجب‏نجات و رستگاری می‏شود. علاوه بر این در روایتی آمده است که،تخلق به مکارم اخلاق همچنین مایه سعادت و رستگاری در زندگی‏دنیوی است. عن امیرالمؤمنین(ع) قال:
«لو کنا لا نرجوا جنه ولا نخشی نارا ولا ثوابا ولا عقابا لکان‏ینبغی لنا ان نطلب مکارم الاخلاق، فانها مما تدل علی سبیل‏النجاح‏». (۱۸) اگر به فرض، به بهشت امید نمی‏داشتیم و از عذاب‏الهی خایف نمی‏بودیم، شایسته انسانیت آن بود که در پی مکارم‏اخلاق باشیم، زیرا کرامت‏خلق، ما را به راه رستگاری هدایت‏می‏کند و موجبات سعادت را فراهم می‏آورد.
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شوره‏زار خس
اما امیرالمؤمنین(ع) در توصیه به مکارم اخلاق و پرهیز از مدارا بانااهل می‏فرمایند: «احمل نفسک من اخیک عند صرمه علی الصله وعند صدوده علی اللطف و المقاربه و عند جموده علی البذل و عندتباعده علی الدنو و عند شدته علی اللین و ایاک ان تضع ذلک فی‏غیر موضعه او ان تفعله بغیر اهله‏». (۱۹) خود را در باره برادرت‏وادار کن که وقتی از تو جدا می‏شود به او بپیوندی و در هنگام‏روگردانی‏اش با لطف و محبت‏به او نزدیک شوی و زمانی که دچاربخل و امساک می‏شود به او کرامت کنی و چون از تو دوری کند توبه او نزدیک شوی و موقع تندی و شدتش، تو با نرمی و ملایمت‏بااو سخن گویی و بپرهیز از این که تذکرات مرا نابجا و بی موردبه کار بندی و آن‏ها را با افراد نااهل که لایق فضیلت اخلاقی‏نیستند اعمال کنی.
● کفایت امور:
«واکفنی ما یشغلنی الاهتمام به‏».
بار الها کفایت کن مرا در چیزی که اگر خود به انجام آن همت‏گمارم وقتم را اشغال و از کارهای اساسی بازم می‏دارد.
این جمله از دعا در باره کارهایی است که هدف از آن‏ها فقط‏انجام عمل است و شخص معینی در انجام آن‏ها مورد نظر نیست. چه‏بسا افرادی که لایق و شایسته اعمال بزرگ هستند اما قسمت مهمی‏از عمرشان در کارهایی صرف می‏شود که دیگری هم می‏تواند به‏نیابت‏شان آن را انجام دهد.
● بازجویی الهی:
«واستعملنی بما تشالنی غدا عنه‏»
بار الها مرا عامل کارهایی قرار ده که فردای قیامت در باره‏آن‏ها از من سؤال خواهی فرمود.
امام صادق(ع) فرمود: از جمله مواعظ لقمان به فرزندش این است:
«واعلم انک ستسال غدا اذا وقفت‏بین یدی الله عز و جل عن‏اربع: شبابک فیما بلیته و عمرک فیما افنیته و مالک ممااکتسبته و فیما انفقته‏». (۲۰)
در قیامت، وقتی در جایگاه حساب قرار گرفتی، چهار چیز را از تومی‏پرسند: جوانیت را چگونه گذراندی؟ عمرت را در چه راهی صرف‏کردی؟ مالت را از کجا به دست آوردی؟ و آن را در چه راهی مصرف‏کردی؟
● هادی بندگان:
«واجعلنی... و من ادله الرشاد و من صالحی العباد»بار الها مرا از راهنمایان رشد و از بندگان صالح و شایسته‏قرار ده. دعوت مردم به خداوند و هدایت آنان به صراط مستقیم،بس گرانقدر و مهم است، قرآن شریف در این باره می‏فرماید:
(و من احسن قولا ممن دعا الی‏الله). (۲۱)
کدام انسان نیکوسخن‏تر از کسی است که خلق را به خالق دعوت‏می‏کند و با گفته‏های خود بذر ایمان در قلوب‏شان می‏افشاند.
این وظیفه مقدس در وهله اول بر عهده رسول اکرم(ص) و جانشینان‏بر حق اوست. کسی که در این راه قدم بر می‏دارد در واقع، راه‏رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(علیهم السلام) را می‏پیماید. این‏کار بزرگ، هدایت‏یافته را از گمراهی می‏رهاند و هدایت کننده رادر پیشگاه الهی سربلند می‏کند به شرط آن که هدایت و ارشاد واجدشرایط لازم باشد.
● شرایط ارشاد:
۱) ارشاد کننده باید - به موضوع دعوت خود - آگاه باشد و بابینش سخن گوید. قرآن شریف می‏فرماید:
(قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی) (۲۲)
پیغمبر گرامی بگو! این است راه من، مردم را با بینش و بصیرت‏به سوی خدا می‏خوانم و پیروان من نیز دعوت‏شان به سوی خداوند،آگاهانه و با بصیرت است.
عن زراره بن اعین قال:
«سالت اباجعفر(ع) ما حق الله علی العباد؟ قال ان یقولوا مایعلمون و یقفوا عند ما لا یعلمون‏» (۲۳)
زراره می‏گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم، حق خداوند بر بندگان‏چیست؟ در جواب فرمود: آن را که می‏دانند بگویند و در چیزی که‏اطلاع ندارند و نمی‏دانند توقف نمایند.
این وظیفه مهم و حق بزرگ الهی در یکی از آیات قرآن شریف باتعبیر خاصی این چنین بیان شده است:
«ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل‏اولئک کان عنه مسوولا». (۲۴)
هرگز به آنچه در باره آن علم نداری اعتماد مکن و ناآگاه قدم‏بر ندار که گوش و چشم و دل آدمی در پیشگاه الهی مواخذ ومسوول‏اند.
امام سجاد(ع) می‏فرماید:
«لیس لک ان تتکلم بما شئت لا ن رسول الله(ص) قال: رحم الله‏عبدا قال خیرا فغنم اوصمت فسلم). (۲۵)
نباید هر چه را که خواستی، بگویی، زیرا رسول گرامی اسلام(ص)فرموده است: مشمول رحمت الهی باد آن کس که سخن خوب بگوید وسود برد یا سکوت کند و سالم بماند.
۲) سخن از عمق دل باشد.
ارشاد کننده باید از عمق دل سخن گوید. قرآن می‏فرماید:
(آمن الرسول بما انزل الیه من ربه). (۲۶)
پیغمبر گرامی(ص) به آن‏چه از طرف خداوند بر وی نازل شده است،ایمان دارد. از این رو آن حضرت به ایمان آوردن مردم علاقه شدیدداشت و تمام همتش در این راه مصروف می‏شد. و می‏خواست جامعه رابه خداوند، متوجه نماید. مرشد و راهنما هم باید این چنین باشدو هدفش هدایت‏باشد والا مشمول این روایت‏حضرت مسیح(ع) هستند که‏می‏فرمایند:
«بحق اقول لکم: لا تکونوا کالمنخل یخرج الدقیق الطیب و یمسک‏النخاله. کذلک انتم، تخرجون الحکمه من افواهکم و یبقی الغل فی‏صدورکم‏». (۲۷)
از روی حق به شما می‏گویم، همانند الک آردبیز نباشید که آردخوب و خالص را از خود بیرون می‏دهد و سبوس را نگاه می‏دارد، شمانیز مطالب حکیمانه را از دهان بیرون می‏دهید و در دلتان‏اندیشه‏های مضر باقی می‏ماند.
۳) هدایت از راه عمل
از شرایط ارشاد کننده این است که خود عامل به گفتارش باشد.
عمل، مایه اطمینان قلبی کسانی است که می‏خواهند راه هدایت وسعادت را بیابند و ارشاد شوند. علی(ع) در این باره می‏فرمایند: «علموا الناس الخیر بغیر السنتکم و کونوا دعاه القوم بفعلکم‏و الزموا الصدق والورع‏». (۲۸)
خیرو خوبی را با غیر زبان به مردم بیاموزید، و دعوتتان به‏وسیله عمل باشد و هرگز از راستی و تقوا جدا نشوید.
قرآن کریم می‏فرماید: (کبر مقتا عندالله ان تقولوا مالا تفعلون). (۲۹)
نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید.
یکی از علل تاثیر و نفوذ عمیق اولیای گرامی اسلام در قلوب‏مؤمنین واقعی این بود که خودشان در انجام وظایف دینی پیش‏قدم‏بودند و به همه دستورهایی که به مردم می‏دادند، عمل می‏نمودند.
علی(ع) می‏فرماید: «ایها الناس والله ما احثکم علی طاعه الا و اسبقکم الیها ولاانها کم عن معصیه الا و اتناهی قبلکم عنها». (۳۰)
قسم به خدا که هیچ وقت‏شما را به طاعتی ترغیب ننمودم، مگر آن‏که پیش از شما به آن سبقت جستم، و از هیچ گناهی نهی‏تان‏ننمودم، جز آن که خود قبل از شما، از آن اجتناب داشتم.
رضا ساعی شاهی
منابع:
۱. شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج ۲، ص ۲۲۱.
۲. سفینه البحار، ضمن شرح کلمه «دعا».
۳. امالی شیخ صدوق، ج ۱، ص‏۱۵۷.
۴. سفینه البحار، ص ۴۴۸ واژه «دعا».
۵. سفینه البحار، ج ۱، ص‏۴۴۷.
۶. مجادله (۵۸): ۲۲.
۷. حجرات (۴۹): ۱۴.
۸. بقره (۲): ۲۵ و۲۷۷، عصر(۱۰۳): ۱.
۹. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۳۰۱.
۱۰. (۲۷): آیه ۱۴ (۲): آیه‏۱۴۶ و۱۴۳.
۱۱. عصاره سخنرانی اول.
۱۲. مستدرک الوسایل، ج ۱، ص ۸.
۱۳. روضه کافی، ص ۶۸.
۱۴. مجموعه ورام، ج ۲، ص ۸۰.
۱۵. بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۳۲۸.
۱۶. سفینه البحار، ج ۱، ص ۴۰۱، ماده خطر.
۱۷. میزان الحکمه، ج‏۳، ص‏۱۴۶.
۱۸. مستدرک الوسایل، ج ۲، ص‏۲۸۳.
۱۹. نهج‏البلاغه، نامه ۳۱.
۲۰. کافی، ج ۲، ص ۱۳۵.
۲۱. فصلت (۴۱):۳۳.
۲۲. یوسف (۱۲): ۱۰۸.
۲۳. میزان الحکمه، ج ۵، ص ۱۴.
۲۴. اسرا (۱۷):۳۶.
۲۵. تفسیر صافی، ص ۳۱۵.
۲۶. بقره (۲): ۲۸۵.
۲۷. تحف العقول، ص ۵۱۰.
۲۸. تاریخ یعقوبی، ص ۱۵۲.
۲۹. صف (۶۱):۳.
۳۰. نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۱۷۵.


همچنین مشاهده کنید