چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پیله دعا، پروانه اجابت


پیله دعا، پروانه اجابت
حكایت كنیز و پادشاه را با بیتی پی می گیریم كه مفهوم عمیق واقعی و قابل لمس دعا و اجابت را در خود گنجانده و به عنوان مرحله ای مهم و گویا از فعل و انفعالات روانی و ذهنی آدمی به آن توجه شده است.
چون برآورد از میان جان خروش
اندر آمد بحر بخشایش بجوش (نیكلسون، د،۱ ب۶۲)
در میان تمام روشهایی كه به وسیله ادیان و مذاهب به آدمی تعلیم داده شده است، دعا كردن یكی از آموخته ترین توصیه هایی است كه بشر آن را بسیار تمرین كرده است. حتی در دوران جاهلیت و بت پرستی نیز، ذكر گفتن و دعا كردن را می شناخته است، چرا بشر دعا كردن را این قدر زود شناخته و بدون تنبلی آن را انجام می دهد؟
آدمی پاسخ بسیاری از نیازهای خود را با كاهلی و گریز جستجو و یا رها كرده است ولی بعضی نیازها حركت انسان را بسیار مستقیم و خودكار و حتی میان بر تضمین می كند. مثلاً گرسنگی، تشنگی، خواب و در یك سطح دیگر، دعا كردن، درخواست كمك از نیرویی برتر، جزء تحركهای مستقیم و همیشه به راه آدمی است. حتی منطقی ترین افراد، داناترین دانشمندان، پویاترین واقع بینان، هنگامی كه با خود، در درون خود گفت وگو می كنند، در حال دعا كردن مچ تسلیمشان گرفته می شود. سریع ترین و دقیق ترین ذهن ریاضی را هنگام خلق و ارائه اثر هنری می توانید در حال دعا كردن غافلگیر كنید. جریان شكل گیری یك نیاز و طلب و اجابت، همان جریان تبدیل پیله به پروانه است. هنگامی كه خواسته یا سؤالی به مرحله اجابت می رسد، فرد خواهنده دیگر آن موجود قبلی نیست، تبدیل شده است، حركت كرده است. با كیفیات تازه و نورس خود زیست خود را پی می گیرد.
خود غافل خود جهت یافته نیست. ولی خود نیازمند، جهت یافته است. تحرك موزون غفلت به نیاز، به وسیله مشكلات و مسائل بیرونی ایجاد می شود، مشكلات محرك اولیه هستند كه منجر به نیازی خاص و تازه می شوند، شناخت و اظهار نیاز، شكل گرفتن و صورت پذیری آن را میسر می كند، صورت یك نیاز یا به عبارتی اظهار یك نیاز، حد آن خواسته یا نیاز را مشخص می كند. میدان فعالیت و تاثیر نیاز، اولا گستره آن را اندازه می كند، در ثانی محدودیت آن را هر نیاز، حد مخصوص و مشخص خود را تحت الشعاع قرار می دهد. آن حد، هم وسعت و هم محدودیت حركت آدمی را تعیین می كند. در جریان تبدیل غفلت به نیاز و نیاز به اظهار، ما به سطوح مختلف انتخاب و اختیار خود پی می بریم، همچنین به محدودیتهای خود نیز واقف می شویم. در جریان نیاز و طلب و تبدیل، اولاً استحقاق خود را اندازه می گیریم، در ثانی، استدراج خود را رقم می زنیم. استدراج، یعنی درجه به درجه حركت كردن و عمق و ارتفاع خود را به هر سو بیشتر كردن، به عبارتی دیگر، مشكلات و مسائل زندگی همان فن شاگردی كردن در زندگی است كه بطور خودآموز، آموخته و امتحان می شود.
در این شاگردی، پاداشها یا توفیق ها، تقویت كننده فاعل و شكست ها یا مجازات ها محدود كننده او هستند. این تنظیم و تعادل، بی زحمت ما انجام می گیرد. قانون قوی و قاطع و مربیانه هستی، بشر را همواره حمایت می كند. این قانون حیرت آور، به تمامی از ادراك بشر خارج نیست. به تدریج، براساس قوانین استدراج آن را درمی یابیم. قانون دعا و اجابت، همان فرمول دائمی حركت و تبدیل است. نیازی، انگیزه حركت می شود، از درون، استخراج می شود، با حقیقت بیرون تركیب می شود. تبدیل می شود، چیزی تازه می شود، این چیز تازه خود را درمی یابد، اجابت می شود. دعا كردن، یك اهمال نیست كه انفعال و تنبلی ما را توجیه و جبران كند. اجابت نیز یك شانس نیست كه گاهی اتفاق بیافتد و گاهی نیافتد، همیشه تبدیل و تبادل در جریان است اما نه در ذهن من و شما كه تغییرات را فقط اگر مطلوبمان باشد، درك می كنیم، جریان تبدیل و اجابت در بستر هستی تضمین شده است. به شرط فعال بودن وضع روانی، افراد می توانند آن را درك كنند. مولوی می گوید.
گر توكل می كنی در كار كن
كسب كن، پس تكیه بر جبار كن
(نیكلسون، د،۱ ب ۹۴۷)
و باز می گوید:
در سینه ها برخاسته، اندیشه را آراسته،
هم خویش حاجت خواسته، هم خویشتن كرده روا
(مولوی، شمس، غزل ۱)
مهشید سلیمانی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید