یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


این طوری بهتره


این طوری بهتره
یه جمله ای رو که نمی دونم کجا خوندم اینه: تنها چیزی که می تونه یه روز خوب رو خراب کنه، آدم ها هستند.
..... خیلی از روزها توسط دیگران خراب می شن ولی علت خراب شدن اون روز فقط اونا نیستند ... خود ما هم هستیم ...
روزمون خراب می شه...فکر می کنیم ... نمی تونیم قضیه رو آنالیز کنیم ... دوست داشتیم واکنش بهتری نشون می دادیم ...خیلی اوقات می دونیم طرف آدم بدی بوده ولی باز نمی تونیم خودمون رو مقصر ندونیم و خلاص بشیم !
بذارید ببینیم قضیه از کجا شروع می شه ....... همیشه یه تضادی بین ما و یک نفر دیگه به وجود میاد ... داد می زنیم ... داد می شنویم ... خیلی اوقات هم داد نمی زنیم، حرف یا حرکتی توهین آمیز می بینیم .. واکنش نشون می دیم طرف هم واکنش نشون می ده، داغ می شیم یه حرف قلمبه می زنیم به یارو، میایم خونه و تا صبح، روزها و هفته ها بعد درگیری ذهنی داریم ....... مسئله اینه که ما معمولا به علت بوجود آمدن تضاد توجه نمی کنیم و این مسئله باعث می شه نتونیم به خودمون مسلط باشیم و در نتیجه به اوضاع هم نمی تونیم تسلط پیدا کنیم ......
علت بوجود آمدن اختلاف چیه ؟
یا تقصیر از ماست
یا تقصیر از مانیست
یا سوء تفاهم باعث مسئله می شه
در حالت اول بهتره غرور رو کنار بگذاریم و معذرت خواهی کنیم ... لجبازی احمقانه ترین کار ممکنه ... البته واکنش افراد به خطای ما بعضی اوقات خیلی غیر منطقیه یعنی طرف بد میاد تو شکم آدم اما نباید یادمون بره رفتار اون بده ولی اشتباه از جانب ما بوده، این دوتارو باید بتونیم تفکیک کنیم یعنی رفتار طرف هر طور باشه یادمون نره مقصر کیه ...... خیلی اوقات خوبه صریح باشیم: چرا فکر می کنی اگه عربده بزنی بهتره؟ حق با شماست من اشتباه کردم، اینو می شه محترمانه هم بگید چیزی از شما کم می شه؟ در خیلی از موارد روی طرف کم می شه در خیلی از موارد هم کم نمی شه (مشکل از خود طرفه ... شما دیگه کاری از دستتون برنمیاد جز دعا برای شفا و اصلا هم لازم نیست فکرتونو مشغول کنید چون رفتار شما عالی تر از این نمی شده) یادمه یه روز ورود ممنوع رفتم خانمی که از رو به رو می اومد بنا کرد به بوق زدن، وقتی خواست از کنارم رد بشه گفتم شرمنده خانوم باعث مزاحمت شدم ... خانومه هم گفت: حیوونی دیگه !
خب ناراحت شدم ولی تقصیر من بود که ورود ممنوع رفته بودم و خانومه هم اگه خودش آدم بود در مقابل عذر خواهی رفتار بهتری می کرد....... والسلام
و اما حالت دوم که تقصیر ما نیست: ببینید حتی اگه پدر آدم هم با پرخاش بخواد آدم رو متوجه اشتباهش بکنه، آدم قلبا نمی پذیره ... درستش اینه که بپذیره ها ولی آدم همش منطق که نیست احساس هم هست ... آدم غرور هم داره .... پس توقع نداشته باشید آدمی که اشتباه می کنه با دادزدن و تلخ زبونی شما رو به راه بشه.........با آدم ها آرام و محکم صحبت کنید ... خیلی بهتر جواب می ده ...
من این لحظه هارو خیلی دوست دارم وقتی که دوتا آدم به این شعور می رسن که تضادها رو حل کنند وظیفه ما اینه که با فرض با شعور بودن طرف، در رفع تضاد تلاش کنیم و نذاریم قضیه از این چیزی که هست بدتر بشه! خیلی اوقات هم طرف مقاومت می کنه ولی بالاخره وجدانش بهش می گه آدم باش.
خیلی اوقات همه چیز از سوء تفاهمات نشات می گیره و کسی مقصر نیست...ای کاش صبر و تحمل داشت تا بیخود درگیر نشه ای کاش اول مطمئن بشیم نه ما و نه طرف مقابل هیچ کدام تقصیر نداریم.
چند سال پیش سوار تاکسی شدم برای یک مسیر که کرایه اش سیصد تومن بود... وقتی رسیدیم، سیصد تومن دادم به راننده....یارو گفت می شه چهارصد تومن ... منم چون معمولا با راننده ها بحث نمی کنم چهارصد تومن به یارو دادم و گفتم اشکالی نداره، من کرایه ها دستم نیست ولی دیروز سیصد دادم ... یارو گفت: اونی که ازت سیصد گرفته اسمش هالو بوده جونم!! منم گفتم: راستش اسمشو به من نگفت ولی از اون خیابون تا این جا رو سیصد گرفت.............اینو که گفتم یارو جا خورد و گفت: من واقعا معذرت می خوام فکر کردم شما اون یکی خیابون سوار شدید ... ببخشید .... و صد تومن پس داد ! به همین راحتی ... حالا اگه من می گفتم هالو باباته خوب بود؟
اما بعضی وقتا قضیه به حیثیت آدم گره می خوره، بعضی وقتا متاسفانه آدم مجبوره با کسایی دهن به دهن بشه که ......!خداییش زندگی کردن و تلاش برای زندگی بی برخورد داشتن سخته! واقعا اینو جدی می گم خیلی وقتا خودمو دیدم که دارم از دست بعضی آدما فرار می کنم؛ این بعضیا ممکنه دوست چندین ساله، رئیست، همسایه دیوار به دیوار یا کسی باشه که برای بقای زندگیت یه جورایی بهش نیاز داری اما در عین حال ازش بیزاری !!اگه با یه معذرت خواهی یا روی خوش و چند بار سلام کردن و این جور برخوردای متمدنانه مشکل حل بود؛ من باید الان هیچ گله ای از هیچ آدمی نمی داشتم اما مشکل دقیقا این جاست که بعضیامون هر چی خوبی، محبت و توجه و احترام می بینیم، برعکس، بی ادب تر و پر توقع تر و بی تمدن تر می شیم!
امروز بالاخره حساب یه نفرو رسیدم! بالاخره که می گم منظورم اینه که دقیقا ۷ماهه دارم تحملش می کنم: اول با توجه، لبخند، ادب و این جور چیزا! طرف یا نگرفت یا این که می خواست صبر منو محک بزنه! برای همین بازم تحمل توام با همه چیزای خوب، تا هیچ برخوردی وحتی یک دلخوری کوچیک هم به وجود نیاد .......اما هر چه گذشت طرف جری تر شد و شاید با خودش فکر می کرد من هالوام و بارم نیست که بهش بفهمونم رفتارش خیلی زشته! آخه بعضیا هستن که در مقابل هر نوع رفتارشون منتظر یه نوع واکنشن، واگه از طرفشون چیزی نشنون، انگاری بهشون بر می خوره، حالا اون چیز می تونه حتی ناسزا یا فحش باشه !
من همچنان تحمل می کردم تا این که طرف به خطوط قرمز ومرز برافروختگی و خروش وطغیان نزدیک می شد ...من اما همچنان اسوه صبر ومقاومت بودم که البته سکوت هم به آن اضافه شده بود (از نظر من سکوت به یه نفر همیشه یه حرفی براش داری یعنی دیگه ارزشتو پیش من از دست دادی اونم برای همیشه؛ یعنی بدترین توهین؛ یعنی برو بمیر...!) اما طرف همچنان به اشتباهش ادامه می داد، مثل این که احساس برتری و پیروزی هم می کرد، باور کنید خیلی وقتا جلوی خودمو گرفتم اما فایده ای نداشت و بالاخره همون جوری شد که اون می خواست ......من با همه تحملی که داشتم کم آوردم و..........اصلا افسوسشو نمی خورم که چرا تسلیم شدم بلکه برعکس افسوس اینو می خورم که چرا از اولش این قدر خودمو اذیت کردم و همون موقع کاری رو که الان کردم، نکردم تا این همه مدت به زحمت نمی افتادم...!
شما درس عبرت بگیرین واگه دیدین کسی دنبال شر می گرده همون موقع و بدون فوت وقت دست بکار بشین و شر مورد نظر را بهش برسونین والا مثل من، به ضرب المثل جنگ اول به از صلح آخر می رسین !!!!!!!باور کنید حالا که حقشو گذاشتم کف دستش و متوجهش کردم که رسما اهل هر نوع نزاعی نیستم اما اگه برام ضرورت پیدا کنه از هیشکی کم نمیارم !...باور کنید حالا حالم خیلی بهتره.
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید