چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


شهر ما، شخصیت ما


شهر ما، شخصیت ما
وابستگی نسبت به پایتخت کشورمان بخش تفکیک ناپذیری از شخصیت فرهنگی ما را تشکیل می دهد. بعضی از ما هر روزه با اماکن دولتی، سازمان ها و شرکت های خصوصی در این شهر بزرگ سروکار داریم و برخی دیگر صرفاً در آن زندگی می کنیم و نهایتاً از چنین اماکنی (و در حالات حاد از تمامی اماکن آن) در گریز هستیم. اما وجه مشترک همه ما چه ساکن تهران باشیم چه دیگر شهرها، این است که تهران را به عنوان مرکز سیاسی و اقتصادی کشور خود به جا می آوریم.
اگر صد سال پیش مجموعه مذهبی شهرری به عنوان یکی از مراکز مذهبی، فرهنگی، تفریحی تهران قلمداد می شد، امروزه وجه مشترک فرهنگی مذهبی این مکان از کاربری صرفاً تفریحی آن سبقت گرفته است. تا آنجایی که مورخان می نویسند شهرری مبداء تاریخی شهر تهران است. تا آنجایی که به حیطه عمل حاکمان مربوط می شود، شروع تنش زای سلسله قاجار و مرکزیت دادن به شهر تهران پی منسجمی متشکل از مجموعه قابلیت های جغرافیایی، فرهنگی، تاریخی و... برای پایتخت شدن این شهر لحاظ نکرد. اگر باز هم ۳۰۰ سال به عقب برگردیم به وضوح مشاهده می کنیم (در حیطه کلی یادداشت حاضر که اجازه وارد شدن به نکات تخصصی و جزیی نمی دهد) که شکل گیری اصفهان به عنوان پایتخت شاه عباس صفوی با تنش های مشابهی همراه بوده است.
بیان این نکته به هیچ وجه مبنی بر هتک حرمت و ناسپاسی از خدمات بی شائبه صاحب منصبان و بزرگان این شهر ها نیست. همان طور که اگر امروز کسی از شورای شهر تهران یا شخص شهردار انتقاد کند که مثلاً چرا بودجه فرهنگی لازم که قبلاً هم تصویب شده به اجرا گذاشته نمی شود تا شاهد سود دهی بلندمدت این شهر باشیم، اشتباه است اگر این انتقاد از دید صرفاً اقتصادی و کاربردی به عنوان نظری مخرب تلقی شود.
اگر قرار است درس هایی که از تاریخ و فرهنگ خود می گیریم صرفاً آنهایی باشند که در متون درسی چاپ شده اند همان دیدهای اقتصادی و کاربردی هم از واقعیتی که شعارش را می دهند به دور می افتند و کوچک ترین بهره یی از توانایی های خلاقانه فرهنگ خودی (که به هیچ وجه نمی توانند در تعامل مستقیم و سازنده با فرهنگ های غیره نباشند) نمی گیرند.
با یک نگاه گذرا به وضعیت زندگی یک شهروند متوسط تهرانی (سن ۲۰ تا ۴۰ سال، درآمد ۵۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان، محل اقامت از یک آپارتمان ۱۰۰ متری در مرکز شهر تا یک آپارتمان ۴۰ متری در شمال شهر، سلامت متوسط جسمی با یک ماشین پراید یا پژوی ۲۰۶ ) تنها چیزی که به عنوان مشخصه اولیه زندگی این آدم به ذهن مان خطور نمی کند، آرامش است. چه صاحب خانه باشد چه مستاجر، متاهل یا مجرد، با یا بدون فرزند و بدون تعارف از نظر خانواده یی که در آن به دنیا آمده متعلق به هر قشر درآمدی این شخص چه مرد چه زن، زندگی در این شهر وی را ملزم می کند که صرفاً برای حفظ بقای ماهیانه خود بعد از کار و معاشرت هایی که جو کاری وی اجازه انجام آن را می دهند، گوشه نشینی ها و تنهایی های خودخواسته و در عین حال نساخته را آرزو کند. اما روزی که ما برای کار زندگی می کنیم از فردای آن روز اوقات فراغت مان نیز بی معنی می شوند. در هر کجای دنیا اگر می خواهید کیفیت و سطح زندگی مردم را به جا بیاورید راحت ترین کار این است که نگاه کنید چطور از اوقات فراغت شان استفاده می کنند.
چند درصد از تهرانی ها یک تا چند ساعت در هفته را برای طبیعت می گذارند؟ چند درصد از کودکان زیر ۱۰ سال ساکن تهران طبیعت بکر را جدای از حاشیه پرازدحام دریای خزر، کوهپایه ها و دشت های اطراف تهران و خاطره فلان روز در فلان پارک شهر با پدر و مادر تعریف می کنند؟ ما می توانیم سال ها و دهه ها راجع به فواید همزیستی با طبیعت در روزنامه ها و دیگر رسانه های عمومی و دانشگاه هایمان بحث و تفسیر کنیم. اگر بزرگان فرهنگی و مذهبی به ما آموخته اند که عالم بدون عمل صاحب ارزشی نیست، پس ما شهروندان تهرانی و هر شهر بزرگ دیگر ایران باید به این نکته ایمان کامل داشته باشیم که بعد از خالق یکتا که بزرگ ترین راه وصولش را در درون خود می پروریم، طبیعت بکر بزرگ ترین نماد ذات باریتعالی در بیرون از وجود ما است.
دریغا که در مملکت متدین متجدد امروزین ایران که باکی از مواجهه با قوای اهریمنی منسجم در خارج از این مرز و بوم ندارد، آرامش شهروند ایرانی منوط به آن مادیاتی می شود که آرامش شهروند غرب و شرق دور را ده ها سال است که از او گرفته است.
اگر ۷۰ سال پیش پدربزرگان مان نه تنها در ذهن خود بلکه به واقع خنکای شب های تابستان شمیرانی و داغی ظهر پرطراوت جمعه های تهرانی داشتند، چون ما هرروزه شاهد گرم تر شدن نه تنها ظهرهایمان بلکه اذهان مان هستیم، پس بعید به نظر نمی رسد که اگر به همین منوال پیش برویم ۷۰ سال آینده نوه هایمان دیگر نه خنکای چالوس و جاجرودی می شناسند و نه داغی ظهر های چابهار و بندرعباسی.... شخصیت بااصالتی؟مگر نه اینکه یک آدم متشخص از مجموعه توانایی هایی که دارد به جا آورده می شود و نه از چندتایی از آنها به صورت منفک. پس چرا ما باید به تهران یا هر شهر دیگر کشورمان از بعد تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی... تفریحی نگاه کنیم.
وحیدرضا ایزدی ـ دکترای معماری وشهرسازی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید