سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


گنجینه ادب فارسی


گنجینه ادب فارسی
آثار محمد علی جمال زاده، نقطه عزیمتی در فرایند شکل گیری شیوه‌ای جدید در ادبیات ایران شمرده می‌شود.
سید محمد علی جمالزاده در سال ۱۳۰۹ هجری قمری در اصفهان متولد شد وپدرش سید جمال الدین واعظ اصفهانی نام داشت، جمالزاده دوران کودکی را در اصفهان گذرانید و پدرش او را در سال ۱۹۰۸ به بیروت فرستاد جمالزاده در بیروت بود که اوضاع سیاسی ایران دگرگون شد.
سید جمال الدین در سال ۱۳۲۶ در بروجرد به دستور امیر افخم به قتل رسید. در سال ۱۹۱۰ جمالزاده قصد عزیمت به اروپا کرد و دیپلم حقوق خود را از دانشگاه «دیژون» فرانسه گرفت. وقوع جنگ جهانی موجب تشکیل کمیته ملیون به زعامت سید حسین تقی زاده در برلن شد، جمالزاده در سال ۱۹۱۵ به برلن آمد ولی مدت درازی طول نکشید که به ماموریت از سوی ملیون به بغداد و کرمانشاه اعزام شد و در بازگشت به برلن به همکاری با مجله کاوه دعوت شد و تا تعطیلی آن مجله، با تقی زاده کار کرد.
پس از تعطیلی مجله کاوه به خدمت محلی در سفارت ایران در آمد و حدود ۸ سال در این کار بود، تا اینکه عاقبت به دفتر بین المللی کار وابسته به جامعه ملل پیوست و در سال ۱۹۵۶ بازنشسته شد. از برلن به ژنو مهاجرت کرد و تا پایان عمر در این شهر بود، در این مدت چند دوره به نمایندگی دولت ایران در جلسات کنفرانس بین المللی آموزش و پرورش شرکت کرد. جمالزاده در طول عمر خود ۵ بار به ایران سفر کرد، او با این که از ایران دور بود اما همیشه با یاد ایران زیست.
جمال زاده فعالیت فکری و نویسندگی را با پژوهش آغاز کرد و پیش از اینکه به عنوان داستان نویس مشهور شود، نویسنده مباحث تاریخی و اجتماعی و سیاسی بود. «گنج شایگان» پنج سال پیش از «یکی بود یکی نبود» منتشر شد. جمالزاده کار نویسندگی را با مجله کاوه آغاز کرد و پس از آن که کاوه تعطیل شد به همکاری جوانانی که در اروپا درس می‌‌خواندند (مرتضی یزدی، غلا‌محسین فروهر، حسن نفیسی، مشفق کاظمی، احمد فرهاد و تقی ارانی) ‌ مجله فرنگستان را در برلن بنیاد نهاده بودند، شتافت و مقاله‌‌هایی را در آن مجله به چاپ رسانید. آنجا مطلبی درباره فارسی نوشت که میرزا محمد خان قزوینی را برانگیخت تا مقاله پر آوازه خود را در آن جا منتشر کند. جمالزاده با توقف انتشار فرنگستان به روزنامه‌‌های ایران رو کرد و در روزنامه‌‌های ایرانی به فعالیت پرداخت. او در روزنامه‌‌های ایران آزاد، شفق سرخ‌‌، کوشش و اطلا‌عات به چاپ نوشته‌‌هایی که بیشتر مطالب و نوشته‌‌هایی اجتماعی بودند‌‌، پرداخت. تا آنجا که مدیریت مجله علم و هنر را پذیرفت. این مجله در برلن منتشر می‌‌شد، موسس این مجله ابوالقاسم وثوق بود، البته این مجله بیشتر از ۷ شماره انتشار نیافت. جمالزاده مانند تقی رفعت، اصلا‌ح ادبیات فارسی را منوط به بکارگیری نوع ادبی جدید می‌‌دانست، او معتقد بود بهترین راه ترقی ادبیات ایران امروز هم آن است که ادبا و فضلا‌ی آن مملکت در تمام ادبیات از نثر و نظم و مخصوصا نثر حکایت امروز آینه ادبیات اغلب ممالک گردیده و کلمات و اصلا‌حات مردم عادی را داخل زبان کنند تا کم کم ادبیات ما نیز صاحب آب و تاب حال و جمالی گردیده و مانند ادبیات قدیممان مایه افتخار مباهات هر ایرانی گردد. نگارنده مصمم شد که حکایت و قصصی چند را که به مرور ایام برای تفریح خاطر به رشته تحریر در آورده بود، منتشر سازد. باشد که صدای ضعیف وی نیز مانند بانگ خروسی سحری کاروان خواب آلوده را بیدار کند . در سال ۱۳۰۰ که یکی از نقاط اتصال تاریخ ما بود نخستین نمونه‌های رمان اجتماعی «تهران مخوف» نوشته مشفق کاظمی، نمایشنامه جدید «جعفرخان از فرنگ آمده»، اثر حسن مقدم، شعرنو، «افسانه»‌ سروده نیما و داستان کوتاه، «یکی بود یکی نبود»جمالزاده به وجود آید این آثار از سویی نتیجه کوشش‌های اجتماعی ‌ فرهنگی دوره مشروطه‌اند و از جهاتی راهگشایی نوجویی‌های ادبی بعدی.
داستان کوتاه با سرعت راه کمال را پیش می‌گیرد اما با این همه جمالزاده در مقدمه «یکی بود یکی نبود» خجالت خود را از داستان کوتاه نام می‌برد و می‌گوید، « من داستان کوتاه را محض تفریح خاطر از مشاغل و تبعات جدی‌تر و با دست نمونه‌هایی از فارسی معمول و متداول امروز نوشته‌ام» او در این سال‌ها هیچگاه از داستان کوتاه نام نمی‌برد و محور توجه او رمان است . اهمیت جمالزاده از جهت پیشکسوتی او است و هدایت نیز از جهت این دارای اهمیت است که جنبه‌های پنهان ایرانی را نمایان می‌کند.
جمالزاده در «یکی بود یکی نبود» گاه داستان را فدای فرهنگ عامه کرده است. جمالزاده خود متعرف است که از قالب داستان کوتاه به عنوان وسیله‌ای برای جمع آوری و حفظ امثال و حکم استفاده کرده است. البته پیش از او میرزا حبیب اصفهانی در «سرگذشت حاج بابا» (۱۲۸۴) گنجینه ای از واژگان ‌‌و آداب و رسوم مردم عامه را ارایه می‌دهد.
جمالزاده نخستین ایرانی است که با قصد و نیت آگاهانه داستان نویسی اروپایی را به کار گرفت و از داستان سرای کهن ایرانی نیز سود جست و داستان‌های ایرانی بوجود آورد. اولین مجموعه او «یکی بود یکی نبود»، بود که در سال ۱۳۰۰ منتشر شد و سر آغاز ادبیات واقع‌گرایی ایرانی است و این مجموعه در برگیرنده ۶ داستان کوتاه است که از سال‌های ۱۲۹۳ تا ۱۳۰۰ نوشته شده است در هر داستان او با نثری شیرین به تصویر یک تیپ اجتماعی پرداخته است و کهنه پرستی و رخوت اجتماعی را با طنزی سرشار ازغم توصیف کرده است.جمال زاده می‌‌کوشد زبان داستان‌‌هایش را به زبان محاوره نزدیک کند، اما اغلب گرفتار پرگویی می‌‌شود و نوشته‌‌هایش به حد افراطی عامیانه می‌‌شوند، نثر او هنوز داستانی نیست و تاثیر و عظ و خطا بر آن اشکار است. یعنی نویسنده به جای توصیف درونی و بی‌‌طرفانه حوادث حوادث و آدم‌‌ها، به توضیح و تفسیر پند آموزی پردازد. «یکی بود یکی نبود» نشان می‌‌دهد که نثر داستانی هنوز انعطاف نیافته است که بتواند دنیای درونی انسان‌ها را تجسم بخشد.
آثار جمال زاده به این دلیل دارای اهمیت است، که نه تنها حلقه نهایی در ادبیات مشروطه پیش از گسستگی فرهنگی است، که با سلطنت رضا خان آغاز می‌‌شود بلکه به مثابه نقطه عزیمتی در فرایند شکل گیری شیوه‌ای جدید در ادبیات شمرده می‌شود .
جمال زاده لزوم ساده نویسی را به عنوان مضمون مشهورترین داستان خود« فارسی شکر است»، انتخاب می‌‌کند هر یک از آدم‌‌هایی داستان یک تیپ اجتماعی را نمایش می‌‌دهند که از لحن و رفتارشان مشخص است.
جمالزاده در ۱۷ آبان ماه ۱۳۷۶ در ژنو در گذشت. اوبیش از ۵۰سال پیش در خرداد ۱۳۲۳ در پایان کتاب «سروته یک کرباس» نوشت: در این آخر عمری تنها آرزویی که دارم این است که در همان جایی که نیم قرن پیش به خشت و خاک افتاده‌ام همان جا نیز به خاک بروم و پس از طی دوره پر نشیب و فراز عمر خواب واپسینم را در جوار زاینده رود دلنواز سر به دامان تخت فولا‌د مهمان نواز نهاده، دیده از هستی پر غنج و دلا‌ل و پر رنج و ملا‌ل بربندم .اما ای بسا آرزو که خاک شده است.او به جای آرمیدن بر کنار زاینده روز کنار دریاچه لمان به خاک رفت .
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید