شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
آنی پرولکس: داستانهایی درباره اراضی تهی
پرولکس تغییر نکرده است، هنوز از صحبت کردن درباره کتابهایش طفره میرود، از کلیگویی متنفر است و نمیخواهد سخنگوی هیچ چیز باشد. اگر او را نشناسید، به خاطر پاسخهای موجزش، ممکن است او را بداخلاق یا بیادب تصور کنید. ولی همنشینی با آنی پرولکس به ملاقات با همه نویسندگان فوقالعاده مجرب دیگر میارزد؛ نویسندگانی که از بس به سوالهای کمابیش مشابه پاسخ دادهاند خودشان را تکرار میکنند و ملالآور هستند، در حالی که پرولکس یک استثناست و با هر کلمهاش به وسط هدف میزند. توضیحات او درباره گزینش دقیق آنچه میخواهد بخورد (خمیر پخته شده دو رنگ با ژامبون و قارچ) و بنوشد، بهترین خاطرات سفرهایش (نواحی خشک استرالیا) و سرخوردگیاش به خاطر خانهای که در ویومینگ برای خودش ساخته است (آرزو داشت خانهاش آن قدر دور افتاده باشد که دسترسی به آن و خارج شدن از آن ممکن نباشد، مخصوصا در زمستان که ارتفاع برف بسیار زیاد است) بینظیر است. هنگام تایید علاقهاش به فیلم «کوهستان بروکبک»، ساخته آنگ لی که اقتباسی از یکی از داستانهای کوتاهش است و مخصوصا بازی هیث لجر، که به تازگی در سن ۲۸ سالگی درگذشته، این راز را با شما در میان میگذارد که در جریان فیلمبرداری آن حضور نداشته است.
به این دلیل که در آن مدت مدام در سفر بوده است، ولی به راحتی میتوان حدس زد که مهمترین دلیل آن این است: «هرکسی به کار خودش.» کار خودش؟ پس از پیشخدمتی، کارمندی در اداره پست و روزنامهنگاری به صورت مستقل، کار او توصیف دقیق و کم تکلف دنیای اطرافش است. آنی پرولکس که اغلب او را با نویسندگان بزرگتر از خودش- که افتخار کسب معتبرترین جوایز را داشتهاند- مقایسه میکنند، بیشک از بهترین نویسندگان داستان کوتاه در عصر ماست و اگر آخرین مجموعهاش خوب نیست، آن قدر استعداد و قابلیت دارد تا بتواند دلسردی جزئی خوانندگانش را از بین ببرد. موضوع داستان «این طوری خیلی خوب است» باز هم افراد بیچاره، اسرار مگوی خانوادگی و انسانهایی است که سخت کار میکنند تا به بهترین شکل تنها زنده بمانند یا شاهد نابودی مزرعهشان باشند، حتی وقتی که زمینهای کشور، برای تصفیه نفت، زیر و رو میشوند.
به ویومینگ، سرزمین گوشت گاو و سیبزمینی شیرین؛ جایی که در آن هیچ کاری به هیچ کس تحمیل نمیشود و باد بر فراز چشماندازهای وسیع خالیاش میوزد، خوش آمدید. چشماندازها دغدغه اصلی آنی پرولکس هستند. «هنگام نوشتن، همیشه از توصیف چشمانداز شروع میکنم تا بفهمم چه نوع شخصیتی میتوانم در آن قرار دهم. چشمانداز همه چیز را تعیین میکند. قدرتش مطلق است. ناظر بر سرنوشت شخصیتها، شیوه زندگی، خوراک و جهانبینیشان است. همان طور که یک مورچه خود را در برابر یک کوه هیچ میبیند، شخصیتهای من هم میدانند که در برابر قدرت مطلقی که به آن تعلق دارند، خیلی کوچکند». اگر طبیعت میتواند زیبا باشد (که همین طور هم هست) فکر نکنید که آنی پرولکس در نوشتههایش دیدگاهی شبانی دارد.
نه، طبیعت ویومینگ نه عاشقانه است و نه لطیف. او توضیح میدهد: «کسانی که اینگونه تصور کردهاند اغلب کشته شدهاند. افراد بیاحتیاطی که دچار بهمن شدهاند دیگر برایمان مهم نیستند». کاتلین نیز، در داستان کوتاه «گواهی الاغ»، هنگامی که به تنهایی فرار میکند و پس از سقوطی احمقانه گرفتار دام میشود، باید سرنوشت تاسفبار خود را بپذیرد. «از آنچه منتظرش بود خبر داشت، جسمش نیز آن را میدانست». در حالی که پشت سر هم میگوید «چه میشد اگر» (چه میشد اگر به تنهایی یا بدون تلفن همراه نمیرفتم)، مرگ را علاوه بر دردناکیاش طولانی و ملالآور مییابد و باید صبر کند تا جسم، خسته و حریص، خود را بالاخره رها کند. اگر آنی پرولکس در اینجا به دلیل«سرگرمکنندگی و مضحک بودن» حوزه فانتزی گریزی به آن میزند (داستان دیوی که باید چهره جهنم را تغییر دهد)، فکر نکنید که طنز آن برای تلطیف قضیه است. پیش از هر چیز «به این دلیل است که زندگی همین طور است: در عین حال و گاه همزمان، مضحک و غمانگیز است». آنی پرولکس و وقاحت؟ قطعا بیشتر واقعگراست تا احساساتی. مخصوصا وقتی که زنهای داستانهایش را توصیف میکند. زنهایی که برای در امان ماندن از اتهام «بیعفتی» ملزم به در خانه ماندن هستند (قانونی نانوشته که به هرحال تثبیت شده است) باید وانمود کنند «مردان را دوست دارند و آنچه آنها را به شوق میآورد، میستایند» و اینگونه در «ترانههای کهن گاوبازان» سفر دور و دراز زندگی زناشویی آرکی و ُرز را ،که از همان اول حدس میزنیم که سختی آن بیشتر از دلپذیریاش است، اینگونه تشریح میکند: «دنیای آنها تا زمانی رو براه به نظر میرسید که شب پرهها به چراغها چسبیده بودند و تقلاکنان در بشقابهای آن دو میافتادند و در روغن جان میدادند». در روغن یا برای اشاره دوباره به عنوان داستان کوتاهی دیگر «در گودال، کفشهای چوبی در هوا»: شخصیتهای آنی پرولکس که در توصیف عظمت و بیعدالتی زندگی بیهمتاست اینگونه به پایان راه میرسند.
منبع: لوموند
ترجمه: محمدرضا کرباسچیان
ترجمه: محمدرضا کرباسچیان
منبع : روزنامه کارگزاران
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران دولت مجلس حجاب گشت ارشاد رئیس جمهور رئیسی دولت سیزدهم پاکستان کارگران رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی
سیل هواشناسی قتل کنکور تهران قم سازمان سنجش شهرداری تهران آتش سوزی پلیس زنان اصفهان
قیمت دلار خودرو مسکن قیمت خودرو دلار سایپا بازار خودرو قیمت طلا ارز ایران خودرو بانک مرکزی تورم
کیومرث پوراحمد پایتخت کتاب تلویزیون سینمای ایران سعید آقاخانی سریال ترانه علیدوستی فیلم موسیقی مهران مدیری سینما
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین غزه جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس جام حذفی آلومینیوم اراک استقلال فوتسال بازی تراکتور بارسلونا باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران باشگاه استقلال
هوش مصنوعی گوگل سامسونگ همراه اول فناوری ربات ناسا فیلترینگ ماه
سازمان غذا و دارو مالاریا کاهش وزن آلزایمر زوال عقل