یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


آینده اقتصادی‌ها


آینده اقتصادی‌ها
بی‌مسوولیتی خواهد بود اگر در این طرح مختصر از زندگی در اجتماع اقتصادی‌ها چند کلمه‌ای هم درباره آینده آنها گفته نشود. چشم انداز پیش روی اقتصادی‌ها سست و لرزان است.
فرهنگ و ساختار اجتماعی اینها باید هم اکنون، پیش از آنکه برای همیشه نابود شود، مطالعه شود. حتی یک بررسی سطحی از فوری ترین و حادترین مسائل آنها نمایانگر دشواری‌هایی است که این مردم بدوی در زمانه معاصر با آن روبه‌رو هستند.
اقتصادی‌ها فقیرند، بسیار هم فقیر – مگر اقلیت کوچکی از آنها. نرخ رشد
جمعیت شان، یکی از بالاترین‌ها در سطح جهان است. سرزمین اجدادی شان غنی است، اما در سال‌های اخیر آنها بیشتر منابع طبیعی که به محض تولد از آن بهره‌مندند، را به ثمن بخس به خارجی‌ها فروخته‌اند. بسیاری از جوانانشان به دود کردن و خوشگذرانی روی آورده‌اند. حتی، با وجودی که فقیرند، از گزند مشکلات ملل ثروتمند نیز در امان نمانده‌اند – شاهدان از وجود دهکده‌هایی خبر می‌دهند که با مودل‌های بی مصرف تقریبا مدفون شده‌اند و معدن کاوی‌های اینها زمین‌هایی را که زمانی آباد بوده اند را نیز از بین برده است. گفته می‌شود که حتی سرچشمه‌های الهام بخش مشهورشان هم، آلوده شده است.
در میانه همه این مشکلات اقتصادی‌ها همچنان غرور و جنگجویی دیرینه شان را حفظ کرده‌اند، اما به نظر می‌رسد که از نشان دادن «واکنشی خلاقه» به مسائل به کلی عاجزند. اکنون کاملا روشن است که اگر از خارج کمکی به آنها نشود هیچ چیز برایشان باقی نخواهد ماند.
امیدهایی برای حل مشکل فقر وجود دارد، اما با وجود احتمال آرام شدن روند رشد جمعیت، امید کمی می‌رود که زوال کنونی فرهنگ اقتصادی‌ها بتواند متوقف شود، یا از آن بالاتر، معکوس شود. اینجا همان داستان قدیمی و غم انگیز رویارویی مردمانی بدوی با «دوران مدرن» درحال تکرار است. فهرست علائم این بیماری طولانی است، ما تنها به چند مورد اشاره می‌کنیم.
سازمان سیاسی اقتصادی‌ها رو به تضعیف است. واحد پایه سیاسی همچنان دپارت است و قدرت سیاسی در دپارت‌ها در چنبره شورای ریش سفیدان قرار دارد. هرچند، اکنون چند صباحی است که پایه‌های قدرت ریش سفیدان درحال فرسایش است. جوانان قبیله اکنون همانقدر به ریش سفیدانشان احترام می‌‌گذارند، که ما در هر جامعه مدرن دیگری شاهدش هستیم. با افزایش پیوند قدرت با توانایی مودل سازی، تجربه و سن ارزش خود را از دست داده اند. (همانطور که پیش تر اشاره شد بسیاری از ریش سفیدان دیگر مودل نمی‌سازند.) هرچند دپارت‌ها در مقابل این پدیده واکنش نشان داده اند و گاهی افراد بسیار جوان را، که دارای توانایی فوقع‌العاده در مودل سازی هستند، به مقام ریش سفیدی می‌رسانند، اما مشروعیت ساختار سیاسی نزد مردم این قبیله با چالش روبه‌روست – و شانس واکنش سیاسی سازنده به این مشکلات هم متعاقبا کاهش یافته است.
جوان‌های سابق قبیله عضویت خود در یک دپارت را مادام العمر می‌دانستند، اما اکنون دیگر چنین نیست – مهاجرت بین دپارت‌ها بسیار رایج شده است و حتی ریش سفیدان دهکده هم خود را اعضای دائمی یک دپارت نمی‌دانند. هرچند این نقل و انتقالات ممکن است بتواند به آنها در حل مشکل فقرشان کمک کند، اما آشکارا سازمان سیاسی را بیش از پیش رو به ضعف می‌برد.
شهرگرایی را هم باید به عنوان مشکل دیگری در همین رابطه مطرح ساخت – بسیاری از دهکده‌ها اکنون سه یا چهار برابر اندازه یک نسل پیش خود را دارند. مراکز شهری بزرگ، جابجایی بالای جمعیت و سازوکار سیاسی ضعیف و معیوب – همه می‌دانیم که ترکیب این عوامل چه بیماری‌های اجتماعی در پی خواهند داشت.
در چنین شرایطی ازخودبیگانگی، گم گشتگی و از دست رفتن ارزش‌های معنوی را باید انتظار کشید و همین‌طور هم هست. یک پدیده رایج که نمایانگر فروپاشی فرهنگی است، از دست رفتن توجه به تاریخ و رشد بی احترامی نسبت به سنت‌ها می‌باشد. برخلاف عرف جوامع ابتدایی، روحانیت اقتصادی‌ها حافظ و آموزگار تاریخ قبیله نیست.
در برخی از دهکده‌ها هنوز ریش سفیدهایی پیدا می‌شوند که به مودل‌هایی ساخته شده توسط قهرمانان گذشته می‌پردازند و افسانه‌های مرتبط با آنها را نقل می‌کنند، اما تعداد کمی از جوانان به این افسانه‌های جن و پری رغبتی نشان می‌دهند. اکنون بسیار دشوار شده است که در بین جوانان کسی را یافت که با تاریخ اقتصادی‌ها آشنا باشد. با از دست دادن گذشته، اقتصادی‌ها اکنون فاقد اعتماد به نفس و هدف و جهت برای آینده هستند.
البته برخی اقتصادنگاران به کل با تصویر لرزانی که دربالا از فروپاشی فرهنگی اقتصادی‌ها ارائه شد مخالفند و دوره حاضر را متعالی ترین زمان هنر اقتصادی‌ها می‌دانند.
درست است که همه اقتصادنگاران تایید می‌کنند که مودل سازی اکنون به سرحداتی از حیث زیبایی شناسی رسیده است که در گذشته هرگز دست یافتنی نبود، اما جای تردید است که این امر دلیلی برای خوش بینی باشد. زیرا نامعمول نیست که در بحبوحه زوال یک فرهنگ شاهد شکوفایی هنری خاص باشیم.
ممکن است وضعیت رو به زوال جامعه سبب القای چنین تحرکاتی میان برخی افراد با استعداد شده باشد که ناامیدی شان از مقابله با فروپاشی تمدن را بدین گونه نشان می‌دهند. انفجار مودل سازی پیشرفته در میان اقتصادی‌ها هم، باید چنین دلیلی داشته باشد.
اکسل لیجون‌هافواد
مجید روئین
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد


همچنین مشاهده کنید