سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

اسلام طالبانی؛ روایتگر خشونت و ترور در پاکستان


اسلام طالبانی؛ روایتگر خشونت و ترور در پاکستان
در پاکستان هر روز شاهد حملات انتحاری هستیم؛ حملاتی که روزانه جان صدها تن از شهروندان این کشور را می‌گیرد و بسیاری دیگر را مجروح می‌سازد. در بسیاری از این حملات آنچه آشکارتر می‌نماید توسل به اسلام و اسلامی نشان دادن این حملات است. بانی بسیاری از این حملات نیز شورشیان طالبان هستند. در همین راستا روزنامه «پاکستان تایمز» در یکی از سرمقالات خود چنین برداشتی را به تحلیل نشسته است که در اسلام «خشونتگری» جایگاهی ندارد. در نزد پاکستانی‌ها «اسلام خشن» و «اسلام میانه‌رو» ملموس‌تر است چراکه آنها هر روزه با «اسلام خشن»- به روایت طالبان- دست به گریبانند. شدت حملات انتحاری از زمانی رو به کاهش نهاد که علمای متفکر این واقعیت را آشکار ساختند که گرفتن جان افراد یا کشتن افراد بی‌گناه به وسیله حملات انتحاری در اسلام ممنوع است و عملی مذموم به شمار می‌رود. این برداشت همچنین با تلاش‌های متفکران و رهبران افکار عمومی بسط یافته و باعث‌شده تکرار حملات انتحاری رو به کاهش بگذارد.
به هر روی، آنچه مهم است این است که دولت نیز باید اقداماتی را برای ایجاد جامعه‌ای مبتنی بر عدالت اجتماعی- اقتصادی اتخاذ کند و تضمین نماید که کسی گرسنه سر به بالین ننهد. جامعه حامل فقر وحشت‌آور، فساد و فقدان عدالت اجتماعی بستری برای مجرمان فراهم می‌سازد و افرادی معدود با شخصیتی ضعیف و «اشتیاقی وافر» با توسل به روش‌هایی غیر قانونی و نادرست به کشتن خود یا دیگران مبادرت می‌ورزند. با توجه به تعدد حملات انتحاری از پس از ۱۱ سپتامبر، بسیاری از قربانیان، مسلمانانی بوده‌اند که در عراق، افغانستان یا پاکستان زندگی می‌کردند. درست است که این در طبیعت انسان است که زمانی که فقر، گرسنگی، سرکوب یا بیماری غیر قابل تحمل می‌شود، قوای فکری و ذهنی آنها نیز کاملا از بین رفته و برخی از آنها واکنش‌هایی سخت از خود بروز می‌دهند، اما در این فرآیند هیچ توجیهی تحت هیچ شرایطی برای مسلمانان وجود ندارد که دست به «خودکشی» یا «دیگرکشی» بزنند. به بیانی دیگر، حمله یا حمله انتحاری در اسلام ممنوع است. در قرآن خداوند از مسلمانان به اصرار چنین خواسته است: «هر کسی که دست به کشتن همنوع خود بزند گویی تمام بشریت را کشته است و کسی که جان یک نفر را نجات دهد گویی جان بشریت را نشان داده است (مائده / ۳۲)». بر اساس فتواهای مختلف از علمای اسلام اما خودکشی حرام بوده و گناهی بزرگ است و گرفتن زندگی بی‌گناهان به واسطه اقدامات خشن و حملات انتحاری حتی گناهی بزرگ‌تر است. با این وجود، یک حمله انتحاری بر مبنای حمله به ارتش دشمن- چنانکه طی جنگ ۱۹۶۵ میان پاکستان و هند به وقوع پیوست زمانی که جوانان ارتش بمب بر بدن خود می‌بستند و با هدف حمایت از خط مقدم و زندگی مردمان، خود را به تانک‌های هندی می‌کوبیدند- نه‌تنها در اسلام ممنوع نیست که ثواب نیز دارد. کسانی که زندگی خود را فدای چنین هدف والایی می‌سازند شهید به حساب می‌آیند.
باید به یاد داشت که در کشوری مسلمان، این دولت است که می‌تواند اعلام جهاد کند و به هرگونه استراتژی نظامی متوسل شود ولی به هیچ فرد یا گروهی چنین اجازه‌ای داده نمی‌شود چراکه می‌تواند منجر به هرج و مرج در جامعه شود. اسلام به راستی مذهب صلح است و خواهان موفقیت و پیشرفت نوع بشر است. عناصر خودخواه و خودمحور و دغل‌بازان مذهبی، اسلام را به مثابه مذهبی محافظه‌کارانه تفسیر می‌کنند که حافظ کهنه‌پرستی است؛ از این رو از روح ساده، معقول و انسانی اسلام دچار انحراف می‌شوند. متاسفانه، اسلام با چهره‌ای صحیح تصویر نشده است چراکه تنها به عقل رهبران فعلی یا به احساسات خام توده مردم متوسل می‌شود. اندیشمندان مذهبی باید بر جنبه مترقیانه اسلام تاکید ورزند، از بخشی‌نگری خودداری کنند و خود را وقف ایجاد اتحاد میان پیروان نحله‌های مختلف کنند. اسلام نقطه پایانی بود بر دوره قرون وسطای سرکوب، بی‌عدالتی و نابرابری مبتنی بر تمایزات نژادی، رنگ و عقیده و امتیازات. اسلام پیام‌آور عدالت اقتصادی- اجتماعی، شأن انسانی و عقل و روشنگری است. در برابر چنین پیشینه‌ای، اسلام منطبق و سازگار با مدرنیته است چراکه این اسلام به معنای دسترسی به آموزش مطلوب، توسعه اجتماعی و پیشرفت و بهبود بخشیدن به امور مردم است. برداشت ناقصی وجود دارد مبنی بر اینکه تمام شبه‌نظامیان ریشه در مدارس دارند و این مدارس هستند که تولید‌کننده شبه‌نظامیان‌اند. واقعیت این است که نه همه، بلکه برخی از این مدارس به توسعه افراطی‌گری کمک کرده‌اند اما در مجموع مدرسه‌ها نقش مهمی در ایجاد توازن در جامعه دارند. در سال ۵۸۰ هجرت زمانی که غرب در دوره قرون وسطی- به عنوان بخشی از دوران سیاه- خود به سر می‌برد دست‌کم ۳۰ دارالعلوم در عالم اسلامی وجود داشت؛ و اسپانیا در آن زمان مرکز ثقل تمدن بزرگ اسلامی بود و به مثابه انتقال‌دهنده دانش و فرهنگ اسلامی به اروپا عمل می‌کرد. این برداشت وجود دارد که در دهه ۱۹۸۰ طی دوره جهاد علیه نیروهای شوروی بود که برخی از این مدارس آغاز به پراکندن بخشی‌نگری مذهبی و افراط‌گرایی کردند و در نتیجه امنیت پاکستان در معرض تهدید قرار گرفت.
از سال ۱۹۸۱ بدین سو، تکثیر مدارس دینی به عنوان محصول فرعی بحران افغانستان رخ نمود که تمرکز از مدارس بر مبارزه با کفار نهاده شد. به راستی، نیاز به مسیر جدیدی از نگرش مذهبی مبتنی بر پویایی، انسان‌گرایی، تساهل و اندرزهای فکری ارائه شده از سوی فلسفه اسلامی وجود دارد. پاکستان که مجهز به نگرش و رویکردی تازه به سوی زندگی و مذهب است، می‌تواند مسیر تغییر اولویت‌ها و اهداف خود را تعیین کند و دستاوردهای فکری، علمی و اندیشه‌ای را به دست آورد. در پاکستان تمام احزاب سیاسی، مذهبی و اندیشمندان باید سخت تلاش کنند تا این سیستم منحط و جامعه‌ای که دچار بیماری فساد، تنبلی و فرقه بازی گردیده و طعمه‌ای سهل و آسان برای دشمنانش شده را دگرگون سازند. دشمنان پاکستان چه به شکل همسایگان دشمن یا در قامت نیروهای گریز از مرکز باید متحد شوند تا با چالش‌های تحمیل شده بر امنیت داخلی و خارجی کشور مواجه شوند و بر آن فائق آیند. با ملاحظه وضعیت نامطلوب فعلی، دانشمندان مسلمان باید دلایلی که امت اسلامی را به وضع فعلی رسانده است بررسی کنند و باید راه‌ها و ابزارهایی را یافت تا اسلام را از باتلاقی که در آن گرفتار آمده رهایی بخشند.
محمد جمیل/ ترجمه: محمدحسین باقی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید