چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


ناهمسویی معجزه اقتصادی با دموکراسی


ناهمسویی معجزه اقتصادی با دموکراسی
«جامعه باز و دشمنان آن» و «فقر تاریخ گرایی» دو اثر مهم کارل پوپر که تحت تاثیر برآیند بررسی حکومت های توتالیتریسمی در اروپا بود، به واقع بنیان نظریه های فلسفی در گرایش های سیاسی، اقتصادی وی را بنا می گذارند. در این دو اثر به وضوح می توان تلاش بی وقفه پوپر را در مقابله با جنگ و مطرود شمردن نظریه ها و اندیشه های سیاسی اقتدارطلبانه و همچنین دفاع از آزادی را، درک کرد. پیامبران کاذب اصطلاحی بود که اول بار توسط پوپر وارد دایره المعارف فلسفه شد. وی متفکرانی را که با اندیشه های به طور تمام و کمال در اختیار و خدمت خودکامگان و ایده پرداز حکومت های ستمگر و اقتدارگرا بودند را پیامبران کاذب می نامد و معتقد است بشر امروزی باید در انتقاد از میراث فرهنگی خود روشن سخن بگوید و عادت دفاع از بزرگمردان را از خود دور کند. چراکه بسیاری از این پیامبران کاذب با نقد نادرست آزادی و عقل، خطا های جبران ناپذیری را مرتکب شده اند و تسلط ایده ها و افکار ایشان منشأ گمراهی انسان ها است. از این رو پیامبران کاذب در آثار پوپر به دقت ردیابی و در نهایت مقابل قاضی دادگاه عقل قرار می گیرند.
از نظر پوپر افلاطون و هگل از این دسته اند که با نظریات دگم خود آنچه را که می توانند از اندیشه هایشان، در خدمت دشمنی با آزادی و ارتقای نظام های توتالیتر مصرف می کنند. از دیگر متهمانی که در مقابل قاضی دادگاه عقل پوپر قرار می گیرند می توان به مارکس و مارکسیسم اشاره کرد. پوپر، مارکسیسم را یکی از خطا های بزرگ اندیشه بشری می داند چراکه تلاش در راستای ساختن جهانی بهتر را بی فایده می دانست. وی در تحلیل آرا و نظرات مارکس متذکر می شود که پیش بینی های مارکس در مورد آینده نظام سرمایه داری نادرست از آب درآمده است چراکه مطابق نظر مارکس این نظریه که با رشد سرمایه داری، کارگران و طبقات تهی دست جامعه دچار فقر و نگون بختی می شوند و طبقات متوسط جامعه را با خود به پایین می کشند، به انجام نرسید. با این رویکرد پوپر مارکس را دچار یک تعارض درونی می داند و علت آن را این امر می داند که نمی توان همواره تولید انبوه کالا را افزایش داد و از طرف دیگر ادعا کرد که همواره بر شمار تهی دستان افزوده می شود، چراکه این سوال پیش می آید «مصرف کننده کیست؟» پوپر جواب اینگونه سوال ها را در دفاع از برآیند دموکراسی مطرح می کند و با وجود ذکر ضعف هایی در آن چنین نظامی را عادلانه ترین و مناسب ترین نظام ها می داند که در تاریخ بشریت تحقق یافته است. از نظر پوپر تمام نظام هایی که وعده تحقق بهشت در زمین را داده اند، در نهایت به دوزخ منجر شده اند اما در این میان دموکراسی تنها نظامی است که فقط با تلاش و اراده مردم و فقط خود مردم می تواند باقی بماند. در نگاه پوپر آزادی صوری محض است می تواند تنها دلیل تحقق دموکراسی اقتصادی یا همان عدالت اجتماعی باشد.
به واقع در کنار آزادی این نوع از آزادی را ضمانت اجرایی عدالت اقتصادی و اجتماعی می داند. با نگاه مجرد به نظریه های مارکس، پوپر تاکید می کند مارکس دولت را وسیله یا ابزاری برای از بین بردن طبقه پرولتار معرفی می کند با آنکه وعده جامعه بدون طبقه را می دهد. با این نگاه پوپر سعی در تصریح این مطلب دارد که مارکس هرگز به جواب معمای آزادی دست پیدا نکرده و نمی داند که دولت در تامین آزادی انسان ها چه خدماتی می تواند یا باید ارائه دهد. نگاه پوپر به بوته نقد مارکس، اینگونه ادامه می یابد که از طریق استقرار آزادی است که می توان قدرت را در مشت خود نگه داشت یا به عبارتی آن را رام کرد. سپس بعد از این مرحله می توان به وسیله ایجاد بنگاه هایی در حیطه نظام دموکراتیک قدرت اقتصادی را نیز مهار و مانع بردگی انسان ها شد، اما با از بین رفتن آزادی حتی برابری میان تهی دستان نیز معنایی نخواهد یافت. همان طور که قبلاً اشاره شد افلاطون نیز در زمره پیامبران کاذب از دیدگاه پوپر قرار دارد و در باب مباحث عدالت در بخشی از کتاب جامعه باز و دشمنان آن تحت عنوان افسون افلاطون به بررسی دیدگاه عدالت تام گرا از منظر پوپر در فلسفه کلاسیک یونان باستان به خصوص به افلاطون می پردازد. وی به شدت افلاطون را به بوته نقد و انتقاد می کشد. از نظر پوپر آنچه از مفهوم عدالت در فلسفه افلاطون مطرح می شود مزایای طبقاتی است این در حالی است که مفهوم عدالت در فلسفه پوپر عبارت است از تقسیم مساوی در قبال مسوولیت های شهروندی. به عبارتی دیگر تقسیم برابر محدودیت های آزادی و برابری است که در مقابل قانون و غیرجانبدار بودن محاکم قضایی را مشخص می سازد. از نگاه پوپر دریافت عادلانه از عدالت به این معنا است که برابری در میان انسان ها با حذف مزایای طبیعی برقرار باشد ضمن اینکه فردیت حفظ شود و در نهایت پاسداری از آزادی های شهروندان وظیفه دولت قرار گیرد. به واقع پوپر سعی در تصریح این مطلب دارد که هر یک خواست های سیاسی و اقتصادی افلاطون در نگاه بر عدالت بر پایه یک اصل است و آن هم اصل برتری طبیعی، اصل تام گرایی که توجه به آن منجر به تقویت دولت توسط فرد به عنوان هدف اصلی می شود. پوپر باز هم در نقد افلاطون در ساختار نظام عادلانه سیاسی و اقتصادی افلاطون سعی می کند با به چالش کشیدن نظام های حاکم بر این ساختارها به پاسخی منطقی برسد.
پوپر با نقد این جمله از افلاطون که چه کسانی باید حکومت کنند، معتقد است پاسخی کلاسیک و بر مبنای دیدی رادیکال و اقتدارگرایانه پرداخته شده است به عنوان مثال: فرزانگان، یا در حالتی دیگر اکثریت، پوپر تاکید می کند که پاسخ های ارائه شده با خود نه تنها تناقضاتی را به همراه می آورند، بلکه به بدیل های دیگری چون حکومت کارگران یا سرمایه داران یا... تبدیل می شوند. پوپر بیشتر در زمینه حکومت، پرسش چه کسی؟ را مطرح نمی داند، بلکه اصل تاثیرگذار در این پرسش را سوال چگونه، می داند. به عبارتی از منظر پوپر چه فعالیتی می توانیم انجام دهیم تا نهادهای سیاسی خود را به گونه ایی سازماندهی کنیم که امکان صدمه رساندن حاکمانی که نالایق و فراوان هم هستند به حداقل برسند. پوپر معتقد است جز با تغییری اینچنینی هرگز نمی توان به دولت و موسسات آن با یک نظام عادلانه در همه زمینه ها نائل شد. در اینجا می توان پرسید: کدام شکل حکومتی اجازه می دهد یک حکومت زورگو را برکنار کنیم. پوپر نام چنین نظام هایی را جامعه بازمی گذارد و مهم ترین ویژگی آن را رقابت آزاد بر نظریات علمی در بازتاب های مختلف آن می داند. این جوامع درست در تقابل با جوامع توتالیتر هستند چرا که در این جوامع (جامعه باز) روش خشونت آمیز در حذف نظریات مخالف نقشی ندارد، به واقع نقدی است عاری از خشونت که راه را برای انکشاف خرد می گشاید.
پوپر مصادیق این چنین نظام هایی را دموکراسی های حاکم بر غرب می داند اما معتقد است این نوع حکومت به معنای حکومت مردم نامی است فریبنده چرا که هیچ کجا مردم حکومت نمی کنند و اصلاً نباید هم حکومت کنند چرا که حکومت آن هم به شکل اکثریت به راحتی می تواند به بدترین شکل دیکتاتوری تبدیل شود. پوپر تصریح می کند دموکراسی حتی با نام فریبنده خود و با مشکلات همراه خود تنها شکل حکومتی است که توانسته با وضع قوانین مشروط، ایده های عدالت و انسانیت و آزادی را در چارچوب قانون تا آخرین حدممکن اجرا سازد. به عبارتی دیگر از نگاه پوپر دموکراسی نه حکومت مردم، بلکه تجهیز نهادی در مقابله با اقتدارگرایی است. هر چند که این تلاش ها همواره با موفقیت همراه نبوده است. از نظر پوپر دموکراسی چارچوبی مناسب برای تعاملات اعضای یک جامعه نیست و معتقد است اجازه نداریم دموکراسی و آزادی را با رفاه و معجزه اقتصادی همسو بدانیم. از نگاه پوپر خطای بزرگ در زمانی رخ می دهد که فرآیند دموکراسی را به سرانجامی منتهی بدانیم که آزادی در معنای دموکراسی آزادی برای همگان و اعتلای اقتصادی پدید خواهد آورد چرا که معتقد است آزادی هرگز به معنای رفاه و خوشبختی انسان ها نیست. از این رو به طور واقع بینانه باید مرزهای دولت رفاه را در نظر گرفت. به عقیده پوپر آنچه که درباره مفاهیم و تعاملات دموکراسی و آزادی می توان گفت این است که لیاقت شخصی افراد تاثیر به سزایی روی رفاه او دارد. پوپر در زمینه عدالت اجتماعی نیز مطرح می کند که امروزه فن آوری و رشد اقتصادی برای بشریت ممکن شده است تا گرسنگی و فقر را ریشه کن کنند. اما مشکلات دیگری بر سر این راه است. از جمله این مشکلات که پوپر سرسختانه به نقد آن می پردازد همان حکومت های سیاسی فاسد و زورگو در کشورهای توسعه نیافته است و متذکر می شود که مردم اینچنین کشورها از بلوغ معنوی برخوردار نیستند تا در سرنوشت خود تاثیرگذار باشند.
حمید جعفری
منابع:
تاریخ فلسفه غرب
اثر برتراند راسل/ انتشارات امیرکبیر
ترجمه نجف دریابندری
- تاریخ فلسفه غرب/ کاپلستون
- جامعه بذر و دشمنان آن
انتشارات خوارزمی
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید