شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

خانه از پای‌بست آباد باید!


خانه از پای‌بست آباد باید!
به راستی به چه منظور فرزندان‌مان را راهی مدرسه می‌‌کنیم؟
آیا فقط برای افزایش سطح معلومات و محفوظاتی که احتمالاً قسمت عمده‌ای از آن هم در آینده کاربردی برایشان نخواهد داشت!؟ در این صورت تفاوت یک مدرسه با بانک در کجاست؟ زیرا که در بانک هم سپرده‌گذار حفظ و حراست از سرمایه‌اش و سپس افزایش آن را انتظار دارد؛ در حالی که طبیعتاً و به دلایل فراوان، به دخالت در روند امور هم مجاز نیست! از اولیا انتظار می‌رود که فرزندان‌شان را بدون احساس مسئولیت و مشارکت‌های بعدی، همچون سپرده به مدارس نسپارند. اما در عوض از نظام سیاستگذار و برنامه‌ریز و تشکیلات ناظر بر عملکرد مدارس یعنی وزارت آموزش‌و‌پرورش چه انتظاری باید داشته باشیم؟
● اصلی‌ترین وظیفه آموزش و پرورش، به ۲بخش مرتبط به هم محدود است:
۱) جذب و تربیت مربیانی کارآمد، برای تربیت و آماده‌سازی پویندگان جوانی که در آینده باید با فکر و خلاقیت، سکان هدایت جامعه را به عهده بگیرند یا با تخصص و تلاش چرخ‌های سنگین آن را به چرخش درآورند.
۲) پرورش انسان‌هایی تعالی‌طلب، خداجوی و حق‌پرست، امیدوار و مصمم، خوشبین،
صاحب اندیشه، با روح و جسمی سالم از تغذیه‌ای کنترل شده و مناسب‌، مثبت‌اندیش، نیک‌‌خواه، زیباپسند‌، قانون‌مدار‌، با اراده‌، راستگو، فعال و پرتلاش، متکی به نفس و خودساخته، میهن‌پرست، مؤدب‌، هدفمند، کنجکاو و پرسشگر، متفکر، محقق‌،
دانایی‌محور، آرمان‌گرا، کفرستیز، فسادگریز، شجاع،مهربان، مسئولیت‌پذیر و پاسخگو و نهایتاً مدیر و آینده‌ساز.
● اولین نکته قابل تأمل همین‌جاست!
آیا برای کسانی که باید به تمامی این آداب مؤدب شوند، اطلاق عنوان دانش‌آموز؛ برای شیفتگانی که خود باید الگو باشند، نام معلم با همه تقدسش؛ و برای مکان مقدسی که باید محل وقوع این همه وقایع تاریخ‌ساز باشد، انتخاب کلمه مدرسه به معنی محل درس خواندن کافی، منصفانه یا اصلاً کارشناسانه است!؟
اکثر مشکلات اجرایی هم از همین نکات به ظاهر بی‌اهمیتی شروع می‌شوند که ریشه در تفکراتی سطحی دارند، زیرا هر وسیله‌ای را متناسب با کاربرد آن نامگذاری می‌کنند. آیا می‌توان زیردریایی را هواپیما و کالسکه را دوچرخه نامید!؟ آیا باوجود همه توجیهات، نگاه برنامه‌ریزان تعلیم و تربیت، آگاهانه یا ناخودآگاه، ملهم از همین نوع تفکر تک‌بعدی یعنی آموزش محوری، تدوین و انشا نشده‌اند!؟ آیا مدرسه‌گریزی‌ها و هزاران معضلی که خود بر آنها واقفیم، ریشه در همین مقدمات بنیادین نداشته و ندارند!؟
مردم و افکار عمومی پس از مدتی به لحاظ روانی از بعضی عناوین، به خصوص اگر با اهداف و انتظارات‌شان سنخیت و سازگاری نداشته باشند، خسته می‌شوند و به‌طور ناخودآگاه به تغییر و تنوعی سازنده و منطقی تمایل می‌یابند. البته تغییراتی که ابتدا از اسم شروع می‌شوند اما با تأسی از عناوین جدید، به تغییر نگرش‌های مثبت، درونی و زیربنایی هم منجر می‌شوند. با تغییر نگرش به شرایط دانش‌آموز و تصحیح نام او مثلاً به پوینده (به معنی جوینده و کسی که برای رسیدن به هدفی، شتابان تلاش و کوشش می‌کند) یا تغییر نام مدرسه، به عنوان جامع‌تر پویشکده و خلاصه با تبدیل نام وزارت آموزش و پرورش به وزارت «پویاپروری» یا «بالندگی» و امثالهم، می‌توان مقدماتی‌ترین قدم‌ها را برای جلب توجه یا حتی مشارکت مردم و سپس شروع تحولات اساسی‌تر برداشت.
قطعاً منظور این نیست که با تغییر چند نام یا بازی با کلمات می‌توان مشکلات را هم برطرف کرد. بلکه جان کلام در این است که با تصحیح نگرش‌ها، تعاریف مناسب‌تری جایگزین خواهند شد و سپس به تدریج تحولاتی واقعی، متناسب با دیدگاه‌های عالمانه‌تر اتفاق خواهند افتاد. البته با برنامه‌ریزی و مرحله به مرحله، با ابزار لازم!
بنا به دلایل قابل اثبات، آنچه منطقاً باید از وزارت عریض و طویل آموزش و پرورش انتظار داشت، فقط پرورش و تربیت صحیح آینده‌سازان است. زیرا آموزش علوم هم شاخه‌ای از پرورش برای تقویت فکر، ذهن و معلومات محسوب خواهد شد، ولاغیر.
نسلی که آموخته‌ها و دریافته‌هایش به‌طور تفکیک‌ناپذیر هم به خانواده، هم به جامعه و هم به مدرسه مرتبط است، چگونه می‌تواند در فرصت کوتاهی که در اختیار مربیان متعدد اوست و سهم بسزایی از آن هم صرف آموزش محفوظات درسی می‌شود، در زمینه تربیت و پرورش منحصراً به مدرسه وابسته باشد!؟ برای این همسویی و تعامل البته به صورت برنامه‌ریزی شده و نه دلخواه، در طول سالیان چه تدابیری اندیشیده شده است!؟
عمده مشکلات فعلی همه ما در مقام اولیا، مربیان یا به اصطلاح دانش‌آموزان، از زمانی آغاز شد که به بهانه در کنار‌هم قرار گرفتن تعلیم و تربیت، دیواری بین آموزش و پرورش کشیده شد. این مادر و فرزند یا ریشه و ساقه از یکدیگر تفکیک شدند و با همین اولویت‌بندی‌های زود بازده اما غلط، نه در ادعا بلکه در عمل ارجحیت آموزش بر پرورش رقم زده شد. همه تلاش‌ها به رقابت‌ها و درآمدهای علمی معطوف شد. همه اهداف یاد شده به فراموشی سپرده شدند و فضیلت‌های انسانی که می‌توانستند منشا همه موفقیت‌ها باشند، جای خود را به میانگین‌های درسی و موفقیت در آزمون‌ها دادند.
● مخاطبان مستقیم وزارتخانه‌ای که رسالت مقدس آموزش و پرورش فرزندان ما را عهده‌دار شده است، چه کسانی هستند؟
۱) پویندگان (همان توده عظیمی که قرار است ده‌ها مهارت بیاموزند و سپس سرنوشت آینده مملکت را در دست بگیرند اما فعلاً فقط به عنوان دانش‌آموز در مرحله بعدی هم نهایتاً دانشجو شناخته می‌شوند.)
۲) مربیان (قشری که به عنوان مهم‌ترین ابزار پرورش آینده‌سازان، قبل از هر چیز به دارا بودن صلاحیت، کسب مهارت و برخورداری از شأن واقعی اجتماعی و امکانات مکفی نیازمندند.)
۳) اولیا (آرزومندانی لازم‌التعلیم که بعضاً فاقد آگاهی‌های لازم از اصول و واجبات تعلیم و تربیت روز هستند اما ماهیتاً هم متوقع و هم در بسیاری موارد محق‌اند.)
شیوه عملکرد این ۳ قشر عظیم، به خاطر هدف مشترکی که دارند نباید بدون برنامه، سلیقه‌ای و فارغ از یکدیگر باشد.
آیا آموزش و پرورش فعلی ما (با توجه به انتظارات جامعه) برای هر ۳ گروه به‌جز ده‌ها توصیه، برنامه‌ای منسجم و لازم‌الاجرا هم داشته است!؟
● راه چاره‌ اجرایی و نهایی
۱) برای تربیت و تعلیم پویندگان پرسشگر، باید مربیان کارآمد تربیت و جذب کرد.
۲) برای جذب نیروها و مربیان کارآمد و ارتقای سطح معرفت عمومی، باید جاذبه ایجاد کرد.
۳) برای ایجاد جاذبه، باید امکانات یا تسهیلات ارائه کرد.
۴) برای تأمین امکانات و تسهیلات، باید علاوه بر تحصیل اعتبارات دولتی، درآمد کسب کرد.
۵) به منظور کسب درآمد، باید این وزارتخانه را به ۲بخش تولیدکننده(پولساز) و مصرف‌کننده(خدمات‌رسان) تقسیم کرد تا پس از تامین و آموزش نیروها و البته برآورده‌ساختن نیازهای منطقی آنان، در هر ۲بخش بتواند به رسالت اصلی‌اش عمل کند.
با پشتوانه طرز فکر انقلابی بسیاری از مسئولان بلند پایه مملکتی و پس از برملا شدن بسیاری از نقاط ضعف فعلی، با یک عظم ملی به سردمداری سیاستگذاران و برنامه‌ریزان کلان، عصر حاضر می‌تواند بهترین فرصت و مناسب‌تر‌ین بستر برای ایجاد یک تحول و انقلاب واقعی و ماندگار در حل مشکلات آموزش و پرورش باشد.
▪ کلام آخر: بازتاب غیر ارادی این همه اخبار تولید‌کننده در ارتباط با مشکلات و کمبودهای آموزش و پرورش که اولین مخاطب آن فرهنگیان هستند، هرچند که در حمایت از تلاش‌های صادقانه این قانع‌ترین و شریف‌ترین اقشار جامعه باشد اما در نهایت تا مرحله‌ای به تضعیف و تخفیف منزلت آنان منجر خواهد شد که شاید روزی آینده‌سازان نه حاضر به انتخاب این شغل شریف و نه مایل به وصلت با نان آوری از میان این عزیزترین رهروان راستین راه انبیا باشند! با تغییر آیین‌نامه‌های اجرایی یا تعوض مسئولان عالی رتبه یا مدیران میانی در این وزارتخانه که نتیجه‌ای جز نظرات و تغییرات عجولانه، غیر ماندگار و سلیقه‌ای نداشته و ندارد، راه به جایی نخواهیم برد. باید اندیشه‌ها و نگرش‌ها را متحول کنیم تا براساس آن در اجرا هم به موفقیت
نایل آییم.
اگر جوان آرزومندی خوب پرورش نیابد، امیدش را به آینده از دست بدهد و ایمانش تضعیف شود، تمام تلاش‌ها برای به راه آوردن او بیهوده خواهند بود! زیرا هر انسانی قبل از اینکه آموزش ببیند، باید آموزش‌پذیر بشود.
کافی نیست کارها را درست انجام بدهیم، لازم است کارهای درست انجام بدهیم.
علی گرانمایه
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید