چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

عراق و الگوی مقاومت لبنان


عراق و الگوی مقاومت لبنان
هنگامی که دبیرکل حزب الله از پیروزی علیه اشغالگران خبر می دهد، این سخن برخاسته از تجارب بیست ساله حزب الله در مبارزات ضد صهیونیستی و دل بستن به وعده های الهی و مشاهده عینی این وعده ها است. اما در عراق وضعیت چگونه است و آیا نسخه مقاومت لبنان در این کشور قابل اجراست؟ سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله طی سخنان خود در هشتمین سالگرد آزادی جنوب لبنان، عراقی ها را به استفاده از الگوی مقاومت لبنان فراخواند. وی در پاسخ به این سوال که گفته می شود نسبت به مقاومت در عراق اجماع وجود ندارد، گفت: نسبت به سازش و ذلت در برابر اشغالگران هم اجماع وجود ندارد، بنابراین باید کار را از نقطه ای شروع کرد و اگر مقاومت لبنان در اواخر دهه هفتاد میلادی علیه اشغالگران صهیونیستی شکل نمی گرفت، چه بسا اسراییل «نکبت» جدیدی را پس از «نکبت فلسطین»، در لبنان رقم می زد.
این در حالی است که به تعبیر نصرالله، در لبنان هم نسبت به مقاومت و مبارزه مسلحانه علیه تجاوزگران اسراییلی اجماع کامل وجود نداشت و بلکه گروهی در داخل همسو با اسراییل علیه مقاومت موضع گیری و فعالیت می کردند. با این حال استمرار مقاومت و دستاوردهای چشمگیر آن به ویژه در سال ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ معادلات لبنان و بلکه عرصه منطقه ای و بین المللی را متحول ساخت و مقاومت به نمایندگی حزب الله به جایگاه مستحکمی در صحنه نظامی و امنیتی و سیاسی دست یافت که نتایج اجلاس دوحه در ماه گذشته میلادی یکی از مصادیق این موقعیت برجسته محسوب می شود.
اما در عراق وضعیت چگونه است و آیا نسخه مقاومت لبنان در این کشور قابل اجراست؟
عراق مشابهت های زیادی با لبنان دارد از جمله آن که بافت اجتماعی آن همانند لبنان متنوع و به تعبیری دارای ساختار موزاییکی است. مشابهت دیگر آن است که این کشور به اشغال بیگانگان به رهبری آمریکا درآمده و اشغالگران در صدد تحقق اهداف و مطامع استعماری خود در سرزمین رافدین می باشند. مشابهت دیگر خیزش عمومی عراقی ها در برابر اشغالگران خصوصا در اوایل جنگ می باشد و فرهنگ عمومی مردم عراق پذیرای حضور بیگانگان نمی باشد.
با این حال شرایط عراق با لبنان تفاوت های زیادی دارد که به نظر می رسد الگوبرداری از نمونه لبنان را با دشواری هایی مواجه می سازد.
مهمترین تمایز عراق آن است که اشغالگران باهدف تغییر رژیم سابق و ایجاد ساختاری جدید به عراق حمله کردند و نکته قابل توجه آن است که این اقدام با هماهنگی و بلکه خواست معارضین عراقی صورت پذیرفته است.
تحولات بعدی عراق از جمله ورود در روند سیاسی نیز طی یک پروسه هماهنگ میان اشغالگران و حاکمیت جدید(معارضین سابق) شکل گرفت و به عبارتی حضور اشغالگران از سوی عراقی ها وجهه قانونی یافته است. بنابراین مقوله مقاومت و یا حداقل مبارزه مسلحانه در باره دولتمردان جدید عراق به هیچ وجه موضوعیت ندارد.
آن چه تحت عنوان مقاومت در عراق شناخته می شود صبغه ای غیردولتی و مردمی دارد و البته با معجونی از تروریسم و شورشگری(القاعده و بعثی های سابق) در آمیخته است که این امر به طور طبیعی مانع کامیابی و تثبیت مقاومت مشروع و مردمی عراقی ها شده است.
در میان جریانات سیاسی عراق، کردها اساسا به مقوله مقاومت اعتقادی ندارند و قائل به همکاری با اشغالگران هستند و بنا به شرایط خاص تاریخی و اهداف قومی، تعلق خاطر خاصی به آمریکایی ها دارند.
اهل سنت اما دو دسته شده اند: نیروهای تندروی سنی به مقاومت و اخراج اشغالگران فرامی خوانند و با بعثی ها و القاعده همسو هستند و البته هدف آن ها بیش از هر چیز بازگرداندن معادله سابق به حاکمیت عراق است و بیش از همه مستظهر به حمایت برخی از رژیم های عربی هستند. اما سنی های میانه رو مانند جبهه توافق که در ساختار جدید قدرت نقش یافته اند به مماشات با اشغالگران روی آورده و موضع عمومی دولت را پذیرفته اند.
شیعیان نیز دو دسته اند: گروه های تندرو و اصولگرا همچون جریان صدر که خط مشی مقاومت مسلحانه را برگزیده و در مقاطعی به مبارزه میدانی با اشغالگران پرداختند و در حال حاضر نیز با دولت عراق در این باره دچار اختلافات جدی شده اند.
اما شیعیان معتدل همچون مجلس اعلای اسلامی عراق و حزب الدعوه خط مشی مقاومت را رد می کنند و معتقدند باید از طریق تعامل با اشغالگران(ویا به تعبیر آنان نیروهای چند ملیتی) و ادامه روند سیاسی، بستر خروج آن ها را از عراق فراهم ساخت.
در این راستا دولت عراق که ترکیب عمده آن را کردها و میانه روهای شیعه و سنی تشکیل می دهند، یک پیش نویس توافق استراتژیک با دولت امریکا در ماه مارش گذشته امضا کرده است که اعتراض و مخالفت گروه های تندرو اعم از شیعه و سنی را برانگیخته است.
مخالفان این معاهده را به مثابه فروش عراق و وابستگی این کشور به ایالات متحده امریکا می دانند، اما استدلال دولت آن است که این توافق عراق را از فصل هفتم منشور سازمان ملل خارج ساخته و در عین حال به حضور نیروهای چند ملیتی در عراق سامان داده و خروج نهایی آن ها را زمان بندی خواهد کرد.
مخالفان می گویند این معاهده حضور دائمی اشغالگران را درعراق قانونمند نموده و استقلال و سیادت عراق که سال های متمادی برای آن مبارزه شده و خون های زیادی در راه آن ریخته شده، برباد خواهد رفت. بنابراین گزینه مقاومت مسلحانه را مطرح کرده و تاکید می کنند اشغالگران جز با منطق زور و سلاح عراق را ترک نخواهند کرد.
اما پاسخ موافقان آن است که زمینه مقاومت در عراق همانند لبنان و فلسطین در شرایط فعلی مهیا نیست و حداقل اجماع عمومی روی آن وجود ندارد و حتی مرجعیت در این باره با احتیاط موضعگیری کرده است. دولت تاکید دارد که آغاز مقاومت مسلحانه مصادف با شورش و سوء استفاده گروه های بعثی و القاعده خواهد شد و چه بسا با توجه به نوپایی ساختار سیاسی و شکنندگی جامعه عراق، مبارزه با اشغالگران جای خود را به جنگ طائفه ای و مذهبی بدهد.
آن ها بیان می دارند که حتی برفرض اگر دست به مقاومت مسلحانه بزنیم و اشغالگران را اخراج کنیم، تازه وضعیتی همانند سومالی یا افغانستان خواهیم یافت که با توجه به شکنندگی عراق و عدم بلوغ سیاسی و فرهنگی، بعید است به شرایطی بهتر از سال ۲۰۰۳ دست یابیم.
نتیجه طبیعی این وضعیت آن است که کلیه دستاوردهای سیاسی عراق نوین همچون انتخابات عمومی و تشکیل پارلمان و دولت و تدوین قانون اساسی برباد خواهد رفت و کشور دچار خلا سیاسی و بحران امنیتی بزرگی خواهد شد که مهار آن کار آسانی نخواهد بود.
البته این استدلال ها که عمدتا مبتنی بر واقع گرایی و پذیرش وضعیت موجود عراق بیان می شود، از نظر طرفداران مقاومت بوی سازش می دهد. آن ها با رویکرد آرمان گرایانه تاکید دارند که هر چند مقاومت هزینه های زیادی دربرداشته و نیاز به برنامه ریزی و ساز و کار مناسب دارد، اما در نهایت ثمره شیرین پیروزی، کام ها را شیرین خواهد ساخت.
الگوبرداری از مقاومت لبنان هم در همین راستا مطرح می شود و هنگامی که نصرالله از پیروزی علیه اشغالگران خبر می دهد، این سخن برخاسته از تجارب بیست ساله حزب الله در مبارزات ضد صهیونیستی و دل بستن به وعده های الهی و مشاهده عینی این وعده ها است.
با این وصف آیا باید میانه روهای عراقی را به سازش و عدم اعتقاد به مقاومت و دوری گزیدن از ارزش هایی چون آزادی خواهی و مجاهدت متهم کرد؟
قطعا چنین قضاوتی منصفانه نیست خصوصا آن که بسیاری از دولتمردان فعلی عراق دارای سوابق طولانی مبارزه و مقاومت هستند. حداقل آن است که بگوییم رهبران عراقی هنوز آمادگی لازم را کسب نکرده و چه بسا با گذشت زمان و دریافتن عمق نوایا و سیاست های آمریکا، به گزینه مقاومت مسلحانه روی آورند.
در هر حال سخن اصحاب مقاومت آن است که باید فرهنگ مقاومت را در عراق، چه در سطح حاکمیت و چه در میان مردم، نهادینه کرد و به تدریج آن را توسعه و نضج بخشید و وضعیت به گونه ای پیش نرود که پذیرش اشغالگران تحت هر عنوان و امضای معاهده با آنان، موجب سازش و ذلت و وابستگی به بیگانگان شود، خصوصا آن که اهداف سلطه جویانه و سوابق استعماری آمریکایی ها بر کسی پوشیده نیست.
نویسنده: فرزان - شهیدی
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید