شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

دلالی خون در لبنان و فلسطین


دلالی خون در لبنان و فلسطین
در هفته گذشته دو رخداد که شباهت های زیادی به یکدیگر داشتند، در لبنان و فلسطین به وقوع پیوستند. در لبنان دو گروه داخلی در طرابلس به مصاف یکدیگر رفتند که حاصل آن ده ها کشته و زخمی بود و در نهایت ارتش را وادار به مداخله کرد. در فلسطین نیز در سلسله انفجارهایی که ده ها کشته و زخمی را به همراه داشت، فتح و حماس رو در روی هم قرار گرفتند و به دستگیری گسترده نیروهای فتح توسط پلیس حماس منتهی شد.
درگیری علوی های طرابلس و شبه نظامیان سنی در حالی اتفاق افتاد که یکی دو روز پیش از آن کابینه ائتلافی لبنان که به «دولت وحدت ملی» نامگذاری شد، پس از حدود ۵۰ روز کش و قوس تشکیل شد و امید تازه ای را در درون جامعه لبنان برانگیخت. وقوع درگیری در این زمان فقط با انگیزه ارسال این پیام بود که نزاع و تنش به خشونت آمیزترین شکل ادامه دارد و توافقنامه دوحه تاثیری بر منازعات نخواهد داشت! اما در عین حال روند درگیری نشان داد که جریان اصلی طیف ۱۴ مارس- گروه المستقبل به رهبری سعد حریری- و جریان اصلی طیف ۸ مارس- حزب الله لبنان- هیچ منافع و انگیزه ای برای هدایت این درگیری ها ندارند لذا انگیزه ها را باید در نقطه دیگری جست وجو کرد.
انفجارهای هفته گذشته غزه نیز در حالی صورت گرفت که از یک سو محمود عباس رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین و رئیس تشکیلات خودگردان و اسماعیل هنیه رئیس دولت قانونی فلسطین و از رهبران حماس آماده گفت وگو در یمن بودند و از سوی دیگر جنبش حماس «آتش بس موقت» با رژیم صهیونیستی را به قصد پایان دادن به محنت ساکنان غزه پذیرفته بود. در عین حال هیچ کس تردید ندارد که از انفجارهای غزه که به شهادت رسیدن چندین فلسطینی را در پی داشت، نه فتح و نه حماس- نه محمود عباس و نه اسماعیل هنیه- نفعی می برند و طبعا نمی توانند هدایت کننده چنین رخدادی باشند. بنابراین باید انگیزه ها را در جای دیگری جست وجو کرد. برای تبیین این موضوع توجه به چند نکته ضرورت دارد:
۱) درگیری های طرابلس میان بقایای گروه سلفی فتح الاسلام و گروهی از علوی ها که به تبعیت از سوریه شهرت دارند، اتفاق افتاده است. سلفی های فتح الاسلام کمترین سنخیت با جریان لائیک المستقبل ندارند. آنان بیش از هر خصلتی «وهابی» هستند و از سوی جریان وهابیت در دولت عربستان حمایت می شوند. این گروه در سال گذشته پس از آن که در عراق به بن بست رسید، راهی لبنان شد و ماجرای پردامنه «اردوگاه نهرالبارد» و «اردوگاه برج البراجنه» را به وجود آورد.
۲) یک هدف مهم سیاسی در درگیری های طرابلس به چشم می خورد و آن اعلام بی نتیجه بودن توافقات دوحه و روبنایی و سست بودن آن توافقات بود. خبرهای دوماه اخیر به خوبی بیانگر آن است که خاندان حریری تلاش کرده اند تا به مقاومت مردمی لبنان نزدیک شوند. تماس های سعد حریری با رهبر حزب الله لبنان و نیز تماس وی با نبیه بری رئیس جنبش شیعی امل و نیز نامه عاطفی همسر مرحوم رفیق حریری به سیدحسن نصرالله نشان داد که گروه حریری تنش جدید را به نفع خود نمی داند. در عین حال ابراز نارضایتی شدید عربستان و آمریکا از روند و نتایج توافقات داخلی لبنان، تفاوت موضع گروه المستقبل با این دو کشور که حامیان خارجی این گروه به حساب می آیند را نشان می دهد.
۳) در ماجرای غزه نیز ما شاهد دو خط موازی در جریان مقابل حماس هستیم. از یکسو محمود عباس و جریان غالب فتح و ساف بعد از سپری شدن یکسال از درگیری شدید لفظی با حماس به «گفت و گو» با حماس و دولت مردمی اسماعیل هنیه رسیده اند و برهمین اساس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، مذاکرات دوجانبه فتح و حماس را به میزبانی دولت یمن- که روابط نسبتا متوازنی با دو گروه فتح و حماس دارد- پیشنهاد و دنبال کرده و از سوی حماس نیز استقبال شده است. درست در زمانی که امید تازه ای میان فلسطینی ها برای دست یافتن به وحدت داخلی پدید آمده شاهد انفجارهای غزه بودیم. برهمین اساس باید دید چه کسانی از نزدیک شدن دو گروه فلسطینی نارضایتی دارند. با پیگیری موضوع انفجارهای غزه به نقش برجسته شخصی به نام «محمد دهلان»(Dahlan) می رسیم. این شخص درگیری های سال گذشته میان فتح و حماس را به وجود آورد و در بین فلسطینی ها مشهور به فساد شدید مالی است. محمد دهلان از یک سو با عربستان سعودی و از سوی دیگر با رژیم صهیونیستی روابط نزدیک دارد که اسناد آن در سال گذشته در جریان تصرف دفتر وی در غزه توسط دولت حماس افشا گردید.
۴) در ماجرای غزه نیز یک هدف مهم سیاسی به چشم می خورد. هدف آن است که نشان دهد روند داخلی فلسطین نه تحت تاثیر روابط دو گروه اصلی فلسطینی بلکه تحت تاثیر نیروهایی است که خارج از این دو گروه قرار دارند. این البته یک خط انحرافی است چرا که نیروهای وابسته ای نظیر «دهلان» حقیرتر از آن هستند که بتوانند منشأ تحول در فلسطین باشند یا بتوانند مانع از تحول گردند.
۵)خط خون در طرابلس و غزه در شرایطی جاری شد که لبنانی ها و فلسطینی ها در شادمانی کم سابقه ناشی از موفقیت بزرگ و تاریخی حزب الله لبنان در مبادله پنج اسیر لبنانی و حدود ۱۹۷جسد مطهر شهدای عرب با بقایای دو جسد نظامیان رژیم صهیونیست هستند و در آن سوی مرز لبنان، صهیونیست ها در ماتم مطلق به سر می برند و خفت و خواری شکست از مقاومت لبنان، صفوف آنان را از هم گسسته است. بر همین اساس هیچ چیزی جز درگیری های درونی در لبنان و منطقه آزاد شده غزه نمی تواند تا حدی زخم جانفرسای رژیم صهیونیستی را التیام ببخشد.
در درگیری های خونین و چند مرحله ای طرابلس و نیز در انفجارهای غزه منافع سرشاری برای اسرائیل غاصب نهفته است. اما البته این رژیم ناتوان تر از آن است که بتواند به درون غزه نفوذ کند و یا بتواند به وجود آورنده درگیری دامنه دار در لبنان باشد. بنابراین در این درگیری ها «نقش واسطه» خودنمایی می کند. جایگاه ویژه دهلان- بعنوان عامل اصلی انفجارهای اخیر غزه- در دستگاه سیاسی و مذهبی عربستان و نیز نزدیکی گروه سلفی سنی طرابلس به دستگاه مذهبی و سیاسی عربستان، بیانگر آن است که عربستان به دلالی خون و جنایت به نفع صهیونیست ها روی آورده است و البته این دلالی چندان پوشیده هم نیست. در روزهای گذشته شبکه تلویزیونی «العربیه» در مواجهه با مراسم پرشکوه آزادی سمیر قنطار و چهار اسیر دیگر لبنان حاضر به پخش این مراسم نشد و در همان حال بطور گسترده به پخش تصاویر درگیری های طرابلس مبادرت ورزید و با سوری خواندن گروه علوی لبنان تلاش کرد تا پای سوریه را به میان بکشد، از این طریق، آن دسته از گروه های لبنانی- نظیر المستقبل، حزب سوسیالیست ترقی خواه و قواه اللبنانی- که نسبت به سوریه آلرژی دارند را وارد درگیری نماید.
حدود ۷۵ روز پیش در جریان برگزاری اجلاس وزرای اتحادیه عرب در قاهره که به منظور بررسی تحولات لبنان تشکیل شده بود، سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان به شدیدترین وجه حزب الله لبنان را مورد حمله قرار داد و خواستار اعزام فوری نظامیان از سوی اتحادیه عرب به لبنان شد تا مقاومت ضدصهیونیستی را در لبنان ریشه کن نمایند! اظهارات سعود الفیصل در آن مقطع همراهی سایر کشورهای عربی را در پی نداشت و از سوی گروه هایی نظیر المستقبل و حزب سوسیالیست ترقی خواه- گروه جنبلاط- مورد استقبال واقع نشد. عربستان در جریان مذاکرات دوحه نیز منزوی شد و روند تحولات لبنان ناتوانی مطلق عربستان را در تاثیرگذاری بر مسایل منطقه ای به نمایش گذاشت.
در روند تحولات فلسطین نیز شاهد شکست فاحش عربستان بودیم. انتقال محل مذاکرات دو گروه فلسطینی از مکه به پایتخت یمن اعلام رسمی شکست دولت ریاض بود. در سال گذشته با حمایت ایران دو گروه فلسطینی در مکه تشکیل جلسه دادند و میان این دو، «سند مکه» به امضا رسید. اما در تحولات خونین طرابلس و غزه هیچ منافعی برای عربستان سعودی متصور نیست چرا که سبب افزایش نفوذ منطقه ای این کشور نمی گردد. بدون تردید این سرمشق خونین در تل آویو و واشنگتن تدارک دیده شده و عربستان با سخاوتمندی آن را به اجرا گذاشته و در این میان از چهره های بدنامی نظیر دهلان و مهره های فتح الاسلام که وقتی درگیر می شوند چیزی برای از دست دادن ندارند، بهره گرفته است. اما البته روند و جریان اصلی لبنان و فلسطین- و به طور کلی روند خاورمیانه- همان است که این روزها با آزادی اسیران لبنانی در دومین سالگرد مقاومت ۳۳ روزه پیروز لبنان در برابر آمریکا و اسرائیل بارها بر صفحات تلویزیونها، امواج رادیوها، صفحات خبرگزاری ها و مطبوعات عالم نقش بست. عربستان باید بداند که جنایت نمی تواند جریان ساز باشد.
سعدالله زارعی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید