یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

شکوه قربانی


شکوه قربانی
ابراهیم پیامبر اولوالعزم الهی سالخورده‌مردی که در پایان عمری آکنده از رنج و مرارت به آرزوی خود رسید و از زنی نازا صاحب فرزند پسری شد که نه‌تنها یک فرزند بود که ثمره یک قرن زندگی پر‌ماجرا بود؛ <الحمدلله الذی وهبنی علی الکبر اسماعیل.> ابراهیم چون باغبانی است که در کویر پهناور و سوخته حیاتش چشم بر تنها نونهال خرم و جوانش دوخته به گونه‌ای که رشد و نمو او را می‌بیند و نوازش عشق را و حلا‌وت امید را در عمق جانش حس می‌کند. گذر زمان به سرعت طفل سارا را به جوانی برومند و نهال ابراهیم را به نخلی تنومند تبدیل می‌کند که ناگهان فرمان قربانی کردن فرا‌می‌رسد.
اینجا است که ابراهیم بنده خاضع خدا که استواری او در تمام عمر از کوه هم فزونی داشته برای نخستین بار به خود می‌لرزد، قهرمان پولا‌دین رسالت ذوب می‌شود و بت‌شکن یگانه تاریخ درهم می‌شکند. ابراهیم کسی است که در راه تسلیم و رضا در طول یکصد سال زندگی حتی آنجا که درون آتش افکنده شد هرگز دچار تردید و درنگ نشد و اکنون این ابراهیم که معمار کعبه نیز هست در پایان راه دراز رسالت بر سر یک دوراهی رسیده است. کدامین را انتخاب می‌کند؛ خدا را یا خود را؟ سود را یا ارزش را؟ پیوند را یا رهایی را؟ لذت را یا مسوولیت را؟ پدری را یا پیامبری را؟ بالا‌خره کدام؟ اسماعیل را یا خدا را؟ شیطان بی‌وقفه در تلا‌ش است؛ مهر پدری و محبت فرزندی را هرچه افزون‌تر می‌‌کند و به ذهن او فشار می‌آورد که ابراهیم، این تنها یک خواب است. فرمان دوباره و صریح، تکرار می‌شود. ماجرا را با فرزندش اسماعیل در میان می‌گذارد. این لحظه‌ای است که هرگز تا آن زمان سابقه نداشته و پس از آن نیز تکرار نخواهد شد، گفت‌وگویی صمیمانه و هولناک؛ دلبندم، من در خواب دیدم که تو را ذبح می‌کنم. ‌ این کلمات با صدایی لرزان و شتابزده بر زبان پدر سالخورده جاری شد. ‌ اما اسماعیل که نمونه او در زمان بسیارند و در عرصه‌های خوف و خون و دفاع از دین و کشور ظهور کرده‌اند، در کمال ناباوری گفت: پدر، در انجام فرمان حق تردید مکن و تسلیم باش. مرا نیز در تحمل آن صبور خواهی یافت، ان‌شاءا... .
پاسخ مومنانه اسماعیل، تسلیم و رضا و اراده ابراهیم بر امتثال امر الهی را به اعلی درجه خود رساند تا جایی که کارد توان تحمل آن را نداشت و به خود می‌گفت <الخلیل یأمرنی و الجلیل ینهانی> ابراهیم خلیل امر می‌کند و خدای جلیل نهی. بی‌گمان از آنجا که ما خود را از تبار ابراهیم می‌دانیم و از ملت او، می‌بایست در این روز فرخنده و تاریخی به دو نکته اندیشه کنیم؛ اول آنکه اسماعیل ما چیست و یا بهتر و آسان‌تر بگوییم قربانی در راه جلب رضای حق و تأسی به ابراهیم چه می‌تواند باشد؟ مقام، آبرو، شغل، شهرت، دارایی و جمال؟ چه چیز بین ‌ما و منش‌های انسانی، بین ما و اخلا‌ق الهی، بین ما و خدمات صادقانه و بین ما و انجام وظایف دینی ما مانع است که بایستی قربانی شود؟ هر آنچه ما را در راه ایمان ضعیف و آسیب‌پذیر کرده و دچار تردید می‌کند، آنچه تعلق خاطر و دلبستگی آن نمی‌گذارد پیام حق را بشنویم و به حقیقت اعتراف کنیم، آنچه ما را به توجیه و تاویل‌های مصلحت‌جویانه می‌کشاند و بازیچه ابلیس می‌کند بایستی با خود به منای زندگی آورده و قربانی کنیم.
دوم آنکه منزلت رفیع و جایگاه پرفضیلت پدرانی را که برای پاسداری و دفاع از جان و مال و کشور و دین و ناموس مردم بهترین عزیزان و عزیزترین اسماعیل‌های حاصل از زندگی خویش را قربانی کردند، یادآوری کنیم و یک بار دیگر در مقابل قامت خمیده آنان که در قید حیاتند سر تعظیم فرود آورده و به ارادت بر دستان آنان بوسه زنیم و برای روح بلند آنان که از میان ما رفته‌اند، علو درجات را مسالت نماییم. ‌

اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون
عبدالرضا علا‌مه
منبع : آتی بان