سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


فهم و آفرینش؛ نگاهی به کلیت آثار جان اشتاین بک


فهم و آفرینش؛ نگاهی به کلیت آثار جان اشتاین بک
رابطه اثر با خواننده به منزله موضوعی جداگانه دركنار بوطیقایی كه آن رابطه مبتنی بر آن است تحلیل می شود. در این راستا تحقق ذهنیت ها بسیار حائزاهمیت است. آنگونه كه هر اثر شبكه ای از گزاره های داستانی است كه خط ارتباطی یك سوژه مستعد رادر فرآیند متن به طور متناوب بین خواننده و مؤلف مبادله می كنند. مهم ترین تكنیك قراردادی، چگونگی چهره سازی از پیرامون متن است. برخی از نویسندگان بحث ممنوعیت كلامی را دراین حیطه مطرح كرده اند و منظور از آن نه ممنوعیت بلكه دوباره بازسازی آزادنویسی بوده است.
این حركت فراخوانی برای واكنش پذیری عناصر متن به نظم و هارمونی است كه البته به شیوه خاص منتقدان به اثر ارجاع می یابد.جان اشتاین بك، نویسنده ای است كه به چینش برهانی اثر در فراز و فرود روند اجتماعی آن اهمیت می دهد.در او نخستین دریافت های ابتدایی به كنش هایی عمیق و درونی مبدل شده و سپس چرخه ای متعالی را ایجاد می كند.
او در ساختار ناهمگن ها، اصل مقدم را در رجحان علی مسأله جایگزین كرده و گاه بیرونه یك راهكار كاملاً متعارف را ارائه می دهد. فعلیت ایجاد می كند و آن را در رگ های داغ اثری چون «خوشه های خشم» می دواند.
به ایجاب كردن نمی اندیشد بلكه شیوه ای را توأمان با دیالكتیك شعوری اجتماع درنظر دارد.
اشتاین بك همواره افق انتظار مخاطب را در آمیزش آفرینش، فهم، پیوستگی و یا انفكاك هنجار، شكسته است. در این معادله، نظام آفرینش صوری به صورت های مقطعی و كانون گریز مشاهده می شود كه در كادر داستانی اشتاین بك، به صورت بازخوردهای رفتاری كاركرد یافته است.
نیز فهم را در پوسته گفتمان های شخصی و درون محور گنجانده است و آن را از هر بعد دیگری مجزا كرده است.
گفتمان به كمك زمان فعل و كاربرد ضمیر از پاره ای ژانرهای دیگر متمایز می شود و آنچه در این رابطه بیان می شود نقد امتیازهایی است كه از «من» و «من پنداری» ظاهر می گردد. جان اشتاین بك، همان حقیقت مكتوب پیشین را كه مدتها با سوژه های هم سطح در یك ستون قرار گرفته بود، بیرون كشیده و در شكل دوم الزام گفتمان، نمود داده است.
فهم در متن او، یك نظر ذهنیت (transsubjectivie) چند بعدی است و دیگر نه قالب نماد دارد و نه یك مسیر درون شمول است و البته منكر آن نیستیم كه اگر بخشی ازاین منوال باشد نیز، دوباره صورت اجتماعی فهم بر متن او چیره ست.
این تغییرپذیری بنیاد یك قانون مندی كلی را در آثار موفق او نشان می دهد. در «موش ها و آدم ها» نیز مبنایی چون فرآیند پیشین توانسته است كلام او را در جذبه فهم و دلالت قرار دهد و در مجموع «فقر»، آسمانی ست كه این تعرفه از اثر او را كاملاً در خود پوشانده است.
در پیوستگی و انفكاك ظاهر اثر او، همبافته هایی از تشكیك و تواطی مسیر اجتماع و مشكلات دایمی آن وجوددارد. بیان شدت و ضعف ها در ارتباط با یك گزینه واحد، واقعیتی است كه با تكنیك چندگانگی پیوند خورده است و اصلی مشكك و ناهمزاد پندار است. در تواطی لایه های اثر، از ماده داستان و مبنای رئال نویسی سودجسته است و بسیار اندیشه ورزانه، موجودیت اثرش را به اثبات رسانده است.
این است كه در اثری چون «تورتیلافلت» مبنای وحدانیت داستانی در پوسته شهری چون كالیفرنیا ریشه دوانده و اشتاین بك لایه های تعهد اخلاقی را در اجتماع بررسی كرده است. «تورتیلافلت»، اثری متمایز است كه از سقف نژادی ساخته و پرداخته شده است و در آن نوعی فضای غیرمتحكم كاركرد یافته است.
در اثر دیگر خود، «نبردی مشكوك» همه لاجرم های حیات مسدود را در سلسله اعتصاب كارگران به تصویر كشیده است. پاره ای ابعاد ناتورالیسم بر این اثر چیره است و به نظر می رسد در آن كاملاً الزام است.
اشتاین بك، پرسپكتیوهایی از بیان داستانی را در وجدان آثارش، مقدر كرده است و این دست نشانه ها، آنقدر حساسند كه در كشاكش و بحبوحه متجلی می شوند و در متن مطلق، به انجماد و سكون می رسند.اشتاین بك، به باروری سوژه معتقد است و می گذارد همه چیز، خود اتفاق بیفتد، او ناظر باشد و سپس مدخلی از نو ابداع كند.
در رمان «موش ها و آدم ها» تحت الحمایگی آدمی را در سطحی ابتدایی در سایه داستانی كاملاً بكر و مستند روزمره، جلوه گر شده است. در این قاعده، یك اصل مستثنی، آدمی ست و اصل دیگر چگونگی آدمیت است. در این رمان، مرجع هنجار، سلب آن از همان موضع است و پی آیند یك صدگانگی عظیم در رویكرد ضد استعماریست.
به تحقیق، اشتاین بك، راوی مطلق نیست و در كنار آن، تمایز و پیش آگاهی را درنظر گرفته است.
اشتاین بك، نویسنده ای سرسخت و زمخت نویس است و در همه آثارش، به ندرت تغزلی سوزان و عمیق روی داده است. با آنكه مصالح كافی دراختیار دارد، از تغزل به خاطر فرامتن گرایی دوری جسته است و خواسته است یگانگی و عینیت را بپیماید.
در رمان «دره طویل» و «ماه پنهان است»، سیر كند اما پویایی را از وقایع و بازگویی های روزانه در كام اثر ریخته است. او به در هم آمیختگی مفاهیم دچار است و با این وسیله به تخلیه و توجیه می رسد.
اجتماع و مشكلات طبقات، نشر داستان های او را به پرشماری كشانده و زیرمتنی از همان مفاهیم، كدگذاری شده است.
تمامیت آثار اشتاین بك در حول انسجام و قرارداد است و اگر جنبه های نویسندگی را درنظر بگیریم، واجد همه صفات كامل آن است. ضمن این كه از توضیحاتی پوینده و گیرا سود جسته است.
تنهااثر رمانتیك و به نسبت خیالی او، «راسته كنسروسازی» است كه در آن همه پندارهای زبانی به یكسان انگاری و تدقیق محض رسیده اند تا جایی كه این اثر شكوه همان تقید به حقیقت و پیشینه رئال را یافته است.
در «اتوبوس سرگردان» و «داستان مروارید» هم جلوه ای دیگر از «راسته كنسروسازی» با روشمندكردن سیر اجمالی این شیوه پیشامد كرده است.
ادوات تأثری اشتاین بك مبتنی بر تحلیل نوین طبیعت و رفتارهاست. این دخالت امور چندگانه، همان فضای تلفیقی ارائه شده است كه در موضع او «فقر» و «دغدغه های اجتماعی» و گاهی «تلاش برای ماندن» است و در واقع چند رشته بینابین در كثرت این موارد توأمان گشته است. سه اصل قیدشده، تنها معیارهای كسب و دریافت نقش مایه های اصیل زندگی بشر است. بلكه توازنی است كه بین قانون ماندن و چگونه ماندن در اثر او از نو احیا شده است.
جان اشتاین بك، پیش از شروع هراثر، مقدمه ای حامل توصیف فضا دارد كه در نوع خود بسیار حركت كلانی است و آن بدین ترتیب است كه واگویه یك فرآیند درونی جامعه مدار را در وصف و همراهی آن ارائه كرده است.
و نیز كنش تقابل در فضای اثر او، شهر و تمدنی انشایی و در عین حال كاملاً ساختمند است. این چینش یك فرم پلكانی است كه چند ملاك آسیب شناسی را پیش مقدمه دانسته و باقی را بر آن بنا كرده است.
در «خوشه های خشم»، اثر جاودانه او، جبرانگاری یك چند پارگی همان فرود تدریجی و بدون سایش ذهنیت هنجارگریز است.
او، گاهی نیز چالش نهایی را پوشش كلی در جهت ساخت های نامناسب طبقات و نژاد، داده و شكل جدیدی را درهم گنجانده است. این جلوه هماهنگ جدید كه در تقطیع داستان اجتماعی قابل ارائه است یك اسلوب شكنی موضوعی و علیت پندارست.
اشتاین بك در ۱۹۶۲ توانست جایزه ادبی نوبل را دریافت كند و بدون شك او نویسنده ای است كه در درون خود یك چندصدایی متداول را حس كرده وسپس به واسطه همان، مرتب با خود رایزنی و تبادل نظر می كند و می نگارد.
اثر او كارگردانی فقراست كه در تمام ابعاد جامعه به نحوی چشمگیر حضور عینی دارد و درواقع شكار ضابطه های خوب و بد است كه در یك مثال كلی عكاس آن را در تثبیت مكان و چارچوب تصویر نمایش می دهد.جان اشتاین بك، نفسی سخت تپنده و پویاست كه شكل نهایی خود را در كلام داستانی از دردی حاضر پیداكرده و به توفیق رسیده است.
مریم خاكیان
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید