یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


بازی در نقش یک زن متکی به خود


بازی در نقش یک زن متکی به خود
رنه زلوگر در این گفت‌وگو درباره بازی در نقش شمایل گونه «بئاتریس پاتر» و خاطرات خود از نویسندگان آثار کودکان صحبت می‌کند. او که برای اولین تهیه‌کننده اجرایی بوده در اینجا توضیح می‌دهد که تهیه‌کننده اجرایی بودن چه حس و حالی دارد و اینکه چگونه با کمک یکی از اعضای گروه توانسته برای دومین بار در یک فیلم زبان انگلیسی را با لهجه بریتانیایی صحبت کند.
▪ فیلم مانثلی: چه چیزی باعث شد شما جذب این نقش شوید؟
ـ رنه زلوگر: حقیقتش جواب این سئوال، جواب کسل‌کننده‌ای است. از دیدگاه یک بازیگر اگر بخواهم صحبت کنم باید بگویم کمتر پیش می‌آید که زیبا و ساده و پر مغز نوشته شده باشد ولی در عین حال احساساتی‌اش نکرده باشند.
فیلمنامه این فیلم برای من خیلی جذاب بود. وقتی به آخرین صفحه فیلمنامه رسیدم بی‌درنگ گفتم: «آه، من دلم می‌خواهد این فیلم را ببینم.» باورم نمی‌شد که داستان فیلمنامه تخیلی نیست. منظورم این است که آدم‌های توی این داستان چه زندگی جالبی داشته‌اند، و من اطلاعاتم در مورد این زن چقدر کم بود. من خیلی راحت جذب داستان شدم و هر چه جلوتر می‌رفتم دوست داشتم بیشتر بدانم. داستان بسیار زیبایی است. خلاصه، همه چیز اینطوری شروع شد.
▪ چگونه بین بازیگری و وظایفتان در مقام تهیه‌کننده اجرایی تعادل ایجاد می‌کردید؟
ـ خب این معنایش معمولا سوءاستفاده از بازیگران است!وقتی قرار شد دوباره چند صحنه را بگیریم کریس [نونان] به من گفت: «مثل تهیه‌کننده‌ها فکر کن!» کلا تهیه‌کننده اجرایی بودن تجربه وحشتناکی بود و من هرگز دوباره به سراغ این کار نخواهم رفت [می‌خندد].
نه، شوخی کردم. این تجربه برای من فرصت بسیار خوبی برای یادگیری بود، و من از همکاران پرسیدم آیا به این نوع همکاری علاقه دارند چون واقعا دلم می‌خواست که کار را با همین بچه‌ها خلاقانه به پیش ببریم. آنها هم قبول کردند و ما هم دست به کار شدیم.
▪ بئاتریس زنی بسیار متکی به خود بود و برای اینکه زندگی خودش را اداره کند و به موفقیت برسد به هیچ مردی و یا اعضای خانواده‌اش تکیه نکرد. آیا این قضیه برای شما با توجه به حرفه و زندگیتان تجربه آشنایی بوده است؟
ـ حقیقتش، من به این مسئله از زاویه دید زندگی خودم نگاه نکردم. من فقط او را تحسین می‌کردم. من مجذوب شیوه ‌زندگی‌اش شده بودم و دوستش داشتم. خیلی دوستش داشتم. من زندگی غنی و شخصی او را دوست داشتم. خیلی دوستش داشتم.
خوشم می‌آمد از اینکه او آدم بذله‌گو و تند و تیزی بود. از حس طنزش خوشم می‌آمد. او را به شکل آدمی ‌می‌دیدم که دوست دارم او را بشناسم. خیلی از جذابیت‌های داستان این فیلم از همین جا نشات می‌گرفت. او کاری کرد که من لبخند بزنم.
▪ آیا شما از وجود نامه‌هایی که بین بئاتریس و وارن رد و بدل می‌شده خبر داشتید؟ آیا در بین شخصیت‌هایی که توسط بئاتریس خلق شده باشند، آیا شخصیت محبوبی بوده که شما بخواهید با آن همذات‌پنداری کنید؟
ـ ما البته بعضی از نامه‌ها را می‌خواندیم. نامه‌های زیادی بین او و وارن رد و بدل شده بود و ما آنها را می‌خواندیم. من از جمایما پادلداک هم خوشم می‌آید.
خیلی خوشم می‌آید که آدم ساده‌لوح و معصوم و امیدواری است و او از سر سادگی‌اش فکر می‌کند که همه چیز درست خواهد شد. من آن سگی را که می‌آید و زندگی او را نجات می‌دهد هم دوست دارم.
▪ آیا چون قبلا در یک فیلم دیگر نقش یک بریتانیایی را بازی کرده بودید این بار با تکیه بر آن تجربه توانستید از پس نقشتان برآیید؟
ـ من برای این کار از امیلی واتسون کمک می‌گرفتم و به او می‌گفتم کلمات را با لهجه بریتانیایی برایم تکرار کند.
منبع : روزنامه حیات نو


همچنین مشاهده کنید