جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
سیب
استاد و مریدانش سفر میکردند و در جاده نمیتوانستند غذای خوبی بخورند. استاد از چند نفرشان خواست به دنبال غذا بروند.
مریدان در پایان روز بازگشتند. هر یک اندک چیزی را آورده بود که توانسته بود از راه صدقات دیگران به دست آورد: میوهای که داشت فاسد میشد، نان مانده ...
اما یکی از مریدان کیسهای پر از سیب آبدار آورده بود.
همانطور که سیبها را میان همه تقسیم میکرد، گفت: برای کمک به استاد و برادرانم هر کاری میکردم.
استاد پرسید: اینها را از کجا آوردهای؟
مرید پاسخ داد: مجبور شدم بدزدم. مردم فقط غذای فاسد به من میدادند، ولی میدانستند ما کلام خداوند را وعظ میکنیم.
استاد گفت: سیبهایت را بردار و برو و دیگر هرگز برنگرد. کسی که به خاطر من بدزدد، از من هم میدزدد.
برگرفته از کتاب مکتوب
منبع : روزنامه اطلاعات
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر قوه قضاییه یسنا آتش سوزی تهران پلیس بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت خودرو بازار خودرو حقوق بازنشستگان قیمت طلا قیمت دلار خودرو دلار سایپا ایران خودرو بانک مرکزی کارگران تورم
فضای مجازی سریال شهاب حسینی تلویزیون نمایشگاه کتاب عفاف و حجاب مسعود اسکویی سینما فیلم سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا حماس جنگ غزه اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال فوتبال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید لیگ برتر بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول خودروهای وارداتی تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه دیابت بیماری قلبی کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی