دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

روزهای آتش و خون


روزهای آتش و خون
● شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۵۷
صدای آژیر آمبولانس هایی كه با سرعت از میدان فوزیه (امام حسین(ع)) و خیابان دماوند می آیند، لحظه ای قطع نمی شود. كسانی كه به دروپیكر آمبولانس ها آویزان هستند با دست های خونین از دور فریاد می زنند و مردم را پس می رانند. در آمبولانس ها و اتومبیل های شخصی زخمی هایی كه روی هم ریخته اند دیده می شوند. خیابان دماوند غرق در دود و آتش است. همه جا صحبت از حمله گاردی های شاه به همافران نیروی هوایی است. مردم به یكدیگر می گویند: «همه چیز از مركز آموزش نیروی هوایی آغاز شد». پس از پخش تصاویر امام از تلویزیون هنرجویان و همافران شروع به صلوات فرستادن می كنند كه به ناگاه با یورش افراد گارد مواجه می شوند.
گاردی ها بی رحمانه به جان هنرجویان و همافران می افتند و در همان دقایق اولیه شماری از همافران به شهادت می رسند. با صدای تیر اندازی مردم ساكن اطراف پادگان نیروی هوایی به خیابان ها می ریزند و شعار «الله اكبر» سر می دهند. هنرجویان و همافران با شنیدن بانگ تكبیر مردم روحیه گرفته خودشان را از حصار پادگان بیرون می كشند و در خیابان ها و پشت بام خانه ها علیه دژخیمان شاه به نبرد می پردازند.
مردم به سرعت به كمك همافران می شتابند و خیابان ها را سنگر بندی می كنند. تعدادی از افراد نیروی هوایی هنوز درون پادگان با گاردی ها درگیرند. مردم تهران با شنیدن صدای تیراندازی های ممتد به سرعت خودشان را به محل حادثه نزدیك می كنند. فریاد «مردم بشتابید بچه های نیروی هوایی را قتل عام كردند» در شهر می پیچد. شهر یكپارچه انقلاب شده است. زن و مرد در تلاشند، یكی گونی تهیه می كند دیگری آن را پر می كند، سومی سنگر می سازد. زن ها با شتاب می روند و با خالی كردن گونی های برنج گونی خالی به همراه پارچه و پنبه می آورند. عده ای كوكتل مولوتف می سازند. آن عده هم كه اسلحه به دست آورده اند در سنگرها و یا روی پشت بام ها با باقی مانده ارتش شاه می جنگند. خانه های اطراف پادگان پر از مبارزان جان بركفی است كه آمده اند تا با نثار خون خود بر سلطه شوم ۵۷ ساله سلطنت پهلوی خاتمه دهند. از پنجره ها و پشت بام ها لوله تفنگ بیرون است.
افراد نیروی هوایی صورت هایشان را سیاه كرده اند تا شناخته نشوند. زن ها با چای و میوه از مبارزان پذیرایی می كنند، عده ای موتور سوار در حالی كه یك مسلح بر ترك خود نشانده اند از راه می رسند. به سرعت همهمه می پیچد كه در پادگان فرح آباد اسلحه توزیع می شود و انبار اسلحه این پادگان به دست مردم افتاده و مقاومت گاردی ها پایان یافته است. جوانان زیادی برای گرفتن اسلحه به طرف پادگان فرح آباد هجوم می برند. به یكباره زوزه تانك ها بلند می شود. پیداست هنوز عده ای خیال مقاومت دارند.
به دنبال زوزه تانك ها، رگبار مسلسل ها، ساختمان ها را به لرزه در می آورد. در های خانه ها باز می شود و بی پناه ماندگان در برابر رگبار مسلسل ها در خانه ها پناه می گیرند. تانك ها هنوز مسافتی را طی نكرده اند كه هزاران كوكتل مولوتوف از دو سوی خیابان به سویشان پرتاب می شود. با آتش گرفتن دو تانك بقیه از راهی كه آمده بودند باز می گردند و فرار را برقرار ترجیح می دهند. در حین فرار یك تانك دیگر به آتش كشیده می شود.
هنوز تانك ها كاملاً از نظرها محو نشده اند كه صدای هلی كوپتر در فضای شرق تهران می پیچد. لوله های تفنگ به طرف هلی كوپتر نشانه می روند، سرنشینان هلی كوپتر دوملخه اقدام به تیراندازی می كنند و مبارزینی كه در بام خانه ها و خیابان ها سنگر گرفته اند را هدف قرار می دهند. چند دقیقه بعد دود غلیظی از هلی كوپتر بلند می شود و هلی كوپتر از نظر ها دور می شود. غریو شادی مردم در فضای شهر می پیچد. در این هنگام یك جیپ فرماندهی گارد به طرف مردم هجوم می آورد، اما قبل از هر اقدامی افسر سرنشین آن توسط مردم به هلاكت می رسد و جیپ به آتش كشیده می شود. راننده جیپ كه یك سرباز است به مردم می پیوندد و با تعویض لباس از معركه می گریزد.
صدای اذان مساجد مردم را متوجه زمان می كند، اغلب مردم حاضر در خیابان ها شب را تا صبح نخوابیده اند و تا حال كه روز به نیمه رسیده است مشغول نبرد با طرفداران شاه بوده اند.
در این زمان خبر می آورند كه پادگان نیروی هوایی كاملاً سقوط كرده است. اشك شوق بر گونه ها می لغزد و همگی به یك باره فریاد بر می آورند: «وای اگر خمینی حكم جهادم دهد، ارتش دنیا نتواند كه جوابم دهد» .
شماری از فرماندهان نیروی هوایی به دست مردم اسیر شده اند. دود غلیظ ناشی از سوختن لاستیك ها فضا را اشغال كرده است. شرق تهران كاملاً در اختیار مردم قرار دارد. فرصتی به دست می آید تا انقلابیون سنگرها را تكمیل كنند. تهران در التهاب است. اخبار فتح به سرعت در شهر منتشر می شود. تقریباً تمام جمعیت تهران به خیابان ها ریخته اند. اكثر بیمارستان ها پر از مجروح و شهید است. صف های طویلی از مردم كنار بیمارستان ها ایجاد شده است تا به مجروحان خون برسانند.
بیمارستان ها، پتو، ملحفه و باند می خواهند و جوانان موتورسوار به سرعت آنها را به بیمارستانها می رسانند. فرمانداری تهران در آخرین تلاش های مذبوحانه اعلامیه شماره ۴۲ خود را منتشر می كند و در آن سعی می كند مردم را به خانه ها براند و مردم مسلمان و مبارز را عوامل آموزش یافته بیگانه می نامد. اما دیگر دیر شده است. بسیاری از مردم مسلح شده اند و پادگان نیروی هوایی آزاد شده و شرق تهران در دست مردم است.
فرمانداری تهران در یك اقدام غیر منتظره ساعات حكومت نظامی را افزایش می دهد و شروع آن را ۴‎/۵ بعد از ظهر اعلام می كند. ساعتی نمی گذرد كه چند مینی بوس در سطح شهر، در حالی كه شماری از روحانیون را سوار كرده است با بلند گو اعلام می كند به فرموده امام خمینی ساعات منع عبور و مرور نباید رعایت شود و این كار توطئه ای بیش نیست.»
فرمان امام شور و تحركی تازه به جمعیت حاضر در خیابان ها می بخشد. ساعت ده شب شبكه انقلاب اخبار درگیری های پادگان فرح آباد را اعلام می كند و تعداد كشته شدگان را ۶ تن و مجروحان را ۳۰۰ نفر گزارش می دهد، همچنین خبر از حمله عده ای به كلانتری های نارمك و تهران نو می دهد.
شركت واحد كه در ردیف نخستین سازمانهای به مردم پیوسته است اعلام می كند آمادگی دارد تا اتوبوس های خود را در اختیار مردم بگذارد تا با قرار دادن آن ها در عرض خیابان، مانع تردد گاردی ها شوند تا این زمان اعلامیه های امام خمینی مبنی بر لغو حكومت نظامی در سرتاسر شهر منتشر شده است.
مردم در خیابان ها حضور دارند و به طور پراكنده تظاهرات می كنند و شعار می دهند.
دسته ای از تظاهركنندگان درحالی كه شعار می دهند «تا بختیار نمیره، هیچكس خونه نمیره» در خیابان های مركزی شهر به راه می افتند. سنگربندی خیابان ها ادامه دارد و در كنار هر سنگر شیشه های كوكتل مولوتف به ردیف چیده شده است. در این فاصله علاوه بر كلانتری های نارمك و تهران نو ، پاسگاه ها و كلانتری های ۱۷ ، ۸ ، ۹ ، ۲۱ ، ۱۶ ، ۱۴ ، ۱۰ تسلیحات ارتش، قرارگاه پلیس در توپخانه و ... به دست مردم تسخیر شده اند. بدین ترتیب به جز نقاط حساس و مهم ، اكثر نقاط تهران در دست مردم قرار دارد.
● یكشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷
تهران غرق در دود و آتش است، جلوه های نبرد در همه جای شهر آشكار است، تاكنون چندین موضع حساس به دست مردم افتاده است. رژیم عاجز و زبون جنگ تانك ها با مردم را در خیابان ها از سر می گیرد. شایعه محاصره تهران توسط نیروهای اعزامی از شهرستان ها قوت گرفته است.
مردم حاشیه تهران برای جلوگیری از ورود نیروهای نظامی به شهر موانع جدی در جاده ها ایجاد می كنند، از شب گذشته تا به حال درگیری شدید در همه مناطق تهران ادامه دارد. ستون های آتش و دود از برخی ساختمان های دولتی بلند است. آمبولانس ها آژیركشان در حال تردد هستند. سنگرهای خیابانی مانع تردد خودرو ها شده اند.
سلاح های آتش باری غنیمتی بر بام خانه ها و سنگرهای خیابانی نصب شده است. مردم به سرعت ارتشی مردمی تشكیل داده اند و هر لحظه خبر سقوط یكی از كانون های فساد و پایه های رژیم به گوش می رسد. اغلب سربازان به مردم پیوسته اند و در كنار مردم می جنگند. تنها بیش از ۴ هزار رزمنده مسلح از منطقه نیروی هوایی حفاظت می كنند فقط در ابتدای خیابان تهران نو چهار تانك نیم سوخته مشاهده می شود. شایعه تیراندازی افرادی از خودرو های شخصی موجب می شود این گونه خودرو ها توسط نیروهای مردمی كنترل و بازرسی شوند.
اطراف فرودگاه مهرآباد و سایر مناطق فتح نشده به سرعت سنگربندی می شود. گروه های پیشتاز مردم متوجه مراكز ساواك می شوند؛ ولی گفته می شود اطراف دیوارهای ساواك را مین گذاری كرده اند. ارتش كه مقاومت را بی فایده می بیند، اعلام بی طرفی می كند و به دنبال آن در پادگان ها را به روی مردم می گشاید. تا ظهر این روز همه كلانتری ها و مسلسل سازی به دست مردم افتاده است.
افراد ساواك پس از مشاهده سقوط یكی بعد از دیگری مناطق حساس رژیم با برافراشتن پرچم سفید تسلیم نیروهای پیشتاز می شوند.سرلشگر رحیمی یكی از جلادان شاه توسط مردم درحالی كه در یكی از كمدهای ساواك خود را در میان پتویی پنهان كرده بود دستگیر می شود.
سالارجاف یكی از مهره های دست نشانده رژیم پهلوی در مجلس شورای ملی دستگیر می شود و محل مجلس شورای ملی به عنوان محل استقرار نیروهای مردمی انتخاب می شود. حدود ساعت سه بعدازظهر پادگان جمشیدیه یكی از دژهای محكم رژیم دیكتاتوری پهلوی سقوط می كند و ارتشبد نصیری جلاد خونریز دیگری به دست مردم اسیر می شود. در این فاصله در زندان های قصر، قزل حصار و اوین به دست مردم گشوده شده و زندانیان آزاد می شوند. با فتح رادیو و تلویزیون محكمترین دژ رژیم شاه كه بیشترین بها و توان صرف آن می شود فتوحات مردم كامل می شود و با پخش پیام امام (ره) پیروزی مردم بر نظام استبدادی ۲۵۰۰ ساله رژیم شاهنشاهی اعلام می شود .
اسماعیل علوی
منبع : روزنامه ایران