یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

شکست توده ها پیروزی بورژوازی


برخلاف نگرش مقبول، صعود مورالس به اوج قدرت بعد از گذشت نزدیك به دو قرن از استقلال بولیوی از اسپانیا را باید شكستی فاحش برای عوام و توفیقی برای بورژوازی وابسته تصویر كرد. صاحبان سنتی قدرت كه عمدتاً زمین داران بزرگ بوده اند در طول سده ها از طریق استثمار توده ها به تقویت جایگاه خود و انباشت ثروت روی آوردند.
اما با كشف ذخایر انرژی به ضرورت اقتصاد بولیوی در چرخه سیستم سرمایه داری جهانی قرار گرفت. بورژوازی نوپا و به شدت شكننده حیات یافت. به خاطر ماهیت وابسته طبقه متوسط ارتقای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در بولیوی فرصت تبلور نیافته است. برخلاف طبقه متوسط در اروپا كه وظیفه تاریخی و در عین حال ضرورت عقلانی برای خود دید كه جامعه را متحول كند در بولیوی این مهم حادث نشد. در بولیوی طبقه متوسط به جهت خصلت وابسته آن به نفع خود دید كه توده ها را به مانند سده های گذشته در باورهای سنتی غیرپویا غوطه ور نگاه دارد. نیازهای اقتصادی طبقه متوسط حكم می كرد كه بنیان های كهن و روابط اقتدارگرایانه در جامعه همچنان تداوم یابد. به توده ها این فرصت اعطا نشد كه به بازبینی نحوه زندگی و اندیشه های خود بپردازند. منافع صاحبان قدرت كه ائتلافی از ثروتمندان سنتی و ثروتمندان جدید هستند، تیرگی فكری و فقدان اندیشه ورزی را مطلوب ترین طریقه برای حفظ ساختار قدرت تشخیص دادند. اما به تدریج با دگرگونی شدید در فضای بین المللی بعد از فروپاشی نظام ایدئولوژیك دوقطبی، طبقه متوسط در بولیوی به مانند بسیاری از كشورهای جهان سوم به این نتیجه رسید كه عقلانی ترین روش برای تداوم استثمار منابع و توده ها در جامعه نیاز به بخشیدن جلوه مردمی به حكومت دارد. هدف همچنان حقیر نگه داشتن توده ها و جلوگیری از منورالفكر شدن آنها است. اما این كار می بایستی با روشی دموكراتیك به لحاظ شرایط زمانی انجام گیرد. بورژوازی وابسته در بولیوی به مانند كثیری از كشورهای جهان سوم برای حفظ موقعیت اقتصادی خود كه مبتنی بر استثمار منابع جامعه است سیاست تقویت هیجان توده ای و ممانعت از ارتقای ارزشی توده ها را كم هزینه ترین و در عین حال بهینه ترین روش در راستای حفظ منافع خود تشخیص داده است. در بطن این ارزیابی منفعت طلبانه طبقه متوسط وابسته بود كه دموكراسی در خدمت تداوم عقل ستیزی درآمده و اوو مورالس فرصت ابراز وجود پیدا كرد تا توده ها همچنان به مانند گذشته فكر كنند و ثروتمندان به مانند همیشه زندگی راحت و مرفه خود را دنبال كنند. امثال مورالس به توده ها می گویند كه نیازی به پالودگی اندیشه ها و ضرورتی برای كمك گرفتن از نوآوری های فكری برای ارتقای حیات اجتماعی نیست. این همان چیزی است كه حاكمیت طبقه متوسط وابسته را بر حیات اقتصادی تداوم خواهد داد. مورالس اعلام كرده است كه او احتمالاً در آپارتمان یك اتاق خوابه استیجاری خود زندگی خواهد كرد و در كاخ ریاست جمهوری اقامت نخواهد كرد. مورالس و توده ها فكر می كنند مسئولان اگر ظاهر معمولی را حفظ كنند، توزیع عادلانه ثروت ایجاد می شود. درحالی كه تجربه تاریخی نشان داده است كه توزیع عادلانه ثروت تنها در جوامعی امكان بارورشدن دارد كه مردم درك كنند كه دارای حقوق هستند و تصمیم گیرندگان فهم كنند كه وظیفه آنها ارتقای خردمندی و اندیشه ورزی در جامعه است. امثال مورالس راحت ترین سیاست را دنبال می كنند چرا كه آنها توده ها را متوجه نمی كنند كه آنها فقیر و محروم هستند چون كه همچنان اعتقاد دارند بعضی دارای حقوق تاریخی هستند. اینكه آنها بی بضاعت و تحقیر شده هستند چون كه به بازبینی اندیشه های خود نمی پردازند. مورالس می گوید كه برگ كوكا درخت فقرا است چون كه توده ها آن را به ضرورت تاریخ و فرهنگ طبیعی می یابند. او نمی آید بگوید كه اصولاً نباید برگ كوكا در سبد غذایی جامعه باشد چون كه با ثروتی كه زیر زمین نهفته است می توان سفره ای رنگین را برای توده ها فراهم كرد. توده گرایان بهترین ابداع صاحبان سرمایه در كشورهای جهان سوم هستند. رهبران توده گرا گذشته را طلایی جلوه می دهند و در نتیجه این تلنگر را به ذهن توده ها وارد نمی آورند كه از خود بپرسند چرا برای قرن ها است كه آنها همچنان محروم و حقیر هستند. رهبرانی عشق و شوق مردم را در دل و باور دارند كه آنها را به سوی مرغزار پرتلالوی انسانیت كه در آن عقل حاكمیت و رفاه گستردگی دارد سوق دهند. صعود رهبران توده گرا به قدرت در كشورهایی از قبیل بولیوی به معنای تداوم رویت ناپذیری عصر روشنگری است. بیشترین منفعت را از توده گرایان، ثروتمندان و فزون ترین حزن را توده ها خواهند برد. هرچند كه توده ها یكی از نوع خود را در قدرت می یابند اما در واقع چیزی جز تداوم فقر مادی و كسری خردورزی را تجربه نخواهند كرد. اوج گیری رهبران توده گرا كه در بولیوی آن را نظاره گر هستیم بازتاب وابستگی وسیع طبقه متوسط به جهان غرب، ناتوانی طبقه روشنفكر از ایفای نقش تذهیب گر ارزشی به لحاظ فساد شدید مالی او و در نهایت یاس فراگیر در بین توده ها از این است كه به مانند شهروند زندگی كنند. امثال مورالس تجلی فراگیر بیگانگی با توسعه اقتصادی، ناآشنایی با دگردیسی فكری و فربه تر شدن صاحبان ثروت در جامعه هستند. به دنبال چند سال حكومت مورالس آنچه در بولیوی شاهد خواهیم بود با توجه به تجارب تاریخی، تداوم فقر مادی، تداوم عقل ستیزی در رفتارها و روابط اجتماعی، تداوم انباشت ثروت به وسیله صاحبان مكنت و تداوم محرومیت مادی و ارزشی توده ها خواهد بود. حكومت های توده گرا تجلی بالاترین ظلم در حق توده ها هستند. چرا كه فرصت ارتقای انسانی را از آنها با تهییج هیجانات دریغ می كنند. صعود مورالس به قدرت شكست مدنیت در بطن تقویت موضع استثمارگرایانه ثروتمندان در جامعه است.

دكتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید