جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ایران زمین


ایران زمین
ایران زمین یا ایران بزرگ، واژه بندی ای است که برای فلات ایران، افزون بر تمام مناطقی که فرهنگ ایرانی در آنها نفوذ دارد به کار می رود، و در برخی از نوشته ها، این واژه را هم معنا با قلمرو شاهنشاهی ایران باستان به کار می برند. این قلمرو شاهنشاهی در زمان‌های گوناگون یکسان نبوده (در دوران هخامنشی گسترده‌تر بوده است). ولی، قلمرو اشکانی و ساسانی با تغیرات کمی به مدت حدود ۹۰۰ سال یکسان بوده است. این تاریخ مشترک موجب اشتراک اقوام این قلمرو در برخی رسوم و آیین‌ها شده است. از نظر زبانی نیز، اکثر این اقوام ایرانی‌زبان بوده‌اند و رواج زبان پهلوی (یا پارسی میانه) در این قلمرو باعث نزدیکی بیشتر زبانی این اقوام شده است بطوری‌ که در ادامه، شاخهٔ باختری زبانهای ایرانی را به وجود آورده است.
در برخی کاربردهای دیگر، واژه ایران‌زمین را به معنای سرزمین کنونی ایرانی‌تباران به‌کار می‌برند.
● شناسایی
نژاد ها نمی توانند محدوده ایران زمین را مشخص کند. در سخنان ریچارد نلسون فریه می خوانیم:
"بارها تأکید کردم که مردمان کنونی آسیای میانه، چه ایرانی زبان چه ترکی زبان، یک تمدّن، یک مذهب، یک مجموعه ارزش ها و سنت ها دارند و تنها زبان است که آنها را از یکدیگر جدا می سازد"
تنها در دوران امروزی بود که مداخله مستعمراتی غرب و گرایشات نژادی، نیرویی برای جداسازی ایالت های ایران زمین شد، تا آنجا که پاتریک کلاوسون می گوید: "ملی گرایی نژادی به طور گسترده یک پدیده سده نوزدهم است، حتی اگر مایل به گسترش دادن آن نباشیم." با این حال ایران زمین، به یک ابر سرزمین تبدیل شده است.
"ایران زمین" مرزهای ثابتی ندارد. در حالیکه برخی منابع ایران زمین را دربرگیرنده جمهوری های کنونی ایران ، افغانستان ، جمهوری آذربایجان ، و جمهوری های آسیای میانه می دانند، منابع دیگر همچون ریچارد نلسون فریه آن را دربرگیرنده "بیشتر قفقازیه، افغانستان، و آسیای میانه، با فرهنگ هایی که به چین، هند، و جهان سامی زبان رخنه کرده است" می داند. به گفته فریه، "ایران یعنی تمام سرزمین ها و مردمانی که به زبان ایرانی در آنها صحبت می شده یا می شود، و جاهایی که در گذشته، فرهنگ ایرانی چند-گونه در آنها وجود داشته است."
حمدالله مستوفی جغرافی دان سده های میانه ، در اثر ادبی نزهة القلوب می نویسد:
چند شهر است اندر ایران مرتفع تر از همه
بهتر و سازنده تر از خوشی آب و هوا
گنجه پر گنج در اران صفاهان در عراق
در خراسان مرو و طوس در روم باشد اقسرا
● پس زمینه
پاتریک کلاوسون از مؤسسه خط و مشی خاورنزدیک واشنگتن می نویسد:
"بسیاری از ایرانیان می پندارند که حوزه طبیعی نفوذشان فراتر از مرزهای کنونی ایران کشیده شده است. با این حال، ایران زمانی بسیار بزرگتر بود. نیروهای پرتغالی جزایر و بنادری را در سده های ۱۶م و ۱۷م تسخیر کردند. در سده ۱۹م، امپراتوری روسیه ، آنچه که امروز ارمنستان ، جمهوری آذربایجان ، و بخشی از گرجستان است را از کنترل تهران درآورد. متون مدارس ابتدایی ایران ، درباره ریشه های ایرانی، نه تنها از شهرهایی چون باکو ، بلکه شهرهای شمالی دورتری چون دربنت در جنوب روسیه ، مطالبی می آموزد. شاه از بیشتر ادعاهایش درباره غرب افغانستان ، پیرو جنگ ۱۸۵۶-۱۸۵۷ انگلستان-ایران دست کشید. تنها در ۱۹۷۰، یک رایزنی مورد حمایت س.م (سازمان ملل) به ادعای ایران مبنی بر در اختیار داشتن جزیره بحرین در خلیج فارس پایان داد. در سده های گذشته، پادشاهی ایران یکبار به سوی باختر عراق امروزی و فراتر از آن کشیده شد. زمانی که جهان غرب از دخالت ایران در امور فرامرزی خود شکایت می کرد، دولت ایران گهگاه خودش را قانع می ساخت که این تنها اعمال نفوذ در سرزمین هایی است که زمانی مال خود او بوده است. همزمان، مناطق از دست رفته ایران در دستان قدرت های خارجی، از وضعیت خود احساس نارضایتی ای می کردند، که تا کنون نیز ادامه دارد".
به زبان فارسی، ایران بزرگ را ایران زمین می خوانند. ایران زمین در دوران اسطوره ای ضد توران زمین بود، که در بخش بالایی آسیای میانه قرار داشت.
در دوره پیش از اسلام، ایرانیان دو منطقه را در سرمینی که بر آن پادشاهی می کردند از یکدیگر متمایز می دانستند؛ یکی ایران و دیگری انیران . منظور آنها از ایران ، تمام مناطقی بود که مردمان ایرانی باستانی در آنها زیست می کردند. آن منطقه بسیار پهناورتر از امروز آن بود. بعدها، دگرگونی هایی در مرزهای نواحی که ایرانیان زندگی می کردند رخ داد، اما زبان ها و فرهنگ ها، در بسیاری از بخش های ایران زمین، به صورت زبان و فرهنگ غالب، به جا ماند.
به عنوان مثال، زبان فارسی، در آسیای میانه و قفقازیه ، پیش از آنکه به تسخیر روسیه درآیند، یک زبان ادبی مهم و زبان مکاتبات بود. از آن گذشته، به گفته دولت بریتانی ، پیش از آن که آن کشور، کردستان عراق را اشغال و زیر قیمومیت خود درآورد، زبان فارسی در آن منطقه به کار می رفت.
با پیشرفت پیوسته روسیه امپراتوری در جنوب به علت دو جنگ برضد ایران ، و معاهدات ترکمنچای و گلستان در مرزهای باختری، افزون بر درگذشت ناگاه عباس میرز در ۱۸۲۳، و قتل صدر اعظم ایران (میرزا ابوالقاسم قائم مقام )، بسیاری از خان های آسیای مرکزی ، امیدشان را برای هر گونه حمایت ایران در برابر ارتش حکومت تزاری از دست دادند. ارتش روس جزیره آرال را در ۱۸۴۹، تاشکند را در ۱۸۶۴، بخار را در ۱۸۶۷، سمرقند را در ۱۸۶۸، و خیوه و آمودریا را در ۱۸۷۳ اشغال کرد.
● باز هم از پاتریک کلاوسون
"ایران امروزی پس مانده چیزی است که روزی بود. پادشاهان ایران ، در زمان اوج خود، عراق ، افغانستان ، بیشتر آسیای میانه ، و قفقازیه را زیر اختیار خود داشتند. بسیاری از ایرانیان امروزی می پندارند که این مناطق، بخش هایی از حوزه نفوذ ایران زمین است."
"از زمان هخامنشیان ، ویژگی جغرافیایی آن کشور نگهبانی برای آن سرزمین بود؛ اما کوه های پرفراز و پستی های پهناور فلات ایران ، دیگر برای محافظت از ایران در برابر ارتش روس یا نیروی دریایی بریتانی بسنده نبود. در آغاز سده نوزدهم ، آذربایجان ، ارمنستان ، بیشتر گرجستان ، و افغانستان ، ایرانی بودند، اما در پایان آن سده، تمام آن مناطق، در نتیجه اقدام نظامی اروپاییان از دست رفتند."
● معاهدات
ـ ۱۶۳۹ معاهده زهاب: ایران ، بغداد و عراق امروزی را از دست داده به امپراتوری عثمانی واگذار می کند.
ـ ۱۸۱۳ معاهده گلستان: ایران کنترل خود را بر بخش های گسترده ای از قفقازیه از دست می دهد.
ـ ۱۸۲۸ معاهده ترکمنچای: توسط فتحعلی شاه امضا شد. روسیه امپراتوری بر قفقازیه حاکمیت می یابد.
ـ ۱۸۵۷ معاهده پاریس: توسط ناصرالدّین شاه امضا شد. ایران ، هرات و بخش هایی از افغانستان را در عوض تخلیه بنادر جنوبی ایران توسط بریتانیای بزرگ از دست می دهد.
ـ ۱۸۸۱ معاهده آخال: توسط ناصرالدّین شاه امضا شد. ایران ، مرو و بخش هایی از خوارزم را در عوض ضمانت های امنیتی از روسیه امپراتوری از دست می دهد.
ـ ۱۸۹۳: ایران باز هم مناطقی نزدیک به رود اترک را، که در معاهده آخال از آنها نام برده شده بود از دست می دهد. این معاهده توسط ژنرال بوتزوف و میرزا علی اصغر امین السلطان در ۲۷ مه ۱۸۹۳ امضا شد.
ـ ۱۹۰۷: برپایه کنوانسیون آنگلو-روس ، ایران به سه بخش تقسیم گردید.
ـ ۱۹۷۰: ایران حاکمیت خود بر جزیره بحرین را در عوض تنب های بزرگ و کوچک و جزایر ابوموسی در خلیج فارس واگذار می کند.
● ایرانی تبار ها و ایالت های ایران زمین
▪ آسیای میانه
"خوارزم یکی از مناطق ایران زمین، و میهن ایرانیان باستان است، که در کتاب اوستا از آن با عنوان آیریانم وئجه نام برده شده است." پژوهشگران امروزی باور دارند که خوارزم باید همان چیزی باشد که در متون اوست -یی باستان از آن با عنوان "آریانه وئجه " یا "ایران ویج " نام برده شده است. این منابع ادعا می کنند که اورگنج که سالها پایتخت خوارزم باستانی بوده، به درستی همان "اورو "، هشتمین سرزمین اهورا مزد می باشد که در متن پهلوی وندیداد از آن یاد شده است. میشائیل ویتزل ، یک پژوهشگر تاریخ هندو-اروپاییان نخستین، باور دارد که ایران ویج در آنچه که امروز افغانستان ، نواحی شمالی آنچه که بخش های شمالی خوارزم باستان و خراسان بزرگ را تشکیل می داده، قرار داشته است. دیگران، همچون اِلتون اِل دَنیل مورخ دانشگاه هاوایی ، خوارزم را خانه اصلی مردمان اوستایی می داند. دهخد خوارزم را مهد قوم آری می نامد. امروزه خوارزم میان چندین جمهوری آسیای میانه تقسیم شده است.
خراسان و خوارزم بر یکدیگر فرانهاده شده اند و به تقریب همان ایالت های جغرافیایی آسیای میانه را (که از سمنان بسوی خاور تا افغانستان شمالی آغاز می شود و تا تپه های پامیر کشیده شده است) تشکیل می دهد. استان های امروزی سنجان در ترکمنستان ، خراسان رضوی ، خراسان شمالی و خراسان جنوبی در ایران ، همگی به جا مانده از خراسان بزرگ هستند. تا سده ۱۳م و تاخت و تاز ویرانگر مغول به این منطقه، خراسان به منزله پایتخت فرهنگی پارس یا ایران بود.
▪ افغانستان
افغان ه از اینکه از نوادگان آریاه (یا آریانا؛ تلفظ یونانی آیریانم وئجه اوستایی یا به سانسکریت آریاورته، سرزمین آریاییان) هستند، به خود افتخار می کنند. امروزه این واژه بندی اوستایی و فارسی کهن، در نام شرکت هواپیمایی ملی افغانستان نگاه داشته شده است. واژه بندی "آریانا افغانستان" هنوز هم در میان بسیاری از مردمان آن کشور محبوب است.
افغانستان بخشی از خراسان بزرگ بود و زمانی به نام خراسان (که به زبان پهلوی به معنی "خاور زمین" است) شناخته می شد.
افغانستان جایی است که بلخ ، میهن خواجه عبدالله انصاری رومی ، وبسیاری دیگری از شخصیت های ادبی برجسته ایرانی، در آن واقع شده. زبان دَری افغانستان ، به تقریب با لهجه زبان فارسی یکسان است، و بطور گسترده در افغانستان به کار می رود.
در این اواخر، ناصرالدّین شاه در سال ۱۸۵۷ کنترل بر هرات را از دست داده به بریتانی واگذار نمود، اما امروزه هنوز هم، نام های فارسی برای شهرها و مناطق آن کشور به کار می رود: منطقه گلستان ، منطقه شهد ، بادغیس ، میمنه ، قلعه نو ، منطقه مرغاب ، پل خمری ، مزار شریف ، بند امیر ، پشتکوه ، استان فاریاب ، ارجستان ، قره باغ ، استان جوزجان ، سفید رود ، نورستان ، ده بال ، حصارک ، استان نیمروز ، استان نورستان ، استان پنج شیر ، استان سمنگان ، استان سرپل ، میدان شهر ، و استان زابل .
فردوسی در شاهنامه می گوید:

ز زابل به کابل رسید آن زمان
گرازان و خندان و دل شادمان
▪ تاجیکستان
سرود ملی تاجیکستان (سورودی میلی )، گواه هویت پارسی-تاجیک آن می باشد که پس از فروپاشی ا.ج.م.ش (اتحاد جماهیر مشارکت گرای شوروی) دوباره زنده شده است. زبان آنها به تقریب با زبانی که در ایران و افغانستان با آن صحبت می کنند یکسان است، و شهرهای آنان دارای نام های فارسی می باشد؛ برای مثال: دوشنبه ، اسفره ، درّه رشت ، گرم ، مرغاب ، وحدت ، رود زرافشان ، شورآب ، و کُلیاب .
▪ ترکمنستان
میهن امپراتوری پارت . همچنین مرو جایی است که مأمون ، خلیفه نیمه-ایرانی، پایتختش را، بمنظور دور کردن مرکز خلافت، از سرزمین های عرب زبان، به آنجا انتقال داد. شهر عشق آباد پایتخت ترکمنستان ، یک واژه پارسی است و آن کشور نیز همچون ایران و افغانستان و ازبکستان ، زمانی بخشی از آیریانم وئجه بوده است.
▪ ازبکستان
شهرهای بنام افراسیاب ، بخار ، سمرقند ، شهر سبز ، اندیجان ، خیوه ، خوجند ، نوایی ، شیرین ، تِرمز ، و زرافشان در اینجا قرار دارند. بسیاری از کارشناسان از این شهرهای بعنوان زادگاه زبان فارسی امروزی یاد می کنند. سامانیان ، که ادعا می کردند وارثان ساسانیان هستند، تتختگاه خود را در این سرزمین بنا نمودند.
رودکی می گوید:
ای بخارا شاد باش و دیر زی
شاه زی تو میهمان آید همی
▪ غرب چین
مناطق شینجانگ در چین ، دربرگیرنده یک جمعیت و فرهنگ پارسی است.
▪ مناطق کَُردنشین
مناطق کردنشین دربرگیرنده مناطقی در عراق ، ترکیه ، سوریه و ایران است، که آنچه را به طور معمول کردستان بزرگ نامیده می شود تشکیل می دهند. فرهنگ و تاریخ مناطق کردنشین عراق ، سوریه و ترکیه با تاریخ و فرهنگ ایران زمین گره خورده است. کرد ها و لر های ایران در بسیاری از استان ها پراکنده اند و نیز پنداشته می شود که با نوادگان اقوام آریایی باستانی نزدیکی داشته باشند. اردشیر یکم پارسی ، از یک مادر کرد از اقوام شبان کاره در استان فارس به دنیا آمد. پنداشته می شود که نیاکان کرده ، اقوام باستانی قفقازیه همچون اقوام هوریان ، و نیز بعد ها، ماد های هندو-ایرانی زبان، بوده باشند. ماده امپراتوری ماد را در سال ۷۲۸ پ.م، پیش از اتحاد با اقوام پارسی و ساختن امپراتوری ایران ، برپا ساختند.
▪ غرب پاکستان
استان های غربی پاکستان ، که دربردارنده استان مرزی شمال باختری ، و بلوچستان است، به طور برجسته مناطقی ایرانی زبان هستند، و پشتون ها و بلوچ ها اکثریت گسترده ای از جمعیت محلی را دربردارند که تمدّن ایرانی را در خاور از خود به جای می گذارند. افزون بر آن، بسیاری از بقایای معماری ایرانی هنوز در این نواحی وجود دارد (برای مثال مسجد وزیر خان ، گلستان جوهر ، کوهستان ، نورستان ، منطقه نصیرآباد ، منطقه پنج گور ، مظفرآباد ، شاهپور ، تُربت ، منطقه خوش آب ، صادق آباد ، شاه بندر ، و ناظم آباد ) و بالای ۱ میلیون نفر فارسی زبان هنوز در این نواحی وجود دارد.
پنداشته می شود که بخش هایی از پاکستان در خاور رود هند ایرانی تبار باشد. اردو ، زبان ملی پاکستان ، به سختی از زبان پارسی به وام گرفته شده است، در حالیکه محمد اقبال ، سراینده ملی این ملت، بیشتر سروده هایش را به زبان پارسی نوشته است. سرود ملی پاکستان نیزبه زبان پارسی است و بسیاری از پاکستانی های فرهیخته، زبان پارسی را روان صحبت می کنند. افزون بر آن، نفوذ ایرانی در هنر و معماری پاکستان ژرف تر می گردد.
▪ بخش هایی از منطقه قفقازیه
اثرات به جا مانده از ساسانیان را می توان در آن سوی شمال، در دربند و داغستان دید. این بخش ها در پی سده های ۱۸م و ۱۹م، به روسیه امپراتوری پیوستند؛ اما هنوز هم، بیشتر این مناطق تلاش می کنند تا هویت ایران زمینی خود را نگاه دارند، که این را می توان در آداب و رسوم آنان (برای مثال نوروز ) دید.
▪ آذربایجان
در میانه دهه ۱۸۰۰ در پی معاهده گلستان و معاهده ترکمنچای از ایران جدا شد. شهر باکو شهر دیگری است که در اصل نام ایرانی دارد. خود واژه آذربایجان از واژه "آذر پادگان" (آتروپاتن) می باشد.
با وجود پیوست این ناحیه به روسیه امپراتوری ، بخش اصلی آذربایجان درون ایران امروزی به جا مانده است.
فخرالدّین اسعد گرگانی در ویس و رامین می گوید:
گزیده هر چه در ایران بزرگان
زآذربایگان و ری و گرگان
▪ ارمنستان
ارمنستان استان چندین امپراتوری ایرانی از دوره هخامنشیان بود و به سختی زیر نفوذ فرهنگ ایرانی رفت. با این حال ارمنستان، از لحاظ تاریخی به طور گسترده توسط یک گروه متمایز از مردمان هندو-اروپایی زبان دارای جمعیت گردید، که با مردمان قفقازی محلی در هم آمیخته شدند تا اینکه به طور مستقیم با مردمان ایرانی پیوند بخورند. جامعه ارمنستان باستان آمیخته ای از فرهنگ محلی، ساختار اجتماعی و سیاسی ایرانی ، و رسوم هلنی /مسیحی بود. به سبب پیشرفت استقلال بومی، فتوحات قدرت های غربی چون روم و روسیه ، و جمعیت پراکنده و گوناگون آن که بسیاری از ویژگی های فرهنگی، به ویژه اروپایی و لبنانی را در خود فروبرده است، می توان ارمنستان را یک ایالت ایرانی تبار دانست.
ایران به دنبال داشتن یک اقلیت ارمنی قابل ملاحظه است تا ارامنه را به فرهنگ ایرانی پیوند دهد. بسیاری از ارامنه همچون یپرن خان ، به طور مستقیم در تاریخ ایران به یاد سپرده شده اند.
▪ نخچوان
در سپیده دم باستان، نرسه پادشاه ساسانی ، چندین دژ در این منطقه ساخت. در دوران های بعد، برخی از شخصیت های ادبی و روشنفکر ایران از دوره قجر ، اهل این منطقه بوده اند. این منطقه نیز در میانه دهه ۱۸۰۰، در پی معاهده گلستان و معاهده ترکمنچای از ایران زمین جدا گشت.
نظامی می گوید:

که تا جایگه یافتی نخچوان
بدین شاه شد بخت پیرت جوان
▪ گرجستان و اُسِت
گرجستان در هنگامه دوران ساسانیان (به ویژه در آغاز پادشاهی هرمزد چهارم )، یکی از استان های ایران بود. در هنگامه دوران صفویه ، گرجستان آنچنان از لحاظ فرهنگی با ایران در هم آمیخته شد که قزلباش ها را از آن منطقه به دستگاه صفویه وارد کردند. در زمان شاه طهماسب ، زبان پارسی، زبان اداری رسمی گرجستان بود، و الله وردی خان ، که ۳۳ پل در اصفهان در زمان وی ساخته شد، از نخبگان گرجی بود که به دولت صفویه راه پیدا کرده بودند. و امین السلطان ، نخست وزیر ایران ، فرزندی از یک پدر گرجی بود. گرجستان از سال ۱۶۲۹ تا ۱۷۶۲ که نفوذ روسیه فرا می رسد، یکی از استان های ایران بود.
ایران توانایی مبارزه با روسیه در گرجستان را نداشت و از این رو، به طور رسمی بر پایه متن معاهده گلستان و معاهده ترکمنچای از ادعاهای خود در گرجستان دست برداشت. امروزه، گرجستان به روند اروپایی شدن ادامه می دهد.
▪ عراق امروزی
عراق بخش باختری ایران زمین بود. همچنین، در آنچه که امروز بخش خاوری عراق است، زمانی پایتخت ساسانیان ، تیسفون ، قرار داشت. هنوز هم در این دوره، شهرها و استان هایی در عراق است که نام های پارسی آنها نگاه داشته شده است. برای مثال ال-انبار ، یا بغداد (بغ داد). دیگر شهرهای عراق که روزی نام های ایرانی داشتند و نام هایشان دگرگون شده است: نوکَرد (الحدیثه )، ادبشیر (موصل ) سورستان (کوفه )، شهربان (مقدادیه )، انبار (فلوجه )، اروند رود (شط العرب )، و آشِب (عمادیه ).
حتی پس از عربی کردن عراق در هنگامه فتوحات اسلامی در سده ۷م ، حضور و چیرگی ایرانیان هنوز در عراق تشخیص پذیر است، و بسیاری از روحانیون بنام شیعه ایرانی در نجف و کربل به خاک سپرده شده اند. در همین اواخر، صفویان کنترل خود را بر آن بخش هایی از عراق که زیر سلطه امپراتوری عثمانی قرار داشت از دست دادند.
منابع:
ویکی پدیا انگلیسی، Greater Iran
نویسنده: محسن
http://gahshomar.blogfa.com/