چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


ترانه، حرفی از جنس دل


ترانه، حرفی از جنس دل
در تمام طول تاریخ و در تمام فرهنگ‌ها، ترانه جایگاهی ویژه داشته و دارد! ترانه به عنوان کلامی که با موسیقی همراه است از همان آغاز تولد، با لای لای دلنشین مادران، در روح و جان آدمی نفوذ می‌کند.
گاه آدمی را به خواب شیرین فرو برده و گاه چشمان کنجکاوش را به جستجو می‌دوانند.
مردم در طی روزگاران، در تنهایی‌هایشان و یا در هنگام کار، از عاشق شدن‌هایشان، از دلشکستگی‌هایشان، از محدودیت‌ها، از درد کشیدن‌ها در جشن‌ها و عزاداری‌ها، در جنگ و صلح در پیروزی و شکست و خلاصه در لحظه لحظه‌ زندگی خود ترانه ساخته و فریادها و درد دل‌هایشان را در آن نهفته‌اند.
شاید با نگاهی به تاریخ جهان، دستگیرمان شود که ترانه فریادی بوده است از دردهای اجتماعی و سیاسی مردم با این تفاسیر باید بگویم اهمیت و جایگاه ترانه کاملاً روشن و معلوم است.
آنچه در گذشته به عنوان ترانه رایج بوده، تولید ذوق و قریحه خود مردم بوده است. تا آنجا که حتی معلوم نیست خیلی از ترانه‌هایی که از گذشته به جا مانده‌اند اثر چه کسی هستند؟ اما ترانه‌ای که امروزه به گوش می‌رسد در واقع اثر ادبی یک شاعر است که می‌خواهد با تمام اقشار جامعه خود ارتباط برقرار کرده و نه فقط برای دل آن‌ها که از زبان دلشان سخن بگوید. یعنی از یک پیرزن که گوشه خیابان به تکدی‌گری مشغول است گرفته تا یک استاد دانشگاه، یک سرباز، یک دانشجو و یا حتی یک شاعر، همگی با ترانه او ارتباط برقرار کرده و در حد خود آن‌را می‌فهمند و حتی در لحظه‌های خاص زندگیشان زمزمه‌اش می‌کنند!
البته ممکن است یک ترانه یا یک موسیقی، مخاطب خاص داشته باشد و به این ترتیب حتی طبیعی است که در این دوره کمتر ترانه یا موسیقی و یا خواننده‌ای پیدا شود که مورد قبول همه باشد.
اما با کمی دقت بیشتر خواهیم دید ترانه‌هایی که در میان مردم در مرتبه اول اهمیت قرار می‌گیرند همان ترانه‌هایی هستند که از عشق‌های صاف و ساده در کوچه‌ها و هشتی‌ها سخن می‌گویند و یا بی‌پیرایه و پیچیدگی و با همان زبان کوچه بازار، دردهای اجتماعی را فریاد کشیده‌اند و با این تفاسیر و به خصوص با توجه به رابطه تنگاتنگ میان ترانه و موسیقی اهمیت رعایت سادگی و روان بودن زبان در ترانه کاملاً مشهود است.
گاهی نیز این سادگی با ابتذال اشتباه گرفته می‌شود. لازم است توضیح دهم که ترانه کلامی سهل و ممتنع است! ترانه باید با ساده‌ترین واژه‌ها و عبارات و تصاویر و با استفاده از فضاهایی به دور از پیچیدگی و تکلف به معنا دست یابد و دشواری سرودن ترانه نیز در همین حفظ لطافت روح شاعرانه و در عین حال عمق آن است.
ترانه را می‌شود به آب رودخانه تشبیه کرد. آب زلال رودخانه‌ها، روان است و لطیف، اما این تمام خاصیت آب نیست. آب در عین حال که جاری می‌شود ناخالصی‌ها را می‌شوید و با خود می‌برد.
به عمق خاک تشنه نفوذ می‌کند و در هر قدم سبزه می‌رویاند.
حکایت لطافت و سادگی ترانه حکایت آن حریر سپهری است که دانه‌های خونین انار را در خود نهفته است.
گاه همین سادگی باعث می‌شود که در بیشتر ترانه‌ها با کلمات و فضاهای تکراری مواجه شویم. اگر چه شخصاً معتقدم که با همین کلمات و فضاهای تکراری هم می‌شود مفاهیم تازه و بدیع خلق کرد اما حرف بر سر این است که فرهنگ عامیانه ایران، بیش از این‌ها قابلیت دارد!
یک ترانه‌سرا به عنوان کسی که ابزار کارش زبان عامیانه است و در این فضا آفرینش می‌کند باید اول این زبان را بشناسد! شاید ما حتی کمتر از یک دهم واژگان زبان فارسی را مورد استفاده قرار می‌دهیم حال آن‌که در زبان فارسی برای هر واژه معادل‌های بسیاری وجود دارد. به خصوص برای واژه‌هایی که بیانشان به نوعی با شرم همراه است، به طور مثال بیان یک سری کلمات در یک ترانه عاشقانه با شرم همراه است ولی بیش از ده‌ها کلمه‌ معادل برای روابط عاشقانه وجود دارد که می‌شود به راحتی از آن‌ها استفاده کرد! از طرفی فرهنگ عامه لحظه به لحظه در حال به روز شدن است، مثلاً شاید امروز از واژه‌ای استفاده کنیم که ۱۵ سال پیش اصلاً وجود نداشت!
پس در این خصوص دو نکته مهم را باید مد نظر قرار دهیم:
۱) شناخت دستور زبان فارسی و نحوه ساخت کلمات جدید
۲) شناخت قابلیت‌های زبان فارسی به لحاظ دایره واژگان!
نکته دیگری که در اکثر ترانه‌های امروز ایران به چشم می‌خورد همین فضای غم‌انگیز همراه با آه و ناله است.
در کشورهای پیشرفته بیشتر به راه‌حل فکر می‌کنند و انسان مطلوب آن‌ها انسانی قدرتمند است! و اصلاً چه کسی است که نداند انسانی که قدرتمند نیست محکوم به فناست! راه حلی که ما ارائه می‌کنیم انزوا و غصه خوردن است در حالی که می‌دانیم یک ترانه تا چه حد می‌تواند در روند رو به رو رشد یک جامعه تاثیرگذار باشد.
از همه این‌ها که بگذریم به بازار ترانه می‌رسیم! اگر سری به انجمن‌های ترانه بزنیم و با کمی تامل و دقت بنگریم با ترانه‌سرایان جوانی روبرو می‌شویم که اگر چه نامشان در هیچ لیبلی نیامده و ترانه‌هایشان از انجمن‌های ادبی قدم به بیرون نگذاشته‌اند اما در ترانه‌هایشان می‌شود تمام قابلیت‌های یک ترانه‌ خوب، موفق و متعهد را دید! در حالی که بیشتر ترانه‌هایی که در بازار موسیقی به گوش می‌رسند فاقد بار معنایی و حرف خاصی برای گفتن هستند!
این‌ها ترانه‌هایی هستند که مدتی به گوش می‌رسند و بعد محو و نابود می‌شوند و در یادها نمی‌مانند و سهمی در خاطرات و زندگی اجتماعی مردم ندارند، البته من به هیچ عنوان قصد ندارم در مورد خط قرمزها و ممیزی‌ها و محدودیت‌ها حرفی بزنم که در همه جای دنیا این محدودیت‌ها وجود دارد! اما می‌خواهم برگردیم به زمانی که بعد از حدود ۲۰ سال وقفه، موسیقی پاپ دوباره در ایران شروع به کار کرد. زمانی که خیلی از شاعران شاید در خواب بودند و غافل از وقوع اتفاقی که مهم بود!
خیلی از خواننده‌ها، آهنگسازها برای دستیابی به متن دست به دامن دوستان و آشنایان به ظاهر مستعد خود شدند! گاهی هم هنگام نواختن ساز، ناگهان احساس کرده‌اند که الهه شعر بر آنان نازل شده است.
شاید بشود بیشتر این تقصیرها را به گردن اقتصاد انداخت که امروزه زیربنای همه امور است و وای به روزی که حوزه‌ای از هنر درآمدزا باشد! متاسفانه شاید خیلی از ایرادهایی که در کارها و قضاوت‌های ما وجود دارد از آنجایی ناشی شود که ما نه تاریخ را می‌خوانیم و نه قطر عرش را در زندگی مورد توجه قرار می‌دهیم.
به هر حال نمی‌شود گفت فلان خواننده یا ترانه‌سرا یا آهنگساز کاری ارائه ندهد. همه این‌ها باید باشند و هستند! نه تنها در ایران که در تمام جهان! به هر تقدیر کسی که آش می‌پزد حتماً مصرف‌کننده هم دارد! به امید روزی که تلاشی دو جانبه صورت بگیرد، هم از سوی شاعران برای بالا بردن سطح فرهنگ جامعه و هم از سوی جامعه برای بالا بردن سطح کار شاعران و سطح سلیقه‌ خودشان.
یادمان باشد اصلی که باید برای تولید دنبالش بود، کیفیت و ماندگاری است و نیز هنری که به قول نصرت رحمانی، رنگ ملی، تکنیک علمی و دید جهانی داشته باشد. این کارهای کارگاهی و سفارشی که به قول عمران صلاحی شاعر را به یک سلف سرویس تبدیل می‌کند تاریخ مصرف طولانی ندارند و حذف خواهند شد همان‌طور که تاریخ به ما ثابت کرده است.
مومنه یوسفی پور
علی باقری
منبع : سایت تخصصی موسیقی ریتم