یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

بحران "امنیت" در اسراییل


بحران "امنیت" در اسراییل
تحولات اخیر غزه و شکست های رژیم صهیونیستی در مقابل نیروهای مقاومت، نشان داد که ماهیت نظامی - اطلاعاتی این رژیم اساساً ناتوان از برقراری امنیت در اسراییل است.
تحولات اخیر غزه و موج واکنش های بین المللی علیه اعمال وحشیانه رژیم صهیونیستی و در سویی دیگر، همدستی برخی کشورهای عربی با اسراییل آشکارا نشان از قرار گرفتن سیاست بین الملل در ورطه سقوط اخلاقی دارد.
نبرد رژیم صهیونیستی با نیروهای مقاومت در غزه ، ششمین جنگ بزرگ این رژیم پس از چهار جنگ با اعراب و جنگ ۳۳ روزه با حزب الله لبنان است. هدف اصلی ارتش اسراییل از این حملات، استفاده از ابزار قتل عام و ایجاد رعب و وحشت نه تنها در نوار غزه بلکه در کل منطقه است؛ همان روشی که در سال ۱۹۴۸ با شهرها و روستاهای فلسطینی انجام داد.
معادلات قدرت در داخل اسراییل پس از شکست دولت ائتلافی به رهبری "تزیپی لیونی" نشان می دهد که رقابت میان احزاب برای پیروزی در انتخابات فوریه (بهمن ماه آینده) شدت گرفته است. ماهیت جنگ طلبانه و غیرمدنی جامعه اسراییل به گونه ای است که نمایندگان احزاب از جمله کادیما (لیونی وزیر خارجه) ، لیکود (نتانیاهو) و حزب کار (باراک وزیر جنگ) می کوشند برای جلب آرای انتخاباتی و همراهی افکار عمومی به اعمال خشونت بیشتر علیه فلسطینی ها و کشتار فزون تر در غزه بپردازند تا از این رهگذر به جبهه داخلی اسراییل نشان دهند که مقوله "امنیت ملی" و حفظ امنیت شهروندان را بیش از دیگران سرلوحه خود قرار داده اند.
اما چینش رویدادها و ارزیابی حوادث نشان می دهد که رژیم صهیونیستی از آن زمان که غزه را در محاصره گرفت و نبرد را آغاز کرد؛ راهبرد خود را بر حذف حماس و نابودی مقاومت در فلسطین استوار ساخت چراکه تداوم حضور حماس را تهدیدی برای امنیت خود یافت.
در این میان، اقدام رژیم صهیونیستی به جنگ زمینی در غزه، حاکی از آن است که اسراییل هوشمندی نظامی خود را از دست داده زیرا چنین تجربه ای را در جنگ با حزب الله لبنان در توشه داشته و می دانسته در صورت دست یازیدن به چنین عملی، خود را وارد جنگ فرسایشی ای می نماید که حکم باتلاق را برای او خواهد داشت.
استراتژیست های نظامی اسراییل با طراحی نبرد زمینی از سه نقطه جبالیا و بیت حانون در شمال و خان یونس در جنوب غزه تصور کردند می توانند با اتکاء به جنگ افزارهای نظامی و سلاح های پیشرفته ، نیروهای مقاومت را محاصره کرده و با تنگ تر نمودن عرصه، زمینه نابودی آن را فراهم آوردند. شاید مثلث گردانندگان دولت اسراییل با امید جبران ناکامی تاریخی جنگ ۳۳ روزه و احتمال شکنندگی حماس در اثر دو سال تحریم، خود را در وضعیتی مشابه با تابستان ۲۰۰۶ قرار دادند اما نمی توان از ذکر این نکته چشم پوشید که بی گمان، ریشه این اشتباه استراتژیک رژیم صهیونیستی در تحلیل نظامیان این رژیم از حماس به عنوان یک ارتش کلاسیک نهفته است.
اساساً ماهیت نظامی - اطلاعاتی اسراییل و محاصره آن توسط کشورهای عربی که موجودیت آن را به رسمیت نمی شناختند، موجب شد این رژیم امنیت نظامی را در اولویت راهبرد امنیت ملی خود قرار دهد. از این رو، گروه های نظامی پیرامونی را منطبق با ارتش های کلاسیک که طبق فرمول های نظامی برای هر موقعیت جنگی خاص، فرمولی ثابت دارند که خارج از آن عمل نمی کنند، تحلیل کرد.
همانگونه که در جریان جنگ ۳۳ روزه و زمین گیر شدن پنجمین ارتش قدرتمند دنیا در مقابل ۳۰۰ تا ۴۰۰ چریک حزب الله و بهره گیری آنان از لانچرهای حامل موشکهای کوتاه برد ضعف این تحلیل را نشان داد، اکنون نیز جنگ نامتقارن حماس آرایش نظامیان اسراییلی در غزه را در هم کوبیده است.
جنگ های نا متقارن عبارت از به کارگیری جنگ افزارهای زمینی ، هوایی ، دریایی و... اما به صورت چریکی و پیش بینی نشده است. عدم تقارن، اقدامات و تلاش هایی در جهت دور زدن یا تحت الشعاع قرار دادن قدرت و توانمندی حریف به همراه استفاده از نقاط ضعف و آسیب پذیری های او و به کارگیری شیوه هایی است که تا اندازه زیادی با روش های دشمن متفاوت می باشد. به عبارت بهتر؛ جنگ های نامتقارن یکی از مناسب ترین جنگ هایی است که یک کشور ضعیف تر در مقابل کشور قوی تر انجام می دهد مانند آنچه ویتنام در مقابل آمریکا با وجود اختلاف شدید قدرتی - نظامی در پیش گرفت.
عدم تقارن دارای سطوح مختلف و متفاوتی از جمله عملیاتی، سیاسی – راهبردی و نظامی – راهبردی است. در سطح عملیاتی، عدم تقارن به معنای بهره گیری از ابزارها و شیوه های مختلف عملیاتی جهت مقابله یا خنثی نمودن تفوق است مانند جنگ های چریکی و نامنظم در مقابله با ارتش های نیرومند کلاسیک. عدم تقارن سیاسی – راهبردی، به کارگیری ابزار و وسایل غیر نظامی برای کسب تفوق نظامی و استراتژیک است و در نهایت سطح نظامی – راهبردی نیز در واقع، نوعی راهبرد نظامی است که بیشتر بر به کارگیری شیوه های نامتقارن مبتنی است تا روش های متقارن و متداول.
حال با مقایسه نوع عملیات اسراییل و نیروهای مقاومت می توان چرایی ادعای نگارنده مبنی بر عدم هوشمندی نظامی اسراییل در حمله زمینی به غزه را دریافت؛ رژیم صهیونیستی که می کوشید با استفاده از نابرابری ها و ناهمانندی های خود نسبت به حماس در زمینه های مختلف نظامی، تکنولوژیک و عناصر و ابزار قدرت به پیروزی و برتری سریع و سهل دست یابد با واکنش فوری نیروهای مقاومت که راهبرد خود را بر سود جستن از آسیب پذیری ها و نقاط ضعف اسراییل و به خطر انداختن امنیت ملی آن استوار ساخته بودند، مواجه شد.
راهبرد "انهدام همه جانبه" که از سوی اسراییل با اتکاء به بمب های فسفری و اورانیوم ضعیف شده علیه مردم بی گناه غزه به کار بسته شد در مقابل رویکردهای نظامی حماس و بهره گیری آنان از جنگ های نامتقارن و چریکی ، پاسخو نبوده به گونه ای که با جمع بندی رویدادها و اخبار مرتبط با ۱۰ روزی که از آغاز حمله زمینی ارتش رژیم صهیونیستی به غزه می گذرد ، مشاهده می شود که برتری ها عموماً با نیروهای مقاومت بوده و در این میان، نظامیان اسراییلی تنها توانسته اند خشم خود را بر سر مردم و غیرنظامیان بی دفاع فرود آورده و شمار تلفات فلسطینیان را بالا ببرند حال اینکه این مسئله در عرف تئوری های نظامی، به تنهایی نمی تواند ملاک مناسبی برای پیروزمندی محسوب شود.
اسراییل به عنوان یک بازیگر دولتی، راهبرد خود را بر اساس قدرت یک ارتش حرفه ای منظم و مجهز به تسلیحات و فناوری نظامی پیشرفته و فوق مدرن تدوین و اجرا کرده از این رو، همواره سعی کرده امنیت شهروندان خود را با تکیه بر ارتش و نظامی گری های خود تأمین کند. اینک با وجود شکست های نظامی پی در پی از گروه های مقاومت از سال ۲۰۰۶ تاکنون با چالشی بزرگ در این زمینه مواجه شده است.
امیرحسین کبیری
منبع : خبرگزاری جمهوری اسلامی ـ ایرنا


همچنین مشاهده کنید