شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا
دنیای غرب و لزوم مشارکت در حذف اسرائیل
جنگ در غزه را باید بازتاب عملی نگاه دولت جدید آمریکا در قبال بحران خاورمیانه دانست. بسیاری بر این باور بودند که «تغییر» غیر از جذاب بودنش، تصمیمی است از درون سیستم سیاسی و حاکمیت آمریکا برای عبور از یک دوره تجربههای تلخ و سخت و همچنین گذار از بحرانهایی که نتیجه طبیعی سیاستهای غلط آمریکا در چند دهه گذشته است.
اما به گفته آن هنرپیشه معروف آمریکایی، حکومت و نظام سیاسی در آمریکا یک نظام امپریالیستی است. بنابراین فرقی نمیکند که اوباما رئیسجمهور باشد یا ژنرال پینوشه. همه برای به دست آوردن قدرت و حکومت و بقای طولانی آن میآیند و برای حفظ و توسعه منافع خود هر کاری را انجام میدهند. دولت بوش با بر هم زدن موازنه و تعادل در برخی از نقاط حساس جهان، جنگ را به بخش جداییناپذیر از سیاست خارجی خود تبدیل کرد و پس از آن جهان به شدت ناامن شد. وی در اوج تمایلات جهانگشایانه خود تلاش کرد تا با درست کردن تابستانی داغ برای خاورمیانه موجود جدیدی را خلق کند و به همین دلیل ناچار شد از روی اجساد زنان و کودکان لبنانی عبور کند. این سیاست که هدف تحکیم پایههای حکومت نامشروع اسرائیل را دنبال میکرد نه تنها تحولی را در جهت منافع اسرائیل به وجود نیاورد بلکه اوضاع منطقه و جهان را پیچیدهتر و پایههای حکومتهای مورد حمایت غرب در منطقه را سستتر کرد. در شرایطی که دولت آمریکا در حالت جابجایی است و اوباما هنوز به اطاق کار جدید خود نقلمکان نکرده است و تنها چند روز پیش از این جابجایی اینبار زمستان سرد و منجمدی در غزه به وجود آمد تا ثابت شود که هیچ تفاوتی میان هیچیک از دولتها و احزاب آمریکایی وجود ندارد و تا چند روز دیگر اوباما از روی فرش قرمزی عبور میکند که آغشته است به خون صدها زن و کودک فلسطینی. چنین اتفاقی پیش از روی کار آمدن بیل کلینتون هم رخ داد. بوش پدر به عراق حمله کرد و پس از روی کار آمدن دمکراتها علیرغم شعارهای ضدجنگ همواره به بهانههای مختلف عراق بمباران شد و سنگینترین تحریمها به اجرا درآمد. اکنون نیز اوباما با چنین شرایطی روبهروست چرا که آتش جنگ در خاورمیانه شعلهورتر شده و آینده نیز آبستن حوادثی است که دولت اوباما ناچار است آنها را مدیریت کند. بنابراین دولت جدید نیز ادامهدهنده سیاستهای دولت گذشته خواهد بود. اما در بحران جاری همه چیز متفاوت است. حملات کور و کشتار زنان و کودکان بیدفاع حقایق بزرگی را آشکار ساخته است که دولتهای پیشین آمریکا با آن مواجه نبودهاند. مهمترین این حقایق آشکار شدن ضعفهای ساختاری در درون رژیمی است که دیگر توان تامین امنیت و پشتیبانی سیاسی از سیاستهای جنایتکارانه خود را ندارد.
این رژیم در طول ۸ سال گذشته دائما رو به افول بوده و قدرت طراحی و مقابله با بحران های پیشرو را از دست داده است. رژیمی که در سه جنگ بزرگ چندین کشور عربی را با دهها میلیون نفر جمعیت و ظرفیتهای بزرگ نظامی و تسلیحاتی شکست داده بود اکنون تنها با باریکهای ۳۶۵ کیلومترمربعی روبهروست. انتخاب نوع مقابله و روشهای عملیاتی به کار رفته در دو جنگ اخیر در لبنان و غزه و تاکتیکهای نظامی و سیاسی صهیونیستها گویای سردرگمی و اتکای بیش از اندازه به انواع سلاحهایی است که در اختیار دارند.
نوع طراحی جنگی صهیونیستها از تاکتیکهای کهنه و آزمایش شدهای تبعیت میکند که اساسا دیگر قابلیت ذاتی خود را برای پیروزی در درگیریهای نزدیک با جغرافیای محدود از دست داده است. در لبنان دیده شد که این ارتش با ظرفیتهای به ظاهر استراتژیک نتوانست خطوط نامتقارن چند صد رزمنده حزبالله را بشکند. در جنگهای گذشته نخستین خیز ارتش اسرائیل تصرف بیروت را در پی داشت اما اکنون چرا این ارتش نمیتواند با نیروهای بسیار کوچک اما به شدت سازمان یافته مقابله کند؟ نزدیکترین پاسخ به واقعیت این است که انتخاب تاکتیکهای غیرحرفهای و غلط و فقدان سرعت در حرکت و ضعف عمیق روحی در میان نظامیان در بخش عملیاتی و اضمحلال استراتژیک در طراحی و مدیریت در صحنه سیاسی، این رژیم را با یکی از دشوارترین دورهها در طول حیات ننگین خود مواجه ساخته است.
تکیه بر عملیات نظامی با بکارگیری حجم انبوه سلاحهای نامتعارف به ویژه بر علیه غیرنظامیان که هدف تخریب روانی مقاومت عمومی را دنبال میکند، این رژیم را در ابعاد سیاسی و نظامی با چالشهای بزرگی مواجه ساخته است.
با ادامه این روش و شکست در نبردهای زمینی، خیزشهای عمومی در جهان وسیعتر از هر زمان دیگر بر علیه رفتارهای اسرائیل آغاز شده است. این خیزشها نه تنها رژیم اسرائیل و حکومتهای عربی بلکه کشورهای غربی را دچار بحرانهای داخلی بیشتری ساخته و در کنار فشارهای ناشی از تخریب ساختارهای اقتصادی در نتیجه بحران اقتصادی در ابعاد اجتماعی و سیاسی نیز تبعات و هزینههای سنگینی را متوجه حامیان صهیونیستها میسازد. در ابعاد داخلی، رژیم صهیونیستی با کابینه ناتوانی مواجه است که تلاش دارد همه بحرانهای خود را با جنگ کنترل کند.
این کابینه مجموعهای از سیاسیون و عناصر غیرنظامی را در خود دارد که عموما از درون سرویسهای مخفی و اطلاعاتی به قدرت رسیدهاند و به همین دلیل اطلاعات بیشتری از اوضاع کلی رژیم خود داشته و بر همین اساس در استفاده از سلاح و ارتش بیملاحظه عمل میکنند چون راهی بجز این روش برای آنها باقی نمانده است. این گروه مانند اسلاف نظریهپردازشان به دنبال تامین هدفهای سیاسی از طریق لولههای توپ هستند غافل از اینکه تغییرات صورت گرفته در صحنههای جهانی و پیدایش نیرویی جدید در این عرصه و از همه مهمتر جهانی شدن تئوری نبرد و رزم عاشورایی که از نظریه مقاومت و مبارزه متکی بر نیروی مردمی معمار بزرگ انقلاب اسلامی ایران نشات میگیرد، شکل و پهنه چالشهای پیشروی قدرتها را دستخوش دگرگونیهای عمیق ساخته است. از همین رو است که در نگاه نخست توهم قابلیت بازدارندگی ارتش اسرائیل در نتیجه دو جنگ لبنان و غزه فرو ریخته است. امروز حتی کشورهای عربی که هنوز کابوس شکستهای ذلتبار مقابل ارتش اسرائیل را فراموش نکردهاند میدانند که ارتش صهیونیستی به طرز حیرتآوری شکننده و آسیبپذیر است. هر چند اعراب نیز با خیزشهای بزرگ داخلی مواجهند که هر روز بر دامنه آن افزوده میشود و از طرفی توطئه آنان برای ایران هراسی نیز در منطقه و جهان شکست خورده است.
به این ترتیب با نتایجی که از ورود ارتش بزرگ اسرائیل به جنگهای کوچک به دست آمد مشخص گردید که این ارتش علیرغم ظرفیتهای ظاهری به دلایل گوناگون بسیار ضعیف و قابلیت بازدارندگی آن صرفا متکی به برخورداری از سلاحهای هستهای است. بنابراین اسرائیل در بدترین شرایط زمانی و در سراشیبی سقوط و انحطاط روانی تصمیماتی گرفته است که روند فروپاشی خود را سرعت بخشیده است.
مجموعه تحولات و آنچه که در حال وقوع است غرب را وادار خواهد ساخت تا در کنترل هر چه بیشتر صهیونیستها که این روزها تعادل سیاسی و نظامی خود را به شدت از دست دادهاند جدیتر باشند. آنها باید درک کنند که صلح بهتر از حمایت از رژیمی است که میتواند آنان را در پشت دیوارهای شیشهای درگیر بحرانهای بزرگ و ناخواسته سازد. رژیم اسرائیل در حال فرو رفتن در درون باتلاقی است که خود ایجاد کرده است بنابراین عاقلانه نخواهد بود که غرب نیز به همراه صهیونیستها فرو رود.
غربیها با ایجاد دولت یهود در سرزمینهای اسلامی دچار خطای استراتژیک شدند. ایجاد رژیمی که از جنس ملتهای این منطقه نیست در ذات خود شرایط یک بحران دائمی و رویارویی بزرگ به ملتهای خاورمیانه و مسلمانان را فراهم ساخت. اکنون تنها راه چاره اعتراف به این اشتباه بزرگ و پذیرش مسوولیت آن و برچیدن بساط صهیونیزم از خاورمیانه و جهان است. در غیر این صورت آنها نیز تاوان جنایتهای اسرائیل را خواهند پرداخت.
حمید صفری
منبع : روزنامه جامجم
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس جمهوری اسلامی ایران حجاب دولت رئیسی رئیس جمهور گشت ارشاد سیدابراهیم رئیسی مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم پاکستان
تهران سیل قتل کنکور هواشناسی شهرداری تهران سلامت سازمان سنجش سازمان هواشناسی زنان پلیس اصفهان
قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو خودرو دلار قیمت خودرو بانک مرکزی ارز سایپا مسکن ایران خودرو تورم
فضای مجازی کیومرث پوراحمد سینمای ایران تلویزیون سریال پایتخت سریال ترانه علیدوستی فیلم موسیقی سینما مهران مدیری کتاب
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین غزه جنگ غزه روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال جام حذفی آلومینیوم اراک فوتسال بازی تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس بارسلونا باشگاه استقلال
هوش مصنوعی سامسونگ اپل فناوری ناسا ربات فیلترینگ بنیاد ملی نخبگان رونمایی
سازمان غذا و دارو کاهش وزن مالاریا آلزایمر زوال عقل