یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

صهیونیسم در کردستان عراق


صهیونیسم در کردستان عراق
ژئوپولیتیک کردستان عراق توجه قدرت های فرامنطقه ای همچون آمریکا را به خود جلب کرده است.
کردستان عراق از برندگان اصلی تحولات عراق است و به لحاظ توسعه نظام حکومتی، اداری و نظامی بیش از ۱۰ سال از بقیه عراق جلوتر است. از مدت زمان کوتاهی پس از جنگ اول عراق و آمریکا کردستان زیر پوشش حمایتی آمریکا و انگلیس قرار گرفت و از همان زمان عملا خود مختار و خود گردان شد.
احزاب سیاسی کردستان و نیروهای نظامی آن نه تنها کردستان را اداره می کنند و مشکلات اولیه دولت- ملت سازی شان را حل کرده اند بلکه در حیات سیاسی و امنیتی کل عراق حضور و نفوذ تعیین کننده دارند.
جلال طالبانی رئیس جمهور عراق است و پیشمرگه های کرد از ستونهای اصلی نیروهای امنیتی عراق محسوب می شوند. شرکت بارز و تاثیرگذار پیشمرگه های کرد در کنار تفنگداران دریایی آمریکا درجنگ فلوجه نمونه ای از این حضور است. به لحاظ اقتصادی هم کردستان عراق در رونق و شکوفایی بسر می برد و از امنیت نسبی برخوردار است.
نفوذ رژیم صهیونیستی در کردستان عراق به دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و دوران جنگ های جدایی طلبانه کردها با دولت عراق بر می گردد. در آن دوران اسرائیل و ایران، هر کدام به دلایل خودشان، بر آن بودند که با تقویت کردهای عراق در مبارزات جدایی طلبانه شان دولت مرکزی عراق را تضعیف کنند.
قرارداد سال ۱۹۷۵ بین ایران و عراق به حمایت دولت ایران از کردها پایان داد و سیاست آمریکا و اسرائیل هم هماهنگ با دولت ایران بر قطع حمایت از جنبش کردهای عراق قرار گرفت. اما نیاز اسرائیل به یاران و متحدان غیرعرب در دریایی از دشمنان عرب تبار به جای خود باقی ماند.
شرایط ایجاد شده بعد از دو جنگ آمریکا و عراق، نا امنی روز افزون عراق و از سوی دیگر تقویت پایه های دولت خودمختار کرد و نیازش به یاران قدرتمند، اسرائیل و کردستان را به هم نزدیک کرد. نتیجه آن که کارشناسان اسرائیلی طی دو سال اخیر کردستان عراق را جولانگاه خود قرار داده اند. دستگاه نظامی و امنیتی اسرائیل بی سر و صدا مشغول تعلیم دادن نیروهای امنیتی و کماندویی پیشمرگه کرد است و پایگاه امنیتی و جاسوسی در مرز عراق و ایران مستقر است.
● طرح B
سیمور هرش (Hersh .M Seymour)، روزنامه نگار نیویورک در مقاله "طرحB" در هفته نامه نیویورکر(Yorker New) در ۲۸ ژوئن ۲۰۰۴ حضور اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل درکردستان عراق را افشا می کند. در جولای ۲۰۰۳ دو ماه پس از آنکه رئیس جمهور جورج دبلیو. بوش پیروزی در عراق را اعلام کرد، جنگ نه تنها در عراق پایان نیافت بلکه به نقطه بحرانی و مهم خود رسید. اسرائیل که یکی از حامیان پر و پا قرص این جنگ بود، نسبت به اشغال عراق به دولت بوش هشدار داد که آمریکا هم اکنون باید با گسترش شورش تشدید شده - بمب گذاری و ترور- مقابله کند.
ماموران اطلاعاتی اسرائیل در عراق گزارش می دهند و متهم می کنند که شورشیان از حمایت ماموران امنیتی ایران و دیگر مبارزان خارجی که از مرز ایران و عراق می گذرند، برخوردارند.
اسرائیل از آمریکا خواست که مرز ۹۰۰ مایلی ایران و عراق را با هر هزینه ای که شده، ببندد.
اوایل آگوست ۲۰۰۳، شورش علیه اشغال عراق با بمب گذاری در بغداد در سفارت اردن و نیز دفتر سازمان ملل متحد آغاز و منجر به کشته شدن ۴۵ نفر شد. یکی از افسران سابق اطلاعاتی اسرائیل اظهار داشت: "اسرائیل به این نتیجه رسید که آمریکا هم اکنون امکانات کمتری در اختیار دارد، مگر اینکه بر اوضاع عراق مسلط شود. آمریکا نمی تواند از نظر نظامی متحمل شکست بشود ولی از نظر سیاسی می تواند.
" فلینت لیورت، کارشناس سابق سیا که تا سال ۲۰۰۳ در شورای امنیت ملی (NSC) مشغول به کار بود و هم اکنون در مرکز سابان در مورد مسائل سیاسی خاورمیانه فعالیت می کند به سیمور هرش گفت: " دولت آمریکا در تابستان ۲۰۰۴ این شانس را می توانست داشته باشد تا شرایط را تغییر دهد. زیرا ماموریت انجام شده بسیار زود رس بود. یعنی اظهارات بوش بسیار عجولانه بود. اطرافیان بوش می توانستند به متحدین آمریکا مراجعه کرده و از آنها تقاضای کمک و سرباز بیشتر برای عراق بکنند. اما نومحافظه کاران در این باور بودند که ما خود به تنهایی این کار را انجام می دهیم.
"لیورت ادامه می دهد: "رئیس جمهور با کمی تاخیر فقط متوجه شرایط شد. تا آن حدی که حالا یا می بایستی استراتژی خود را تغییر دهد یا اینکه تدابیر سخت تری در سرکوب شورشیان اتخاذ کند. پس دولت آمریکا تصمیم به به کار گرفتن مدل گوانتانامو در عراق کرد. اما این اقدام مانع از پایان یافتن حرکت شورشیان نشد و ما به دنبال آن شاهد اتفاقات فضاحت بار و رسواکننده زندان ابو غریب بودیم."
در ابتدای نوامبر ۲۰۰۴ رئیس جمهور بوش از رئیس سیا مستقر در بغداد، اطلاعات و ارزیابی نگران کننده ای دریافت کرد که هشدار می داد امنیت در عراق در حال فروپاشی است. این گزارش حاکی از این بود که هیچ یک از نهادها یا سران احزاب سیاسی عراق پس از جنگ توانایی حکومت کردن یا برگزار کردن انتخابات و تدوین قانون اساسی جدید را نداشته اند. چند روز بعد به علت خشونت زیاد، دولت آمریکا سرانجام تصمیم به تغییر سیاست یکجانبه خود گرفت و تاریخ ۳۰ ژوئن ۲۰۰۴ را برای انتقال قدرت به دولت انتقالی عراق برنامه ریزی کرد. این تصمیم به آمریکا اجازه می داد تا سازمان ملل متحد را در روند آرام سازی شریک کند. یکی از مشاوران سازمان ملل متحد در امور عراق به سیمور هرش گفت: "یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، آمریکایی ها دستپاچه شده و تصمیم گرفتند اشتباه خود را با سازمان ملل متحد و عراقی ها تقسیم نمایند."
یک کارمند سابق دولت بوش که از جنگ حمایت می کرد در پاییز ۲۰۰۳ از عراق بازدید نمود و ارزیابی نا امید کننده ای داشت. او سپس به تل آویو رفت و با مقامات سیاسی و اطلاعاتی آن کشور دیدار کرد.
او اعلام می دارد که اسرائیلی ها هم از این وضعیت ناامید هستند. همانطوری که آنها (اسرائیلی ها) پیش بینی می کردند هشدارها و توصیه های آنها مورد توجه آمریکایی ها قرار نگرفت و جنگ آمریکا علیه شورشیان بطور ناگواری ادامه دارد. این مقام می افزاید که نگرانی اسرائیلی ها این نیست که در عراق اشتباه صورت گرفته است بلکه موضوع از این قرار است که آیا ما نباید در بدترین حالت یک ارزیابی از نقشه خود داشته باشیم و اینکه چگونه باید آن نقشه را به اجرا درآورد. "ایهود باراک نخست وزیر سابق اسرائیل و از پشتیبانان حمله آمریکا به عراق به طور خصوصی به دیک چنی معاون رئیس جمهوری آمریکا گفته است که آمریکا جنگ را در عراق باخته است. یک مقام نزدیک به باراک گفت:"اسرائیل دریافت که هیچ وسیله ای برای پیروز شدن در اشغال ندارد. باراک به چنی گفت تنها راه خروج از بحران این است، حد و میزان تحقیر و سرخوردگی خود را انتخاب بکنید. اما دیک چنی به این نظر باراک جواب نداد.
"در پی یک سری مصاحبه در اروپا، خاورمیانه و ایالات متحده مقامات دیپلماتیک به سیمور هرش گفتند که اواخر سال ۲۰۰۳ اسرائیل به این نتیجه رسید که دولت بوش توانایی برقراری ثبات و استقرار دموکراسی در عراق را ندارد و اسرائیل به تاکتیک دیگری نیاز دارد. دولت آریل شارون (نخست وزیر سابق اسرائیل) تصمیم گرفت خسارات ناشی از جنگ به استراتژی اسرائیل را از طریق افزایش روابط دیرینه باکردهای عراق کاهش دهد و آن برقراری حضور فیزیکی قابل توجه در منطقه نیمه خود مختار کردستان بود.
بعضی دیپلمات ها این تصمیم شارون را بی اثر دانسته و آن را پر هزینه ارزیابی کردند. زیرا معتقدند که یک جنبش بالقوه می تواند بیش از پیش منجر به ویرانی و خشونت شود. این در حالیست که شورش در عراق در حال گسترش است. سرویس های اطلاعاتی و نظامی اسرائیل هم اکنون بدون دغدغه به آموزش کماندوها در کردستان عراق مشغولند. کارمندان اسرائیل به موساد (سرویس جاسوسی اسرائیل) می پیوندند و تحت پوشش تجار به فعالیت می پردازند و در بعضی موارد فاقد گذرنامه اسرائیلی هستند.
مارک رگیو سخنگوی سفارت اسرائیل در واشینگتن در واکنش به این اطلاعات، آنرا تکذیب کرد. مقامات رسمی کردها و نیز سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا از اظهار نظر درباره حضور اسرائیلی ها در کردستان خود داری کرده اند. با این وجود، یکی از کارمندان عالی رتبه سیا در ژوئن ۲۰۰۴ در یک مصاحبه حضور اسرائیلی ها و عملیات آنها در کردستان را مورد تایید قرار داد.
این مقام به سیمور هرش گفت:" اسرائیلی ها اینطور ارزیابی کردند که راه دیگری نداشتند. آنها فکر می کنند که در آنجا باید حضور داشته باشند." از این مقام پرسیده شد که آیا واشینگتن این کار اسرائیلی ها را تایید می کند؟
او با خنده جواب داد که آیا شما کسی راسراغ دارید که به اسرائیل بگوید چه کاری باید انجام بدهد. این مقام سیا اضافه می کند که حضور اسرائیلی ها در کردستان برای سرویس اطلاعاتی آمریکا شناخته شده است. تصمیم اسرائیل جهت ایجاد تعادل و موازنه حضوری در کردستان به نام "طرح B" تنش بین اسرائیل و ترکیه را برانگیخته است. این عمل اسرائیل باعث رنجش سیاستمداران ترک شد و به اتحاد موقت سه جانبه ایران- ترکیه و سوریه منتهی گشت. به عبارت دیگر همه کشورهایی که دارای اقلیت ملی کرد هستند.
در اوایل ژوئن ۲۰۰۴ یک نامه سری از ونس کاننیسترارو، رئیس بازنشسته سلول ضد تروریستی در استانبول و معاونش فیلیپ جرالد بطور خصوصی بین ماموران اطلاعاتی رد و بدل می شد. در این نامه آمده است: منابع موثق ترک اشاره داشتند که گسترش حضور اسرائیلی ها در کردستان بیش از پیش متوجه ترک ها است و ایجاد یک دولت مستقل کرد را تشویق می کنند.
ترک ها اشاره دارند که عملیات گسترده سرویس های اطلاعاتی اسرائیل در شمال عراق همه نیروهای ضد دولت سوریه و ایران را گرد هم می آورد و از کردهای ایرانی و سوری که مخالف رژیم های خود هستند، پشتیبانی می کنند. بعد از اولین جنگ خلیج فارس، سازمان ملل متحد هر گونه پروازهای نیروی هوایی عراق را در کردستان عراق ممنوع کرد.
کردهای عراق به کمک سازمان ملل متحد که بخشی از درآمد نفتی را به آنان اختصاص داد، موفق شدند در سه استان شمالی عراق پروژه های مهمی را به اجرا در آورند. با این وجود آنچه مربوط به همه کردها می شود، "کردستان تاریخی "فراتر از مرزهای عراق بوده و شامل مناطقی از سوریه و ترکیه می شود. هر یک از این سه کشور می ترسیدند که کردستان عراق علی رغم اظهارات و تعهدات علنی در تمامیت ارضی در صورتی که پس از ۳۰ ژوئن ۲۰۰۴ شرایط عمومی بهبود نیابد، استقلال خود را از دولت انتقالی اعلام کند. مداخله اسرائیل در کردستان تازگی ندارد.
در جریان سال های ۷۰-۱۹۶۰ اسرائیل فعالانه از شورش کردها به عنوان یک عامل استراتژی سیاسی خود برای یافتن متحدین جدید غیر عرب در خاورمیانه علیه عراق حمایت کرد. در سال ۱۹۷۵ زمانیکه واشینگتن با شاه ایران به منظور آتش بس و قطع حمایت از خواسته کردها برای خودمختاری در عراق به توافق رسید،کردها مورد خیانت آمریکا قرار گرفتند. خیانت و خشونت در دو دهه بعد از آن به یک امر عادی درآمد. کردها در عراق شدیدا توسط صدام حسین سرکوب و علیه آنان سلاح شیمیایی به کار برده شد.
در سال ۱۹۸۴ حزب کارگران کردستان ترکیه(پ.ک.ک.) عملیات نظامی جدایی طلبی را به راه انداخت که ۱۵ سال طول کشید و بیش از ۳۰ هزار نفر اکثرا از کردها کشته شدند. دولت ترکیه بطور خشن جدایی طلبان را سرکوب و سپس عبدالله اوجالان رهبر پ. ک. ک. را دستگیر کرد.
این حزب هم اکنون به کنگره خلق تغییر نام یافته و در ماه می ۲۰۰۳ اعلام کرد آتش بس یکجانبه را که ۵ سال طول کشید; پایان می دهد و شهروندان ترک بار دیگر مورد هدف قرار خواهند گرفت. رهبری کردهای عراق در ماه ژوئن ۲۰۰۴ بخاطر حمایت آمریکا از قطعنامه سازمان ملل درباره تمامیت ارضی عراق به تصویب رسید، متعجب شد. زیرا قانون اساسی موقت به اقلیت کردها حق وتو در قانون اساسی دائمی آینده می داده است.
رهبران کرد بلافاصله در یک نامه به رئیس جمهور بوش اخطار دادند که آنان در دولت جدید تحت کنترل شیعیان شرکت نخواهند کرد، مگر اینکه حقوق آنها در قانون اساسی موقت کنونی حفظ شود. در این نامه آمده بود که مردم کرد دیگر شهروند درجه دومی را در عراق نمی پذیرند. نگرانی هایی مبنی بر حرکت کردها در تصرف شهر کرکوک و نیز مناطق نفت خیز به وجود آمده است. شهر کرکوک زیر سلطه عراقی های عرب قرار دارد. در سال های ۱۹۷۰ صدام حسین با کوچ دادن عربها به این مناطق سعی در عربی کردن منطقه نمود. اما کردها، کرکوک و نفت آن را متعلق به وطن تاریخی خود می دانند. یکی از کارشناسان آمریکایی فعال در عراق به سیمور هرش گفت: "اگر کرکوک از جانب کردها مورد تهدید قرار بگیرد، شورشیان سنی عرب با ترکمن ها به آن منطقه حمله ور خواهند شد و حمامی از خون به راه می اندازند، حتی اگر کرکوک به تصرف کردها درآید، آنان نمی توانند نفت را به خارج صادر نمایند زیرا همه لوله ها از شهرهای سنی نشین عرب می گذرند.
"یکی از افسران عالیرتبه امنیتی آلمان در مصاحبه ای اعلام کرد: "کردستان مستقل با ذخایر نفتی قابل توجه اثرات و پیامدهایی بر وضعیت سوریه و ترکیه خواهد داشت و منجر به بی ثباتی دائم در خاورمیانه می شود. حال هرچه می خواهد پیش بیاید. این یک نظر عمومی است. "یک مقام دیگر عالیرتبه آلمانی می گوید: "عناصری از دولت بوش بخصوص در وزارت دفاع آن نظیر پل ولفوویتز تمایل به استقلال کردستان داشتند."از نظر این مقام آلمانی این فکری اشتباه است. زیرا کردستان مستقل به مثابه یک اسرائیل جدید در محاصره ملتهای مخالف قرار خواهد گرفت. اعلام استقلال کردستان با واکنش ترکیه روبرو خواهد شد.
احتمالا جنگ و اسرائیل متحد مهم خود یعنی ترکیه را از دست می دهد." در ۱۰ سال اخیر روابط ترکیه و اسرائیل بعنوان متحد با اهمیت سیاسی -اقتصادی گسترش یافت. هر ساله هزاران اسرائیلی به عنوان جهانگرد از ترکیه دیدن می کنند. مخالفت ترکیه با جنگ در عراق روابط این دو کشور را تاحدی مشکل کرد. اما ترکیه جهتگیری به سوی غرب دارد و با وجود پیروزی نیروهای اسلامگرا در انتخابات مجلس ۲۰۰۲ و ۲۰۰۷ به طور نسبی کشوری است لائیک و برای پیوستن به اتحادیه اروپایی تلاش می کند. برعکس روابط ترکیه و سوریه سالها تیره بوده و حتی بعضی مواقع به برخوردهای آشکار منجر شد. اما بدبینی آنها نسبت به مساله کردها تمامی اختلافاتشان را به کنار می زند. یک مقام اروپایی در امور خارجی در یک گفتگو در ماه می ۲۰۰۴ اظهار داشت:" از هم پاشی اتحاد اسرائیل و ترکیه یک شکست عمده برای منطقه است. برای جلوگیری و شکست و فاجعه همکاری همه کشورهای همسایه به عنوان یک هویت مشترک ضروری است.
"بر اساس اسنادی که به سینمور هرش رسید در تابستان ۲۰۰۳ دولت بوش در نشستی نیروهای نظامی را به تهیه نقشه ای به نام" عملیات استوارت" برای دستگیری و در صورت ضرورت قتل مقتدا صدر فرا خواند.
اما این نقشه به خاطر پی بردن مقتدا صدر لغو شد. هفت ماه بعد نیروهای ائتلاف از فعالیت روزنامه او جلوگیری کردند. این کار باعث بحران شد و شرایطی به وجود آمد که مقتدا صدر توانست موقعیت خود را به عنوان کسی که باید در سرنوشت سیاسی و نظامی به وجود آمده بعد از ۳۰ ژوئن ۲۰۰۴ نقشی ایفا نماید تثبیت کرد. یک افسر سابق اسرائیلی می گوید: "هدف بلاواسطه اسرائیل بعد از ۳۰ ژوئن ۲۰۰۴ این بوده است که واحدهای کماندویی کردها را جهت ایجاد تعادل قوا در مقابل جنگجویان شیعه در جنوب عراق آموزش بدهد، بگونه ای که عملیات آنها همانند کماندوهای اسرائیلی مستر اویم باشد. این افسر می افزاید اگر یک سنی متعصب از جنگجویان بعثی کنترل اوضاع را در دست بگیرد - حتی مثل صدام حسین مخالف اسرائیل- در اینصورت اسرائیل کردها را رها خواهد کرد.
هدف اولیه اسرائیل در کمک به کردها این است که اسرائیل می باید به آنچه که واحدهای کماندویی آمریکا نتوانستند انجام بدهند: نفوذ، کسب اطلاعات، به قتل رساندن رهبران شورشیان سنی و شیعه در عراق، دست یابد. این افسر سابق اطلاعاتی می افزاید که این احساس وجود داشت که این عمل بهترین روش برای خاموش کردن شورش می باشد." اما گسترش روابط کرد-اسرائیل باعث رنجش ترکیه شد، زیرا کماندوهای کرد که در عراق دست به عملیات می زنند توانستند به ترکیه نفوذ کرده و اقدام به حمله کنند. همکاری اسرائیل با کردها به طور اجتناب ناپذیری افزایش یافته است.
این افسر سابق می افزاید: ببینید اسرائیل از کردها به روش ماکیاولی حمایت می کند. این را می گویند واقعگرایی سیاسی (رئال پالیتیک). او می افزاید: اسرائیل با پیوستن به کردها، چشم و گوشی در عراق و سوریه به دست می آورد. آنچه اسرائیل با کردها انجام می دهد برای دولت بوش هم غیرقابل پذیرش نیست." مقامات عالی رتبه آلمانی به سیمور هرش گفتند که سرویس های اطلاعاتی آلمان با داشتن مدارکی اعتقاد دارند که اسرائیل از موقعیت جدید خود در کرستان و در بین کردهای ایرانی و سوری برای اهداف مخفی و عملیاتی خود استفاده می کند. سوری ها و لبنانی ها معتقدند که سرویس های اطلاعاتی اسرائیل در اعتراضات خشونت آمیز مارس ۲۰۰۴ در سوریه نقش داشتند. این درگیری مسلحانه مخالفین کرد سوری با نیروهای نظامی سوریه حداقل باعث کشته شدن ۳۰نفر شد.
اکثر این درگیری ها در خطوط مرزی سوریه، ترکیه و عراق تحت کنترل کردها صورت گرفتند. میشل سماحا وزیر اطلاعات لبنان گفت که این تشنجات علیه بشار اسد رئیس جمهور سوریه توسط کردها برپا شد. دولت سوریه اظهار می کند که اسنادی در دست دارد که اسرائیل در آماده سازی کردها برای مبارزه علیه عراق، سوریه و ترکیه فعالیت دارد.
یک افسر سابق سرویس اطلاعاتی آمریکا می گوید: "روابط اسرائیل با کردستان بسیار با اهمیت تر از ائتلافش با ترکیه است. ما ترک ها را دوست داریم. کردها آخرین گروه بازمانده نزدیک به ایالات متحده هستند. تنها این سوال وجود دارد و باقی می ماند که چگونه آنان را با ترکیه آشتی بدهیم. امکان آشتی وجود ندارد." یک روز یک مقام عالی رتبه ترک در استانبول توضیح می داد که: "قبل از جنگ عراق، اسرائیل در کردستان فعال بود و حالا بیش از پیش این فعالیت برای ما و نیز برای آنان خطرناک است. ما مایل به تقسیم و تجزیه عراق نیستیم. یک ضرب المثل ترکی می گوید: ما برای کشتن شپش پتو را آتش می زنیم. ما به کردها گفتیم که از شما هراسی نداریم. اما شما باید از ما بترسید."یک دیپلمات دیگر ترک بیان داشت:"ما به دوستان اسرائیلی و کرد خودمان گفتیم که حسن نیت ترکیه در تمامیت ارضی عراق است. ما از دیگر راه حل ها حمایت نمی کنیم. اگر شما موفق به تجزیه عراق بشوید، جنگ و خونریزی و زجر و مشقت در خاورمیانه بیشتر می شود و سراسر جهان مدعی آن خواهد شد که آمریکا در عراق یک برنامه مخفی برای تقسیم و تجزیه این کشور داشته است." این دیپلمات ترک شرایط را با یوگسلاوی سابق تشبیه و مقایسه می کند با این تفاوت که در بالکان نفت وجود ندارد. او با توجه به بحران یوگسلاوی سابق می گوید:"وقتی تو از یک کشور استقلال می گیری، همه خواهان استقلال خواهند بود. اگر این کار در عراق روی بدهد کرکوک به سارایوو عراق تبدیل خواهد شد." یک دیپلمات دیگر ترک در آنکارا توضیح داد که دولت متبوعش نگرانی خود را از فعالیت های نظامی اسرائیل در کردستان به وزارت امور خارجه اسرائیل ابلاغ کرده است. اما اسرائیلی ها منکر آموزش و خرید زمین و املاک در کردستان شدند و اظهار داشتند که این اقدامات رسمیت ندارد، اما توسط افراد خصوصی انجام شده است. قطعا سرویس های اطلاعاتی ترکیه(MIT)، اذعان دارند که اظهارات اسرائیلی ها صحت ندارد. این سیاست نه برای آمریکا خوب است نه برای عراق یا اسرائیل و یهودیها.
● اهداف و پیامدهای حضور اسرائیل در کردستان عراق
ایالات متحده آمریکا که با مداخله نظامی نتوانسته است کنترل عراق را در اختیار بگیرد، این بار برای نیل به این مقصود دامنه همکاری خود با اسرائیلی ها را گسترش داده است. عملیات نظامی و جنگ هایی که اسرائیل در شهرها انجام می دهد، توجه فرماندهان آمریکایی را جلب کرده است. این توجه به قدری بالا گرفته است که افسران آمریکایی برای تجزیه و تحلیل عملیات نظامی در شهرها به اسرائیل آمده و از طرف دیگر کارشناسان نظامی اسرائیلی نیز در آموزش نظامی سربازان آمریکایی جای مهمی را بخود اختصاص داده اند. مشارکت "آمنون شاهاق" فرمانده اسبق نیروهای مسلح اسرائیل در عملیاتی علیه شیعیان در فلوجه عراق و همچنین شرکت یکی از واحدهای امنیتی اسرائیل در این عملیات به عنوان ناظر، موضوع همکاری آمریکا و اسرائیل را در مطبوعات جهان منعکس ساخته است. این گستره همکاری برای بالا بردن سطح توان سربازان آمریکایی در زمینه سلاح و مهمات نیز در جریان است. پنتاگون در رابطه با چگونگی نفوذ به شهرها، جمع آوری اطلاعات عملیاتی و نحوه کمین کردن تصمیم گرفته است تا از اسرائیل و تجربیاتش در این رابطه کمک بگیرد.
مقامات اسرائیلی بعد از اینکه تهدید امنیتی این کشور از سوی عراق از بین رفت، این بار تصمیم گرفتند تا از زمینه های اقتصادی در این کشور بهره ببرند. لذا اسرائیل با آغاز جنگی روانی در منطقه، نقش خود را مهم جلوه داده و بر مشروعیت نداشته خود در منطقه و جهان بیشتر تاکید می کند. به عنوان مثال گزارش های خبری پیرامون امکان فعالیت مجدد خط لوله نفتی موصل- تل آویو بنا به خواسته مقامات آمریکایی و اسرائیلی بارها منتشر شده است. اسرائیل در عین حال برای استفاده هر چه بیشتر از بازار عراق تمامی تلاش خود را در میان گذاشته و وزیر اقتصاد اسرائیل برای فعالیت آسان و راحت بازرگانان اسرائیلی در عراق تسهیلات و امکانات بسیاری فراهم ساخته است.
در این چارچوب با کمک و حمایت محافظه کاران جدید در پنتاگون، مقامات اسرائیلی در قراردادهای مربوطه با عراق مشارکت کرده و نیازهای نیروهای نظامی آمریکایی در عراق را تامین می کنند. شرکت های اسرائیلی با شرکای خود در ترکیه، اردن، قطر و امارات متحده عربی کالاهای خود را وارد بازار عراق کرده و از اقتصاد درهم و برهم عراق سهم خود را می گیرند. مورخان اسرائیلی با استناد به سخنان پیامبر یوشا در مورد " گمشدگان دیار آشور" ادعا می کنند که عراق امروزی در زمان آشوریان سرزمین ۱۰ خانواده بزرگ یهودی بوده که اسیر شده بودند. از این رو خاخام های یهودی به محض سقوط رژیم صدام برای یافتن اسنادی در رابطه با این مدعای تاریخی راهی شهر تاریخی بابل و دیگر شهرها شده و دست به تحقیقات زدند. محافل یهودی و صهیونیست نیز با استناد به این ادعای احمقانه خاخام های یهودی عراق را جزئی از اسرائیل بزرگ خوانده و الحاق آنها را خواستار شدند.
یکی از دلایل اسرائیلی ها برای توجیه علاقه بیشتر به عراق و مخصوصا شمال این کشور توریسم و گردشگردی است. با وجود اینکه مقامات آمریکایی در هر فرصتی عراق را کشوری ناامن می خوانند ولی اقدامات مسوولین اسرائیلی و شرکت های توریستی این کشور در جهت ترتیب دادن تورهایی برای گردشگری در شمال عراق و کشف موجودیت و سابقه یهودیان در عراق با مفهوم توریسم و گردشگری کمی مغایرت داشته و تعجب بر انگیز می باشد. علی رغم اینکه در عراق شمار یهودیان ساکن بسیار اندک بوده و بخش بزرگی از آنها به اسرائیل انتقال داده شده اند ولی آژانس ها و لابی های یهودی جهان برای تقویت یهودیان عراق هر چه در توان دارند انجام می دهند.
اسرائیل روابط خود با اکراد را که گذشته ای تاریخی نیز دارد، بصورت عنصری جهت نفوذ و ادعای موجودیتشان در عراق بکار می برند. اسرائیل روابط خود با کردهای شمال عراق را توسعه بخشیده و با کوچاندن ۱۳۰۰۰۰ یهودی عراقی به اسرائیل اقدامات مهمی را در این کشور انجام داده است. اگرچه بازگرداندن یهودیان مورد بحث به عراق مورد بحث نیست ولی همین گذشته تاریخی خود برای اثبات ادعای خاخام های اسرائیلی و محافل ذیربط بکار گرفته شده است. در این چارچوب با استفاده از همکاری یهودیان و کردها در گذشته و سازماندهی توسط ایالات متحده آمریکا، کردها به صورت ابزاری برای تحقق اهداف شوم اسرائیل درآمده اند.
در میان ابزاری که اسرائیل برای استقرار و تداوم حضور و نفوذ خود در عراق به کار می برد می توان از حکومت جورج بوش، لابیهای یهودی- صهیونیست و محافظه کاران جدید اسرائیل، کردهای عراقی، بعضی از کشورهای عربی و اروپایی، موساد و شبکه های اطلاعاتی در عراق، شرکت ها و موسسات اسرائیلی موجود در عراق و... نام برد. اسرائیل در عراق با سناریوهایی کوچک و بزرگ در صدد تداوم حضور و نفوذ خود بوده و در بدترین وضعیت با تکیه به روابط خود با اکراد در گذشته سناریوی خودمختاری برای اکراد را نظاره نموده و بعد از بهبود اوضاع عراق را بصورت منطقه ای تحت نفوذ خود درخواهند آورد. تمامی ابزاری که در بالا بدان ها اشاره شدند نیز در راستای تحقق این سناریو بکار خواهند رفت.
اگرچه اقدامات یا نقشی که اسرائیل و لابی یهودیان در آمریکا و اروپا برعهده می گیرد، امری معمولی یا حتی از روی اجبار به نظر می رسد ولی این موضوع برای کشورهای منطقه و به ویژه کشورهای همسایه عراق، خود یک تهدید به شمار می آید. قوی تر شدن رژیم صهیونیستی در عراق و افزایش نفوذ آن در این کشور کلیه موازنه امنیتی و سیاسی منطقه را بر هم زده و نتیجه صف بندی ها و سازماندهی های جدیدی را با خود به همراه خواهد آورد. از اینرو در قبال موجودیت روزافزون اسرائیل در منطقه، واکنش کشورهای منطقه از الگوی رقابتی دو جانبه پافراتر نهاده و موضوع بعدی چند جانبه همانند تهدیدی بزرگ و جدی یافته است. مقامات سیاسی و نظامی ترکیه که از بافت اداره کرد و نظامی خاص در منطقه برخوردار است، از اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی تاکنون در مورد فعالیت های اسرائیل حساسیت بسیاری از خود نشان می دهند.
سوریه که از غرب با اسرائیل هم مرز بوده و مرزهای شمالی خود را زیر تهدید متحدان اسرائیل می داند، با فعالیت اسرائیل در عراق خود را در محاصره می بیند. عربستان سعودی نیز که از چند سال پیش تاکنون با رویدادهایی مشکوک سر و کار دارد و از استراتژی های جدید آمریکا در منطقه دل خوشی ندارد، تهدیدات محافظه کاران جدید آمریکا در راستای تجزیه این کشور را در موازات سیاست های اسرائیل می داند. مقامات سعودی بر این اعتقادند که در به خطر افتادن تمامیت ارضی کشور، برهم خوردن استقرار سیاسی و امنیتی و سمت گیری کشور به سوی آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم، رد پای اسرائیل به چشم می خورد.
کشورهای عربی همانند کویت، قطر، امارات متحده عربی و بحرین که با آمریکا و بعضی نیز با اسرائیل ارتباط دارند ترجیح می دهند تا در مقابل افکار عمومی مردم خود سکوت کرده و چشم خود بر حضور و نفوذ در حال گسترش اسرائیل در منطقه بپوشند . با همه این احوال منسوبین مطبوعاتی و روشنفکران کشورهای عربی و اسلامی حضور و نفوذ اسرائیل در عراق را تهدیدی برای فلسطین و کشورهای دیگر منطقه می دانند. همچنین می توان به وضوح مشاهده کرد که موضع اسرائیل در قبال کشورهایی همانند لبنان، سوریه، عربستان سعودی و ایران نسبت به دوره قبل از اشغال عراق توسط آمریکا گستاخانه تر شده است.
آیا واقعیت دارد که سربازان اسرائیلی، واحدهای ویژه کردهای عراقی را آموزش داده اند؟ پلیس اسرائیل در حال تحقیق و رسیدگی در مورد گزارش هایی است که بر پایه آن اسرائیل کمک های نظامی غیرقانونی در اختیار کردهای شمال عراق قرار داده و در این پرونده ظاهرا یکی از شرکت های اسرائیلی و یکی از مقامات بلندپایه کرد دخیل بوده اند. به گزارش روزنامه اسرائیلی "هاآرتص" برخی از مقامات و کارشناسان امنیتی این کشور متهم هستند که بدون اخذ مجوز از وزارت دفاع، اقدام به فروش دستگاه های نظامی و اطلاعات سری و همین طور اقدام به آموزش واحدهای ویژه کردها کرده اند. به ادعای این روزنامه برخی از افراد سابق نیروهای ویژه ارتش اسرائیل مسوولیت این دوره آموزش در عراق را به عهده داشته اند. ظاهرا این به اصطلاح معامله توسط شرکت اسرائیلی "کودو" که یک شهروند اسرائیلی و یک مقام بلندپایه دولتی کرد عراق در آن شریک هستند، صورت پذیرفته است.
پلیس اسرائیل هم براساس همین گزارش منتشره توسط روزنامه"هاآرتص" اقدام به تحقیق در مورد فعالیت های این شرکت اسرائیلی در عراق کرده است. مقامات پلیس اسرائیل بیش از هر چیز تحقیقات خود را معطوف به جنبه های امنیتی فعالیت های این شرکت کرده اند، شرکتی که در ناحیه کردنشین شمال عراق فعالیت دارد. با وجود آنکه تا به اینجای کار این گزارش به صورت رسمی تائید نشده است اما برخی بر این عقیده اند که می توان رگه هایی از واقعیت را در این داستان پیدا کرد. بر پایه این گزارش متخصصان اسرائیلی نصب و راه اندازی تاسیسات امنیتی فرودگاه شهر کردنشین اربیل را بر عهده داشته اند و به عنوان مثال شرکت "تادیران" که در زمینه تجهیزات الکترونیکی فعالیت دارد دیگر پروژه های امنیتی در این منطقه را تقبل کرده بوده است.
اما از قرار معلوم در حال حاضر پلیس اسرائیل کارهای تحقیقی وسیعی را معطوف به فعالیت های شرکتی کرده است که مدیریت آن را یکی از شهروندان اسرائیلی با تابعیت مضاعف آمریکایی بر عهده دارد. این شخص که پیش از این یکی از نیروهای چترباز اسرائیلی بوده، براساس این گزارش عامل اصلی ارسال فناوری حساس امنیتی به عراق بوده است.
پیش از این نیز رژیم صهیونیستی بارها متهم به دخالت و فعالیت مستقیم در عراق شده است که البته همواره از این مساله بعنوان ادعایی دروغ یاد کرده و آن را تکذیب می کند. اما نمی توان در این مورد تردید داشت که نیروهای آمریکایی به هنگام حمله به عراق از پشتیبانی های مقامات اطلاعاتی اسرائیل برخوردار بودند و علاوه بر آن پس از برملا شدن افتضاح ابوغریب رئیس آمریکایی سابق این زندان یعنی ژنرال "ژانت کارپینسکی" فاش ساخت که به هنگام بازجویی از زندانیان حداقل یک نفر را دیده که خود را مامور اسرائیل معرفی کرده است.
فعالیت اسرائیل در عراق در خلال جنگ و همین طور بلافاصله پس از جنگ بیشتر معطوف به یافتن آن دسته از ماموران اطلاعاتی و امنیتی عراقی بود که متخصص در امور اسرائیل بودند. اما اینکه آیا موفق به پیدا کردن این اشخاص شده اند و اینکه چه بلایی بر سر آنها آمد، هنوز بر کسی معلوم نیست و در هاله ای از ابهام باقی مانده است. البته این مساله که اسرائیل به دنبال یافتن جای پا و پشتیبانی در میان کردهای عراق بوده و هست، هیچ گونه جای تعجب و شگفتی ندارد، زیرا از سال ها پیش اسرائیل با گروه های کوچکی از کردهای عراق- برخلاف خواست اکثریت کردهای عراقی- همکاری دارد. اسرائیل در اوایل دهه ۶۰ میلادی همکاری با گروه کوچکی از کردهای عراقی را آغاز کرد، گروهی که با دولت مرکزی وقت دشمنی داشته و از آن ضربه خورده بودند و به همین خاطر قصد داشت از این عده به عنوان متحدینی ایده آل علیه دولت ضد اسرائیلی عراق استفاده کند. در ادامه کار اسرائیلی ها با یکی از رهبران معروف کرد رابطه برقرار کرده و ظاهرا به همراه رژیم سابق ایران آموزش نیروهای اطلاعاتی این دسته از کردها را تقبل کردند.
اما پس از آنکه شاه سابق ایران (که در آن زمان یکی از نزدیکترین متحدین اسرائیل به شمار می رفت) با دولت وقت عراق در مورد مساله کردها به توافق رسید، فعالیت های اسرائیل نیز در این عرصه کاهش یافت. ایده حضور اسرائیل در میان اکراد در واقع برگرفته از استراتژی نخست وزیر اسبق اسرائیل "گلدا مایر" است.
برپایه این استراتژی اسرائیل می بایست در مقابل دشمن عربی خود کمربند حائلی از دولت ها و گروه های دوست تشکیل دهد. روابط و مناسبات خوب اسرائیل با شاه سابق ایران و فعالیت گسترده در آفریقای سیاه، نمونه هایی از این استراتژی به شمار می آیند. کمتر دولت آفریقایی بود که از این استراتژی اسرائیل سود نبرده باشد.
اما کشور و به عبارت بهتر دولتی که بیش از همه در این میان بهره برد، دولت سابق اوگاندا بود. زمانی اسرائیل با پشتیبانی از "عیدی امین" به وی کمک کرد تا دست به کودتا زده و قدرت را در آن کشور به دست گیرد. امین که خود در اسرائیل آموزش دیده بود بعدها به جرگه مخالفین سرسخت اسرائیل پیوست. اما اسرائیل انگیزه ای به مراتب شیطانی تر نیز برای حضور خود در کردستان عراق دارد، انگیزه ای که با منافع مالی آمیختگی کامل دارد. نیروهای مسلح اسرائیل هرساله متخصصان رده بالا و برجسته ای را به اصطلاح تولید می کنند. این گروه پس از بازنشستگی و خروج از ارتش می توانند از داشته های خود سودهای زیادی بدست بیاورند. به همین خاطر است که از سال ها پیش به اصطلاح متخصصان و کارشناسان اسرائیلی در بسیاری از کشورهای جهان مشغول به کار در شرکت های خصوصی کارآگاهی و کارخانه های اسلحه سازی هستند. اسرائیلی ها در این مورد حتی از همکاری با دشمنان خود نیز ابا ندارند و در سال های اخیر مدارک مهمی از اینگونه همکاری ها به دست آمده است. بازرگانان و تاجران اسرائیلی تقریبا در همه جای دنیا یافت می شوند: سالها پیش عده ای از تجار اسرائیلی در جنوب سودان فعالیت می کردند.
این همکاری بدین صورت بود که اسرائیل در واقع با همدستی گروهی از کارگران این منطقه که در کارخانه های کامیون سازی اسرائیل مشغول به کار بودند، منابع طلای جنوب سودان را غارت و از آن کشور خارج می کرد. حضور سوداگران اسرائیلی در لبنان و خلیج فارس هم امری آشکار است. همین چند سال پیش بود که نیروهای جنبش حزب الله لبنان موفق به دستگیری یکی از شهروندان اسرائیلی شدند که قصد داشت با دست بردن در مدارک بانکی، پول هایی را که از دلالی و تجارت غیرقانونی اسلحه بدست آورده بود، از حساب هایش خارج کرده و بدین صورت از پرداخت بدهی های خود شانه خالی کند. بدین ترتیب کاملا آشکار است که در ورای فعالیت های اسرائیل در به اصطلاح "پشت خطوط دشمن" علاوه بر حسابگری های سیاسی و منافع امنیتی پیش از هر چیز منافع سرشار اقتصادی نهفته است و از آنجایی که همیشه نمی توان این سه انگیزه مهم را از یکدیگر تمیز داد، این پرسش مطرح است که آیا پلیس اسرائیل حاضر به فاش کردن همه ابعاد این پرونده خواهد بود یا نه.
سقوط رژیم صدام و بعث در عراق و بدنبال آن ضعف امنیتی و تهدید متوجه به اسرائیل را باید اولین مرحله از روند رسیدن اسرائیل به اهداف خود در عراق به شمار آورد. دکتر آلون لی یل یکی از دیپلمات های اسرائیل در ترکیه در این رابطه چنین می گوید: "احتمال تجزیه عراق پنجاه درصد است. اگر دولت کرد در شمال این کشور شکل بگیرد، کردها کمک و یاری که اسرائیل در دهه ۱۹۶۰ به آنها ارزانی داشت را فراموش نکرده و این دولت مطمئنا دوست و همراه اسرائیل خواهد بود. وقتی این دولت کرد تشکیل شود آنگاه با توجه به جمعیت پرتعداد کردها در اروپا و حمایت آمریکا از آنها باید انتظار داشت که به رسمیت شناخته شدن دولت کرد از کشورهای اروپایی آغاز شده و در سطح اروپا توسعه می یابد.
شکل گیری یک دولت کرد در منطقه هیچ گاه بر ضد منافع اسرائیل نیست ولی با به رسمیت شناختن یک چنین دولتی نباید حساسیت تنها شریک استراتژیک مان یعنی ترکیه را تحریک کرد. وقتی به این اظهارات مقام اسرائیلی و دیگر اسرائیلی ها توجه کنیم، درمی یابیم که خواست اسرائیل در عراق تشکیل حکومتی دست نشانده آمریکا، تجزیه این کشور، تشکیل یک دولت مستقل کرد یا تاسیس کنفدراسیون کرد است. هرکدام از موارد ذیل از نظر سیاسی، اقتصادی و امنیتی به اسرائیل این امکان و توانائی را خواهد داد که در مقابل دیگر دشمنانش همانند ایران دفاع نماید.
سیمور هرش نویسنده معروف آمریکایی مجله نیویورکر معتقد است که ۱۵۰ شرکت اسرائیلی به شکلی مستقیم یا غیرمستقیم در عراق فعالیت می کنند.
▪ پنج شرکت اسرائیلی که در زیر بدانها اشاره شده است به همراه پنج شرکت اسرائیلی قراردادهای ساخت و تعمیرات به امضا رسانده اند.
۱) شرکت Dan در زمینه اتوبوس های قدیمی
۲) شرکت Rointeks در زمینه تولید جلیقه های ضدگلوله،
۳) شرکت Schribent در زمینه تولید درب،
۴) شرکت Taymur در زمینه تولید رنگ،
۵) شرکت Tomy در زمینه پاکسازی آب آشامیدنی.
● ارزیابی
مهمترین نتیجه حضور اسرائیل در عراق جلوگیری از تشکیل حکومت هایی دینی و ملی در عراق خواهد بود. بدین ترتیب اسرائیل با حضور در عراق گروه و حرکت هایی که این رژیم را تهدید می کند نابود ساخته ، از فعالیتشان جلوگیری نموده یا آنها را تضعیف خواهد کرد. اسرائیل در راستای تحقق این اهداف خود در تلاش است تا زیر نقاب و پوشش نیروها یا موسسات آمریکایی و با واسطه نهادهای دولتی روابط خود با کردها را افزایش دهد. به عنوان مثال گروهی ۶۰ نفری از اکراد به نام "مارن ریشه" برای انجام عملیاتی همانند بمب گذاری، ترور و آدم ربایی در اسرائیل آموزش دیده اند. سهم این گروه در آدم ربایی های مختلف در عراق، ترور مقامات و دولتمردان عراقی و آغاز جنگ و درگیری در این کشور بسیار مهم است. این همکاری نزدیک با اکراد موجب شده تا ماموران اسرائیلی به واسطه راهنماهای کرد از مرز ایران گذشته و در نقاط حساسی دستگاه های استراق سمع کار بگذارند. این اقدامات که با حمایت بی دریغ نیروهای آمریکایی صورت گرفته است در واقع به اسرائیل این فرصت را می دهد تا حرکات واکنش های ایران را کاملا تحت نظر داشته باشد. نیروهای امنیتی اسرائیل در بعضی از کشورها تحت لوای شرکت های امنیتی خصوصی فعالیت های شوم خود را پیش می برند.
رژیم صهیونیستی با فعالیت های وسیع خود در زمینه اقتصادی تصمیم دارد تا بازار مشخصی در عراق را از آن خود نموده و در زمینه خرید و فروش کالاهای اسرائیلی همه چیز را طبیعی جلوه دهد. حضور اقتصادی اسرائیل در عراق بیشتر به واسطه شرکت های خصوصی ترکیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس تحقق می یابد. در عرصه سیاسی نیز اسرائیل به همراه آمریکا در سازو کارها و مکانیزم های مقننه و مجریه عراق دارای نفوذ و قابلیت اظهارنظر، شده است. این نفوذ روزافزون اسرائیل در منطقه موجب شده است تا دوره ای پرهرج و مرج که سرانجامش به جنگی داخلی خواهد انجامید، آغاز گردد. احتمال استفاده از نیروهای مجاهدین خلق در خاک عراق یا علیه ایران و همین طور استفاده از گروه های انقلابی کرد عراقی رفته رفته بالاتر می گیرد. حضور اسرائیل در عراق تمامی کشورهای منطقه را با خطر بزرگی مواجه ساخته است. ایران، ترکیه، سوریه، عربستان سعوی و کویت در میان اهداف بزرگ اسرائیل قرار می گیرند. در آینده ای نه چندان دور نتایج نامطلوب حضور سیاسی ، اقتصادی، اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در عراق، تمامی منطقه را در کام خود فرو خواهد برد.
با توجه به ادامه چالش های تروریستی در عراق، تجزیه این کشور به سه بخش شیعه نشین کرد و سنی، اگر چنین سناریویی عملی شود، بدون تردید منطقه نا آرام خاورمیانه، نا آرامتر و مرزهای جغرافیایی تازه ای پدیدار می گردد. در این صورت، شاید اسرائیل از چنین پیامدی حمایت کند، زیرا از وجود قدرت بالقوه ای مانند عراق دوره صدام حسین نجات پیدا می کند و از برقراری دموکراسی نیز در این منطقه در آینده نزدیک خبری نخواهد بود و با کشورهای کوچک و بی اعتباری که برای اسرائیل کم خطر هستند سر و کارخواهد داشت. اسرائیل عراق ضعیف، تجزیه شده و حتی ورشکسته را ترجیح می دهد. با توجه به اینکه یکی از اصیل ترین آرمان های کردها، تحقق کردستان بزرگ بوده و اسرائیل نیز آشکارا از این موضوع حمایت می کند، رهبران کرد ایجاد روابط نزدیک با اسرائیل را گام بزرگی در راستای تحقق این هدف می دانند.
همانگونه که سیمور هرش" روزنامه نگار و مقاله نویس جنجالی نشریه نیویورکر می نویسد آمریکا و اسرائیل از گروه های کرد شورشی در ایران موسوم به پژاک حمایت می کنند.
به گزارش روزنامه زمان چاپ ترکیه آمریکا که به ترکیه قول داده است تا به کار حزب کارگران کردستان موسوم به پ.ک.ک پایان دهد، از کردهای ناراضی در ایران موسوم به پژاک که در صددند تا بطور پنهانی کشور را بی ثبات کنند حمایت و از آنها پشتیبانی می کند. سیمور هرش می گوید که در تابستان ۲۰۰۶ آمریکا و اسرائیل به این گروه - که شاخه ایرانی پ. ک. ک - محسوب می شود کمک های تجهیزاتی و آموزشی ارائه کرده اند. همچنین " دیک چنی "معاون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا تشکلی را با عنوان "سازمان ائتلاف برای دموکراسی در ایران" .I.D.C که توسط نئومحافظه کاران جدید در سنای آمریکا اداره می شود پایه گذاری نموده و مبلغ اصلی این طرح می باشد، و از این طریق تمام هزینه های فرقه مجاهدین خلق منافقین را تامین می کند وشواهد نشان می دهد که این فرقه در ارتباط تنگاتنگ با حزب لیکود در اسرائیل می باشد.
نویسنده : نادعلی بای
منابع در روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید