پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نوای تاریخ و ادب


نوای تاریخ و ادب
نوای تاریخ و ادب معاصر استاد عبدالحسین نوایی در شانزدهم مهرماه ۱۳۸۳ چشم از دایره دنیای فانی فرو بست و به سوی ابدیت نامنتها پرگشود و خیل عظیمی از شاگردان، دوستان و علا‌قه‌مندان به تاریخ و ادب معاصر را در غم و اندوه هجران خود فرو برد.
استاد نوایی ذوفنونی بود که چون قلم می‌زد، دقت و ظرافت را به هم می‌آمیخت و چون لب به سخن می‌گشود، تحسین مخاطب را برمی‌انگیخت. نگاه نافذ، متانت و وقار همراه با سلوک عالمانه با حفظ مراتب علمی و دانشگاهی از ویژگی‌های بارز وی بود. برشمردن خصایص و ویژگی‌های شخصیتی و علمی وی را بایستی به فرصتی دیگر واگذار کرد.
اما آنچه که به صورت بسیار مختصر بدان اشاره می‌شود، ویژگی‌ها و گستره قلمرو تاریخ‌نگاری استاد است. پرداختن به شیوه تاریخ‌نگاری استاد و بررسی بینش و نگرش وی نسبت به تاریخ و تاریخ‌نگاری و انتقادات و دیدگاه‌های آن استاد خود حکایت مفصلی است که این شاگرد حقیر فقط به جزئیاتی از آن خواهد پرداخت. امید است که در این باب پژوهندگان، شاگردان و دوستداران تاریخ و تاریخ‌نگاری ضمن بررسی ابعاد و ویژگی‌های علمی و پژوهشی استاد در حوزه علم تاریخ و تاریخ‌نگاری در معرفی شخصیت علمی و جایگاهشان در میان مورخان و پژوهندگان تاریخ معاصر دین خود را نسبت به خدمات استاد به تاریخ و تاریخ‌نگاری ایران و جهان ادا نمایند.
قبل از آنکه به بررسی ابعاد و شیوه تاریخ‌نگاری استاد نوایی بپردازم، ناچار به ذکر برخی نکات لا‌زم در باب ویژگی‌های تاریخ‌نگاری مورخان هم‌عصر استاد نوایی هستیم. شناخت زمینه‌ها و بسترهایی که استاد در آن پرورش یافت، یکی از ضرورت‌های لا‌زم برای بررسی شیوه تاریخ‌نگاری ایشان و شکل‌گیری بینش و نگاهش به تاریخ و تاریخ‌نگاری سعدی است. از جمله سنت‌های رایج در میان مورخین معاصر ایران پس از نهضت مشروطیت توجه به چند عنصر اساسی در تاریخ‌نگاری و تاریخ‌پژوهی بود. این عناصر هرچند به‌طور کلی ریشه در سنت‌های تاریخ‌نگاری کهن ایرانی داشت، در برخی مواقع و در بعضی جاها تن به تغییراتی داده بود، اما با وجود این تغییرات بسیاری از ویژگی‌های کهن تاریخ‌نگاری و شیوه‌های متداول در نزد مورخان ایرانی را حفظ کرده بود.
علا‌قه‌مندی به ادبیات و شعر و اعتقاد راسخ به پیوند مستحکم و خلل‌ناپذیر میان ادبیات منظوم و منثور با تاریخ از جمله این ویژگی‌ها بود. بدان خاطر بسیاری از مورخان مذکور به سبک و سیاق مورخان کهن شعر می‌سروده یا حافظه آنها گنجینه‌ای از شعر، شعرا و نویسندگان کهن بود.
اغلب این مورخان به متون و دستور زبان فارسی تسلطی عمیق داشته‌اند و همه در نهایت قوت و استحکام ادبی قلم می‌زده‌اند و بدین خاطر نثری قوی و پردامنه از لغات و اصطلا‌حات کهن زبان فارسی داشته‌اند و پیوند آنها به‌طور کلی با ادبیات منظوم و منثور و نگاه ادیبانه به متون تاریخی، توانای آنان و علا‌قه‌مندیشان به شعر و ادبیات، کاربست آن در تاریخ و تاریخ‌نگاری را قوت بخشیده بود.
نکته ۲ از ویژگی‌های این مورخان پیوند عمیقشان با ادبیات منثور و منظوم عربی بود. این دسته از مورخان که بخشی از عمر تحصیلی خود را در مکتبخانه‌های قدیم و به سبک و سیاق حوزوی به‌سر برده بودند از این رهگذر بهره‌ها برده بودند. علا‌قه‌‌مندی به ادبیات عرب و اعتقاد به درک این ضرورت اساسی که ادبیات عربی با ادبیات فارسی پیوند دیرینه‌ای دارد، سخت آنان را به زبان عربی و ادبیات عرب علا‌قه‌مند ساخته بود.
البته پیوند جدی تاریخ و تاریخ‌نگاری ایرانی با ادبیات عرب پس از ظهور اسلا‌م و توسعه و گسترش آن در ایران و نگارش بخش عظیمی از متون علمای ایرانی به زبان عربی خود حقیقتی انکارناپذیر بود که عامل رویکرد جدی آنان به زبان عربی شده بود. مورخان معاصر به جهت معاصرت با عصری که در آن گفتمان سنتی آموزش در ایران پیوند مستحکمی با زبان عربی داشت، موجب شد که زبان عربی به‌عنوان یکی از ارکان اساسی آگاهی تاریخی درآید. بنابراین، زبان عربی یکی از کلیدهای فهم متون ادبی و تاریخی بود که این عده از مورخان کاملا‌ خود را ملزم به درک این آگاهی می‌دانستند و به یادگیری دقیق آن همت گماشتند.
نکته ۳ تکیه بر محفوظات ذهنی و حافظه قوی و سرشار از معلومات متنوع در رشته‌های تاریخ و ادبیات فارسی، ادبیات عربی، جغرافیا و برخی علوم دیگر بود. پرداختن به هر یک از این نکات به‌طور مفصل خود فرصت دیگری می‌طلبد که آن را به‌جای دیگر موکول می‌کنم.
اما نکته مهم دیگری که همراه این عناصر و ویژگی‌های سنتی در ذهن و زبان مورخان معاصر جایگاه خود را پیدا کرد، توجه به عناصر و مفاهیم جدیدی در عرصه تاریخ و تاریخ‌نگاری از زمان ارتباط جدی ایران به‌ویژه در عهد ناصری با جهان غرب بود. توجه به تحلیل حوادث و واردکردن برخی مفاهیم جدید در تاریخ‌نگاری که متاثر از تمدن جدید غرب بود، خصلت بارز جدید تاریخ‌نگاری نوین مورخان معاصر بود که البته در میان مورخان معاصر این رویکرد متفاوت بود.
استاد نوایی حاصل تلا‌قی دو رویکرد سنتی و نوین به تاریخ‌نگاری معاصر ایران بود و در واقع می‌توان او را از یک سو متعلق به سنت تاریخ‌نگاری پیشین و از سوی دیگر به‌عنوان یکی از مورخان نوگرا در عرصه تاریخ‌نگاری معاصر به حساب آورد. در یک کلا‌م می‌توان او را به لحاظ تغییر درشیوه‌ها و نگرش موجود در میان مورخان معاصر مورخ عهد گذار به‌شمار آورد، البته مورخی که علا‌وه بر اینکه به برخی سنت‌های تاریخ‌نگاری کهن ایرانی وفادار است، عناصر اساسی این شیوه‌های تاریخ‌نگاری را حفظ کرده است و تمایل جدی به روش‌ها و شیوه نوین در تاریخ و تاریخ‌نگاری معاصر داشت. برای فهم این مطلب آثار و روش استاد، گواهی بر این مدعاست.
توانایی و علا‌قه‌مندی استاد نوایی به ادبیات فارسی و تخصص او در این حوزه، حافظه عجیب ایشان که مملو از واژگان و اصطلا‌حات زبان و ادبیات فارسی و زبان و ادبیات عربی بود و همچنین، توانایی ذهنی او در حفظ اشعار فارسی و عربی و حفظ پیوند میان این دو و توجه جدی به تاریخ‌نگاری سیاسی و دقت در وقایع‌نگاری، اتکای به اسناد و متون کهن، از یک سو بیانگر حضور جدی عناصر پایه‌ای و اساسی تاریخ‌نگاری کهن بود و از سوی دیگر دقت و ظرافت عالمانه، تحلیل و توجه به تاریخ دیپلماتیک، تاریخ هنر، توجه به اقتصاد و فرهنگ در عرصه تاریخ‌نگاری و تکیه بر جایگاه آرشیوها در بررسی‌های جدید و انتقاد جدی ایشان بر برخی روش‌ها و سنت‌های کهن حکایت از رویکرد نوین وی در عرصه تاریخ‌نگاری داشت. وی همچنین بر روش انتقادی - علمی تاریخ که نگرشی نو در عرصه تاریخ‌نگاری بود، تاکید می‌کرد.
او اعتقاد داشت تاریخ را بایستی بازاندیشی و بازنویسی کرد. گذشته هرچه باشد، هویت ماست و جزئی اساسی از آن محسوب می‌شود، لذا نباید گذشته تاریخی و شخصیت‌های تاریخی را لجن مال کرد. بلکه باید با دیدگاهی علمی مورد بررسی قرار داد و آگاهی برای فهم تاریخ و بررسی انتقادی به روش علمی و به دور از حب و بغض و دخالت دادن احساسات به فهم بیشتر تاریخ کمک کرد.
او انتقاداتی جدی بر نوع نگرش به تاریخ و گذشته جامعه و شخصیت‌های آن داشت و معتقد بود که بسیاری از موضعگیری‌های ما در تاریخ و تاریخ‌نگاری براساس آگاهی‌های غیرعلمی شکل می‌گیرد که ریشه آنها در احساس و عدم پایبندی ما به اتخاذ روش بی‌طرفی علمی در تاریخ نهفته است. ما بدون تحقیق جدی حق نداریم درباره اشخاص و جوامع اظهارنظر کنیم و از روی احساسات، تاریخ بنویسیم و موضعگیری کنیم. این نگرش استاد به روش علمی تاریخ به شدت متاثر از تحولا‌ت تاریخ‌نگاری معاصر تحت تاثیر تاریخ‌نگاری نوین بود.
استاد براساس اسناد و مدارک تاریخی به نقد عاطفه‌گرایی عرصه تاریخ‌نگاری می‌پردازد و در مقدمه کتاب مهدعلیا در نقد بیان عاطفی تاریخ‌نگاری می‌گوید <از خواندن این اسناد به‌خوبی متوجه شدم که آنچه از تاریخ قاجار - در همین قیاس از تاریخ سلسله‌های سلطنتی در ایران می‌دانیم مطالبی است که به صورت عاطفی تهیه شده و با همان صورت عاطفی به ما منتقل گردیده و ما هم آن را بر همان مبنای عاطفی به صورت مقاله و کتاب و رساله و خطابه خواسته‌ایم به دیگران منتقل سازیم. در این نوع از تاریخ‌نگاری کمتر به حقایق مطلوب و تحلیل منطقی توجه می‌شود و حتی‌المقدور حقیقت فدای احساسات می‌گردد.
در این سبک تاریخ‌نویسی است، معمولا‌ افراد آخرین سلسله‌های سلطنتی مورد عنایت قرار می‌گیرند تا جایی که ما در رثای سلطان جلا‌ل‌الدین شعر می‌گوییم و کتاب می‌نویسم و رساله می‌نگاریم، بی‌آنکه از غلا‌م‌بارگی و زن بارگی‌ها و میخوارگی‌هایی بی‌حساب وی یاد کنیم و بی‌آنکه به تدبیرها و خشونت‌ها و رعونت‌های وی با اتابکان آذربایجان و بقایای سلا‌جقه در آسیای صغیر اشاره نماییم. شرح این قصه پرغصه در کتاب‌های تاریخ آمده و...>(مهد علیا، مقدمه کتاب، ص ۷)
در جایی دیگر می‌گوید از همین دست داوری‌های عاطفه‌گرا‌<داوری ما نسبت به آقا محمدخان و شاه سلطان حسین که به ما یاد داده‌اند که آن یک خونخوار و سنگدل و آدمکش بوده و این یک ضعیف‌النفس و رقیق‌القلب و به اصطلا‌ح بیهقی مرغ دل و بگذریم از اینکه ما در داوری خود هم سنگدلی را محکوم می‌کنیم و هم مرغ دلی را گناه می‌شماریم و غافل از آنیم که هر چه به جای خویش نیکوست و درشتی و نرمی به هم دربه است. (مهد علیا، مقدمه، ص ۸) ‌
البته استاد نوایی به تاریخ‌نگاری نوین نیز سخت منتقد بود و گاهی بر تاریخ‌نگاران مقلد مورخان غربی که مدعی شناخت دقیق علمی تاریخ بودند می‌تاخت و معتقد بود که در عرصه تاریخ‌نگاری نوین مورخان ایران نبایستی عامل چشم و گوش بسته تحقیقات خارجی مستشرقان و مورخان غربی باشند. او آفت تاریخ‌نگاری معاصر را تاریخ‌نگاری ناشیانه و تقلید ناآگاهانه از تاریخ‌نگاری غربی می‌دانست و مدعی بود که نبایستی مقلد شیوه تاریخ‌نگاری مورخان غربی باشیم.
البته این نوع نگاه یک نگاه مستقل و ناشی از درک عمیق استاد از معضل مورخان مقلد از اندیشه شرق‌شناسی مورخان غربی بود. وی بر درک مستقل بی‌طرفانه و ملی از تاریخ اعتقادداشت و معتقد بود عنصر ایرانی بهتر از غربیان در عرصه تاریخ‌نگاری می‌تواند موفق باشد. در واقع استاد در میان مدافعان تاریخ نگاری سنتی از یک سو و مقلدان نوگرا در تاریخ نگاری نوین راه میانه‌ای را برگزیده بود که از سویی از نکات قوت تاریخ‌نگاری سنتی بهره‌مند بود و از سوی دیگر برنوگرایی غیرتقلیدی در تاریخ‌نگاری از غرب تأکید می‌کرد و همواره از شکل‌گیری نوعی تقلید و ظاهرپرستی ازغرب در عرصه علوم به ویژه در عرصه علم تاریخ نگران بود.
استاد نوایی تقلید از تمدن غرب در عرصه‌های مختلف علمی و تحقیقاتی را آفت دانش، صنعت و هنر مردم ایران می‌دید. تقلید و فرنگی مابی و توجه به ظواهر کار فرنگی را از عوامل عقب‌ماندگی جامعه ایرانی می‌دانست و می‌گفت‌که دیدن زلف، رخسار و قد و قامت، کت و شلوار و پوشت گتر و کراوات، پاپیون و پیپ‌های فرنگی ما را بیشتر مفتون خود کرد تا علم و دانش و صنعت غربی و از همین رو فرنگی مابی و حرکات زشت و تقلید مضحک را آفت علم و تمدن معاصر ایران می‌دانست (اشعار عامیانه ص۷-۶.)
از نظر استاد هر چند تمدن عظیم و تاریخ غرب توانست رموز مشکلا‌ت بشر را از کوچک‌ترین واحد‌های زنده تا بزرگترین کهکشان‌ها را درنوردد و مورد بررسی قرار دهد، اما بیش از اینکه تمدن مذکور به معنویت و فضیلت و انسانیت توجه کند به خور و خواب و خشم و شهوت توجه داشته است و البته انسان غافل ایرانی نیز متاسفانه این قسمت از تمدن غربی را مورد تقلید کورکورانه قرار داده است تا جوهره ذاتی علم و منطق را.
و در جایی می‌گوید که: ‌
<هفت قرن این قوم هوشمند کنجکاو و دقیق در جست‌و‌جوی اسرار تمدن مغرب زمین بودند. اما بسیار غم‌انگیز است که از آن همه تلا‌ش و کوشش آنچنان که شایست و بایست بهره‌نگرفتیم. ما هرگز نتوانستیم فاصله‌ای که با دانش نوین و تمدن مغرب زمین داشتیم را از میان برداریم و با همه هوش و ذکاوتی که ما را بود، پس از هفتصد سال آشنایی، هنوز از اصول تمدن فرنگی و جوهر گرانبهای آن آگاه نشده‌ایم و اگر چیزی از مظاهر تمدن داریم، تقلیدی از ساخته‌ها و پرداخته‌های اروپاییان، نه از درک و بینش و دانشی که تضمین‌کننده پیشرفت روزافزون علمی و صنعتی مغرب زمین است.
در عوض بسیاری از زشتی‌ها و ناپاکی‌ها و نادرستی‌ها و آلودگی‌های فرهنگ غربی را اخذ کرده‌ایم و به هیچ روی هم حاضر نیستیم از آنها دست برداریم و تو گویی که به نظر بسیاری از هموطنان ما این ناهنجاری‌ها و ناروایی‌ها و بلکه پلیدی‌ها باعث شده که مردم اروپا همه جا پیشتاز باشند.>(ایران و جهان، مقدمه کتاب) ‌
به طور کلی اگر بخواهیم برخی از دیدگاه‌های تاریخ‌نگاری استاد نوایی را برشماریم و گستره و قلمرو تاریخ‌نگاری او را پیگیری کنیم بایستی گفت که مجموع آثار علمی استاد نوایی در عرصه تاریخ و تاریخ‌نگاری دوره بسیار وسیعی از تاریخ ایران، از دوره‌های باستان، میانه و معاصر را دربرمی‌گیرد. اطلا‌عات بسیار ارزشمندی در حوزه ادیان و مذاهب ایران باستان و اسناد و مدارک و کتب کهن داشت، آشنایی با عرفان کهن و اندیشه غنوصیه یا گنوسی مسلکان در تاریخ کهن، علا‌قه‌مندی به حوزه تاریخ مغولا‌ن، ترکمانان و صفویه و افشار و زندیه، قاجاریه و پهلوی از توانایی و تنوع قلمرو مطالعاتی و تخصصی استاد حکایت دارد و در هر کدام از مباحث و دوره‌های مذکور نیز آثار و مقالا‌ت ارزشمندی بر جای نهاده است که هر کدام در جایگاه خاص خود قابل بررسی‌اند.
اما دو مبحث جدی و تأثیرگذار درباره اثرگذاری استاد در میان مورخان تاریخ معاصر حائز اهمیت است؛ یکی توجه جدی و علا‌قه‌مندی‌اش به تاریخ قاجاریه و مشروطیت و دیگری رویکرد جدی سند پژوهانه استاد است. ‌
او تاریخ قاجار را نقطه عطف تحولا‌ت تاریخ معاصر می‌دید. از این لحاظ که با رویارویی ایران با جهان غرب مفاهیم و تغییرات جدی در نگرش و بینش جامعه ایران در تمام عرصه‌ها از جمله در حوزه تاریخ‌نگاری ایجاد شد. البته جامعه ایرانی در عرصه علمی و تمدنی و همچنین تاریخ‌نگاری به دلیل عدم‌توجه به ذات و جوهره تمدن غرب به سوی تقلید ناشیانه از آن و پذیرش مظاهر آن روی آورد: این امر باعث عقب‌ماندگی ما شد، در حالی که عنصر ایرانی و انسان مسلمان توانایی لا‌زم را برای رفع عقب‌ماندگی درک نکرد و به جامعه‌ای مصرف کننده و مقلد تبدیل شد. ‌
[دکتر روح‌ا... بهرامی]
منبع : روزنامه اعتماد ملی