جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

فرزانگی ایرانشهری


فرزانگی ایرانشهری
سهروردی در تاریخ ۵۴۹ هجری در سهرورد زنجان به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را در مراغه نزد مجدالدین جیلی به پایان رسانید. سهروردی پس از آن به اصفهان رفت كه در آن زمان مهمترین مركز علمی ایران بود و در این شهر با اندیشه های بوعلی سینا آشنا شد. وی سپس به سفر و سیاحت پرداخت و به شهرهای دیاربكر، دمشق و حلب رفت و در شهر حلب با ملك ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی ملاقات كرد. ملك ظاهر كه از سوی پدرش بر حلب فرمان می راند از سهروردی خواست كه در دربار وی در حلب ماندگار شود. وی در خواست ملك ظاهر را پذیرفته و در شهر حلب اقامت گزید. سهروردی در این شهر بی هیچ پروایی اندیشه های خود را مطرح می كرد. فقیهان، متشرعان و متصوفان، پس از آن كه در مناظره و گفت وگو با او بازماندند به تكفیر او پرداخته و به كشتن او فتوی دادند. اما ملك ظاهر ارادتی كه به سهروردی پیدا كرده بود از قتل او سرباز زد. آنگاه مخالفین سهروردی نامه ای به صلاح الدین نوشتند و او نیز طی نامه ای به پسرش ملك ظاهر، فرمان به قتل او داد و بدین ترتیب سهروردی در سال ۵۸۷ در سن ۳۸ سالگی به شهادت رسید.
اندیشه های فلسفی و سیاسی سهروردی
بی گمان شهاب الدین یحیی سهروردی یكی از فرزانگان و برجستگان تفكر اصیل ایرانی است. اقبال لاهوری در ارتباط با اندیشه فلسفی و جایگاه او در فلسفه اسلامی می گوید: شیخ اشراق «یكسره از مفاهیم دیرینه چشم نپوشید؛ ولی به اقتضای فكر اصیل ایرانی خود، علی رغم تهدیدات منتقدان تنگ نظر، به استقلال اندیشید. در فلسفه او سنن فكری ایران باستان كه در آثار ابوحامد محمدغزالی و اسماعیلیان جلوه گر شده بود، با افكار حكیمان و الهیات اسلامی همساز شد، جزم اندیشان بر او رشك بردند و به سلطان صلا ح الدین نوشتند كه تعالیم سهروردی اسلام را به خطر می اندازد و سركوبی آن لازم است. سلطان خواست آنان را برآورد. پس فیلسوف جوان ایرانی با آرامش به مرگ تن داد؛ مرگی كه او را در زمره شهیدان حقیقت درآورد و بدو نامی جاودان بخشید. سهروردی شخصیتی ممتاز داشت. از استقلال فكری و قدرت تعمیم و نظام پردازی برخوردار بود و از اینها بالاتر نسبت به سنن ایرانی وفادار بود. در مورد قضایای مهم گوناگون با فلسفه افلاطون در افتاد و فلسفه ارسطو را صرفاً مقدمه نظام فلسفی خود شمرد و آزادانه انتقاد كرد. هیچ موضوعی از انتقاد او بر كنار نماند. حتی منطق ارسطویی را مورد بررسی دقیق قرار داد و برخی از اصول آن را ابطال كرد. وی به راستی نخستین نظام پرداز تاریخ فلسفه ایران بود كه حقایق همه شیوه های فكری ایران را باز شناخت و با كاردانی در هم آمیخت و نظام نویی پرداخت. این فرزانه تیزاندیش در سراسر نظام فكری خود هماهنگی تامی بین عقل و عاطفه برقرار ساخت و از این رو بیش از سایر متفكران، از عهده تسخیر اذهان برآمد.» (۱)
سهروردی به عنوان بنیانگذار فلسفه اشراق در ایران و جهان اسلام بر این عقیده است كه فلسفه اشراق او دارای روش خاصی است كه همه مواد آن از راه تفكر و استدلال فراهم نشده، بلكه كشف و شهود ذهنی و تأمل و اعمال زاهدانه هم سهم بزرگی در آن داشته است. در حقیقت فلسفه اشراق سهروردی علاوه بر تأثیرپذیری از آثار صوفیه و مخصوصاً نوشته های حلاج و غزالی وفیلسوفی چون ابن سینا، از منابع پیش از اسلام از جمله از مكتب های فیثاغوری و افلاطونی و هرمسی و حكمت ایرانیان قدیم تأثیرپذیرفته است. بنابراین حكمت اشراقی، طرز تفكر و جهان بینی و شیوه تعقل و جوهر ذوق ایرانی و روح بزرگ فرهنگ اصیل و باستانی پارسیان را زنده كرده است. از این رو بسیاری از شارحان فلسفه سهروردی بر این عقیده هستند كه او در اندیشه احیای حكمت الهی ایران باستان بوده است. خود سهروردی می گوید:
«در میان ایرانیان قدیم گروهی از مردمان بودند كه بحق رهبری می كردند و حق آنان را در راه راست رهبری می كرد و این حكمای باستانی به كسانی كه خود را مغان می نامیدند شباهت نداشتند، حكمت متعالی و اشراقی، آنان را كه حالات و تجربیات روحانی افلاطون و اسلاف وی نیز گواه بر آن بوده است، ما دوباره در كتاب خود، حكمه الاشراق زنده كرده ایم.» (۲)
حكمت اشراق كه پایه و بنیان آن را دو اصل نور و ظلمت تشكیل می دهد برای نخستین بار توسط حكمای ایران باستان، همچون جاماسب و فرشاد شور و بزرگمهر، بیان شده است. بنابراین در فلسفه اشراقی سهروردی، جهان عبارت است از درجاتی از نور و ظلمت و حقیقت این است كه همه چیز به وسیله نور آشكار می شود و باید به وسیله آن تعریف شود. نور محض كه سهروردی آن را نورالانوار نامیده، حقیقت الهی است و منبع هر وجود است و جهان در درجات واقعیت خود چیزی جز درجات مختلف نور و ظلمت نیست؛ می گوید: «ذات نخستین نور مطلق، یعنی خدا، پیوسته نورافشانی (اشراق) می كند و همه چیزها را به وجود می آورد و با اشعه خود به آنها حیات می بخشد. هر چیز در این جهان منشعب از نور ذات او است و هر زیبایی و هر كمال موهبتی از رحمت او است و رستگاری عبارت از وصول كامل به این روشنی است.» (۳)
همان طور كه گفته شد اندیشه فلسفی سهروردی براساس «نور» یا «اشراق» بیان شده و در اندیشه سیاسی او با عنوان «فره ایزدی» یا «فركیانی» بازتاب یافته است. به این ترتیب، سهروردی را می توان بزرگترین مفسر مفهوم «فركیانی» در دوره اسلامی دانست. او با تأسیس حكمت اشراق خود، از تداوم اندیشه ایرانشهری به تعبیر هانری كربن، تفسیری مبتنی بر «حماسه عرفانی» به دست داده است. در حقیقت هدف سهروردی از تأسیس حكمت اشراق «گذر از حماسه پهلوانی ایران باستان به حماسه عرفانی دوره اسلامی بوده است.» سهروردی مانند ایرانیان باستان، وجود را به« نور»تعبیر می كرد. مفهوم نور از یك سو با مفهوم« خُرّه »یا« خورنه» و از سوی دیگر با آیات نور در قرآن كریم (سوره نور- ۳۵ و ۳۴) پیوند دارد.
بنابراین خُرّه یا نور، مفهوم بنیادین حكمت اشراق سهروردی است و از این رو، تأسیس حكمت اشراق را باید به عنوان یكی از نقاط عطف تداوم اندیشه ایرانشهری در دوره اسلامی مورد تأمل قرار داد. در واقع، اهمیت مقام وجایگاه سهروردی به این امر اساسی مربوط می شود كه او با تأسیس حكمت اشراق، به تجدید« حكمت خسروانی» پادشاهان آرمانی ایران باستان پرداخت. این حكمت خسروانی، در واقع، همان فرزانگی باستانی ایرانشهری است كه شاه آرمانی در كانون تأملات آن قرار دارد و سهروردی در حكمت الاشراق به تصریح، خود را مجدد آنان دانسته و گفته است« قاعده... نور و ظلمت، طریقه فرزانگان ایران مانند جاماسب فرشاد شور و بوذرجمهر و كسانی كه پیش از آنان می بوده اند، بود كه نباید با قاعده ثنویت كفر آمیز مانی مجوس اشتباه شود.»(۴) بنابراین در جنبه سیاسی فلسفه سهروردی، این نور یا خُرّه سرچشمه فر ه مندی پادشاهان و پیامبران است و دارای همان نقش معنوی است كه« نور محمدی» در پیامبر شناسی و امام شناسی شیعی دارد. پس از نظر سهروردی خُرّه در اصل همان« نور محمدی »است. به این ترتیب سهروردی دو مفهوم« خورنه » و مفهوم
« سكینه »قرآنی را نیز یكسان و در پیوند با هم دانسته است.« سكینه »به معنی ساكن شدن و رحل اقامت افكندن است و سهروردی این مفهوم را با نور محض كه در نفس اسكان می یابند و نفس را به« هیكل نورانی »تبدیل می كند ارتباط داده است. به طوری كه از مفهوم خُرّه، اسكان نور جلال پادشاهان فرهمند ایران باستان فهمیده می شود، كه بهترین نمونه آنان، شاهان بختیار، فریدون وكیخسرو هستند.(۵)
در واقع جنبه های سیاسی آراء فلسفی سهروردی براساس اندیشه« فره ایزدی »مطرح شده كه بیانگر شاهی آرمانی ایران باستان است، فره به معنی عنایت و بركت ایزدی در ایران باستان مخصوص شاهان بوده است. پس فره آن نوع شكوه و جلالی است كه دارنده آن« همچون سایه خداوند بر روی زمین »عمل خواهد كرد. كسی كه او از چنین صفاتی برخوردار باشد از بركت وجود او همه جا آباد و زمین و زمان به كام مردمان خواهد شد. به تعبیر سهروردی، این شخص در واقع همان شاهان فرهمند و پیامبران هستند. پس سهروردی، پادشاهان و فرمانروایان ایران باستان را پیامبرانی می داند كه قدرت آنها از معدن وحی و الهام نشأت گرفته است و معتقد است كه انوار الهی كه اعطاء كننده تأیید و قدرت است در وجود طبقات رؤسا رسوخ می كرد كه بالاترین آن در وجود پادشاهان رسوخ كرده است مانند افریدون، كیخسرو... به نظر می رسد كه سهروردی، اندیشه سیاسی خود را در ارتباط با شهر یا مدینه بیان نكرده است. در هر موردی كه او درباره حكومت سخن می گوید آن را با« تدبیر الهی »كه همان بازتاب دهنده اندیشه« فره كیانی »است در پیوند می داند. از دیدگاه سهروردی حكومت، هنگامی دارای اعتبار است كه حاكمان و رهبران آن، چه پادشاهان چه حكما و فیلسوفان، باید« نشان »از الاهی بودن حكومت در دست داشته باشند. پس در تفكر سیاسی سهروردی، حكومت تنها هنگامی دارای مشروعیت است كه حاكم« الحاكم بامرالله»باشد.(۶)
سهروردی همانند فارابی می پذیرد كه ریاست مدینه و جامعه نمی تواند در دست هر كسی باشد و معتقد است كه ریاست مدینه باید در دست انبیاء پادشاهان ملكوتی ای حتی حكمای متأله قرار گیرد. به دلیل این كه آنها از راه درك حكمت اشراقی به كمال انسانیت رسیده و نفسشان به عقل فعال پیوسته است. وی در این ارتباط به پادشاهان كهن ایران اشاره می كند، پادشاهانی كه به واسطه داشتن فره كیانی با اعتبار فرمانروایی می كردند. بنابراین در اندیشه سیاسی سهروردی، یكی از نشانه های الهی بودن حكومت كسب حكمت است و كسب حكمت یعنی كسب فره. هر كس حكمت بداند و بر سپاس و تقدس نورالانوار مداومت كند، از فره ایزدی خُرّه كیانی برخوردار خواهد شد. او پادشاهان ایران باستان را اهل حكمت و دارای نفوس قدسیه می دانست كه قدرت آنها از تأیید الهی سرچشمه می گرفت.
در مجموع می توان گفت كه اندیشه فلسفی و سیاسی سهروردی تركیبی است از دو بنیاد اندیشه سیاسی اسلامی و ایرانی، یعنی نظریه نوبنیاد نبوت در اسلام و اعتقادات اسلامی در باب معجزات و كرامات انبیاء، ائمه و اولیاء و دیگر باورهای باستانی ایران درباره فره یا خُرّه كیانی پادشاهان(۷) به گفته هانری كربن اندیشه او« به جمع میان اندیشه پیامبری ایرانی و ابراهیمی و سلاله پیامبران كتاب مقدس و قرآن »(۸) انجامیده است.
منابع :
۱- اقبال لاهوری، محمد، سیر فلسفه در ایران، ترجمه ا.ج. آریانپور، تهران، انتشارات نگاه، ،۱۳۸۰ ص ۹۳-۷۹.
۲- نصر، سیدحسین، سه حكیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، تهران، شركت سهامی كتاب، جیبی، ،۱۳۷۱ ص ۷۱.
۳- نصر، همان منبع، ص ۸۲.
۴- طباطبایی، سیدجواد، خواجه نظام الملك، تهران، طرح نو، ،۱۳۷۵ ص ۱۴۳-۱۴۲.
۵- كوربن، هانری، فلسفه ایرانی و فلسفه تطبیقی، ترجمه جواد طباطبایی، تهران، توس، ،۱۳۶۹ ص ۸۹-۸۸ .
۶- ضیایی، حسن، سهروردی و سیاست، در كتاب منتخبی از مقالات فارسی درباره شیخ اشراق سهروردی، به اهتمام حسن سید عرب، تهران، انتشارات شفیعی، ،۱۳۷۸ ص ۱۰۷.
۷- ضیایی، همان منبع، ص ۱۰۸.
۸- كوربن، پیشین، ص ۸۹.

عظیم ایزدی اودلو
منبع : روزنامه همشهری