چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


بحران مالی آمریکا شکسته شدن حباب سرمایه‌داری


بحران مالی آمریکا شکسته شدن حباب سرمایه‌داری
۱) فروپاشی مارکسیسم - لنینیسم و مائوئیسم از شوروی گورباچف تا چین کمونیست، مبین پیروزی کاپیتالیسم نبود، چه اینکه لیرالیسم بدیل سوسیالیسم نبود بلکه رقیب آن بود. به دیگر سخن ، سوسیالیسم و کاپیتالیسم از منظر تبار و شجره معرفتی متعلق به دنیای ما بعد مدرنیته بوده و به عالم تجدد و بازگشت دارند.
۲) حرف‌های قدیمی فوکویاما در نظریه پایان یافتگی تاریخ به رهبری لیبرال دموکراسی آمریکایی پس از فروپاشی شوروی گورباچف همان قدر بی‌بنیاد بود که خود او اکنون از آن پرده برداشت و شکست تفکر سرمایه‌داری در اداره اقتصادی انسان و نیز پایان تشخص و نمایندگی دموکراسی آمریکا در جهان را اعلام کرد.
۳) امام خمینی (ره) در نامه تاریخی خویش به گورباچف یادآوری می‌کردند ، مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست . همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن‌بست کشیده و یا خواهد کشید . این پیش‌بینی امام راحل نشان داد مشکلی که این حکیم فرزانه متذکر شده است هم اکنون دامن اقتصاد سیاسی لیبرال دموکراسی را گرفتار نموده است. به دیگر سخن، مشکل کنونی کاپیتالیسم فقدان عدالت ، فرزانگی و فضیلت و پارسایی در مهندسی و معماری پول و سرمایه است ، امری که بی‌مدد عادل مطلق جهان میسر نمی‌گردد. بنابراین دخالت نظام سیاسی کاپیتالیستی در مناسبات اقتصادی و از دهه ۶۰ میلادی تا بحران کنونی و نیز باقی بودن مشکل اقتصاد و سرمایه‌داری خود گویای آن است که «دست نامرئی» آدام اسمیت خود، دستانی افلیج است. لذا نسخه شفابخش، همان گوهر گمشده عدالت است که رقبای دولت اسلامی در داخل و خارج از آن با طعنه به اقتصاد دستوری یاد می‌کنند!
۴) جان گری، نویسنده ، فیلسوف و استاد علوم اقتصاد سیاسی و صاحب کتاب “ردگان شیطان: دین یوحنایی و مرگ مدینه فاضله، در مقاله‌ای که روز دوشنبه ۶ اکتبر ۲۰۰۸ در روزنامه آبزرور منتشر کرد ، با عنوان شکست در سقوط قدرت آمریکا نوشت، هیمنه و رهبری آمریکا براقتصاد جهانی به پایان رسیده است . وی درباره بحران مالی ایالت متحده می‌نویسد: بحرانی که اکنون ایالات متحده با آن روبرو است و باعث سقوط کشور می‌شود، همان اتفاقی که باعث شد اتحاد جماهیر شوروی از هم فروبپاشد و دیوار برلین فرو بریزد اکنون برسر ایالات متحده خواهد آمد. او اعتقاد دارد به زودی شاهد یک تغییر تاریخی در جغرافیای سیاسی خواهیم بود که می‌تواند موازنه قوا را در دنیا برهم بزند و رهبری آمریکا بردنیای سرمایه‌داری را که پس از جنگ جهانی دوم تاکنون برعهده داشت به پایان خواهد رسید.
۵) برخی دیگر از صاحب‌نظران- از جمله مقاله فرید زکریا در خصوص بحران مالی گسترده پولی و مالی در آمریکا که در هفته‌نامه آمریکایی نیوزویک چاپ شد با نگاهی به تاریخ بحرانها در آمریکا ، عقیده دارند این بحران شباهت زیادی به بحران دهه ۱۹۳۰ دارد که نتایج آن برکل جهان تاثیرگذار بوده است . همیشه تاریخ کاپیتالیسم با بحران، وحشت ، رکود مالی و بحران اقتصادی همراه بوده است . این دسته از کارشناسان عقیده دارند شاید این بحران پایان کاپیتالیسم نباشد )!( اما این امر قطعی است که پایان نفوذ و اقتدار جهانی برای ایالات متحده آمریکا رسیده است .
۶) اعتبار آمریکا بخاطر بحران مالی پدید آمده به شدت پایین آمده است به‌گونه‌ای که تاثیرات خودش را در جهان برجای گذاشته و سرمایه جهانی در حال کوچ به خارج از آمریکا است . و ازاین نکته نیز نباید غفلت نمود و به سادگی از کنار آن عبور کرد که برای دهه‌های طولانی ایالات متحده چیزی حدود ۸۰ درصد از سرمایه جهان را برای خود جذب می‌کرد که این امر باعث بقای آمریکا شده بود. اکنون این عصر به پایان رسیده است آمریکا مجبور است که برای جذب سرمایه و سرمایه‌گذاری مانند دیگر کشورها تلاش جدی کند.
۷) نوام چامسکی اندیشمند برجسته و استاد دانشگاه آمریکا براین باور است که بحران مالی اخیر در کشور آمریکا ، بیانگر ماهیت ضد دموکراتیک سرمایه‌داری ایالات متحده است “چامسکی” در مقاله‌ای در آیریش تایمز نوشت: بحران‌های مالی بازار آمریکا همزمان با انتخابات ریاست جمهوری این کشور بیانگر ماهیت غیردموکراتیک سیستم کاپیتالیسم است.
۸) از دیدگاه غربیها سیاست و اقتصاد دو مولفه لازم و ملزوم همدیگر هستند، آنها معتقدند پس از شکست سیاسی غرب در راه انداختن دو جنگ در افغانستان سال ۲۰۰۱ و عراق - سال ۲۰۰۳ - و شکست طرح خاورمیانه بزرگ و وقوع حوادث ۱۱ سپتامبر و حمایت از رژیم اشغالگر قدس در حمله به لبنان در جنگ ۳۳ روزه پشت پرده هزینه‌های اقتصادی لشکرکشی‌های یاد شده غرب به این مناطق را از لایه‌های زیرین به سطح آورد و نشان داد که بحران مالی آمریکا در سال ۲۰۰۸ تا حد زیادی به تصمیمات حوزه سیاسی دولتمردان آمریکایی مربوط می‌شود که خود را منجی بشریت می‌خوانند و داعیه‌دار تحقق آزادی هستند!
۹) تا کجا باید بحران‌های ناشی از سوء مدیریت و بن‌بست ارباب دهکده جهانی را که گویا خیلی وقت است تعادل و سلامت خود را از دست داده و در حال افتادن است ، به جان خرید؟ آیا نباید مداخله کرد و جهان را از این سقوط پرهزینه ایمن داشت؟ اقتصاد جهانی این روزها و این سالها روزگار تیره و تاری را تجربه می‌کند. در این میان قبله کاپیتالیسم (سرمایه‌داری آمریکا) به جای آنکه شفا دهد، در حال کور کردن اقتصاد جهانی است و جهان آوار شدن تدریجی اقتصاد آمریکا را بر سر خود حس می‌کند . و باز این دغدغه حیاتی را پیش می‌کشد که : آیا نباید تا دیر نشده ، کاری کرد و لااقل جهان را از زیر این آوار در حال ریختن بیرون کشید.
۱۰) زبیگنیو برژینسکی ، استراتژیست معروف آمریکایی با اشاره به اقدامات بوش در جهان می‌گوید: پیش‌بینی‌های آرنولد توین بی مورخ بزرگ انگلیسی در مورد چگونگی اضمحلال و فروپاشی قدرت ایالات متحده، اکنون در حال وقوع است.
برژینسکی در بررسی عملکرد دولت بوش و تصمیم‌های شخص او در سیاست‌های کلان ایالات متحده تاکید کرد: جرج بوش مصداق بارز آن دسته از سیاستمداران و حاکمانی است که از نظر توین بی بالاخره با به قدرت رسیدن بوش که نمونه یک سیاستمدار با تصمیمات اشتباه و مهلک است شکل واقعیت به خود گرفته است و بوش با حمله به عراق، خودکشی سیستم حکومتی یک ابرقدرت را رقم زد.
آرنولد توین بی ۶۰ سال قبل پیش‌بینی کرده بود، سقوط قدرت‌های بزرگ و امپراتوریهای شبیه ایالات متحده آمریکا صرفا از طریق اشتباهات فاحش حاکمان آن و تصمیم‌گیریهای کاملا غلط آنها ممکن می‌شود.
در واقع جورج بوش رئیس جمهور سابق نومحافظه‌کار ایالات متحده با تکرار اشتباهات خود در طول دوران زمامداری ۸ ساله خود در کاخ سفید روند فروپاشی نظام سیاسی آمریکا را تسهیل کرده است . برداشت نادرست از حادثه یازدهم سپتامبر، تعریف الگویی کاذب برای مبارزه با تروریسم (بنیادگرایی) و پس از آن تحمیل دو جنگ ویرانگر به منطقه حساس خاورمیانه و اشتغال افغانستان و عراق به همراه برخی سیاست‌های غلط داخلی - اقتصادی و اجتماعی - برخی از جنبه‌های مهم راهبرد ناصحیح دولت بوش بشمار می‌رود.
۱۱) بحران کنونی را با هر معیار تاریخی‌ای که بسنجیم ، عظیم است . شاید مهمترین پیامد بحران مالی کنونی مشروعیت‌زدایی از قدرت آمریکا باشد. مردم در سراسر جهان ایالات متحده را مدرن‌ترین ، پیچیده‌ترین و مولدترین اقتصاد در سراسر دنیا می‌دیدند. حالا آنها ایالات متحده را بی‌ثبات‌ترین جای جهان می‌بینند. آنها قبلا با احترامی آمیخته به ترس به سخنان سیاستگذاران آمریکایی گوش می‌دادند، آنها فکر می‌کردند با بررسی سخنان سران کاخ سفید می‌توانند آینده دنیا را حدس بزنند اما حالا از دید مردم جهان خود سیاستمداران آمریکایی هم نمی‌دانند چه کار می‌کنند . این بی‌اعتباری تبعاتی دارد. آنانی که نگاه تیزبین آینده‌نگری داشتند، مثل “امانوئل تود” در کتاب “ بعد از امپراتوری، سقوط نظام آمریکایی” که در آخرین سطر مقدمه‌ای که بر ترجمه انگلیسی کتابش نوشت، جمله حیرت‌انگیزی را به یادگار گذاشت. این جمله نشانه‌است است از سرانجام آمریکا:
جرج بوش و یاران نو محافظه‌کارش به مثابه گورکنان امپراتوری آمریکا در تاریخ ثبت می‌شوند!
اسدالله افشار
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید