دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

مکانیسم‌های اجتماعی تغییر ساختاری در ایران


مکانیسم‌های اجتماعی تغییر ساختاری در ایران
درست است که صورت ظاهری حیات ایرانی با دو عنصر دولت‌های سلطه‌طلب و روحیه انفعال و محافظه‌کاری تعریف شده است، ولی جامعه ایرانی در ذات خود جهت‌گیری انقلا‌بی دارد. مستشرقان از قدیم گفته‌اند که ایرانیان به سادگی به سلطه حکام جور تن داده و در استمرار این وضعیت، مردم محافظه‌کار و ترسو شده‌اند. ولی وقایع اتفاقیه در ایران نشان از بروز خشونت، تجاوز، سرنگونی دولت‌ها، انقلا‌ب و آشوب دارد.
در این نوشتار با هدف بیان مکانیسم‌های اجتماعی تغییر ساختاری در ایران به نقادی پارادایم حاکم بر اندیشه ایرانی به نام <انقلا‌بی‌گری> می‌پردازم، زیرا ادعای اولیه‌ای که منشا دفاع از تغییرات ساختاری شده است، وجود دامنه‌دار نگاه و پارادایم انقلا‌بی‌گری در نزد بسیاری از افراد ذی‌نفوذ اعم از رئیس‌جمهور، شخصیت‌های حزبی، روشنفکران، مدیران و مردم عادی است. در این زمینه چندین سوال مطرح است: ریشه و خاستگاه این نوع نگاه از کجاست و چگونه وارد اندیشه ایرانی شده است؟‌ دامنه این نگاه در جامعه و فرهنگ ایرانی چیست؟ نتایج و الزامات اجتماعی باور به این نوع نگاه چیست؟ تجربه ما ایرانیان در این عرصه چیست؟ آیا انقلا‌بات برای ما در بردارنده نتایج مفید بوده‌اند یا اینکه ما توانایی مدیریت آن را نداشته‌ایم؟ آیا راهی در برون‌رفت (دچار فروپاشی این پارادایم در ایران) از این پارادایم وجود دارد یا خیر؟ ‌
● ریشه و خاستگاه دیدگاه رادیکالی ‌
درست است که صورت ظاهری حیات ایرانی با دو عنصر دولت‌های سلطه‌طلب و روحیه انفعال و محافظه‌کاری تعریف شده است، ولی جامعه ایرانی در ذات خود جهت‌گیری انقلا‌بی دارد. مستشرقان از قدیم گفته‌اند که ایرانیان به سادگی به سلطه حکام جور تن داده و در استمرار این وضعیت، مردم محافظه‌کار و ترسو شده‌اند. ولی وقایع اتفاقیه در ایران نشان از بروز خشونت، تجاوز، سرنگونی دولت‌ها، انقلا‌ب و آشوب دارد. ‌
کمتر دولتی در ایران (به استثنای دولت ساسانی و صفویه) عمری نه‌چندان دور داشته‌اند و به واسطه برخورد گروه‌های رقیب همراه با مشارکت مردم سرنگون شده‌اند. دولت پهلوی در دوره جدید نیز در سن ۵۷ سالگی دچار فروپاشی شد. ‌
در جست‌وجوی ریشه‌حرکت‌های تند و قهرآمیزی که به منظور سرنگونی دولت‌ها و نظام‌های سیاسی در تاریخ ایران شکل گرفته‌است، نیاز به تاملی جامعه‌شناختی داریم. ‌
به طور خاص تضاد در دربار از یک طرف و تضاد بین دربار و رهبران قبایل و متمولا‌ن شهری از طرف دیگر در شکل‌گیری بحران‌های دولت‌ها نقش عمده‌ای داشته‌اند. آنچه در گذر زمان موجب شده تا تنش‌های مقطعی به حوادث بزرگی مانند سرنگونی یک حکومت و استقرار حکومتی دیگر منجر شود، بسیج نیروهای اجتماعی در سطح کشور بوده است. این معنی را می‌توان بر اساس نظریه ابن خلدون در مورد شکل‌گیری و افول دولت‌ها (تمدن‌ها) بهتر فهمید. او در مراحل نهایی افول دولت‌ها به نقش فراگیر نیروهای اجتماعی که به واسطه قبایل سامان می‌یابد و از طرف دین و خانواده مورد حمایت قرار می‌گیرد،‌ اشاره کرده است. نکته‌ای که در این میان جای تامل دارد، نقش دوگانه قبایل در درون نظام سیاسی است. همانطور که قبایل استعداد و توانایی ساختن دولتی را دارند، توانایی اعتراض و عصیان علیه آن را نیز دارا هستند. به عبارت دیگر، نظام قبیله‌ای که در اختیار دولت‌ها بوده است، به نیروی معارض با دولت‌ها تبدیل شده و با حرکتی تند و انقلا‌بی به سرنگونی اقدام کرده‌اند. ‌
‌ سوالی که در این سطح از بحث جای تامل دارد چرایی نقش دوگانه قبایل و نیروهای اجتماعی بسیج شده به واسطه آنها است. علت این نوع عمل را باید در ماهیت نیروها دید چون تغییرات اجتماعی در جامعه ایرانی کمتر جنبه تراکمی دارد. در عوض تغییرات صورت گرفته مقطعی، با جهت درونی تا بیرونی و معطوف به قدرت سیاسی است تا متوجه اصلا‌ح رفتار و ساختار اجتماعی. ‌
● دامنه دیدگاه رادیکالی ‌
در اینکه چگونه می‌توان در جامعه ایرانی تغییرات ساختاری ماندگار با هزینه کمتری ایجاد نمود، بحث روشنی صورت نگرفته است شاید جبری دانستن تحولا‌ت در جامعه ایرانی دلیل بی‌توجهی به آن باشد، زیرا وقتی مردم و صاحبنظران مانند هم معتقد به این باشند که جامعه ایرانی طی دوره‌های ثابتی دچار تغییر می‌شود، دیگر نیازی به تامل نیست. هر آنچه صورت می‌گیرد در آینده نیز قابل مشاهده است. همه در یک چرخه بی‌حاصل و بی‌نتیجه درگیریم و کاری که انجام می‌دهیم به ناچار و بی‌حاصل است. نتیجه عملی که از این نگاه جبرگرایانه به دست آمده است، بی‌تصمیمی و تن به شرایط موجود دادن است. ما در صورت فشار یک نیرو به جای اصلا‌حات به انقلا‌ب اجتماعی روی می‌آوریم. تنها راه نجات از وضعیت موجود انقلا‌ب اجتماعی است. در این شرایط ادبیات اجتماعی ایرانی مملو از انقلا‌بیون و ایده‌های انقلا‌بی است. آن‌قدر از انقلا‌ب و تغییرات بنیادی سخن گفته می‌شود که اصلا‌ راهی برای اصلا‌ح باقی نمی‌ماند. دعوت به انقلا‌ب فقط به واسطه روشنفکران و انقلا‌بیون صورت نمی‌گیرد، بلکه سیاستمداران و مدیران تکیه زده بر اریکه قدرت نیز شعار انقلا‌ب می‌دهند. همه یکباره مدافع تغییرات بنیادی از طریق به کارگیری روش‌های انقلا‌بی می‌شوند. شاعر مدیحه‌گوی قدرت حاکم از فردا به سرودن شعر انقلا‌بی اقدام می‌کند، مدیر سرپاگوش دربار نیز انقلا‌بی می‌شود، تحلیلگر شیوه تولید آسیایی و استبداد آسیایی هم یکباره انقلا‌بی شده و همه را به مشارکت علیه حاکم دعوت می‌کند و مدافع جامعه مدنی می‌شود. دعوت از همکاران، مردم و دیگران برای انقلا‌ب در نزد مدیران بسیار دیده می‌شود ولی کمتر شنیده شده است که به اصلا‌ح توجهی شود. با وجود همه درد و رنجی که پس از حرکت‌های تند و رادیکال در انتظار مردم است، باز هم اکثریت باور به تغییر بنیادی و رادیکال پیدا می‌کنند. گوش فرا دادن به ندای حرکت‌های تند و رادیکالی از طرف کسانی که قصد زندگی آرامی دارند عجیب به نظر می‌رسد. صنعتگران در کنار برنامه‌ریزان و همراه با کارگران و دهقانان علا‌قه‌مند به تغییرات بنیادی از طرف دولتمردان تازه وارد گود شده می‌شوند، در حالی که نوع سرمایه، حیثیت، کار، علا‌قه، آینده و وظیفه‌ای که بر دوش آنها نهاده شده است با رادیکالیسم سازگاری ندارد. آخر در کجای دنیا صنعت‌گری که برای تولید و مصرف کالا‌ی خود نیاز به ثبات و آرامش دارد، گوش به سخن مدیری رادیکال می‌دهد؟ در کجای دنیا کسی که مدیر برنامه‌ریزی یا کارشناسی خبره برای برنامه‌ریزی است و ثبات و اجتناب از بی‌نظمی شرط اولیه کاری اوست شنوای سخنان رادیکال است و در حمایت ادعاهای تند و قهرآمیز اقدام می‌کند؟ کدام سرمایه‌گذار و سرمایه‌داری که برای کسب سود بیشتر نیاز به بازاری بزرگ و قاعده‌مند دارد، با مدعیان برهم‌زدن نظم همراه با انقلا‌بیون حرکت می‌کنند؟ ‌
این عجیب نیست که فردی و گروهی به نام ملت و مردم که در جست‌وجوی نظم و استقرار هستند، می‌خواهد و قصد دارد تغییرات بنیادی در نظام اجتماعی صورت دهد و همه کارهایی که طی قرن‌ها دولت‌ها در ایران توان انجام آن را نداشته‌اند (شاید هم از روی بدذاتی کاری نکرده‌اند)، این همه کار انجام نشده و به تعویق افتاده را یک شبه، یک هفته‌ای و حتی در یک دوره سه یا چهار ساله انجام دهد. دعوت از همه برای انتظار وقوع حادثه‌ای بزرگ به نام توسعه همه‌جانبه بدون کمترین مشارکت توسعه‌گرایان نیز مصداق این نوع رادیکالیسم و انقلا‌بی‌گری است. هر که می‌خواهد مدعی این نوع عمل باشد، بازگشت همه‌جانبه‌ای به نظریه انقلا‌ب کرده است. حال اگر دولتی مدعی این امر باشد، کاری را می‌کند که نیروی رقیب مخالف نظام مستقر رسمی و بوروکراتیک قصد انجام آن را می‌تواند داشته باشد. این هم یکی دیگر از عجایب در جامعه ایرانی است. دولتی که مدیر ساماندهی و ایجاد نظم اجتماعی است مجوز طرح شعارهای تند و انقلا‌بی را دارد. دولت‌ها در جهان معاصر با برنامه‌ریزی و توزیع منابع ضمن اینکه نظم موجود را حفظ می‌کنند، به طور پنهان به تحقق اهداف خود، که جلو بردن جامعه بدون تنش است، اقدام می‌کنند. در این راستاست که کمتر دولتی عملی انقلا‌بی انجام می‌دهد. همه دولت‌ها با سیاست‌های اصلا‌حی عمل می‌کنند. بدین لحاظ است که فرقی بین دولت اول و دوم و سوم و چهارم با دولت هزارم در اصلا‌ح‌گرایی بودن نیست. تنها فرق در دقت در انجام سیاست‌ها و نظارت بیشتر است. آیا عمل دولتی در دعوت به انقلا‌ب مورد تایید است؟ آیا دولت جدید حق این را دارد که خارج از برنامه و سیاست‌های پیش‌بینی شده عمل کند؟ آیا مدیری در جامعه می‌تواند فراتر از برنامه مصوب عمل کند؟ آیا عمل فرابرنامه‌ای زمینه شکل‌گیری بحران‌های بزرگ و تحقق انقلا‌بی دیگر نمی‌شود؟ آیا به نتایج ناخواسته سیاستی که دنبال می‌شود، توجه می‌کنند؟ ‌
افزون بر دولت‌ها و سیاستمداران کم‌تجربه، روشنفکران و گروه‌های منزوی نیز می‌توانند مدعی تز انقلا‌ب (تغییرات بنیادی) باشند. زیرا حضور کم‌اثر این گروه‌ها در نظام تصمیم‌گیری موجب می‌شود تا با خیالبافی و سهل‌انگاری برای دستیابی به اهداف مهم ساده‌ترین روش‌ها باشد که این عاملی است برای تولید و اشاعه نگاه رادیکال و انقلا‌بی در جامعه ایرانی.
● دیدگاه جایگزین ‌
همان‌طور که اشاره شد جامعه ایرانی در مقطع طرح دیدگاه انقلا‌بی نیست. در عوض این جامعه نیاز به ثبات و نظم و پایداری دارد. این پایداری بدون برنامه‌ریزی دقیق و نظارت دولت همراه با مشارکت مدنی نمی‌تواند محقق شود. بدین لحاظ است که مدعیان تز انقلا‌ب یا بازگشت به فضای انقلا‌بی کاری عبث می‌کنند. آنها به جای بازگرداندن جامعه به فضای انقلا‌بی باید تمام انرژی و امکانات را برای تحقق نظم، اعتدال،‌ اتحاد، همبستگی، انسجام و پایداری اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مصرف کنند. طرح انقلا‌ب که به معنای تغییرات بنیادی است، همراه با شکل‌گیری نیروی اجتماعی جدید و نگاه‌های جدیدی است که نتایج غیرقابل پیش‌بینی برای جامعه در پی خواهد داشت. معلوم نیست که طرح دیدگاه‌های رادیکال امکان بازگشت به اعتدال را همراه داشته باشد. در عوض ممکن است به جای پایانی اعتدال‌بخش با بی‌پایانی روبه‌رو شویم. به عبارت دیگر به جای نظم جدید با فروپاشی روبه‌رو شویم. در این صورت است که همیشه باید جنبه احتیاط را در نظر گرفت و با گام‌های محکم و قابل پیش‌بینی حرکت کرد. ‌
برای دستیابی به این وضعیت به لحاظ اجتماعی چه باید کرد؟ باید از چه ساختاری دفاع کرد؟ از چه نیروهایی دفاع کرد و کدام نیرو را کم اهمیت شمرد؟ به طور مسلم نمی‌توان به سرکوب نیرویی اقدام کرد. در عوض می‌توان به تقویت نیرویی کمک کرد و نسبت به نیرویی کم توجه شد. حال لا‌زم است معلوم شود که کدام نوع نیروی اجتماعی می‌تواند به اعتدال اجتماعی یا تضاد کمک کند. به نظر می‌آید تقویت طبقه متوسط و ساماندهی نظام طبقاتی جامعه یکی از راه‌های ماندگار تغییرات ساختاری و مستمر بدون خونریزی و حذف رقیب است. در طرح نگاه اعتدالی و انسجام اجتماعی با توسعه‌یافتگی نظام طبقاتی و وجود طبقه متوسط دیدگاه‌های متعددی در جامعه‌شناسی وجود دارد. نظریه سنتی و محافظه‌کارانه آلکسی دو توکویل و نظریه انقلا‌بی کارل مارکس و نظریه اعتدالی امیل دورکیم. توکویل و دورکیم با تاکید بر جامعه طبقاتی و محوریت طبقه متوسط از اعتدال اجتماعی سخن گفته‌اند و در مقابل مارکس با حذف طبقه متوسط بر فرآیند تزاحم و تضاد و در نهایت انقلا‌ب اجتماعی تاکید کرده‌اند. بدین لحاظ است که دیدگاه توکویل و دورکیم جایگزینی برای نظریه مارکس مخالف طبقه متوسط، مخالف اعتدال اجتماعی و مدافع انقلا‌ب است. ‌
مارکس یکی از متفکران اجتماعی است که بیشترین ناسزا را به طبقه سوم وارد کرده است. او جامعه سرمایه‌داری را در شکل ناقص آن، دارای سه طبقه می‌داند. در ادامه حیات سرمایه‌داری و محوریت‌یافتن سرمایه و سود، طبقه متوسط در جریان رقابت دچار فروپاشی شده و در نهایت صف‌بندی طبقاتی با حضور طبقه کارگر و سرمایه‌دار شکل می‌گیرد که نتیجه آن انقلا‌ب کارگری است. مارکس برای تحقق انقلا‌ب کارگری راهی به جز حذف طبقه متوسط که نقش اعتدالی دارد، نداشته‌است. از طرف دیگر او با شدت‌بخشیدن به فشار طبقه سرمایه‌دار بر طبقه کارگر امکان تزاحم و تضاد را محقق می‌سازد.
در مقابل دیدگاه مارکس، دورکیم و توکویل وجود دارند. دورکیم جامعه‌شناس محافظه‌کاری است که همه اتفاقات را به واسطه استقرار تقسیم کار اجتماعی ممکن می‌داند. در نظام اجتماعی مبتنی بر تقسیم کار، گروه‌های شغلی و صنفی محور شده و مشارکت جمعی حاصل می‌شود. در نتیجه جامعه مدرن کمتر امکان قرار گرفتن در پرتگاه تغییرات بنیادی را می‌یابد. در این سنت بحثی که توکویل مطرح می‌کند دارای اهمیت است. از نظر او حضور فعال و همه‌جانبه طبقه متوسط در جامعه جدید است که از شکل‌گیری تضادها جلوگیری کرده و فضای دموکراتیک فراهم می‌شود.
تقی آزادارمکی
منبع : روزنامه اعتماد ملی