جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


«ولیانت» به روایت کارگردان


«ولیانت» به روایت کارگردان
اقبال عمومی به انیمیشن ها (از دو قسمت شرك بگیرید تا خانواده اینكردیبل و ماداگاسكار و عصر یخبندان و كارهای قدیمی تر) در این سال ها چنان بوده، كه كمپانی ها به هر طرح و ایده ای كه فكر كرده اند می تواند تماشاگران را به تالارهای سینما بكشاند، روی خوش نشان داده اند. یكی از این فیلم ها هم انیمیشن خانوادگی «ولیانت» (یا: دلاور) یكی از آخرین محصولات سینمایی كمپانی مُعظَم «دیزنی» است و البته، به خلاف بسیاری از انیمیشن های این كمپانی مورد استقبال قرار نگرفت. بعضی منتقدان سینمایی این عدم اقبال را به نوع داستان انیمیشن ولیانت نسبت دادند. آنچه در ادامه می خوانید، چكیده ای از حرف های «گری چاپمن» كارگردان این فیلم است.
اعتراف می كنم كه تا پیش از تماشای «فرار جوجه ای» به فكر ساختن انیمیشنی كه رنگ و بوی جنگ داشته باشد، نیفتاده بودم. فرار جوجه ای یك انیمیشن جنگی نبود، اما ایده اصلی اش را از روی یك فیلم مشهور جنگی / اردوگاهی (بازداشتگاه شماره ،۱۷ ساخته بیلی وایلدر) اقتباس كرده بودند و موقعی كه به تماشای این انیمیشن نشستم از خودم پرسیدم چرا نباید یك انیمیشن شاد و شیرین جنگی برای بچه ها بسازیم؟ خیلی از آنها در تلویزیون صحنه های جنگی را دیده اند، داستان های جنگی را هم از بزرگ ترهایشان شنیده اند، بنابراین دلیلی نداشت كه در انیمیشن ها هم با این موضوع واقعی روبه رو نشوند.موضوع را با دیزنی و «پیكسار» در میان گذاشتم آنها هم گفتند هر وقت فیلمنامه كاملی داشتم، دوباره سری به آنها بزنم. فیلمنامه كه كامل شد، دوباره راهی استودیو شدم. انیمیشنی كه من ساخته ام، داستان ساده ای دارد: در سال ۱۹۴۴ نیروهای متفقین خودشان را آماده می كنند تا برای آخرین بار به آلمان نازی حمله كنند، حمله ای كه هیتلر را از پا دربیاورد. ارتش سلطنتی بریتانیا یك «واحد كبوترهای نامه رسان» دارد كه وظیفه اش بردن و آوردن نامه های مهم است. آنها نامه هایی را از ارتش بریتانیا به نیروی مقاومت فرانسه می رسانند و پاسخ آنها را هم برمی گردانند. در فاصله بریتانیا و فرانسه، «واحد عقاب های آلمان نازی» حضوری جدی و پررنگ دارد. سعی این عقاب ها بر آن است كه اجازه ندهند هیچ كبوتر نامه بری عبور كند. اگر بتوانند سربه نیستش می كنند، و اگر نه با زخمی كردنش، پیغامش را از دست او می دزدند. بنابراین، كبوترهایی كه می خواهند در این واحد ثبت نام كنند، باید بنیه ای قوی داشته باشند، نیرومند و تیزپرواز. شخصیت اصلی كه من برای این انیمیشن در نظر گرفتم، ولیانت است. یك كبوتر كوچولو موچولو كه آن قدرها هم نیرومند نیست، اما اراده ای آهنین دارد و به خاطر همین اراده آهنین است كه قصد همكاری با واحد كبوترها را دارد. واحد كبوترهای نامه رسان كه هر روز تعدادی از اعضایش اسیر عقاب های آلمان می شوند، بالاخره قبول می كنند كه ولیانت هم جزیی از آنها شود. اما پیش از آن كه ماموریتی به او بسپارند، باید دوره های آموزشی / نظامی را بگذراند. ولیانت با اراده آهنینش این دوره ها را پشت سر می گذارد و در نهایت یكی از آن ماموریت های خطرناك را به او می سپارند، و در همین ماموریت است كه با گروهی از عقاب های آلمان نازی روبه رو می شود. این كه چرا «یوان مك گرگور» را برای گویندگی ولیانت انتخاب كرده ام، سئوالی است كه از ابتدای نمایش عمومی انیمیشن به آن پاسخ داده ام. نمی دانم، لابد به نظرم رسیده كه می تواند گویندگی چنین شخصیتی را به عهده داشته باشد. به نظرم در این كار هم موفق بوده است منتها خیلی ها را دیده ام كه با گویندگی او موافق نبوده اند. آنها می گویند صدای مك گرگور آن قدرتی را كه لازم است ندارد.
ولی به این توجه نمی كنند كه ولیانت اصولاً كبوتر به نسبت ضعیفی است و ضعفی اگر هست به خود او برمی گردد. او یك كبوتر عادی و معمولی نیست، به كمك نرمش ها و ورزش ها و در طول دوره آموزشی است كه خودش را می سازد و توانایی حضور در واحد كبوترهای نامه رسان را پیدا می كند. فكر می كنم یوان مك گرگور این وجه شخصیت او را درست فهمیده بود و در طول كار هم آن را پرورش داد. مسئولان كمپانی دیزنی وقتی فیلمنامه را به آنها تحویل دادم پرسیدند كه چرا فكر می كنم چنین داستانی با این میزان خشونت، برای بچه هایی كه می خواهند یك انیمیشن تماشا كنند، جذاب است و من از آنها خواستم كه در این مورد از خود بچه ها سئوال كنند. یك نظرسنجی ساده انجام شد و آنها دیدند كه بچه ها از صبح تا شب با درصد زیادی از خشونت آشنا هستند. خشونتی كه در تلویزیون و برنامه های خبری می بینند. خشونتی كه در مدرسه ها و كوچه و خیابان اتفاق می افتد. اینها خشونت واقعی بودند و خشونتی كه من می خواستم نشان بدهم، از جنس انیمیشن بود. با هم فرق داشتند و به نظرم آنقدرها هم بد از آب درنیامده است. شاید اگر فرصت بیش تری داشتم انیمیشن بهتری می شد.شاید بعداً هم دوباره چنین داستانی را انتخاب كنم و دوباره چنین انیمیشنی بسازم. خودم كه خیلی دوست دارم این كار را بكنم. منتها، همه چیز بستگی دارد به این كه بچه ها از فیلم خوششان بیاید یا نه. من كه خیلی دوستش دارم.

گری چاپمن
ترجمه: سالومه سیاح
منبع : روزنامه شرق