یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

روزنامه نگاری حرفه یی حرکت برلبه تیغ


روزنامه نگاری حرفه یی حرکت برلبه تیغ
● حاشیه یی بر گفت وگویی با استاد هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)
چندی پیش از طریق دوستی پیش شماره نشریه یی (خرداد ۸۷)به دستم رسید. تورقی کوتاه در آن کردم و با دیدن گفت وگویی با شاعر نامدار معاصر، هوشنگ ابتهاج (سایه)، یکه خوردم. به خواندن گفت وگو مشغول شدم. یکه خوردن من از این بود که من روزنامه نگار حوزه فرهنگ و کتاب و موسیقی که حشر و نشری با این بزرگان دارم، دو کس را ندیدم که با نشریات گفت وگو کنند و اصرارهای فراوان این و آن و واسطه تراشی های فراوان هم تاکنون ثمری نداشته است. اول استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی که تقریباً محال است کسی از وی گفت وگویی گرفته باشد، و دوم استاد هوشنگ ابتهاج (سایه) که البته از ایشان من در این سال ها تنها یک گفت وگوی کم رنگ دیدم، آن هم در ویژه نامه یی که دوست خوبم علی دهباشی به نام استاد سایه انتشار داد.
از دوست ناشرم - که حشر و نشری با استاد دارد و شاید از معدود ناشرانی است که ارتباطش با جناب سایه مقیم و مستدام است- پرسیدم، «شما که می گفتید استاد سایه با کسی گفت وگو نمی کند و اصرار چندین ساله ما را هم برای یک گفت وگو هنوز بی پاسخ گذاشته است، چگونه رضا داد که با چنین نشریه یی گفت وگو کند؟»
گفت؛ این گفت وگو پایه یی ندارد.
پرسیدم؛ واقعاً گفت وگویی در کار نبوده؟
گفت؛ نه، و سپس به استاد سایه تلفن کرد و من ماجرا را از زبان ایشان شنیدم؛ فردی به نام ی. ش. به دیدن استاد می رود و استاد هم به جهت فروتنی خاصی که دارد ساعتی را با این جوان به گپ و گفت سپری می کند و طبیعی است که از هر دری سخن می رود، از شعر و موسیقی و ادبیات و باقی قضایا. چند روز بعد نوشته یی به دست من رسید. نوشته یی سراپا تعذیر و پوزش خواهی این روزنامه نگار درباره کار نکوهیده و غیرحرفه یی که انجام داده بود. شاید اگر این دوست روزنامه نگار ما اندکی با اصول حرفه یی کار روزنامه نگاری آشنا بود و البته خود را ملتزم به رعایت آن می دانست، قاعدتاً چنین مساله یی پیش نمی آمد و کار به اینجا ها نمی کشید که متنی چنین پوزش خواهانه نوشته شود که تازه قرار است در شماره بعدی نشریه هم انتشار یابد. البته به لحاظ همان اصول حرفه یی این متن دوم باید منتشر شود تا مخاطبان بدانند چه اشتباهی صورت گرفته و با رسانه یی روبه رویند که اگر مطلب دروغی را منتشر می کند، بابت این دروغ عذرخواهی هم می کند. البته بخشی از ماجرا برگردن ایشان نیست، بلکه نتیجه کم توجهی رسانه ها و اصولاً مدیران مطبوعاتی است که این اصول را به دیگران یادآوری نمی کنند.
اصولی که از جمله آنها زیر پا نگذاشتن اعتماد افراد (حقیقی یا حقوقی) است. اعتماد مهم ترین سرمایه اجتماعی است و یک روزنامه نگار باید این ویژگی را داشته باشد که بتواند اعتماد تمامی افرادی را جلب کند که با آنها در تماس است و در انتقال اطلاعات و مطالب حرمت این اعتماد را نگه دارد. میزان اطلاعات یک روزنامه نگار حرفه یی در هر رشته و شاخه یی همانند کوه یخی است که تنها نوکش بیرون است، چرا که وی سخنان بسیاری را در محافل و مجالس می شنود که به لحاظ اخلاق حرفه یی چون صاحبان این سخنان اجازه انتشار عمومی آن را نداده اند، وی باید آنها را در سینه اش نگه دارد و البته همین اطلاعات است که در تحلیل و تجزیه اخبار و رخدادها و روانشناسی شخصیت ها مددرسان روزنامه نگار است.
بهترین راه برای پیشگیری از چنین رخدادهایی نشان دادن متن پیاده شده گفت وگو بعد از تنظیم، به فرد گفت وگو شونده است. این کار البته آسیب هایی دارد اما در درازمدت فرد خبرنگار را به شخصی امین و مورد اعتماد تبدیل می کند که سبب می شود، فرد گفت وگو شونده بسیاری از مسائل را که روزنامه نگار گمانش را هم نمی کند، کریمانه در اختیار او بگذارد. روزنامه نگاری حرفه یی، به خصوص در حوزه فرهنگ و ادب و هنر که بزرگان و هنرمندانش روحیه یی حساس تر و انزواطلب تر و شرایطی آسیب پذیرتر دارند، حرکت بر لبه تیغی است که صبر و شکیبایی فراوانی می طلبد. نکته آخر حرمت نگهداشت بزرگانی چون سایه است که حقی عظیم بر گردن فرهنگ این مرز بوم دارند و هر روزه بر سفره گسترده شعر و پژوهش های آنها درباره ادب و فرهنگ و هنر نشسته ایم. اصول و ادب حکم می کند با این بزرگان که تقریباً تالی ندارند، بیش از این مروت و مردانگی بورزیم.

سید ابوالحسن مختاباد
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید