چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


شاعری که سبک دارد


شاعری که سبک دارد
با اینکه علی باباچاهی را از سال های آخر دهه ۵۰ در نشریات ادبی آن دوره می شناختم و شعر های فراوانی از او خوانده بودم ولی در ذهن من شعر او جای مهمی نداشت و تقریباً هیچ پیش نیامده بود که دلم برای حتی سطری از شعر هایش هم تنگ شده باشد.
بعد تر و در سال های نیمه دوم دهه ۶۰ که کم کم پای تک و توک نشریه ادبی به قلمرو نشریات کشور باز شد همه جا می توانستی نام باباچاهی را ببینی. اغلب در کنار شعرش و گاه نیز پای نقد و نظر و مقاله ای. حضور فعال او همچنان تداوم داشت تا اینکه مسوولیت بخش شعر ماهنامه آدینه به او سپرده شد.
من البته قبل از آن یک بار باباچاهی را در خانه اش توی گوهردشت کرج دیده و چند شعر برایش خوانده بودم و او هم ظاهراً خوشش آمده بود و همانجا به من گفت که شعر آدینه را در دست خواهد گرفت. از من خواست این شعر هایی را که برایش خوانده بودم بفرستم آنجا تا چاپش کند. باری باباچاهی آن موقع کتاب «آوای دریا مردان» را بیرون داده بود که اصلاً به دلم ننشست. این را بهش گفتم و او هم چیزی نگفت.
نه اینکه با نظرم موافق بوده باشد ولی طاقت داشت چنین چیزهایی بشنود و دم نزند. چند سالی که او توی آدینه بود (اگر اشتباه نکنم تقریباً از آغاز دهه ۷۰ تا پایان کار آدینه) از پربارترین سال های شعر امروز و نیز شعر خود باباچاهی به شمار می رود. من و چند شاعر فعال هم نسل دیگر در کنار دو سه شاعر مطرح از یک نسل پیشتر ماهانه جلسه ای به نوبت در خانه همدیگر داشتیم که باباچاهی هم پای ثابت آن بود.
او داشت پوست می ترکاند. این را هم توی شعر هایی که در آدینه یا مجله های دیگر چاپ می کرد می شد دید، هم در نوشته هایش درباره شاعران دیگر و کدام شاعر جدی بود که توی یک همچون فضایی پوست نترکاند. حاصل این دوره شعر های کتاب «نم نم بارانم» و موخره پایان کتاب در حیطه نظری است.
من به واقع باباچاهی شاعر را با این کتاب بود که جدی گرفتم. این جا با شعری تر و تازه روبه رو بودی که حتی اگر خیلی به ولوله نمی انداخت درونت را نمی توانستی طراوت و تازگی اش را نادیده بگیری.
با این کتاب ما باباچاهی شاعر را در قامت یک شاعر صاحب سبک شناختیم. در شعر های این کتاب رفتار زبانی و بیانی خاصی دیده می شود که مسبوق به سابقه نبود. نمی توانستی بگویی که در کل مشابه این کارها را در شعر شاعری دیگر دیده ای. این شعرها امضای زیباشناختی ویژه ای داشت که نام علی باباچاهی را در جریان های شعری آن سال ها برجسته می کرد.
چند مجموعه شعر دیگری نیز که پس از نم نم بارانم از او منتشر شده کم و بیش از این ویژگی برخوردار است. ما باباچاهی را شاعری نوجو و جست وجوگر می بینیم که می خواهد دامنه و عمق بیشتری به دستاورد شعری اش بدهد. البته از دید من آن مقدار غرابت و تازگی که در نم نم بارانم دیده شده در کتاب های پس از آن به چشم نمی خورد.
به گمانم بتوان باباچاهی را تغزلی ترین چهره شعر امروز دانست. مشکلی که من با شعر او دارم درونمایه و ذات عمیقاً تغزلی این شعر است که با نمای بیرونی آن عجیب ناهمخوان می نماید. با وجود این نمی شود گفت که او سنت تغزل در شعر فارسی را همین جور دست نخورده به جا می گذارد. تغزل در شعر باباچاهی قیافه و گاه باطن دیگرگونه ای دارد که فقط با ارجاع به آن سنت قابل شناسایی نیست. چیز های تازه ای هم اینجا هست.
وقتی او توانست از من شعری سیاسی- اجتماعی که پیش از نم نم بارانم عنان روایت را در شعرهایش به دست داشت دل بکند کم کم من شعری متفاوتی در خود کشف کرد که دیگر قیافه یک راوی دانای کل را نداشت.
راوی های شعر های باباچاهی بیشتر به دیوانگانی عاشق می مانند که می توان آنها را «بهلول» های امروزی نامید... باباچاهی را نمی توان در حیطه تجربه های فرمیک شاعر پرتلاشی دانست. شعر های او عموماً فرمی قابل پیش بینی و حتی تعداد سطر های معینی دارد. در چند کتاب شعری که او از دهه ۷۰ تاکنون منتشر کرده از فرم های بلند شعری خبری نیست. همچنین او نتوانسته از سبکی که با نم نم بارانم به آن دست یافت رها شود و به عبارتی «خودشکنی» کند.
بی تردید باباچاهی بخشی از دگرگونی شعرش را مدیون نفس تازه ای است که شاعران نسل پنجم در کالبد شعر فارسی دمیدند. از آن سو تجربه شعری او نیز بر شاعران جوان تر تاثیرگذار بود. باباچاهی نترسید که به او انگ بزنند و مثل هر شاعر نوجو چشم و گوشش را به افق ها و صدا های تازه باز گذاشت.
به علاوه او جزء معدود شاعران هم نسل خود است که در مباحث نظری و تحلیلی مربوط به تحولات شعر دهه ۷۰ نقش فعال و بارزی داشته. گزاره های منفرد او هرچند گاه به ژورنالیسم نویسی در می غلتد دست کم می تواند به عنوان یکی از منابع دست اول به کار تحلیلگران و ناقدان شعر دهه ۷۰ بیاید.
مهرداد فلاح
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید