یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


امیل زولا و انتقال فرامتن به طبیعت


امیل زولا و انتقال فرامتن به طبیعت
«هنگامی كه تیره روزی كارگران معدن را مطالعه می كردم، بشدت دچار ترحم شده بودم. كتاب من اثری از ترحم و شفقت است و نه چیزی دیگر و اگر كسی هنگام خواندن آن چنین احساسی پیدا كند، من به هدف خود رسیده ام و خوشحال می شوم. در این حال، یك حركت بزرگ اجتماعی و یك عشق به عدالت در حال شكل گرفتن است كه باید به آن توجه كرد و گرنه جامعه كهنه جارو خواهد شد.
آیا در رمان خود موفق شده ام عدالتخواهی تیره بختان را تأیید كنم؟ نمی دانم. ولی من همچنین خواسته ام نشان دهم كه بورژوازی نیز به تنهایی مقصر نیست. همه مسئولیت به گردن اجتماع است.» (بخشی ازسخنان زولا در مصاحبه با خبرنگار روزنامه لوماتن)
دغدغه های اجتماعی بخش حائز اهمیتی از فعل و انفعالات ذهنی نویسندگان هر جامعه را تشكیل می دهد. اگر چه هگل و ماركس و سپس دوركیم ولانسون بخشی از اولویت های بنیادین فهم متن را در نگاه موشكافانه اجتماع پدیدار دانسته و نظریاتی ارائه داده اند اما بدون شك انعكاس مطلق رفتارهای اجتماعی جدای از فرآیند تحلیلی آن، از تعهدات نویسندگان است.
امیل زولا نویسنده ای است كه ورای روش نوشتاری خود به دردهای اجتماعی بسیار اندیشیده و از آن میان، تم دست نخورده ای از رفتارهای اصولی محیطی را در مجموعه آثارش عرضه كرده است.
وی معتقد است جامعه به طور ناخودآگاه در ذرات اثر حاضر است و پس از اثر نیز بسیار وجود دارد. بر این اساس، اگر دو سیكل را به عنوان جامعه و اثر در نظر بگیریم، متن سیكل كوچك تر است كه در عمق جامعه وجود دارد و از مرجع حاكم كه ذهن نویسنده است جاری می شود اما پس از سیر متشابه خود به طور مجدد، جامعه است كه ورای اثر و در بطن آن نمود یافته است.
تفكر ناتورالیستی زولا او را برآن داشت تا روایت هستی را به طبیعت بارز آن برگرداند. این طبیعت حقیقی گاه جلوه ای از تنزل و پستی زندگی آدمی است و گاه حیات والای او در جایگاه عشق و ایثار و سازندگی.
او از شكل داستانی بازتاب دنیایی متلاشی شده بهره جسته است. كلیت اثر او در زیر ساخت معضل اجتماع اتفاق افتاده است و راوی در همه استدلال ها، خود با مسائل به طور دقیق درگیر است. در این حالت، كنش افراد نسبت به روند تلخ جدایی انسان از طبع و سرشت كمتر از واكنش انسانی اش قلمداد شده است. این است كه روایت «خانواده روگون - ماكار» هربار در قالبی نوین از شكم همان حقیقت اولیه ظاهر می شود و نیز همسانی سطوح دنیوی در برابر سهل انگاری بشر، برجسته سازی شده است به طوری كه باوجود جهانی در هم ریخته، نقش رفتاری افراد كاملاً جدا و تعدیل شده است. این بحث به دلیل چیرگی ناتورالیسم بر ابعاد زندگی شخصی اوست.
زولا نویسنده ای بدون توقف است و گر چه درپاره ای موارد در حوزه نثر داستانی خود به ژانرهای دیگر نزدیك شده، اما تعادلی مستحكم دراثرش پا برجاست.
به دلیل آن كه مدت ها یك ژورنالیست حرفه ای بوده، گاه سیطره نثر ژورنالیستی برفضای رمان هایش كاملاً محرز است و آن كه بی پیرایه، تند و محكم نوشته است. در رمان «ترز راكن»، انسان اثر او در تقلایی سخت میان جرم و وجدان گرفتار است كه اگر چه عدالت جامعه درونی شخصیت ها و جامعه حاكم بیرونی، توأمان با ظرایف توصیف، ارائه شده، در نهایت افول مراتب انسانیت در كام جنایت خویش است، «ترز راكن» پس از انتشار، موجی از انتقاد خاموش جامعه را برانگیخت و سیاهی درون را در زوالی پایدار جلوه گر شد و این همان خواسته مسكوت زولا بود.
زولا حركتی بنیان مدار را پیوست كار خویش كرده بود. از این رو، طرحی كه می نوشت براساس پیش فرض هایی از این دست بود. او پس از مدت ها پرداخت ذهنی، تصمیم گرفت «خانواده روگون- ماكار» را در چندین مجله ارائه دهد. این اثر كلان، تاریخ طبیعی و اجتماعی خانواده ای است كه زولا در آن خلقیات ، خصایل، معایب و فضایلی را به نمایش گذاشته است و در آن بحث تأثیر محیط رشد را تحلیل كرده است.
زولا در نخستین جلد این اثر با عنوان «ثروت روگون»، بار دیگر در سطوح انتقادی فرهنگ و سیاست قرار گرفته و نوك حملات خود را در صدر نظام حاكم و در نگاه صریح خود به ناپلئون بناپارت تعبیه كرده است. این اثر روان شناختی بخشی از وحشیگری های شادمانه آدمی را در افشای شیفتگی روح و طبع درونی و اولیه او بیانگر شده است. زولا اعتقاد راسخ خود را به عدل و مساوات جمعی و ملازمات آن در این اثر به شیوه ای مشكك و منطبق بیان كرده و از آزادی و رستگاری كوچك زندگی عامه، تجددی تلخ آفریده است.
پس از آن، در «سهم سگان شكاری»، اندیشه قیام شرافت و انسانیت را از هنجار و ضابطه مفهومی خارج كرده، روابطی نامنسجم و در عین حال كاملاً داستانی ایجاد می كند. زولا در اثر بعدی اش «شكم پاریس» وجوه دوگانه زیستن را با بیان مفاهیمی كاملاً روز مره وابعاد سازنده شخصیتی نشان داده است. این رمان تقابل جسمی و روحی سیر و گرسنه است كه خط مشی سیاست حاكم را نشان می دهد. بافت این اثر از فردیت هنری به تمامیت انسانی ارتقا پیدا كرده است، اثری سخت رئال كه در آن انگیزه های طبیعت وجودی بشر و مسأله زیستن تلفیق و تشریح شده است.
پس از آن در «فتح پلاسان» و «خطای آبه موره» ، زولا نگاه خود را به فرهنگ كلیسا به صراحت بازگو می كند و آن را در تقابل با طبیعت روانی و معنوی آدمی اعلام می دارد. عدن جدیدی كه زولا در اثر خود قصد نمایاندن آن را در جامعه متزلزل پیرامون خود دارد، تنها واكنشی كوچك بر له نظام حكومتی و هنجارهای ملازم آن نیست بلكه كالبد شكافی شعور و حقیقت انسان در لایه های ضابطه و طمطراق است و زولا بدین جهت و برخلاف دیگر نویسندگان از قاعده پائین هرم شروع می كند تا به اوج رسد و در متن خود هم حسی سخت قابل فهم میان شخصیت ها و مخاطب ایجاد می كند.
گی دوموپاسان در نامه ای به زولا برای كتاب «خطای آبه موره» نوشته است: «من همه كتاب را استنشاق می كردم و با اشتیاقی غریب می خواندم. از هر صفحه اش رایحه ای قوی و مداوم متصاعد می شد. شما رایحه زمین، درختان، تخمیر و بذر را به مشام ما رساندید به طوری كه سرشار شدیم...»
اگر چه فشار سرسختانه جامعه داستان نویسی فرانسه همواره بر زولا، بود اما همچنان كه از ابتدا قصد كرده بود، در جذب طبیعت و علوم بنویسد، نوشت. او مباحث تربیت و ژنتیك را از مقررات طبیعت زندگی می دانست و آن را بدون تسامح و با نهایت تدقیق ارائه می كرد. «عالیجناب اوژن روگون» رمان بعدی اوست كه تصویر دنیای سیاسی عهد امپراتوری دوم را با دقیق ترین توصیف ها از وزرا، وكلا و دربار و دسیسه های راهرویی، معاملات نفوذی و همه تظاهراتش می نمایاند. در این اثر ،زولا به طبیعت سیاست و ذهن بیش از هر مسأله دیگری توجه كرده است.
اگر چه ابراز عقاید و مفاهیم ناتورالیسم در این چند اثر كمابیش و به صورت مجمل بازگوشده بود، در رمان «آسوموار» به طور كامل پرداخته شد. این اثر كاملاً اجتماعی از رهیافت های جوهر تحول و انقلاب درونی جامعه است كه عناصر آن در فضایی چون حاشیه شهر به وقوع می پیوندد.
زولابر دیالكتیك درونی زندگی اجتماعی و روان شناختی بسیار تأمل كرده است و در این راستا ایدئولوژی كاملاً متمایزی دارد. او به لحاظ شیوه ادبیات نیز نقطه ارجاع به رئالیسم را در منظر جسم و درون قرار داده است و هر بار از سطحی به سطوح دیگر منتقل می شود. زولا پایدار و حقیقی می نگارد، به هسته زندگی ماهیتی قابل فهم و سازنده می دهد و گرچه با فرامتن و سوررئال مناسبتی بسیار دارد، اما در شیوه اجرای اثر خود تنها جسمانیت فضا را می شكافد و از عمق تنزل، ارتقا را در می یابد و می شناساند.
«یكی صفحه عشق»، اثر دیگر او، بازگشت انسان از غفلت و جبر گناه است و حالات دادگاه درونی آدمی را در محكمه وجدان، به خوبی جلوه گر شده است.دو اثر بعدی او «نانا» و «برای خوشبختی بانوان» چكیده توجیهات قرن نو برای انسان سازی متجدد و انتقاد از مسائل آن است. برای خلق هر دواثر، او روزهای متمادی در فضای متشابه آن گام بر می دارد و خود را در آن حل می كند تا بتواند حقیقت نامعروض را ارائه دهد. زولا سراب سازی از جهان تلخ حاشیه زندگی است كه به دلیل فهم ناهمواری های دردناك فضای اجتماعی، مرتب خلأ می سازد و مخاطب خود را به چینش دوباره مسائل در آن وا می دارد.
«نانا» به صورت نمایشنامه نیز به اجرا در آمد و مجدداً تحسین و انتقاد اهالی هنر را برانگیخت. اغلب آثار زولا، پس از انتشار، به روی صحنه می رفتند و در قالب نمایشنامه، دگربار به درون زندگی اجتماعی باز می گشتند.
دیگر اثر او، پرداختن عمیق و داستانی از جامعه كارگری است. او فلاكت و زجر جهان مادی و تسكین عقوبت های فرا زیستی را در روایت «ژرمینال» ارائه كرده است. این اثر حاصل بالندگی اندیشه زولا در سیر نویسندگی اوست. «ژرمینال» پیش از همه ، داستان طغیان كار علیه سرمایه است. همه شرایط غیر انسانی كار در زندگی كارگران زیر زمین و اجتماعات معترض در آن به خوبی گنجانده شده است. «ژرمینال» حركت كورمال در یك هزار توی سیاه و تاریك است كه زولا از طریق آن، سنگر و موضع خود را در جامعه هنر و نیز سیاست كاملاً مشخص كرده است. «ژرمینال» به لحاظ زمانی مقارن با تشكیل گروه مدان است و حركت انترناسیونالیستی موفقی در سیر ادبیات كارگری آن روز بوده است.
انتشار رمان «زمین» كه زولا آن را در بیان وضعیت دهقانان و كشاورزان و بازگشت به طبیعت ذاتی تألیف كرده است، بخش اعظمی از سبك نوشتاری او را به معرض نمایش گذاشت. همچنان كه پیشتر گفته شد، تمام تلاش زولا برپایه افكار ناتورالیستی اش چیده شده بود. او در این اثر، زمین را قهرمان مهلكه داستان خود قرار داده است، زمینی كه احساس و باروری ازلی خود را در برابر جنگ و جدل لئیمانه انسان هایی قرار می دهد كه جز گذر بر سطح آن و خراشیدن این سطح كاری انجام نمی دهند و در نهایت همگان، آن را در تملك مطلق خویش می دانند. این اثر ارجاع مطلق به طبیعت گرایی ذهنی زولا بود.زولا چندی بعد، اثری با عنوان «دیو درون» را خلق كرد و در آن مضمون «ترز راكن» را با گسترش و تعمیق بیشتر تجدید كرد.
پس از آن رمان «پول» را نوشت. در «پول» ، ثروت عمومی را در برابر ثروت مدرن، سیال، سریع و ناپایدار یعنی ثروت سوداگری و سفته بازی قرار می دهد و اگر عده ای با استفاده از آن به صنعت و پویایی می رسند، عده ای دیگر به افلاس كشیده می شوند. زولا با انتشار این اثر توانست حكم نهایی اعتقادات خود را در منظر نظام اجتماعی صادر كند و رابطه هنر و جامعه را در پیوندی ناگسستنی بشناساند.
نیز آخرین رمان زولا باعنوان «عدالت» كه در كشاكش بحران زندگی شخصی اش و محاكمات دادگاه شهری نوشته شد ضربه نهایی همه سال های تلاش مستمر او در جهت ارتقای طبیعت گرایی روبه افول است كه در نهایت به اعتلا و سرحد دوران می رسد و كار نامه چندین ساله آثار او را به نحو درخشانی می بندد.
آثار امیل زولا دارای وجهی دوگانه اند، زیرا كه مراحل بزرگ خاصی از تحول انسان ها را باز می نمایند و در مبارزه عقیدتی برای دست یافتن به تمامیت انسان راهنمایند. هر اثر بیان كننده یك لحظه در جامعه گذشته است. ویژگی این آثار ابداع سنخ است كه در وجود آن همه عناصر تعیین كننده و اساسی از نظر انسانی و اجتماعی، طی یك دوره تاریخی به سوی هم می گروند و با هم تلاقی می كنند.
زولا خواهان تجسم نهایی بطن و جسم و ذات وهبوط همه چیز در یكدیگر است. برحسب مطالعات خویش، بسیار توانمندانه نگاشت و قلمی جاری و همواره در كنار جامعه از خود برجای گذاشت و با همان باقی ماند. همه تضادهایی كه زولا بشدت در فراز و فرود آثارش ایجاد كرده است، حقیقی اند و همان گسل های عمیق درونی جامعه هستند كه از شریان نثر او در اذهان عمومی راه می یابد، جداره خشك و فرتوت آن را می شكند و در نهایت ژول لومتر در «فیگارو» تأیید می كند: «زولا شاعر اعماق ظلمانی روح بشر است.»
مریم خاكیان
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید