سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


داستان های فرانسوی قرن بیستم


داستان های فرانسوی قرن بیستم
● نگاهی به آثار داستانی فرانس
امیل زولا از تبعید خود خواسته برگشته و حالا با آناتول فرانس در یك جبهه قرارگرفته است. او پس از واقعه «دریفوس» و كشیده شدنش به سیاست، نشان دادكه هنوز هم یك نویسنده است. نویسنده ای كه علایق اش را نمی تواند زیر پا بگذارد.
پاریس شهر تولد دوباره اوست پس از این كه از لندن و رم بازمی گردد. آناتول فرانس اما درگیر و دار «دریفوس» برنده بود، نویسنده ای كه كودكی اش را درفقر گذرانده و حالا برای آدم های بیكار خرده بورژوا داستان هایی می نویسد كه سرگرم شان می كند، داستان هایی از آزادی و برابری. در طرف دیگر این جریان راست ها قرار دارند، پل بورژه و موریس بارس.
درباره بارس، اعتقاد بر این است كه او زیباترین نثر را پس از شاتو بریان در تاریخ ادب فرانسه نگاشته است، هیجان زده ای منطقی كه حتی بر آراگون هم تأثیر گذاشت.
این نویسندگان، نخستین آثار قرن بیستمی ادبیات فرانسه را به نگارش درآوردند، آثاری كه فضاهای فلسفی فرانسه بر آنها بی تأثیر نبود. پیردو بوادفر در كتاب ادبیات داستانی فرانسه در قرن بیستم می نویسد: «حقیقت این است كه میان ۱۹۰۹ و ۱۹۱۷ به سرعت از قرن نوزدهم دور می شویم. در این زمان فیزیك جدید زاده شده است و منطق و علم را دیگر بار به زیر سؤال برده است. نقاشی كوبیسم كار ویران سازی ظواهر را كه ۳۰ سال پیش امپرسیونیست ها شروع كرده بودند به پایان می رساند، هنرمند دیگر كپی ساز واقعیت نیست.
در سیاست رویارویی ملی گرایی ها به اجماعی كه موجب شده بود تا مرزهای اروپا از ۱۸۱۵ به بعد تغییری نكند و غرب بر ۵ قاره تسلط داشته باشد خاتمه داده است. پاریس از نرده ها و ورودی های مقعر و نماهای سبك مدرن پوشیدن می شود. سبك نویی در سالن های غذاخوری شكوفا می شود و با این همه چیزی كه در ۱۹۱۰ دیده می شود، بازگشتی است به نظم: كلاسی سیسمی كه به وسائل تازه فنی متكی است و ساختمان تئاتر شانزه لیزه كه برای نخستین بار در ۱۹۱۳ بتون آرمه در آن به كار رفت نمونه آن است.»
آوردن نمونه های شهری برای این فرایند به این دلیل است كه نشان داده شود جریان رمان نویسی یك جریان شهری است، یعنی در واقع مظاهر شهری و بورژوازی حالت و نوشتار رمان را سبب می شود.
▪ هنرزاده ضرورت است:
این جمله را آندره ژید می گوید. این پارسپی پروتستان كه مادرش كاتولیك بود، سالها با والری، مالا رمه و پیرلوتی دوست بود و با سمبولیسم ادبی پیوند داشت. پس از سا ل ها نوشتن ژید به اثری می رسد كه اگرچه سال ها در محاق بود اما وقتی سر برون آورد كه جوانان اهل خردورزی، كتاب را دست به دست می گرداندند.
«مائده های زمینی» اثری اخلاقی از آندره ژید. او در این اثر حرف هایش را به «فاتا فاییل» می زند، جوانی كه او را هرگز ندیده است و كسی استاد او است به نام«منالك». در فرهنگ آثار آمده است: «شاید نفوذ و تأثیری كه به مدت ۵۰ سال بویژه این كتاب در نسل جوان داشت موجب تعجب باشد اما این تأثیر به دلیل اخلاقی بودنش این گونه پایدار ماند.
اگر در بسیاری از نویسندگان فرانسوی از مونترلان گرفته تا آلبركامو اثری از «مائده های زمینی» می یابیم، شكی نیست كه این تأثیر به علت این كه «مائده های زمینی» كتاب شبانه روزی چندین نسل جوان بوده است، چنین پیداست كه تأثیر مورد بحث با رعایت مو به موی دستوری كه «ژید» در پایان كتاب به خواننده مطلوب خود می دهد صورت گرفته باشد: «ناتاناییل اكنون كتاب مرا دور بینداز، از آن رها شو، مرا ترك كن.»
مائده های زمینی كه مركب از ۸ كتاب و مقدمه ای كوتاه و یك سرود و یك تخلص است، اثری آموزشی شمرده می شود كه آندره ژید در آن نه تنها ترك كتاب خود را به خواننده توصیه می كند بلكه به او می آموزد كه خود را نیز ترك كند و گریبان خود را از قید برخی دستورهای فكری رها سازد و تاهم جهان وهم خویشتن را، در پرتو تجربیات و نوعی شهود شخصی بهتر بشناسد: «ای كاش كتاب من به تو بیاموزد كه به خویشتن توجه كنی، بعد همه چیز را بیشتر از خودت دوست می داری.»
آندره ژید می گوید: ترسیم منحنی زندگی اخلاقی من، كار ساده ای نیست و هر كتاب تازه ام، علیه كسانی است كه كتاب قبلی ام را ستایش كرده اند، این موجب می شود یاد بگیرند كه مرا بی دلیل صحیح، ستایش كنند و بدانند كه هر یك از كتاب هایم اثری هنری است.
▪ فرمانروایی بر روح مردم:
دو بوادفر می نویسد: «جدایی كلیسا از دولت در سال ۱۹۰۵ پیروزی ای است كه با شكست فرق چندانی ندارد. كلیسای كاتولیك چیزی كه در مجلس ها، دادگاه و مدارس از دست داده در روح مردم به دست می آورد. رمان كاتولیك كه از رستاخیر روحی نیرو یافته است در این زمان موضع خوبی دارد. از میان این نویسندگان می توان به ارنست پسیكاری، فرانسوا موریاك و آندره لافون اشاره كرد.
▪ دنیای مارسل:
آناتول فرانس برای كتاب «لذت ها و روزها»ی اش مقدمه می نویسد. پروست پس از خدمت نظام به دانشگاه سوربن رفت و لیسانس ادبیات گرفت. او به دلیل این كه ثروت پدری زیادی داشت مجبور به كاركردن نبود.
رامون فرناندز در مورد كتاب كم نظیر پروست« در جست وجوی زمان ازدست رفته» می نویسد: «این كتاب تاریخ یك دوران و داستان یك وجدان است. این دوگانگی و ارتباط، عمق و بداعت غریبش را شكل می دهد». این اثر درواقع مشاهده است و وارسی ضمیر، «جهان» و «من» است. چون كشف بزرگ پروست این است كه نه تنها جهان در اطراف ما نظم می یابد بلكه جهان درماست؛ جهان خود ماست.
«ما هستیم كه به موجودات بعد می بخشیم». پروست همیشه كار می كند تا پایان عمرش وقتی كه از توانایی بدنی كمی برخوردار است. او می گوید: «دائم روی نوشته هایم كار می كنم و جملات را با دقت می نویسم. «انتشار جزء جزء رمان «در جست وجوی زمان ازدست رفته» تعویق انتشارش به دلیل جنگ و تغییر طرح داستان در طول مدت نوشتن و تازگی شیوه نگارشی آن، تا مدتی مانع شد اهمیت اثر خیلی زود معلوم شود.
▪ دو تجددگرای روزگار:
موران ژیرودو و ژان ژیرودو دو دوست هستند كه اولی سیاستمدار ادبی و دومی نویسنده ای دانا، موران به شكل خاصی تجددگرایی زمان خود را بیان می كند. او در جنگ شركت فعالانه نداشت و از وزارت امور خارجه به سفارتخانه های فرانسه در لندن، رم و مادرید رفت و درحدود سال های ۱۹۲۶ ترك پست كرد. ژان اما بیشتر به آهسته و پیوسته رفتن می اندیشید و در تلاش بود از نبوغش در نوشتار استفاده كند.
او را می توان یك متمدن فرانسوی نامید، كسی كه كشورهای زیادی را می شناسد و دوستدار صلح است. در سال هایی كه این دو نویسنده فعال بودند، مونترلان و دریولاروشل به اضافه نویسندگان جدید مسیحی كه به مذهب كاتولیك وفادار بودند هم مانند ژولین گرین، موریاك و برنانوس هم رمان می نوشتند. در این سال ها یعنی حدود دهه ۱۹۲۰ میلادی به عقیده دو بوادفر: «به نظر می رسد كه چیزی به دست آمده است. یعنی به بهای میلیون ها كشته و خرابی های بی حساب انسانیت، سرانجام وارد عصر بلوغ شده است و آخرین جنگ را پشت سرنهاده. از این پس دیگر امپراتوری های رقیب وجود نخواهدداشت و یك «جامعه ملل» جای آن را خواهدگرفت تا تحقق این مسأله آلمان باید خسارت بپردازد.
اما بازگشت به صلح در غرب با مشكلات اقتصادی و اجتماعی همراه است و در شرق با انقلاب روسیه، كسانی كه از جنگ بازگشته اند به زودی دریافتند كه آن ها تنها نماینده نوعی ندامت همه جانبه هستند.
▪ ضد خاطرات مالرو:
درخانواده ای مرفه به دنیا آمد و به خاطر علاقه اش به شرق و تمدن شرقی زبان سانسكریت آموخت و به جنگل های كامبوج رفت.در فرهنگ معاصر درباره ضدخاطرات آمده: «در سال ۱۹۶۵ مالرو كه خسته و فرسوده بود در مارسی به قصد خاور دور سوار كشتی شد.
سفری برای استراحت بود كه به صورت مأموریت رسمی و ملاقات با رهبران چین و هند پایان یافت. ضدخاطرات شعری است كه در سال ۱۹۶۷ منتشر شد و در ۱۹۷۶ قسمت اول از آیینه اعتراف را تشكیل داد.وقتی در سفر به سمت خاور بود در اثنای توقف در مصر، در برابر «هرم بزرگ» این طرح كه ضدخاطرات چگونه اثری باشد در مغزش جان گرفت.
نسخه ۱۹۶۷ پس از مقدمه دارای ۵ بخش است. نخستین كلمات كتاب (من در ۱۹۴۰ فرار كردم) این تصور را ایجاد می كند كه با احترام قرارداد حسب حال نویسی این «من» خود آندره مالرو است، اما بعد خواننده پی می برد كه «آندره» در همه احوال تقریباً در كتابش غایب است. كمتر خاطره ای از بچگی اش كه از آن بیزار است می توان دید و هیچ گونه رازگویی احساساتی وجود نداشته باشد با این وجود این نویسنده هرگز سخن گفتن با فعل اول شخص مفرد را رها نمی كند.فرق این اثر با خاطرات، نفی تاریخ است: خاطره ها به صورت انبوه و به طور تصادفی از حافظه می آیند، گویا محور زمانی سفر ۱۹۶۵ در میان است، اماهر منزلگاهی سفرهای دیگری در زمان های دیگر را به یاد مسافر می آورد و بیشتر یك صفحه از كتاب حاكی از مراحل مختلف زمانی است. تصادف در ضد خاطرات در واقع سازمان یافته است.
وقتی كه نویسنده مانند یك خاطره نویس واقعی است، داستان پردازی را كنار می گذارد و حقیقت نخستین ملاقاتش را با ژنرال دوگل یا بازگشت او به قدرت در ۱۹۵۸ تعریف می كند. تصادف نیز صورت سنتی به خود می گیرد. این روش را در بخشی كه عنوان «ضدخاطرات» دارد به كار برده است.▪ شازده كوچولو
این سال ها یعنی حدود دهه ۳۰ میلادی آنتوان دوسنت اگزوپری نویسنده ای دارای شناسنامه است. اگرچه «شازده كوچولو» اثری برای كودكان است اما فضاهایی كه این اثر خلق می كند بسیار متفاوت با آن چیزی است كه ما از ادبیات كودك در نوشتار دیده ایم. مسافر كوچكی كه از سیاره اش به سیاره های دیگر سفر می كند و آدم های مختلفی را می بیند كه هر كدام انگار بازگوكننده تفكر یا جریانی هستند. پادشاه، جغرافیدان، ستایشگر و مغرور، لاابالی، فانوس بان و... در واقع اگزوپری در شرایط موجود سیاسی و فرهنگی فرانسه، در می یابد كه چه باید كرد. در این دوران لویی آراگون هم به شهرت رسیده است. آراگون شاعر و رمان نویس ، رساله نویس و مبارز شده است. او در سال ۱۹۱۹ به اتفاق آندره برتون و فیلیپ سوپول مجله ادبیات را بنا نهاد و به جریان سوررئالیسم پیوست و این پیوستگی تاسال ۱۹۳۳ ادامه داشت.
در حدود سال های ۳۰ آراگون در كنگره نویسندگان انقلابی كه در خاركف برگزار شد، شركت كرد، در زمانی كه «محلات زیبا» و «ناقوس های شهربال» را منتشر می ساخت. آراگون بی شك فردی تأثیرگذار و مهم در این نسل (دهه ۳۰) است.
این دهه، به عقیده بودافر دهه ای بحرانی است. پنجشنبه سیاه اكتبر ۱۹۲۹ غرب را متزلزل ساخت. در اطراف مجلات روح و نظم جدید، متفكران جوان بی نظمی حاكم و اومانیسمی را كه ادعا می كرد آن را توجیه می كند، به زیر سؤال بردند. به زودی و دورنمای جنگی جدید پیش از در هم شكستن بافت شكننده اروپای بیمار موجب بسیج روشن بینان می شود. با این همه مالرو، اگزوپری، ژیونو، سلین نخستین رمان هایشان را می نویسند.
▪ سارتر، و تعهد
او كه از كودكی با زبان آلمانی آشنا شده بود به برلین رفت و فلسفه خواند. در ۱۹۳۹ در جنگ شركت كرد و ۱۹۴۰ اسیر آلمان ها شد. پس از این كه آزاد شد به پاریس رفت و عضو نهضت ملی شد. در اندیشه سارتر، یك نویسنده اگزیستانسیالیسم در برابر جامعه متعهد است. سارتر عقیده كسانی كه از زیر بار تعهد اجتماعی در نوشتار، درمی روند مطرود می داند و اصل هنر برای هنر را زیر سؤال می برد.
در فرهنگ آثار، درباره او آمده است: «در نظر سارتر عالم ادب نیز باید مانند هر امر دیگری هدفی دربرداشته باشد و از حال بی طرفی و بی غرضی بیرون آید و وظیفه خود را نسبت به عالم بشریت انجام دهد. افراد در نظر سارتر اجزایی هستند كه در هم تأثیر متقابل می گذارند و میان آنان تفاهمی است كه موجب تشكیل روح كلی و واحد می شود. پس هیچ كس نباید به كار دیگران بی اعتنا بماند. بی شك عقیده فلسفی سارتر پس زمینه بسیاری از آثار ادبی او نیز قرار گرفت.
رمان «تهوع» اثر سارتر در سال ۱۹۳۸ منتشر شد. درباره این كتاب در فرهنگ آثار آمده: «تهوع، زندگی مردی را وصف می كند كه تنهایی و بی كاری اش او را بیش از پیش به امر خام وجودخویش حساس كرده است . «آنتوان روكانتن» مردی عزب (مجرد) و تقریباً ۳۵ساله،در شهر خیالی بوویل تنها زندگی می كند. این شهر بندر بزرگی است ، بسیار شبیه «لوهاور» كه سارتر پیش از این در آنجا زیسته است.
او سرگرم نوشتن كتابی درباره زندگی اشراف زاده ای در پایان قرن ۱۸ است كه شغلی را كه در كامبوج داشته و به سبب خستگی از سفر و آنچه ماجرا انگاشته بود رهاكرده است. در این رمان برای مرد، اتفاقات متفاوتی می افتد و او در فراز و نشیب های مختلفی قرار می گیرد. در پایان با گوش دادن به نوعی موسیقی ، به این نتیجه می رسد كه موسیقی چون مانند اشیا وجودندارد و حضور امر تخیلی است می تواند او را از «تهوع» نجات دهد و شاید آفرینش ادبی و مثلاً نوشتن یك رمان بتواند به او كمك كند كه هستی را بپذیرد.»
سارتر معتقد است انسان، آینده است . انسان چیزی است كه ازخودمی سازدو به همین دلیل سارتر می تواند بگوید انسان در جهان می تواند همه چیز را عوض كند.
▪ كاموی بیگانه:
كامو در الجزایر زاده شد. كتاب «بیگانه» كامو را به توده وسیع مردم معرفی كرد. سارتر و كامو باهم ارتباط داشتند. انتشار كتاب «مرد عصیانگر » به وسیله كامو كه تحلیلی از انقلاب روسیه بود سبب شد رابطه و همفكری كامو و سارتر قطع شود. اما «بیگانه» رمانی است غیر عادی. این اثر همان طور كه در فرهنگ آثار آمده یكی از مهم ترین آثار ادبیات قرن بیستمی است با شخصیت های غیرعادی.
غرابت نوشته و رازی كه در خود دارد یكی از تكاندهنده ترین آثار این دوران است. «مورسو» راوی داستان خویشتن است.
حكایت بسیار حساب شده او شامل دو قسمت است كه به طور محسوسی هم در لحن و هم در محتوا باهم متفاوت اند. در قسمت نخست مورسو، با ظاهری حاكی از بی قیدی كامل، زندگی روزمره خود را در الجزیره از زمان اعلام خبر مرگ مادرش تا قتلی كه بی اختیار مرتكب می شود، شرح می دهد. «مورسو» با لحن راوی بی طرف باجملات پیاپی كه بیشتر ماضی نقلی اند احتیاجات، خستگی ، میل به سیگار كشیدن و مشكلاتش را در تحمل گرما قید می كند.
احساس هایش را بیان می كند و همچنین به ملال یا بی تفاوتی هایش اشاره می كند. در قسمت دوم رمان، روایت آن لحن بی تفاوت آغازین را ندارد. «مورسو » كه زندانی شده است یاد می گیرد كه با زمان و یادآوری خاطراتش بسازد. دیگر آن كسی نیست كه تنها در زمان حال با احساساتش زندگی می كرد.
او كه به اراده معطوف به حقیقت وفادار است قبول نمی كند كه تظاهر به پشیمانی كند یا با دادن جواب هایی كه از او انتظار دارند وارد بازی اجتماعی شود. محاكمه اش كه همچون تماشاچی در آن شركت می كند كاریكاتوری است از عدالت و مجریان آن كه خالی از طنز نیست. كوچك ترین وقایع زندگی وی به نكته اصلی اتهاماتش بدل می شود. او را سرزنش می كنند كه «مادرش را با سنگدلی جنایتكارانه به خاك سپرده است» به اعدام محكومش می كنند. آخرین فصل رمان تغییری اساسی را به میان می كشد. «مورسو» در آن از عشق به زندگی حرف می زند روبه روی كشیش فریاد راعلیه مرگ پیش از موقع بر ضد سرنوشت بشر بر می آورد. او كه آماده است همه چیز را از سر بگیرد تطهیر شده است.
قلب خود را برای نخستین بار بر بی تفاوتی لطیف زندگی می گشاید و در بطن بی تفاوتی ، نوعی خوشبختی عجیب را درمی یابد. قدرت و موفقیت ماندگار رمان، بی شك به این باز می گردد كه از همان جمله اول «امروز مامان مرد، شاید هم دیروز ، نمی دانم» بیگانه دنیای حضور جهانی ، شخصیت راوی اش را به عنوان واقعیتی چشم گیر تحمیل می كند. رمان به اندیشه فلسفی اسطوره سیزیف كه در همان زمان نوشته شده است ، شكلی داستانی ، ولی به طرز قابل ستایشی ، زندگی می دهد.
سال های دهه ۴۰ تحت تأثیر جنگ قرار دارد. وقتی در ماه مه ۱۹۴۵ جنگ به پایان می رسد ، با تسلیم نیروهای آلمان، با خوش بینی و نشاطی كه در پایان جنگ اول ، در ماه نوامبر سال ۱۹۱۸ احساس می شد فاصله زیادی هست. فرانسه گرچه در جناح پیروز شدگان قرار دارد اما میان دو ابرقدرت كشوری ناچیز به نظر می رسد.
▪ آلن رب گریه
رب گریه می گوید: من می توانم به شما بگویم ادبیات چه چیزی نیست زیرا به ادبیات جز با دیده تاریخی نمی شود نگاه كرد. ادبیات حركتی پژوهشی در كنه زبان است، پرسشی است كه از دنیا می شود.
بودافر می گوید: كسی كه برای رمان نو اساسنامه و شعارهایش را فراهم ساخت یك دانشمند علوم كشاورزی است كه به ادبیات روی آورد. آلن رب گریه با نخستین رمانش «مداد پاك كن ها» موجب شگفتی شد. رمان پلیسی عجیب.
بارت در مورد این اثر می گوید: كاشف شیوای بدون پناهگاه بدون بعد و بدون عمق رب گریه كه به وسیله رولان بارت به بداعت كوشش های اش اطمینان یافته بود به زودی سیستمی بر ویرانه اسطوره های قدیمی داستان به پا كرد. آدمی به جهان نگاه می كند و جهان به او نمی نگرد. اشیا این جا هستند و چیزی جز اشیا نیست. هر شیء به خود محدود است. رب گریه با به كار گرفتن این بدیهیات مواد كتاب هایش را به مقدار قابل ملاحظه ای فقیر ساخت «.» او به نوعی مبالغه آمیز مورد ستایش قرار می گرفت، همان طور كه به نحوی به دور از احتیاط مورد حمله. مدت ها به خاطر رمان ها، اعلامیه ها و بویژه فیلم هایش در مركز خبر قرار داشت؛ با این همه «سینما ـ رمانی» كه پیشنهاد كرد همه گیر نشد.
▪ مارگریت دوراس:
در هندوچین به دنیا آمد. او در آثارش به طور عمومی به جنبه های تحلیلی حوادث توجه دارد. حوادثی كه بیشتر برای زنان اتفاق می افتد. آثار داستانی او از وحدت موضوع برخوردارند و از نظر قالب و ساختمان متنوع و تحول آمیزند.
دوراس به رنج های فردی با تیزبینی می نگرد، رنج هایی كه بشر در میان آن ناگهان به سبب برخورد با دیگران یا با واقعه ای غیرمنتظره، هشیاری خود را بازمی یابد و از درون خویش و نیازهای اساسی وجود خود كه تا آن زمان برطرف نشده است آگاه می شود. رمان «درد» گزارش بازگشت «روبرال» شوهر راوی از بازداشتگاه آلمان است. درد سرگذشتی از مارگریت دوراس است. او در مقدمه كتاب می گوید:كه این یادداشت ها را در دو دفتر در گنجه های آبی خانه نوفل لوشاتو پیدا كرده است.
و تأكید می كند كه «درد» یكی از مهم ترین چیزهای زندگی اوست و اضافه می كند من خود را رودرروی صفحاتی دیدم كه به صورت منظم با خطی ریز و فوق العاده مرتب و ملایم سیاه شده بود و نیز خود را رودرروی نوعی بی نظمی اندیشه و احساس یافتم كه جرأت نكردم به آن دست بزنم، زیرا در برابر آن از پرداختن به ادبیات شرمم می آمد.
▪ پیدایش ضدادبیات:
در اواخر سال های ۱۹۶۰ و تحت تأثیر حوادث مه ۱۹۶۰ نوعی ضد ادبیات حاصل اعتراضی عمومی كه حال متوجه زبان شده است پیدا می شود، نوشته همانند اجتماع سركوب كننده است. باید كلك این بازمانده لجوجی را كه از نوشته های پیشین آمده است و به گفته بارت «صدای حاضر» است، كند.
مهدی طاهری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید