یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

پوزش


پوزش
فریدون مشیری در سال ۱۳۰۵ در تهران چشم به جهان گشود دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در مشهد و تهران به پایان رساند و سپس وارد دانشگاه شد و در رشته زبان ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. اما آن را ناتمام رها کرد و به سبب دلبستگی بسیاری که به حرفه روزنامه نگاری داشت از همان جوانی وارد فعالیت مطبوعاتی شد کار وی خبرنگاری و نویسندگی بود ۳۰ سال در این زمینه کار کرد و سالها عضویت هیات تحریریه سخن روشنفکر سپید و سیاه چند نشریه دیگر را داشت. در سال ۱۳۲۴ به عنوان کارمند در وزارت پست و تلگراف و تلفن کار می کرد در سال ۱۳۵۰ به شرکت مخابرات ایران انتقال یافت و در سال ۱۳۵۷ بازنشسته شد. در سال ۱۳۳۳ ازدواج کرد و کنون دو فرزند به نامهای بابک و بهارک از او به یادگار مانده است.
وی در بامداد روز جمعه ۳ آبان ۱۳۷۹ در بیمارستان تهران کلیلینک در سن ۷۴ سالگی درگذشت.
● پوزش
گفته بود پیش از این‌ها: دوستی ماند به گل
دوستان را هر سخن، هرکار، بذر افشاندن است
در ضمیر یکدگر
باغ گل رویاندن است
گفته بودم: آب و خورشید و نسیمش مهر هست
باغبانش، رنج تا گل بردمد
گفته بودم گر به بار آید درست
زندگی را چون بهشت
تازه، عطرافشان و گل‌باران کند
گفته بودم، لیک، با من کس نگفت
خاک را از یاد بردی خاک را
لاجرم یک عمر سوزاندی دریغ
بذرهای آرزویی پاک را
آب و خورشید و نسیم و مهر را
زانچه می‌بایست افزون داشتم
شوربختی بین که با آن شوق و رنج
« در زمین شوره سنبل» کاشتم
- گل؟
چه جای گل، گیاهی برنخاست
در پی صد بار بذرافشانی‌ام
باغ من، اینک بیابان است و بس
وندر آن من مانده با حیرانی‌ام
پوزشم را می‌پذیری،
بی‌گمان
عشق با این اشک‌ها، بیگانه نیست
دوستی بذری‌ست، اما هر دلی
در خور پروردن این دانه نیست.
منبع : نشریه امواج برتر


همچنین مشاهده کنید