سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


نیاکان مغروق


نیاکان مغروق
كسانی در خیال سرزمین گمشده‌ای به نام آتلانتیس بوده‌اند كه در آثار افلاطون ذكر آن رفته است. بعید است در آبهای تاریك ته دریاها قارۀ دیگری باشد، اما گنجهایی واقعی‌ چرا: ساختمانهایی در كنار دریا كه زیر آب رفت، خروارها طلای قارۀ جدید كه سنگینی‌اش سفینه را در هم ‌شكست، و البته كشتی مشهوری مانند تایتانیك. آن یافته‌ها هم بخشی از دانش بشر و هم كسبی است پرسود برای كاشفان.
ایرانیان هم، گرچه به دریانوردی شهرت ندارند، ظاهراً قرار است به دارندگان خزاین مغروق بپیوندند. پیرامون سدی كه در سیوند ساخته‌اند سر و صداست و هشدار می‌دهند مناطق آثار باستانی زیر آب خواهد رفت. مخالفان سد می‌گویند دریاچۀ پشت آن به آرامگاه كورش صدمه می‌زند. حتی عكسهایی با مهارت مونتاژ كرده‌اند كه آرامگاه را وسط دریاچه نشان می‌دهد. مدافعان می‌گویند حد حریم نهایی دریاچه كیلومترها با پاسارگاد فاصله دارد، تراز نهایی آب پائین‌تر از سطح آرامگاه است و می‌توان آن را حتی پائین‌تر هم نگه داشت. مخالفان عقیده دارند رطوبت به آن آثار صدمه می‌زند.
مدافعان می‌گویند احتمال اینكه آن زمین و هوای خشك به اندازۀ ساحل دریا مرطوب شود نزدیك به صفر است و می‌افزایند در دنیا در سواحل دریا هم بنای تاریخی هست.
در این مواجهه، صدای مردم هرچه رساتر شنیده می‌شود و فكر تعلق‌داشتن سرزمین به هیئت حاكمه به تاریخ می‌پیـوندد. با دید نوین، مدیر كل و وزیر و وكیل همان اندازه در سرزمین سهم دارند كه بقیۀ‌ شهروندان، و فرمودۀ مقامها وحی ِ مـُنزل نیست، نظر كارمندانی است كه می‌آیند، حقوقی می‌گیرند تا كاری انجام ‌دهند، گاه اشتباهاتی مرتكب می شوند و پی كارشان می‌روند. پسر ناصرالدین شاه در مقام حاكم اصفهان وقتی به فسق و فجور متهم می‌شد روی نقاشی‌های عالی قاپو گچ می‌مالید. امروز دیگر نمی‌توان بناها را، با آن درجه از وقاحت، ارث پدری دانست.
دوم، پشت این مواجهه هم مانند بسیاری موارد دیگر، رویارویی دلبستگی به فرهنگ باستانی و تمایل به دست‌كم گرفتن خرت‌وپرت‌ آتش‌پرست‌ها دیده می‌شود. ظاهراً سازندگان سد بسیار احتیاط می كنند برچسب نیاكان‌ستیزی به آنها نخورد زیرا گران تمام خواهد شد. هر دو طرف در یك تلقی شریكند: نیاكان هم حقی دارند. اگر جایی پر رفت‌وآمد مانند میدان تجریش را نمی‌توان به شكلی نوین كه اسباب رفاه خلق شود بازسازی كرد زیرا كسانی مدعی‌اند وقف است و وقف مقدس است، پاسارگاد هم برای خودش نوعی وقف است و نباید گذاشت قبر آدمی سرشناس تالاب شود.
قضاوت روح نیاكان هرچه باشد، نیازهای نسل امروز و آینده را هم باید به حساب آورد. در ارسنجان فارس، كشاورزان شورابه، كه خود اسم آن بیانگر محنت است، شعار داده اند: «آبگیری سد سیوند حق مسلم ماست.» بعید است خود كورش هخامنشی كه به حقگزاری شهرت دارد می‌توانست به چنین استغاثه‌ای، هرچند تـلقین‌شده از سوی مقامهای وزارت نیرو و دیگران، مطلقاً بی‌اعتنا بماند.
اگر همت و اسباب فراهم باشد،‌ در همین ری می‌توان بقایای شهرها از زیر خاك بیرون كشید. سد و رطوبتی در كار نیست و موضع هواداران میراث نیاكان تقویت خواهد شد. اما باید برنامه ای دست‌كم سی‌چهل ساله ریخت كه با رفتن وزیر و آمدن مدیركل به هم نریزد. بسیار خوب است كه با صدای غرٌا ندای دفاع از فرهنگ نیاكان در دهیم، در همان حال كه خودمان بهتر می‌دانیم چند مـَرده حلاجیم.
برنامه‌ها البته همه سی‌چهل‌ساله‌اند و كمتر كسی تردید دارد كه باید اجرا شوند. مقامی در سازمان آب فارس، در دفاع از سد مورد بحث، برگ رو كرده است: ساختن سد را مشاوران آمریكایی در سال ۱۳۵۱ برنامه‌ریزی كردند. اما در خود موطن استكبار جهانی معمولاً بیش از یك نظر وجود دارد و عمل نهایی برآیند منافع سرمایه‌گذاران، طرح مهندسان، نظر حافظان میراثهای فرهنگی و خواست اهل محل است. در ایالت نیویورك كسانی می‌خواهند مكانی كه سالها میدان سرشاخ‌شدن سواركاران جسور و گاوهای خشمگین بوده تبدیل به مجتمع مسكونی شود و فغان برخاسته است كه مبادا بخشی از میراث ملی را نابود كنند. لقبی كه آنها هم به مجتمع‌سازان می‌دهند آشناست: سودجویان.
سودجویان در مصر و در چین هم برای آبادانی مملكت سدهایی ساختند كه آثار باستانی را به خطر انداخت اما كوشیدند آنچه را وجود دارد به جایی دیگر منتقـل كنند یا به طریقی در امان بدارند. نمی‌توان نیمی از مملكت را موقوفۀ مردگان و نیم دیگر را موزۀ‌ روباز اعلام كرد و به مردم گفت منتظر گردشگرانی بنشینند كه خواهند آمد. با این رشد جمعیت و كم‌آبی فزایندۀ جهانی، خلایق باید كار كنند و نان بخورند. به فرض محال كه این سد خشك بماند، نتیجه فقط مهاجرت هرچه بیشتر روستاییان خواهد بود و اندیشه‌ورزان باید بخشی از مجال ستایش نیاكان را صرف نگرانی برای رشد جرم و جنایت در ازدحام شهرها كنند. روح نیاكان حتماً راضی به چنین عقوبتی برای فرزندان نیست.
در موردی دیگر، جای تردید است همۀ مخالفان كشیدن راه‌آهن از كنار نقش رستم به آن محل رفته باشند تا از نزدیك و تا حد امكان حساب كنند احداث جاده و ریل در پهنۀ ‌دشت، البته بدون دینامیت و انفجار، تا چه حد ممكن است به كنده‌كاری‌ پیشانی كوه صدمه بزند. احتمال دارد حجـّاریهای ساسانی كه با جادۀ اصلی فاصله دارد حتی بیشتر به چشم بیایـد و دوستدارانی تازه بیابـد. خشم ‌و خروش‌ها تا حدی القایی و نتیجۀ احساس تهدیدی دائمی نسبت به میراثهای فرهنگ ملی است.
كمترین كاری كه می‌توان كرد نجات بخشهای پیدا و موجود است، نه فقط حسرت برای آنچه ممكن بود به دست آمده باشد. مردم ایران برای افراط در این اعتقاد كه نقطۀ‌‌‌ پرگار تمدن بوده‌‌اند نیاز به مدارك جدید ندارند. اگر آرامگاه كورش واقعاً در خطر است حتماً باید آن را به جایی دیگر منتقـل كرد. چهل سال از طراحی سد و چهارده سال از آغاز ساختن آن می‌گذرد. شاید دهه‌ها به اعتراض سپری گردد و از اقدام واقعی خبری نباشد. نیاكان ما اگر چنین سلانه‌سلانه كار می‌كردند هرگز صاحب مقبرۀ‌ سنگی در دل كوه نمی‌شدند.
در شرایطی كه یورش فرهنگ روستا بر شهرهای ایران سنگینی می‌كند، جلوگیری از استفاده از این سد در حكم فشاری از سوی فرهنگ شهر بر روستاست و كشاورزانی احساس خواهند كرد منافع آنها قربانی سلیقۀ عده‌ای شهری‌ شده است. معترضان بخت پیروزی ندارند زیرا پیروزی یعنی بولدوزر انداختن در سد، اما همین قدر كه صدای مردم و صدای فرهنگ ایرانی واضح‌تر شنیده شود دستاورد بزرگی است.
مقامهایی كه اعتراض به سدی كوچك را سیاسی و بنابراین بیربط می دانند ظاهراً در درك این نكته مشكل دارند كه علاوه بر دانشگاه و مطبوعات و موسیقی و كتاب و فیلم و اینترنت و كاریكاتور، كشورداری هم امری سیاسی‌ است.
محمد قائد
منبع : ماهنامه سفر