شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

مروارید شدن در صدف رمضان


مروارید شدن در صدف رمضان
آن همه غوغای زندگی را گاهی سکوت باید!
آن همه تلا طم حاصل از گردباد هوکای بی مایه را زمانی هم آرامش باید!
و با این همه انبوه زنگار نشسته بر چهره، آینه دل را صیقلی باید!
یک ماه بی خویشتن شدن، و با او بودن، یک ماه از سنگینی تن فارغ شدن و چون پروانه ای سبکبار گشتن و یک ماه در جذبه و خلسه و نور فرورفتن.
سخن از رمضان نیست که سخن از دلتنگی و بهانه جویی معشوق است برای دیدار عاشق و یک فرصت طلا یی، در گشوده شدن درها برای دیدار و زمانی برای جوانه زدن و شکوفه کردن این سی روز، آفرینش کنار تسبیح من و تو آرام می نشیند، صبحی تازه خواهد آمد و درخت ها مزه آرامش می گیرند و چقدر زیباست که همه دنیا را زیر پاهایت نگاه کنی. شاید این اولین روزه تو باشد و اولین ساعت تولد تو!
پیمان ببند، اینها بهانه خوبی برای پل زدن دست های تو به اشراق آماده شده، این روزها باید چراغ رابطه را روشن کرد، باید پیله روزمرگی ها را پاره کرد و دوباره زاده شد. سی روز هجرت از خود و رجعت به خدا، سی روز مروارید شدن در صدف عاشقی.
خداوند به من آسمانی ام فرصتی دوباره بخشیده و من دلبستگی هایم را رها می کنم و قدم در جاده عشق و نیاز می گذارم، توشه ای ندارم جز گناه، جز پشیمانی و توبه و اشک، سی روز باید سفر کنم. سر به شانه های تو بگذارم و روسیاهی چشمانم را ضجه کنم تا فردا نسوزند.
و صدای عاشقانه ملکوت را لبیک بگویم.
در خلوت زلا ل و در پناه سجاده و مفاتیح گذشته ام را مرور کنم خداوند در انتظار من است سفری آن سوی ناپیدا.


نویسنده : نظام جو
منبع : روزنامه مردم‌سالاری