جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ابوالفضل بیهقی، ادیب و مورّخ توانا


ابوالفضل بیهقی، ادیب و مورّخ توانا
ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی به سال ۳۸۵ هـ.ق در حارث آباد بیهق (سبزوار قدیمی) دیده به جهان گشود. در آغاز در بیهق و سپس در شهر نیشابور به فراگیری دانش پرداخت در حالی كه علاقه بسیاری نیز به نویسندگی داشت. در همان جوانی به غزنین سفر كرد و در نزد بونصر مشكان كه صاحب دیوان رسائل محمود غزنوی بود به كار پرداخت و همیشه مورد عنایت و توجه بونصر مشكان قرار گرفت.
به طوری كه وی را از تمامی اسرار و نگفتنی های دستگاه غزنوی مطلع می ساخت. همین امر باعث شد بیهقی اطلاعات بسیار غنی از آن دوره جمع آوری كند. حاصل آن همه تلاش و مهارت هایی كه در دستگاه با هوشمندی و ذكاوت كسب كرده بود به تألیف كتاب ارزشمندی نظیر تاریخ بیهقی منجر شد. حجم اولیه كتاب در سی مجلد در توصیف سلطنت آل سبكتكین خلاصه می شد. اكنون قسمتی از آن كه در دست ماست درباره سلطنت مسعودبن محمود غزنوی و تاریخ خوارزم از زوال دولت آل مأمون و افتادن آن و حمایت به دست سلطان محمود و حكومت آلتون تاش حاجب در آن سامان تا غلبه سلاجقه می باشد. محتوای تاریخ بیهقی تلفیقی از مسایل تاریخی و ادبی، اجتماعی و سیاسی است. ارزش تاریخی آن به دلایل متعددی می باشد.
از آن جایی كه بیهقی فردی درباری بود اما اظهاراتش در باب شخصیت های آن زمان عاری از تعصب و غرض ورزی است همچنین اطلاعات وی در كتاب مستند و صحیح می باشد زیرا تمامی آن موارد را یا خود عیناً به چشم دیده و یا از افراد بسیار موثق شنیده است. تفاوت و مزیت تاریخ بیهقی نسبت به سایر كتب تاریخی در این است كه نویسنده علاوه بر ایراد رخدادهای دقیق، به اظهارات شخصی خویش نیز كمابیش در پیشبرد آن رویداد پرداخته و گاهی خود نیز به صورت غیرمستقیم در آن وقایع حضور شخصی داشته است. مثلاً در جنگ دندانقان كه سلطان مسعود برای سركوبی تركمانان سلجوقی به مرو می رود چنین می گوید: «من و بوالحسن دلشاد نیز به صورت تصادفی به آن جا رفته بودیم. خصمان حمله ها به نیرو می آوردند و امیر ایستاده، پس حمله بدو آوردند و چند بار مبارزان خصمان نزدیك امیر (مسعود) رسیدند، آواز دادندی و یك دستبرد (چابكی) بدیدندی و بازگشتندی و اگر این پادشاه را آن روز هزار سوار نیك یكدست یاری دادندی، آن كار را فرو گرفتی و لكن ندادند.» در این جا حضور بی اراده و هم نظر شخصی خود را درباره جنگ دندانقان عنوان كرده است. اما در كل تقدیر و سرنوشت را عامل تعیین كننده امور می داند. دیگر این كه از نظر ادبی این كتاب بسیار گرانقدر و گنجینه ای از لغات فارسی هزار سال گذشته می باشد. مثلاً به كار بردن كلمات و مثل های زیبایی كه در آن دوره مرسوم بوده است از قبیل: ژكیدن در معنی «متغیر شدن»، دینه: «دیروزی»، مراغه كردن «غلتیدن حیوان در خاك» و یا «خرما به بصره بردن» كه در آن نواحی رواج داشت. تنها كتابی است كه جزئیات زندگی، گفتار و كردار ایرانیان حتی به ذكر و توصیف طرز لباس هایی كه در آن زمان پوشیده می شد پرداخته است. بنابراین می توان بیهقی را هنرمندی با ظرافت های موشكافانه اش بسان نقاشی چیره دست دانست كه با توصیفاتش به پویایی تصاویر و چهره هایی می پردازد كه در ذهن مجسم می شوند، به طور مثال در آیین خلعت پوشی احمد حسن میمندی كه سلطان مسعود وی را برای وزارتش برگزیده بود لباس احمد حسن را چنین وصف می كند. «و خواجه خلعت بپوشید- به نظاره ایستاده بودم- قبای سقلاطون بغدادی (لباس ابریشمی زردوزی شده) بسیار سپید، ریزنقش، عمامه ای از جنس حریر اما به غایت باریك و گرانقیمت و طرازی سخت باریك، زنجیره ای بزرگ و كمری از هزار مثقال، پیروزه ها در نشانده. بیهقی با ذوق و علاقه فراوان خویش جنبه های مختلف نهصد سال گذشته را محفوظ نگاه داشته است. بدیع الزمان فروزانفر درباره نثر وی چنین می گوید: «نثر بیهقی از نشرهای خوب و بی تكلف زبان فارسی است كه نویسنده زبردست آن در عصر خود انسجام و سهولت عبارات را به تمامی معنی رعایت كرده و دشواری های آن در زمان ما به علت قدمت زبان است والا در موقع مقایسه معلوم می شود كه نثر بیهقی در قرن پنجم در طریقه نثر دوره اول غزنوی چه اندازه روان و منسجم است. سبك نگارش آن نمونه خوبی از روش ترس و آثار منشیان درباری در قرن پنجم هجری است.» به طور كل نثر بیهقی از سادگی به سوی نثر فنی سوق یافته است و می گویند آن نثر خاصی استادش ابونصر مشكان است كه از آن به عاریت گرفته است. در حقیقت هنر بیهقی اوج بلاغت طبیعی و بهترین نمونه انشایی پیشینیان است. در سبك و نگارش آن افعال به قرینه حذف می شوند. در جملاتش اغلب اطناب وجود دارد هر چند همه آن ها بجا و ضروری برای رساندن مفهوم اولیه می باشد.
لغات عربی در متن اندكی به كار رفته آن هم به دلیل نداشتن هیچ معادلی به فارسی آن و یا لغات درباری، دولتی و علمی كه تازی آن از فارسی سلیس تر بوده است. لغاتی كه از نظر ما اكنون مهجور به نظر می رسد در آن زمان زبان رایج مردم غزنین و خراسان بوده است و در دربار محمود حلاوت و لطف مخصوصی داشته است كه همان تأثیر، نثر درباری و منشأت دیوان رسالت محمود را چنان زیبا ساخته بود. همچنین ضرب المثل ها و حكایات شیرین و زیبا كه گاهی نیز جنبه اخلاقی و پندآموزی دارد. نظیر داستان ابوالمظفر برغشی، داستان نصربن احمد و سبكتگین و یا داستان افشین بودلف كه در آن آمده است.
اما از نظر اجتماعی كتاب جنبه های جالبی را داراست. بعضی از ویژگی های آداب و رسوم متداول در زندگی اجتماعی آن دوره كه برخی از آن ها هنوز هم رایج است، مثل جشن ها و اعیاد، جشن نوروز و عید فطر، مراسم عروسی و سوگواری، خطبه خوانی، رسوم و تشریفات درباری و غیره... كه آن آیین ها را می توان به سه دسته درباری، دیوانی و رسوم مشترك در دربار و اجتماع تقسیم كرد. مثلاً برخی از اعیاد كه در آن زمان بین دربار و مردم مشترك بود، جشن ماه رمضان و عید فطر بوده است. عید مسلمانان در پایان ماه رمضان (برابر اول شوال) است. پس از پایان آن ماه جشن بزرگی در دربار تدارك می دیدند و همه بزرگان و حشم دعوت می شدند و سفره ای بسیار آراسته و با تكلف می گستراندند. سلطان محمود در نیمه ماه رمضان از نیشابور حركت می كرد، دو روز مانده از ماه رمضان به هرات می رسید و عید فطر را جشن بزرگی می گرفتند.
«روز چهارشنبه عید كردند و تعبیه فرموده بود، امیر چنانكه به روزگار سلطان ماضی پدرش دیده بودم وقتی كه اتفاق افتادی كه رسولان، اعیان و بزرگان عراق و تركستان به حضرت حاضر بودندی. چون عید كرده بود، امیر از میدان به صفه بزرگ آمده، خوانی نهاده بودند سخت با تكلف آن جا نشست و شعرا پیش آمدند و شعر خواندند، بر اثر ایشان مطربان زدن و گفتن گرفتند.»
منابع:
تاریخ بیهقی به تصحیح دكتر علی اكبر فیاض
تاریخ بیهقی به تصحیح دكتر علی نیشابوری
منبع : روزنامه جوان