جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دورهٔ ساسانی


چگونگى برآمدن ساسانيان داراى ابهاماتى است، ولى بر پايهٔ احتمالاً درست‌ترين گزارش‌ها، اين خانواده، جداندرجد نگاهبان آتشکدۀ بزرگ آناهيد در شهر استخر پارس بوده‌اند. برافتادن سلسلهٔ طولانى اشکانى به‌دست ماجراجوئى گمنام، تکانى به ايران داد و سراسر آن را دچار آشوب ساخت، اردشير، که بى‌اندازه جاه‌طلب بود، طريق پيروزى را پى گرفت. لشکرکشى‌هاى بعدى و جنگ‌هاى سخت، او را به سرورى ايران شرقى نيز رساند اردشير مردى با زيرکى و توانمندى‌هاى اجرائى بسيار بود و از ابزارهاى صلح‌آميز و نيز جنگجويانه براى تثبيت حکومت خويش و ايجاد يک شاهنشاهى تازهٔ ايرانى استفاده کند؛ و يکى از اين ابزارها تبليغات دينى بود. اردشير مردى را به‌عنوان روحانى اعظم خويش در کنار داشت. اين شخص، به‌نام تنسر يا توسر (خط پهلوى مبهم است)، عنوان هيربد را داشته که در دورهٔ پارتي، ظاهراً لقب بزرگان جامعهٔ روحانيت بوده است. (در سراسر دورهٔ ساسانيان، روحانيان معمولى را صرفاً مغ مى‌خواندند) اردشير و روحانيان پارسي، به‌جاى انجمن‌هاى برادرى موجود در هر منطقه، يک سازمان روحانيت جديد، تحت نظارت مستقيم و تابع پارس تشکيل دادند؛ و در کنار اين کار به سراغ تثبيت يک مجموعهٔ معين متون اوستائى رفتند که مورد تأييد خود تنسر بود. تنسر دست به‌کار شد و روايت واحدى را برگزيد و مابقى روايت‌ها را از مجموعهٔ رسمى کنار نهاد.
ساسانيان استفاده از شمايل در آئين‌هاى عبادى را ممنوع کردند و طى دورهٔ ايشان، تنديس‌ها را از بناهاى مقدس برچيدند، و تا توانستند به‌جاى آنها آتش مقدس نشاندند. به‌نظر مى‌رسد ساسانيان از پيش از به‌قدرت رسيدن، تسليم شمايل‌شکنان شده بودند؛ اين کيش تنديس‌ها بود که ساسانيان به آن مى‌تاختند، وگرنه خود آنها مطابق سنت پديد آمده در دورهٔ سلوکي، همچنان به بازنمائى ايزدان زردشتي، از جمله اهرمزد، در شمايل انساني، ادامه مى‌دادند. مبارزه عليه شمايل‌ها با کوششى به‌همان شدت ايجاد آتش‌هاى مقدس، پيش رفت. گشنسب مى‌گويد که اردشير 'آتش‌ها را از آتشکده‌ها برگرفت، و بکشت و نيست کرد. تنسر شرح مى‌دهد که آتش‌هاى مورد نظر، آتش‌هاى ملوک‌الطوايف اشکانيان بودند که بى‌فرمان شاهان قديم نهادند. و بر همين اساس اردشير 'آتشگاه‌ها را ويران کرد و موقوفات را باز گرفت' و به‌ عهد ساسانى در ايران تنها يک آتش سلطنتى مى‌بايست بسوزد. اين خاموش کردن آتش‌هاى دودمانى محلي، بايستى غرور و احساس دينى بسيارى از زردشتيان را به‌شدت آزرده باشد.
ساسانيان به تقليد هخامنشيان مجموعهٔ بزرگى از آتش‌هاى سلطنتى براى خود ايجاد کردند. اردشير، تصويرى از آتش خويش را که در آتشدانى سنگى برافروخته بود، بر پشت سکه‌هاى او نهاد، و اين کار در ميان جانشينان وى عموميت يافت.
کردير دومين روحانى بزرگ دورهٔ ساسانى بود که عمرى دراز و قدرت بسيار داشت. وى تنها فرد غير سلطنتى بود که اجازه داشت کتيبه‌هائى به سياق کتيبه‌هاى سلطنتى نقر کند، البته تنها به فارسى ميانه و پارتى يکى از اين کتيبه‌ها بر ديوار صخره‌اى نقش رستم قرار دارد؛ کردير در کتيبهٔ سرمشهد چنين مى‌گويد: 'فعاليت‌هاى ديني، فزونى يافتند، بس آتش‌هاى بهرام که نشانده شد و بس موبدان که شاد و کامروا شدند ... و نيکى‌هاى بسيار به اُهرمزد و ديگر يزدان رسيد و آسيب‌هاى بسيار به اهريمن و ديوان.'
کردير تنها از دو گروه آتش مقدس سخن به‌ميان مى‌آورد: يکى آتش‌هاى بهرام و ديگرى 'آتش‌ها' ، بدون هيچ‌گونه قيد و شرط، ولى کتاب‌هاى حقوقى ساساني، نشان مى‌دهند که در آن دوران، آتش نوع سومى هم وجود داشت که مى‌شد آن‌را در جائى مقدس افروخت.
در دوران هرمزد اول قدرت روحانى کردير افزوده شده و عنوان تازهٔ 'موبد اُهرمزد' را به وى اعطا کرد. پس از هرمزد، برادرش بهرام اول ۲۷۶ م. به‌جاى او نشست و در دورهٔ حکومت وى بودکه کردير با تسلط بر بهرام، وى را به محاکمه و اعدام مانى واداشت.
پس از بهرام اول، پسر جوان همنام او، بهرام دوم جانشين او شد که برخى تصور مى‌کنند وى به‌کمک کردير به تخت نشست، و در دوران حکومت وى بود که کردير به اوج مقام روحانيت و قدرت خويش رسيد. وى لقب افتخارى 'کردير منجى روان بهرام' را به‌دست آورد و 'موبد و قاضى‌القضات شاهنشاهي' شد. وى همچنين بر مسند رياست آتش‌هاى آناهيد اردشير و آناهيد بانوى استخر قرار گرفت که گفته مى‌شود رياست بر پرستشگاه اخير شغل موروثى خود ساسانيان بوده است.
کردير در کتيبه‌هاى خود، از مسائل اعتقادى چندان سخنى به‌ميان نمى‌آورد و توجه او را بيشتر به آئين‌هاى عبادي، انضباط ديني، الحاد و زهر چشم گرفتن از کافران معطوف مى‌کند. با اين همه، وى وجود بهشت و دوزخ را اعلام مى‌دارد. نه خود کردير و نه هيچ يک از شاهان ساسانى هرگز در کتيبه‌هاى آنها به زردشت اشاره‌اى نکرده‌اند. آنان به اين اکتفاء مى‌کنند که خود را هوادار دينى بخوانند که وى آن را تعليم داد، يعنى دين مزداپرستى که به فارسى ميانهٔ مزدسن خوانده مى‌شود. اين موضوع تقابل شديدى با ادبيات پهلوى دارد که آکنده از نام اين پيامبر است.
هيچ‌يک از اقدامات دينى آن روزگار (شمايل‌شکني، پيشرفت کيش آتشکده‌ها، اصلاح گاهشماري، تثبيت يک مجموعهٔ متون دينى واحد و مکتوب) بر آموزه‌هاى اين دين تأثير نگذاشت؛ و در حقيقت ساسانيان (که پيوستن نخستين آفريننده و مدافع راست‌کيشى زردشتى معرفى مى‌شدند) با اهميت دادن به باورهاى زروانى خود، عملاً آن را ناتوان کردند. با اين حال، آنان به شيوه‌هائى عملى و با تشکيل يک سازمان روحانيت منضبط رو به رشد، ظاهراً اين وجه دين را تقويت، يک‌دست و پربار ساختند و از اين لحاظ، بدان خدمت کردند؛
در تاريخ کيش زردشتي، شاپور دوم را (۱۳۰۹ به تخت نشست) از طريق دو منبع مى‌شناسيم. يکى گزارش دينکرد از انتقال دين، مى‌توان تصور کرد که وى نيز همچون پادشاهان، و ديگر روحانيان بلندپايهٔ پارسى روزگار ايشان، زروانى بود. شاپور به سال ۳۲۲ م. تعقيب و آزار جدى مسيحيان را آغاز کرد و به‌گفتهٔ مسيحيان، گروهى از روحانيان بلندپايهٔ زردشتى باعث آن بودند.


همچنین مشاهده کنید