جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

دورهٔ قاجار


سدهٔ نوزدهم، تغييرات بسيارى را براى پارسيان شهرنشين به‌دنبال داشت کمپانى هند شرقى فعاليت مبلغان مذهبى را ممنوع کرده بود، ولى فشار انجمن‌هاى مذهبى بريتانيا قوى بود و به سال ۱۸۱۳ م. امتياز فعاليت کمپانى به اين شرط تجديد شد که آن ممنوعيت رفع شود. نخستين مبلغان، در دههٔ ۱۸۲۰ م. به بمبئى رسيدند. در همين دهه، جنبشى براى ايجاد مدارس آغاز شد که در آنها هم به انگليسى و هم به گجراتى آموزش داده شود؛ و به سال ۱۸۲۷ م. مدرسهٔ عالى الفينستن براى آموزش 'زبان، ادبيات و فلسفهٔ اخلاق اروپا' تأسيس شد. به سال ۱۸۴۰ م. اين مدرسه با مدرسه‌اى ديگر آميخته شد و از آنها بنيادالفينستن پديد آمد. در سراسر سدهٔ نوزدهم ميلادي، پارسيان بيشتر شاگردان را به آنجا مى‌فرستادند و از اين رو يک طبقهٔ پارسى دانش‌آموختهٔ غرب، شامل پزشک، حقوق‌دان، آموزگار، روزنامه‌نگار و غيره به‌وجود آمد. اين پارسيان توانگر نبودند که عامدانه اصلاحات دينى را به‌وجود آوردند. اصلاحات عمده را کسانى آغاز کردند که استطاعت کم‌ترى داشتند و والدين آنها، آنان را با اين اميد به مدرسه فرستادند که آموزش غربى ايشان را قادر سازد تا با زمانه پيش روند.
اصلاحات ديني، مخالفان سرسختى از محافظه‌کاران و راست‌کيشان را برانگيخت. اصلاح‌طلبان هم ميان خود و براساس ميزان تمايل خود به روزآمد کردن دين، دچار اختلاف شدند. افراطى‌ترين آنان اظهار داشتند که زردشت، يکتاپرستى ساده و بدون آئينى را تبليغ کرده بود و پارسيان بايد به آن بازگردند.
تا سدهٔ نوزدهم ميلادي، آموزش اذکار اوستائى را آموزگار و دانش‌آموز با تکرار صبورانهٔ آنها انجام مى‌دادند؛ ولى در دههٔ ۱۸۲۰ م. موبد فريدونجى مرزبانجى مشهور به کاکستُن (اشاره به ويليام کاکستن بنيانگذار صنعت چاپ در انگلستانِ سدهٔ پانزدهم ميلادى است. - م.) بمبئي، چاپ خرده اوستا به خط گجراتى را آغاز کرد و چندى نگذشت که نسخه‌هائى از آن با قيمت ارزان در دسترس همگان قرار گرفت. اين گام، که موبدى آن‌را برداشت، ضربه‌اى ديگر بر جايگاه روحانيان بود.
در اين زمان در سدهٔ نوزدهم ميلادى در يزد و کرمان، متعصبان اوباشان به يکسان، 'بر سر زردشتيان مى‌ريختند، با آنان بدرفتارى مى‌کردند و حتى برخى از ايشان را مى‌کشتند و اموال آنها را مى‌دزديدند ... و به‌ويژه، کتاب‌هاى آنها را مى‌گرفتند و مى‌سوزاندند' . در اين زمان مسافرت براى آنان ممنوع بود.
مانکجى به‌عنوان نمايندهٔ انجمن بهبودسازى وضعيت زرتشتيان در ايران (۱۸۳۴) تاجرى خرده‌پا بود که در هند بسيار سفر مى‌کرد و به دين و جامعهٔ زردشتى وفادار بود.
وى در گزارشى که به سال ۱۸۵۴ م. به انجمن داد، شمار دقيق آنان را چنين گزارش کرد: ۶۶۵۸ نفر در يزد و روستاهاى اطراف آن، فقط ۴۵۰ نفر در کرمان و حومه، ۵۰ نفر در پايتخت، يعنى تهران، و تعداد کمى هم در شيراز. در همان دهه تعداد پارسيان بمبئى ۱۱۰،۵۴۴ نفر (يعنى بيست درصد جمعيت شهر) برآورد شده بود، و نيز ۲۰،۰۰۰ نفر در سورات و احتمالاً ۱۵،۰۰۰ نفر در بقيهٔ گجرات و ديگر مناطق پراکنده در هند. با اين همه ايرانيان، عليرغم همه چيز، همچون پارسيان، روحيه و پاى‌بندى آنها را حفظ کرده بودند. اکابر يا بزرگان همراه وي، دست‌به‌کار بازسازى آتشکده‌ها و دخمه‌هاى ويران شدند و هر آنچه توانستند براى تهيدستان انجام دادند و به تأسيس مدارس آموزش به سبک غربي، براى زردشتيان پرداختند. و ديرى نگذشت که به‌کمک صندوق‌هاى خيريهٔ پارسي، در يزد و کرمان و بسيارى از روستاهاى زردشتي، مدارس ابتدائى تأسيس شد و به سال ۱۸۶۵ م. يک مدرسهٔ کوچک شبانه‌روى هم در تهران گشايش يافت.
نيم سدهٔ پس از برافتادن جزيه، از جنبه‌هاى گوناگون، عصر زرين زردشتيان ايران بود. آموزش و عقايد جديد، مبارزهٔ جدى با راست‌کيشى ديرين را آغاز نکرده بود و ثروت روزافزون هم تا حد زيادى به‌خدمت دين درآمده بود. با وجود اين، طى اين مدت بذر تغييراتى هم افشانده شد. همچون هند، در ايران هم، پسران روحانيان، به پيروى از فرزندان غيرروحانيان، به مدارس جديد رفتند و شمارى روزافزون از آنان، به‌قصد زندگى دنيوي، پيشهٔ پدران خود را ترک مى‌گفتند.
در اين زمان براى زردشتيان، رنج بزرگ ديگرى در رسيد: همچنان که زندگى آنان امن‌تر و کامياب‌تر شده بود، شمار نسبتاً زيادى از اعضاى اين جامعه، جذب بهاييت شدند. طى سده‌هاى گذشته، زردشتيان غصه‌دار هم‌کيشانى بودند که به اسلام گرويدند، ولى دست کم اينان با ارتدادشان، بخت دنيوى بهترى را به‌دست مى‌آوردند. اينک آنان سوگوار خويشان و دوستانى بودند که در اين کيش جديد، آزارهائى به‌همان سختى آزارهائى را مى‌ديدند که زردشتيان طى بدترين ساليان ستم با آن آشنا بودند. اين که چرا بسيارى از آنان به بهاييت گرويدند به‌سادگى قابل توضيح نيست، ولى خود زردشتيان برخى دلايل را حدس مى‌زنند. بنيانگذار کيش بابى (پيشگام بهاييت) را برخى سئوشيانت، و وجود وى را سبب يک حرکت ناب ايرانى و لزوماً عليه اسلام، به‌شمار مى‌آوردند. از اين پس ادعا شد که بهاييت دينى جهانى است. از آنجا که مسلمانان، بهاييت را بدعتى خطرناک مى‌داستند، پذيرش آن، گاهى اوقات منجربه مرگى دهشتناک مى‌شد.


همچنین مشاهده کنید