پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

دورهٔ هخامنشی(۲)


درد کتيبه‌ خشايارشا آمده است:
چنين گفت شاه خشايار، چون من به شاهى رسيدم. در اين سرزمين‌ها که نام بردم ناامنى و ناآرامى حاکم بود. پس اورمزد به‌من کمک کرد. بنا به اراده اورمزد سرکشان اين سرزمين را تنبيه کردم و به‌جاى خود نشاندم. در اين سرزمين مکان‌هائى بود که قبلاً ديوان پرستش مى‌شدند من اين خانه‌هاى ديوان را ويران ساختم و فرمان دادم که ديوان ديگر نبايد پرستش شوند. آنجا که قبلاً ديو پرستش مى‌شد من پرستش اورمزد را اعلام کردم ...
آنچه را من انجام دادم به اراده اورمزد بود. اورمزد به‌من کمک کرد تا به انجام اين کارها موفق شوم...
لومل با توجه به کتيبه‌هاى پادشاهان هخامنشي، که همه خود را پرستنده خدائى به‌نام اهورامزدا مى‌نامند، معتقد است که اهورامزدا اولين‌بار توسط زرتشت مطرح شده است. زرتشتيان خود را مزديسنا مى‌ناميدند و هخامنشيان نيز خود را مزداپرست نام برده‌اند ... بالاخره پس از تجزيه و تحليل، لومل معتقد است که هخامنشيان زرتشتى بوده و يا حداقل از اين دين متأثر شده بوده‌اند.
ادوارد ماير نيز با بررسى کتيبه‌هاى داريوش و کوروش نتيجه مى‌گيرد که آنها زرتشتى بوده‌اند.
ادوارد ماير با ستودن روش کشوردارى کوروش و داريوش معتقد است که آنها تحت تأثير دين زرتشت چنين برخوردى يافته‌اند.
اينکه زرتشت در کتيبه‌هاى شاهان هخامنشى نام برده نشده است به هيچ‌وجه دليل غير زرتشتى بودن آنها نيست. حتى پادشاهان بسيار مؤمن قرون وسطى نيز به پايه‌گذار دين مسيح يا پاولس در اعلاميه‌هاى خود کوچک‌ترين اشاره‌اى ننموده‌اند.
هرتسفلد چون پدر داريوش را همان ويشتاسپه گاتاها مى‌داند در نظر او لااقل از داريوش به‌بعد همه شاهان هخامنشى مسلماً زرتشتى بوده‌اند.
هرتل نيز با هرتسفلد هم‌نظر است. او معتقد است که نام اهورامزدا اولين‌بار از جانب زرتشت اعلام شده است و با اتکاءِ به کتيبه‌هاى داريوش که همه جا اهورامزدا را خالق مطلق نام برده او را به‌طور مسلم زرتشتى مى‌داند، به‌خصوص اهورامزدائى که پاسدار حق و راستى و حقيقت است و دروغگويان و مخالفين راستى را مجازات مى‌نمايد.
امروز مسلم گرديده که زرتشت اولين کسى است که براى خداى خويش نام مزدااهورا را به‌کار برده است و قبل از او دينى به‌نام مزداپرستى وجود نداشته است زرتشت نام دين خود را مزديسنا يا ستايش مزدا ناميد و اين خداى زرتشت است که جاى همه خدايان را گرفت و خدايان آريائى را به ديو يا دئو مبدل ساخت.
هينتس با توجيه کتيبه‌هاى داريوش و مقايسه آنها با پيام زرتشت نتيجه مى‌گيرد که مسلماً داريوش زرتشتى بوده است. 'تعليمات زرتشت در کوروش و داريوش اثر اساسى گذاشته بوده است. اين تعليمات به آنها شخصيت داد و به‌وسيلهٔ آنها جهان آن‌ روز را به درجه‌اى از عظمت اخلاقى آشنا ساخت که تا آن زمان هرگز شناخته نشده بود' .
شدر معتقد است که از روى کتيبه‌هاى کوروش و داريوش نمى‌توان به مذهب آنها پى برد. در زمان اين دو پادشاه مدت‌ها از رواج مذهب زرتشت مى‌گذشته است. کتيبه‌هاى آنها نيز اعلاميه سياسى است نه توجيه دين و معتقدات شخصى آنها. حتى داريوش که خود را مزداپرست ناميده و همه موفقيت‌هاى خود را مرهون مزدا مى‌داند، نمى‌توان به اتکاءِ اين کتيبه‌ها درباره دين خود قضاوت کرد. داريوش طبق اين نوشته‌ها به همهٔ اديان مناطق زير سلطهٔ او احترام مى‌گذاشته و سعى در ترويج آنها مى‌نموده است. به‌همين دليل نيز مغان را، که در ايران طبقه روحانيون بودند، مانند تمام روحانيون سرزمين‌هاى ديگر مورد پشتيبانى و تأئيد قرار داده است، همانگونه که ازا روحانيان نيت در سائيس مصر و يهوه در بيت‌المقدس، آپولون در ماگنزيا، مردوک در بابل ... حمايت کرده است. مغان را هم که نماينده مذهبى يک ملت بودند از نظر مذهبى آزادى داده و آنها را تأئيد کرده است به‌شرط آنکه آنها نيز در خدمت دربار درآيند.
در لشگرکشى به مصر نيز يک مغر را به‌سمت نايب‌السلطنه تعيين کرد. اين همان سياست هخامنشيان بود و ادامه سياست متمايل به مغان کوروش.
شدر معتقد است که سياست اين پادشاهان بر اين بود که مردم به مذهب متوجه شده و در کار سياست دخالت نکنند.
شدر در جاى ديگر مى‌نويسد، که کوروش و داريوش با اين سياست متوجه ساختن مردم به مذاهب خود و عدم دخالت در سياست، محيطى ايجاد کردند که دويست سال آرامش نسبى در اين امپراتورى عظيم برقرار گرديد.
ميلز، کوروش را يک زرتشتى معتقد دانسته و مى‌نويسد: 'او يکى از پرستندگان بزرگ مزدا بود که در سايه مشيت الهى سراسر تاريخ متأخر قوم يهود را تعيين کرد. زيرا اگر کوروش مزداپرست اين قوم را به سرزمين اصلى بازپس نمى‌فرستاد، نه نبى‌هاى بعدى در بيت‌المقدس به رهنمائى مردم مى‌پرداختند و نه عيسى در بيت‌اللحم به‌دنيا مى‌آمد و نه در اين منطقه به موعظه مى‌پرداخت. واقعاً تأثير اين اعاده‌دهنده بزرگ و جانشين او (داريوش) براى بيت‌المقدس به‌قدرى مثبت بود که در نظر برخى از نويسندگان، اين شهر پس از اين واقعه مدت درازى در بسيارى جهات شهرى ايرانى محسوب مى‌شد.
تحولى که مى‌توان به دورهٔ هخامنشى مسوب داشت، باور به منجى جهان، يعنى سئوشيانت است. اين باور، به باور انتظار براى سه منجى‌اى گسترش يافت که هر يک، از نطفهٔ زردشت و از زهدان مادرى دوشيزه، تولد مى‌يافت. و زمان کرانمند (يعنى سه دورهٔ آفرينش، آميزش و جدايش) به‌عنوان يک 'سال گيهاني' بزرگ به‌حساب مى‌آمد که به بخش‌هاى هزار ساله تقسيم مى‌شد.
متن‌هاى موجود، دربارۀ مدت سال گيهانى زردشتي، اختلاف دارند، برخى آن‌را نه (يعنى سه دورهٔ سه‌تائى که عدد مورد علاقه است)، و ديگران دوازده (مطابق ماه‌هاى سال طبيعي) مى‌دانند. در هر صورت اين اعداد، زمينه‌هائى هستند براى تفکر در اين‌باره که صورت اصلي، شش هزار سال بود که همچنان که تحقيقات روحانيان گسترده شد، آن نيز افزايش يافت. از اين شش هزار سال، سه هزار سال نخست گويا از آن آفرينش، فرايندهاى آميزش نيکى و بدي، و سپيده‌دمان پيدايش بشر بوده است. اعتقاد بر اين بود که خود زردشت در اواخر هزارهٔ سوم به‌دنيا آمده و در سال ۳۰۰۰ وحى را دريافت داشته است. در سال ۴۰۰۰ نخستين منجى به نام اوخشيت‌ارته به‌معناى 'گسترندهٔ پارسائي' بشارت پيامبر را احيا خواهد کرد. سپس با آمدن برادر وي، اوخشيت‌نمه، به‌معناى 'گسترندهٔ نماز' که در سال ۵۰۰۰ پديدار مى‌شود، تاريخ تکرار خواهد شد؛ و سرانجام در پايان آخرين هزاره، بزرگ‌ترين سئوشيانت‌ها، يعنى استوت‌ارته خواهد آمد.
دربارهٔ آداب دينى در روزگار هخامنشيان، شواهد مستقيم چندانى باقى نمانده است. بخش مربوط به اختصاص روزها به ايزدان در يسنه، همراه با سرايش نيايش‌هاى دينى جديد براى همراهى آنها، که اساساً اقتباس از بخش‌هاى قديم‌تر اوستا و داراى همان چارچوب‌هاى سادهٔ مربوطه است، تحولى پيوسته در آداب دينى را نشان مى‌دهد. هرودت يک مراسم قربانى را که فردى عادى در فضاى باز، براى مينوان انجام داده بود، اين گونه شرح داده است: 'رسم نيست که تنها براى خود خير و برکت بخواهند، بلکه بايد براى خوشبختى شاه و تمام ايرانيان، که خود نيز از آنان است، دعا کنند. حيوان قربانى شده را تکه‌تکه مى‌کنند و گوشت‌ها را بر پوششى از گياه مى‌گسترانند. وقتى همهٔ اين‌ها مهيا شد، يکى از مغان پيش مى‌آيد و سرودى دربارهٔ خاستگاه ايزدان، چنان‌که در سنت ايرانى است، مى‌خواند؛ چرا که جز با حضور يکى از مغان، نمى‌توان قربانى داد. اندکى بعد، قربانى‌کننده گوشت را با خود مى‌برد تا به دلخواه خود از آن استفاده کند.'


همچنین مشاهده کنید