جمعه, ۱۸ آبان, ۱۴۰۳ / 8 November, 2024
مجله ویستا
ناگفتههائی از زندگی بروسلی
سال ۱۹۶۶، بروس لی کاتو را در سریال ”زنبور سبز“ بهعهده داشت، تنها در یک فصل او با یک اکران مردمی کونگفو در یک نقش طرفداران بسیاری بهدست آورد.در ۱۹۶۷-۱۹۶۶ بروس لی در نقش کاتو در کنار زنبور سبز وان ویلیامز ظاهر شد.
”زنبور سبز“ توسط جرج تراندل در اواسط دهه سی برای ایستگاه رادیوئی دتروت دیلیو ایکس وای زد، آفریده شد. مثل بقیه کتاب داستانهای تصویری ”زنبور سبز“ دو زندگی داشت. برای همین تهیهکننده سریال یعنی ویلیام دوزیه در ابتدای هراپیزود هویت بازیگر نقش اصلی را برای تماشاچیان توضیح میداد. ”مبارزه طلب دیگر زنبور سبز، همکارش کاتوست، زنبور سبز که در پرونده پلیس یک جنایتکار تحت تعقیب است، در واقع بریت در مالک دیلی سانتی نل است. اما شخصیت دوم او فقط برای منشی و وکیلش آشکار است و از آن خبر دارند. و او برای احقاق حقوق شهروندان شریف، زنبور سبز، است.
بروس نقش کاتو، خدمتکار و راننده بریت رد را داشت. خودش میگفت: ”همه صحنههای نمایشی را من انجام میدهم، اگر لازم باشد از سلاح هم استفاده میکنم“. اول شروع سریال برای ۲۳ می ۱۹۶۶ تعیین شده بود اما بعد برای اول ژوئن برنامهریزی شد تاریخی که فیلمبرداری در استودیوی دزی - لو کولور آغاز شد. در طول تابستان گروه فیلمبرداری بدون وقفه کار میکرد تا بتواند اپیزود اول را تمام کند.
● یک نقش محدود
در حالیکه وان ویلیامز نقش اول را با بیشترین وسعت کاری در اختیار داشت، نقش بروس محدود به همکار او میشد ”اقامتگاه آقای رد“ روس به شوخی به روزنامهنگار میگوید:
”میدانی چرا من این نقش را در ”زنبور سبز“ قبول کردم؟ چون نام قهرمان داستان بریت رد بود و من تنها چینی در کالیفرنیا بودم که میتوانست این اسم را به درستی تلفظ کند“ قبل از شروع اولین اپیزود، بروس برای دوزیهنامهای نوشت و نظری را نسبت به پرسوناژ خودش و چند پیشنهاد دیگر بیان کرد ”سادگی، برای معرفی یک شخصیت بهترین است و کمترین انرژی را از آدم میگیرد. سوژه کونگ فو و اجراء نقش با هم منافاتی ندارند. در طول اپیزود اول ”زنبور سبز“ من تجربیات زیادی بهدست آوردم. در مجموع؛ دوست داشتم ارتباط بین زنبور سبز و کاتو را بهخوبی حلاجی کنم. فکر میکنم کمی دیالوگ راحتتر با همکاران بتواند کار را ملموستر کند. من تأثیر سادگی را میدانم اما برای پروراندن سادگی باید بدانی چه بگوئی و چه کاری انجام دهی. از ترکیب آرامش و سادگی قاطعیت بهدست میآید. شوخی نمیکنم، احساس میکنم همکاری فعال با زنبور سبز یک کاتوی مؤثر، متفاوت و زنده را به نمایش گذاشت. من دوست داشتم سریال طولانیتر شود و اگر حس خطر برای شما ایجاد میکردم برای این بود که هیجان شما را برای پیگیری دنباله ماجرا تحریک کنم“.
● سریعتر از دوربین
۹ سپتامبر ۱۹۹۶ سریال شروع شد چهارشنبهها از ساعت هفت و سی دقیقه الی هشت شب نام قسمت اول بود: ”اسلحه خاموش“ در آن قسمت بروس مؤثر و محرک چند صحنه مبارزه داشت. همه دستاندرکاران تلویزیون اجراء را نگاه میکردند، کارگردانها و تهیهکنندهها آنچه را میدیدند باور نمیکردند، بینندهها مجذوب حرکات بروس شده بودند خصوصاً صحنههائی که با پرسوناژهای سریال مبارزه میکرد، این هنر رزمی برای همه بیگانه بود، تا به حال تلویزیون چنین چیزی نشان نداده بود. یکی از منتقدان نوشت: ”نقش لی، کاتو، مبارز جنائی، فیزیکی قویتر را میطلبد اما هنرپیشه جوان خیلی بیشتر از حد نیاز از پس آن برآمده است“. بروس قبلاً گفته بود: ”کونگ فو بسیار برتر از ”زنبور سبز“ است“.
از وقتی سریال شروع شد و از همان قسمت اول بروس برای بینندهها و نتقدان بسیار جالب توجه بود. هم به لحاظ فنونی که اجراء میکرد و هم به لحاظ سرعت بیش از اندازهای که داشت. بعضی از مسئولین پروژه از سرعت بیش از اندازه او شاکی بودند چون درست نمیشد از حرکاتش فیلمبرداری کرد و چون امکان آرام کردن فیلم و جود نداشت. بروس ژستهایش را آرامتر کرد تا بینندهها بهدرستی بتوانند حرکاتش را ببینند. ”اوایل خیلی خندهدار بود“ بروس اینطور میگوید: ”تنها چیزی که میتوانستی ببینی این بود که آدمها جلوی پای من به زمین میافتادند“.
روشهای فیلمبرداری در آمریکا هرگز با روشهای هنگ کنگ قابل مقایسه نبود. بروس برای اینکه بتواند گروه را با شخصیت خودش هماهنگ کند لازم بود اعتماد آنها را به خودش جلب کند. وان ولیامز در این مورد میگوید: ”بروس برای آنکه بتواند آنچه را در ذهن دارد به خوبی بیان کند خیلی سختی کشید“.
ما ”زنبور سبز“ را بدون نور در تاریکی کار میکردیم، سریال تاریک و رمزآلودی بود. بیشترین مشکل برای نشان دادن تکنیکهای بروس بود چون او سر تا پا سیاه میپوشید و تو فقط یک هیکل را میتوانستی ببینی و مکانی که در آن صدای فریاد میآمد“.
”نمیتوانستی بهدرستی لی را ببینی، در یکی از صحنههای خیلی طولانی بالاخره توانستیم یک مبارزه کامل از او ببینیم. بعد با هم صحنههائی را که گرفته شده بود تماشا کردیم. ما در اتاق بغل نشسته بودیم و میخندیدیم. او از اتاق خارج شد با قیافهای که تصورش را هم نمیکردی چون دوست نداشت کسی جیت کان دوی او را مسخره کند. بعد از این او سعی کرد بیشتر به حرف همکارش گوش کند. ما هم نور را عوض کردیم تا بهتر بتوانیم او و حرکاتش را ببینیم“.
منتقدی مینویسد: ”میخواهم به تهیهکنندگان سریال ”زنبور سبز“ بگویم برای اینکه سریالش جذابتر شود اجازه بدهند همکار زنبور یعنی کاتو، خودش دیالوگهایش را بنویسد“.
● بروس لی ستاره سریال شد
وقتی تهیهکننده اشتیاق مردم را به کاتو دید صحنهها و دیالوگهای بروس را افزایش داد، هر بار کاتو را در حال نجات زندگی”زنبور سبز“ میدیدند که او را از محاصره دشمنانش نجات میدهد با اجراء فنون زیبا و چشمگیر.
از وقتی اپیزودها افزایش پیدا کرد. منتقدان بیشتر متوجه نقش بروس شدند. آنقدر که ستاره فیلم جابجا شد. البته نقد منفی هم داشت: ”گاهی اوقات تجربهای وحشتزده را ایفاء میکند“. که اینها به بروش برمیگشت خودش میگوید: ”در کالیفرنیا هوادارانم دورهام میکردند. چنگ و لگدم میزدند، من نمیتوانستم بدون زخمی کردن فیزیکی هوادارانم خودم را نجات بدهم“.
”همیشه در مرکز توجه بودن بروس را خوشحال میکرد؛ لی غرق در دنیای هنر رزمی خودش بود“. ویلیامز ادامه میدهد: ”یکی از فنون که او هیچ وقت از قلم نمیانداخت، ضربات پا، برش و ضربات برگردان دست بود درست هر زمانی که روی صحنه بود، برای نمونه یک بار من روی صحنه بودم و مردم را توی روشنائی نگاه میکردم که ناگهان یک ضربه به گوشم احساس کردم برگشتم دیدم لی بهراحتی روی هوا پریده و در همان حال پرواز ضربه پائی زده که گوشه کوچکی از آن به نوک پا گوش مرا نوازش داده است“. همه میدانستند که حال و هوا و روحیه بروش بیشتر به چریکها میخورد.
”او همیشه در حال نشان دادن عضلات و قدرتی بود که داشت“. اینها را پی ترچین یکی از هنرپیشههای ”زنبور سبز“ و دوست بروس میگوید و ادامه میدهد: ”خیلی انگیزه کار بقیه را نمیتوانستی بفهمی چون او خیلی قوی بود و بیشتر سعی میکرد مهارتهای بدنی خودش را به نمایش بگذارد“.
● بروس لی به روبین درس میدهد
علیرغم تعریفها و نقدهای مثبتی که از سریال میشد، سریال نتوانست موفقیتی بین عموم مردم آنچنان که انتظارش میرفت، کسب کند. مشکل اصلی هم این بود که تهیهکنندهه قصد داشتند زنبور سبز و کاتو را در مقابل بت من و روبین در یک اپیزود دوقسمتی قرار بدهند.
ویلیامز تعریف میکند: ”قصه این بود که تهیهکنندههای ”زنبور سبز“ میخواستند به نوعی ما را مقابل بت من قرار دهند تا مثلاً توجه مردم را به سوی ما جلب کنند اما این کار موفق نشد“.
اولین سناریو که درآمد، لی آن را خواند، من روی صحنه منتظرش بودم. من با روبین یک مبارزه انجام داده بودم و جلوی او کم آورده بودم. بروس در حالیکه صحنه را ترک میکرد گفت: ”من به هیچ وجه با روبین مبارزه نمیکنم که از او شکست بخورم. این برای من مسخره است باید سناریو را عوض کنند و در آن تعادل ایجاد کنند“.
گروه فیلمبرداری یقین داشتند که برت وارد (روبین) کمربند مشکی کاراته دارد. بروس علاقهای به کاراته نداشت ولی برای کاراتهکاها احترام بسیاری قایل بود. خصوصاً به خاطر احترامها و تمریناتی که او نیز آنها را دوست داشت. برای همین از دروغ بدش میآمد و تحمل نمیکرد که کسی که کمربند مشکل ندارد دعای داشتن آن را بکند.
”بروس درسی به روبین داد. من فکر میکنم او از ترس میلرزید. او فکر میکرد بروس میآید و او را به زمین پرت میکند اما بروس به او گفت ما الآن یکی از بزرگان کمربند مشکی را که تو هستی را اصلاح میکنیم“. اینها را ویلیامز برای ما تعریف میکند.
● پایان ماجرا
ویلیامز تعریف میکند: ”خیلی سخت بود که وقتی روبین را میبینی خندهات نگیرد! بروس خیلی جدی بود، شوخی نمیکرد، اصلاً به نظر نمیآمد اهل این کار باشد، اما روی صحنه شوخی میکرد، وارد (روبین) داشت از ترس میمرد!“
وقتی شروع به فیلمبرداری کردیم زمانیکه وارد چرخید و دید بروس خیلی نزدیک او در حال آمادگی برای مبارزه است پا به فرار گذاشت بدون آنکه به پرسونازی که داشت فکر کند و از بروس خواست هیچ کاری با او نداشته باشد و به بروس یادآوری کرد این تنها یک سریال تلویزیونی است.
بروس میگفت: ”آن لحظه خیلی برایم سخت بود جدی باشم. من واقعاً او را ترسانده بودم و احساس میکردم کسی پشت سرم غر غر میکند و متلک میپراند“! ”جوجه خروس سیاه“ همان موقع من از شدت خنده منفجر شدم و دیگر نمیتوانستم جدی باشم“. همان وقت بروس به وارد گفت: ”تو خیلی شانس داری که این یک سریال تلویزیونی است“. علی رغم نقدها و تعریفهای خوبی که از بروس میشد سریال هوادار چندانی بهدست نیاورد، اواخر ژانویه ۱۹۶۷ بعد از اینکه فیلمبرداری ۲۶ قسمت از سریال تمام شد کارگردان فوکس تصمیم گرفت بعد از گذشت تنها یک فصل سریال را تمام شده اعلام نماید و همه چیز در ژانویه ۱۹۶۷ تمام شد. بعضی از دستاندرکاران با نوشتن نامه رسمی چنین درخواستی را مطرح کرده بودند.
به خاطر توجه به نژادپرستی که آن وقتها در هالیوود وجود داشت بروس یک نوشته کوتاه از ویلیام دوزیه دریافت کرد که در آن نوشته بود: ”کنفوسیوس میگوید: زنبور هرگز وز وز نمیکند“.
منبع : مجلهرزمآور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست