پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
عبور از دروازه تاریخ
حالا که راهی میشوی، گوش بسپار تا نواهای خفته را در دل این مردمان هزار ساله بشنوی. سختی سنگها حکایت از مردمانی دارد که از مسیر هزارهها عبور کردهاند و اینک آرام و صبور آن نوای کهن را سر میدهند. راهی سرزمین خورشید شدن آدابی دارد، آن هم تامل است و این تو را آرام میکند. اورامان سرزمین خورشید است. اینجا «سرزمین اهورایی» و «جایگاه اهورامزدا» است. «هور» در اوستا به معنی خورشید آمده و «هورامان» جایگاه خورشید نیز معنی میدهد.
روز، جلوه رنگین و بزرگی خداوند است. اما شب معنای دیگر دارد. شب در زیر نور ماه، رحمت خدا روی آدمی جاری خواهد شد و چنان مبهوت میشوی که سرما را فراموش خواهی کرد. چهرههای مردم از نیکاندیشی میدرخشد. گاهی فکر میکنی وارد بهشت شدهای. منظرهای زیبا که تو را با خود به رنگینترین لحظهها میبرد و تو باید خود را در آغوش جاده رها کنی. هنوز از خانهها بوی پختن نان بلند میشود. شما به کنار مردمانی خواهید آمد که بکر میزیند و عشیرهای. کوچ هنوز به سبک سنتی در میان این مردم معنای خود را حفظ کرده؛ از پای کوه به دامنه و ارتفاعات بلندتر و بعکس.
این دیار باستانی دارای آداب، موسیقی، زبان و آثار کهن منحصر به فردی است که در هر زمان و مکان جلوهای خاص از آن هویدا میشود.
● عبور از دروازه
این خانه دروازهای دارد به نام دروازه اورامان. این ابتدای لذت و شگفتزدگی هر مسافری است. کوههای سنگی بلند و استوار و جادهای که به صورت مارپیچ از دامنه این تنگه عبور میکند هر مسافری را ناخودآگاه وادار میکند که بر آستانه این دروازه توقف کند و عکس و فیلم بگیرد. نمیدانم شاید هم میخواهند رخصت ورود بگیرند. در تمام طول دروازه نگاههای کوچک ما از دامنه کوهها به ارتفاعات سنگی خیره مانده بود. میگویند این دروازه در دورههای پیشین محل دفاع مردم بومی در برابر هجوم بیگانگان بوده است. هیچ کس در اینجا متوجه گذر زمان نمیشود چنان که ناخودآگاه خود را بر جادههای مرتفع خواهید یافت. آنگاه معلق میمانی بین آسمان و زمین. گویی باید دو بار از این مسیر عبور کرد؛ اول به تماشای آسمان بنشینی و دیگربار درههای رنگین را نظاره کنی. براستی که وجود رنگها اینجا تجلی واقعی خود را پیدا میکنند.
از دره و دروازه که عبور کردی پس از حدود ۳۰ کیلومتر، کمکم روستای اورامان تخت نمایان میشود.
● صفر صفر
اگر شما دوست داشته باشید پیش از آن که وارد اورامان شوید، میتوانید سر ماشین خود را کج کنید و از گردنه «تهته» بالا بروید. باورتان نمیشود شما شاهد نیمی از کردستان عراق مثل شهر حلبچه، سیدصادق، خورمال و نیمی از کردستان ایران؛ مریوان، سروآباد، پاوه و... خواهید بود، ما در آسمان ایستادهایم روی قله تخت با ارتفاع ۲۸۵۰ متر بالاتر از گردنه تهته. اینجا خطوط مرزی رنگ خواهند باخت. اگر میخواهید به راهتان ادامه دهید به شهر پاوه خواهید رسید. باید پیش از فرارسیدن شب از این نقطه پایین آمد، چرا که شبانگاه از بهار و نسیمای خنک خبری نیست. تنها سرما تو را نوازش خواهد کرد.
● پایتخت اورامانات
تعجب نکنید، اورامان تخت روزگاری پایتخت منطقه محسوب میشد. این را مردمان این دیار میگویند. تاریخ نیز گواه این مدعاست که این روستا در روزگاران پیشین مرکزیت خاصی برای کل منطقه داشته است. از آنجا که روستای اورامان تخت در زمانهای قدیم مرکز فرمانروایی سلاطین محلی بوده است، این روستا را تخت یعنی پایتخت و مرکز سلطنت نامیدهاند. امروز هم همین مرکزیت را به لحاظ فرهنگی و معنوی خود حفظ کرده است.
اینجا یکی از روستاهای شگفتانگیز ایران است که به صورت پلکانی ساخته شده است. برخی از خانهها مربوط به ۳۰۰ سال پیش هستند که دست نخورده و سالم باقی ماندهاند.
برای دوستی با مردمان این دیار تنها تبسمی کافی است تا راز دل مسافری را باز خوانند. آنان که سنگ روی سنگ نهادهاند و خانههای خود را بدون استفاده از هیچ ملاطی بنا کردهاند. چشمهایشان چنان بیآز است که نیازی به توجیه و استدلال ندارد. جاده روستا در میان کوه قرار دارد و بخشی از روستا در پایین و بخشی بر بالای آن قرار گرفته است. از معماری اینجا گفتیم، خانههای سنگی بدون استفاده از ملاط با پنجرههای آبی. آبی به رنگ آسمان. براستی جای شگفت دارد که اهالی در یک قانون نانوشته بیش از ۸۰ درصد پنجرههای خود را رنگ آبی زدهاند. تنها رنگ دیگری که در اینجا به کار برده شده سبز است. بدرستی که جلوه واقعی رنگها نمایان است. آبی به رنگ آسمان و سبز همرنگ طبیعت. بام هر خانه حیاط همسایه است.
● عروسی هزار ساله
اول یک داستان هیجانانگیز بشنوید: «در زمانهای بسیار دور در بخارا پادشاهی زندگی میکرد که دختری داشت به نام «شاه بهار خاتون.» این دختر کر و لال بود و حکما نتوانسته بودند بیماری او را علاج کنند. از سوی دیگر در منطقه اورامانات کردستان مردی به نام پیر شالیار زندگی میکرد که صاحب کرامات و معجزه بود و شهرتش عالمگیر شده بود. چون خبر پیر شالیار به بخارا میرسد، شاه دخترش را همراه با برادرش و عدهای دیگر به منطقه اورامان کردستان میفرستد. آنها وقتی به نزدیکی روستایی که پیر در آن زندگی میکرد میرسند، دختر پادشاه احساس میکند که گوشش شنوایی خود را به دست آورده و صداها را میشنود. از آنجا که پادشاه اعلام کرده بود هر کس بیماری دخترش را علاج کند میتواند او را به همسری برگزیند، پیر شالیار قبول میکند، اما چون از مال دنیا چیزی نداشت، اهالی با کمک هم برای او جشن عروسی برگزار میکنند و هر کدام از طوایف، بخشی از هزینهها و کارهای این مراسم را بهعهده میگیرند. پیر شالیار قبل از مرگش وصیت میکند تا آخر دنیا مراسم سالگرد عروسیاش را همه ساله برگزار کنند.
این مراسم تا به امروز ماندگار مانده است. هر ساله ۴۰ روز مانده به بهار، آنگاه که چله بزرگ تمام شد، در آغاز چله کوچک یعنی میان ۳۵ و ۴۵ زمستان که زمین اولین و دومین نفس خود را میکشد؛ مردم جشن میگیرند؛ همان عروسی پیر شالیار. به گفته اهالی هر سال به تعداد شرکتکنندگان در این مراسم افزوده میشود. «شال» یا همان کمربند مقامی بوده که بزرگان زرتشتی به بستن آن نایل آمدهاند. این شال را که امروز در اورامان به ۳ گره دور کمر میبندند، با معنی «گفتار نیک»، «پندار نیک» و «کردار نیک» است. نواختن دف و سماع اهالی و نذر و نیاز از ویژگیهای این مراسم کهن و زیباست.
● چهل روز در چلهخانه
به مزار پیر شالیار که آمدید بدون شک راهی چلهخانه وی خواهید شد. فاصله این بنا تا مزار پیر شالیار حدود ۲۰۰ متر است. اتاقی تمامسنگی در حدود ۱۴ متر مشرف به درهای عمیق. این چلهخانه دارای ورودی کوچکی است که بیش از یک نفر نمیتواند از آن عبور کند. اتاق دارای سقفی کوتاه است. سقف آن یک صخره بزرگ است که با سنگهای دیگر به مثابه ستونها، قرنهاست ماندگار و پابرجا مانده است. میگویند پیر شالیار ۴۰ روز در این مکان به راز و نیاز با خدا پرداخته است. اینجا تنها یک اتاق نیست؛ یک دنیاست با حکایتها و سرگذشتهای فراوان. تاریخ ایران ماست.
در اطراف مزار و چلهخانه پیر شالیار گورستان دهکده است. جالب آنکه اهالی با کفش پا در این مکان نمیگذارند و از دمپاییهای تمیز که در ورودی گورستان قرار داده شده، استفاده میکنند. این مکان بسیار دلانگیز است. اگر شما در فصل بهار به اینجا بیایید، میتوانید شاهد آبشاری باشید که از پایین دره و کوه مقابل جاری است. توصیه میکنیم که به فکر پایین رفتن از دره نباشید چون کوه دارای شیب بسیار تند با صخرههای بزرگ است.
● در مسیر سیروان
درست یک پیچ بعد از مزار پیر شالیار، رودخانه خروشانی را خواهید یافت که مردمان این دیار از آن افسانهها و داستانهای زیادی را نقل میکنند. این رودخانه یکی از بزرگترین رودخانههای ایران محسوب میشود که در فصل بهار دارای آب فراوانی است. یکی از اهالی نقل میکند که در گذشته افراد بسیاری در آن غرق شدهاند و حتی هنگام سیل و طغیان ویرانی فراوانی را به بار آورده است. اما گذشته از این مسائل، رودخانه دارای ارزش فراوانی نزد مردم است. بسیاری هنوز نام فرزندان پسر خود را سیروان میگذارند. این رودخانه در ادبیات و فولکلور مردم نقش و جایگاه خاصی دارد. رودخانه خروشان سیروان هر بینندهای را مجذوب زیبایی و بزرگی خود میکند.
● به قلعه بروید
درنگ نکنید حالا که از ترافیک و زندگی شهری فاصله گرفتهاید، گامهایتان را محکم بردارید و از کوه پیاده بالا بروید. درست پشت روستا، اینجا قلعه اورامان است. شما به تاریخ سفر کردهاید. بقایای یک قلعه سنگی زیبا همه را مبهوت خواهد کرد. نسل پیشین ما با ساختن این بنا خود را از هجوم ناپاکان مصون داشتهاند. در جوار قلعه یک آبانبار مشاهده میشود که به صورت اصولی و کاربردی ساخته شده است. حالا واقعاً صدای طبیعت را خواهید شنید. گلها را خواهید دید؛ گل محمدی، گل رز، بنفشه، به رزهلنگ، ریحان، شقایق، لاله، شصتپر و چنور. کمی دقت کنید شاید، شاید علاوه بر نغمه کبک و سایر پرندگان، صدای دیگری هم شنیدید؛ بز کوهی، روباه، گرگ، خرس، پلنگ و... وحشت نکنید چون آنها امروزه از دست انسان گریزانند.
● مسجدی از سنگ و چوب
چشمههای زیاد، باغهای پردرخت، کوچنشینان و صدای زنگ گلهها شما را از زندگی شهرنشینی دور خواهد کرد. حالا برای لحظاتی زندگی مردم روستا را تجربه کنید. به بالای روستا که دارای شیب تندی است و فاصله زیادی تا جاده دارد، بروید و یکی از شاهکارهای معماری را ببینید. این نقش استادان تجربی این دیار است که اهالی فن را به تامل و تحسین واداشته است. مسجدی زیبا از سنگ و با شیشههای رنگی که با هزینه خود مردم روستا ساخته شده است. مسجد چهار مناره سنگی دارد که در بالای درهای ورودی مسجد، نام الله و پیامبر اسلام(ص) با چوب نوشته شده است.
اینجا یکی از روستاهای شگفتانگیز ایران است که به صورت پلکانی ساخته شده است. برخی از خانهها مربوط به ۳۰۰ سال پیش هستنددر ورودی مسجد وضوخانه قرار داشت، قبل از آن میبایست کفشها را درآورد و به محل وضوخانه وارد شد. محل وضو پلکانی بود که میشد روی چوبهایی نشست و وضو گرفت. در مرکز سالن یک محوطه لوزیشکل بود که حوض کوچکی در آن قرار داشت. مسجد ۳ طبقه داشت که طبقه سوم مخصوص تعلیم و کلاس درس بود. تمام در و پنجره مسجد از چوب گردو ساخته شده که همگی اهدایی مردم روستا است. سازنده این درها که فردی میانسال است، نقل میکند زمانی که تصمیم بر بازسازی مسجد گرفته شد، برخی گفتند در و پنجره آن آلومینیومی باشد، اما من پیشنهاد کردم از چوب گردو آنها را به بهترین و زیباترین وجه خواهم ساخت. مخالفتها هنوز برجا بود، اما من از مردم روستا درخواست چوب گردو کردم و برای این مسجد بزرگ در مدت زمان کوتاهی آنقدر چوب اهدا شد که فراتر از نیاز بود.
● نغمههای ۷ هزار ساله
اما مردمان این دیار حکایت دیگری دارند. پیران این حکایت را شبهای سرد در پای کرسی و روزگاران گرم بر خنکای حیاط خانه برای فرزندان خود نقل میکنند. «هوره» رازی است که نانوشته از سینه نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. کلمه هوره و نامگذاری آن قدمتی ۷ هزار ساله دارد و به دوران پیامبری حضرت زرتشت میرسد. در «گاتهای یسنا» که بخش مهمی از اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان است، به صورت منظوم نگاشته شده و لذا در آن زمان، مردم برای خواندن آن و نیایش اهورامزدا آوازی را سر داده که آن را هوره نامیدهاند، هوره ندای حقطلبی را آواز کرده است. هوره آواز ممتدی است که خواننده، شعرها و ابیات بیشماری را در ذهن داشته و از آنها هنگام آواز به صورت پیدرپی استفاده میکند. حال شما دو راه دارید تا به این نوای دلانگیز گوش سپارید: اول اینکه از یکی از خوانندهها درخواست کنید آن را برای شما بخواند و راه سادهتر آن که یک آلبوم از آن خریداری کنید.
● این هم مضمون یکی از هورهها
«چنین با صدای محزون و اندوهبار گریه مکن، هنوز سهم تو گل بر شاخسار درختان باقی مانده است.
هر کجا گلی هست پرچینی از خار به همراه دارد، ولی بلبل همواره به انتظار گل است.
اگر خارها پرچین گل نباشند، بلبلان بسادگی به مقصود خود میرسند.»
● شبی با مهتاب
سنگهای سخت، رودخانه وحشی سیروان، مسیر کوهستانی... همه و همه نگاهبان فرهنگ مردمانی هستند که آرام و صبور زیستن در کنار این طبیعت وحشی را آموختهاند. آنان بکرترین نغمهها را در دل خود نهان دارند که آن را تنها برای محرم اسرار میسرایند. اورامان با آن دیرینه و پیشینه خود بر صفحه روزگار هنوز نیک میدرخشد.
حالا دیگر چراغ خانهها خاموش شده بود و همه اهالی روستا پس از صرف شام به خواب عمیقی فرو رفته بودند. باغهای پلکانی زیر نور مهتاب، کوهها و... انگار دیگر هیچکس صاحب هیچ چیز نیست. اینک تو مسافری هستی با احساسی سرشار از خوشبختی که میتوانی بر مرکب هر آرمانشهری سوار شوی. نگاهت را به آسمان خیره کن، یک شب مهتابی و این همان لحظه گمشده ما در عصر آدم و آهن است.
● وسیله سفر
حالا که تصمیم به رفتن گرفتید و تمایل ندارید با وسیله شخصی بروید، اتوبوسهای مریوان هر روزه در پایانه غرب منتظر شماست. ظاهرا چاره دیگری ندارید، چون از هواپیما و قطار خبری نیست، اما اگر فرصت بیشتری دارید، میتوانید ابتدا با هواپیما به سنندج بروید و سپس از آنجا عازم مریوان شوید. یادتان نرود ۱۵ کیلومتر مانده به مریوان یعنی سهراه حزبالله پیاده شوید و از آنجا با ماشینهای دیگر مسیر ۷۵ کیلومتری تا اورامان تخت را طی کنید. قیمت بلیت هواپیما به سنندج حدود ۳۰ هزار تومان، از سنندج به مریوان با سواری ۸ هزار تومان و از سهراه حزبالله تا اورامان توافقی است! سادهترین راه، اتوبوس مریوان با ۱۰ هزار تومان است. سفر خوش.
● آرام بخوابید
به اورامان که رسیدید، خیالتان آسوده که شب بدون سرپناه نخواهید ماند. پیشترها مسافران در مسجد میماندند یا مهمان اهالی بودند. اما حالا شما میتوانید در یک هتل سنگی و زیبا اقامت کنید. این هتل بتازگی و با استفاده از معماری محلی ساخته شده است. در و پنجره هتل از چوب و بنای آن از سنگ است. هتل دارای رستوران با غذاهای رسمی و محلی است. تا میتوانید از خودتان پذیرایی کنید. این هتل دارای چشمانداز بسیار زیبا و مشرف به دره است.
● کلانه بخورید
با آمدن فصل بهار، تنوع غذاهای محلی در اورامان افزایش مییابد، این هم تنها به دلیل روییدن گیاهان بهاری است. یکی از این غذاها کلانه است که با نوعی خاص از گیاهان کوهی یا پیاز با خمیر نان درست و سپس با روغن محلی چرب میشود. اگر شما چربی دوست ندارید میتوانید از آش دوغ محلی میل کنید. علاوه بر اینها، غذاهای دیگری همچون کوکوی کنگر، آش گیلاخه و... پخت میشود. فراموش نکنید که این نوع غذاها دارای خواص دارویی فراوانی هستند. به قول اهالی این غذاها حکیم هستند!
● صنایع دستی بخرید
دست خالی بازنگردید. کلاش یا همان گیوه محلی، گلیم، سجاده، (موج، جاجیم)، شال و پارچههای پشمی، نمدمالی، زیورآلات محلی، حصیر و سبد از جمله صنایع دستی هستند که شما میتوانید با خود ببرید. مردم اورامان علاوه بر مواد خوراکی به نوعی در تهیه وسایل زندگی خودکفا محسوب میشوند. اگر دلتان خواست، علاوه بر این صنایع میتوانید عسل طبیعی و گردو نیز خریداری کنید آن هم به قیمت عادلانه.
سامان عابری
منبع : روزنامه جامجم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست