سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا
پیام نو برای نسل نو
مرتضی مطهری در دوازدهم جمادیالاول ۱۳۳۸ قمری دوازدهم بهمن سال ۱۲۹۸ شمسی در روستای فریمان چشم به جهان گشود. پدر او شیخ محمد حسین مطهری که تحصیلات خود را در نجف اشرف گذرانده بود، یکی از روحانیون برجسته و معظم فریمان بود. مرتضی، دروس مقدماتی را که غالبا آشنایی با قرآن مجید و دیگر تعلیمات ابتدایی بود، با شور و شوق زیادی پشت سر نهاد، در دوازده سالگی راهی شهر مقدس مشهد شد. این سالهای سیاه با اختناق و فشار حکومت رضاخان، خصوصا تحقیر و اهانت شدید به دین و مظاهر آن، همچون علما و حوزههای دینی، همراه بود. گروهی از روحانیون لباس را کنار گذاشتند و برای رهایی از این فشار تن به سازش با محیط دادند. در چنین شرایطی، نوجوانی چون مرتضی مطهری با خود پیمان بست که به دنبال فراگیری علوم و معارف دینی باشد و تسلیم فشار موجود نشود. او پنج سال از حساسترین لحظات زندگی خود را در مشهد گذراند و در سال ۱۳۱۶ برای ادامه فراگیری بیشتر مسائل دینی عازم قم شد زیرا حوزه علمیه مشهد با وجود برخورداری از اساتید ممتاز، دچار رکود و سستی گشته و زیر فشار اسلامزدایی رضاخانی قرار داشت. هنگامی که او روانه قم شد، این شهر نیز وضعیت مطلوبی نداشت، اما مقاومت و تدبیر مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی، حوزه علمیه را در برابر ضربات رژیم حفظ کرده بود. یک سال پس از فوت آیتالله حایری، ریاست حوزه را آیتالله خوانساری، آیتالله صدرالدین و آیتالله سیدمحمد حجت برعهده گرفتند که هر کدام با داشتن ویژگیها و امتیازات برجستهیی مورد توجه شدید علوم دینی و روحانیون بودند.
آیتالله صدر، اهل مدارا و دوراندیشی بود و در عین حال از حرکتهای سیاسی، دفاع و پشتیبانی میکرد. آیتالله حجت کوه کمرهیی، مرد درس و نظم و انضباط و تحصیل بود و آیتالله خوانساری، مرد قیام و مبارزه بود. اجتماع این ویژگیها تعادل و توانمندی حوزه قم را افزایش میداد. مرتضی مطهری که ذاتا فرد آزاد و آزادیخواهی بود، روش آیتالله خوانساری را ترجیح میداد. اما شخصیت ویژه استاد مطهری نشان داد که او برای تکامل روحی و شخصیتی خود، از ویژگیهای هر سه مرجع و دیگر مراجع و اساتید بزرگ کمال بهرهبرداری را کرد. وی به مدت ۱۵ سال در قم اقامت کرد و در این مدت با تکیه بر تلاش خستگیناپذیر علمی و همچنین آشنایی با اساتید برجسته حوزه، خیلی زود مشهور شد و به عنوان یکی از فضلای حوزه علمیه قم مطرح شد. مطهری تا سال ۱۳۲۲ دروس ادبیات، منطق، سطوح و عالی فقه و اصول را آموخت و در سال ۱۳۲۳ بطور جدی به آموختن فلسفه پرداخت.
بطور کلی، او در سالهای زندگی در قم به آموختن، بیش از هر چیز دیگری اهمیت داد. مهمترین اساتیدی که در جهت تکوین و شکلدهی شخصیت او تلاش کردند، عبارتند از: امام خمینی، آیتالله بروجردی، حاجمیرزاعلی آقا شیرازی، مرحوم میرزامهدی آشتیانی، علامه محمدحسین طباطبایی، آیتالله سید محمدمحقق داماد و آیتالله سید.
استاد مطهری به مدت دوازده سال از محضر امام خمینی کسب فیض کرد و به غیر از درس اخلاق، عرفان و فلسفه ملاصدرا را نیز نزد ایشان آموخت.
استاد بزرگوار علامه طباطبایی، فرد دیگری است که روح و جان مطهری را جلا میبخشید.
استاد مطهری، فلسفه بوعلی و نیز بررسی فلسفه مادی را نزد ایشان آموخت. مطهری علاوه بر کسب بهره علمی و معنوی از این اساتید بزرگ و برجسته، از مسائل سیاسی روز آگاه بود و سعی میکرد با حضور فعال و زنده در بطن امور سیاسی، از آن فاصله نگیرد. در اولین سند از مجموعه اسناد ساواک درباره استاد مطهری، که گزارش مختصری از زندگینامه اوست و حتی به خط مشی سیاسی استاد اشاره میکند، ساواک او را فردی میداند که «مشرب مصدقی» دارد و به زعم آن، مصدق یک «وطنپرست» بوده است. استاد مطهری چندین بار با آیتالله کاشانی دیدار کرد.
همچنین در آن سالها که جوانان پرشور و انقلابی فداییان اسلام به رهبری سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی اجازه ندادند که آزادیخواهی و مبارزه تنها به نام مارکسیستها و ناسیونالیستها رقم بخورد و شهادتطلبیهای بیشمار بزرگان اسلام را که در خلال مبارزات آشکار و پنهان حاصل شده بود، به یاد مردم میآورند. سعی و تلاش در روی آوردن به مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، توجه وافر به احکام، قوانین و مقتضیات اسلامی از ویژگیهای استاد مطهری بود. او که مطالعات عمیق و اصیل اسلامی داشت، به وضوح دریافت که اسلام پاسخگوی نیازهای هر عصر و نسلی است.
در عین حال، از آنجا که استاد مطهری با رژیم استبدادی حاکم بر جامعه شدیدا مخالف بود، از هرگونه فعالیت آزادیخواهانه حمایت میکرد.
او میدانست که برای تحقق بخشیدن به آرمانهای اسلامی، زمان زیادی لازم است زیرا حرکت اسلامی لازمهاش آگاهیهای فرهنگی و علمی در میان مردم است که جامعه آن روز فاقد آن بود و آنچه استاد مطهری را به یک مبارزه اصولی و منطقی سوق میداد و از آن دفاع میکرد، رعایت همین جنبههای فکری و فرهنگی مبارزه بود. یک قیام منطقی و مبتنی بر بینش و آگاهی تودهیی، آرمان مطهری بود ولی تا رسیدن به چنین آرزویی، دلیلی وجود نداشت تا با قیامهای کوچک و زمینهساز مخالفتی بکند. وی به عنوان یک فعال سیاسی، تحولات را دنبال میکرد و به سر مقالات «باختر امروز» به قلم دکتر فاطمی، علاقهمند بود، با دقت آنها را مطالعه میکرد و گاهی با دوستانش درباره آنها بحث و گفتوگو میکرد.
سال ۱۳۳۱ فرا رسید. استاد مطهری در حوزه علمیه به عنوان یک چهره کاملا شناخته شده به شمار میآمد. او که همچون استاد خود، امام خمینی معتقد بود تشکیلات روحانیت باید متناسب با نیاز زمان و جامعه دست به تحول و اصلاحات در خود بزند، به دنبال شکست طرح اصلاح حوزه، راهی تهران شد. استاد مرتضی مطهری در سال ۱۳۳۱ پس از پانزده سال تعلیم و تعلم در شهرستان قم، به تهران آمد. آیتالله شهید محمد صدوقی علت مهاجرت وی را چنین بیان میکند: «از آنجا که اوضاع زندگی در قم برایشان سخت و ناگوار شد، به تهران حرکت کردند.» اکنون این پرسش وجود دارد که اگر او به تهران مهاجرت نمیکرد، میتوانست منشا تحولات علمی برای اسلام و انقلاب اسلامی باشد؟ یقینا در این هجرت دست هدایت خداوند، مطهری را به سمتی کشانید تا با استفاده از زمان و مکان جدید و حوزه کاربردی بیشتر و وسیعتر، بتواند دانش اندوخته خود را در اثر نزدیکی به افراد و محافل مختلف، به شکل عینیتر به جامعه عرضه کند.با توجه به علاقه زیاد وی به دانشاندوزی، او همواره از خود پرسش میکرد و نیز به دنبال پرسشهای دیگران درباره اسلام بود. علمجویی او مرز نداشت و واقعا در کسب دانش زیادهطلب بود زیرا روح او روح قرآنی بود. استاد مطهری به تهران آمد و در جلسات هفتگی مرحوم کوشانپور، نماز جماعت میگزارد و تفسیر قرآن میگفت. آنگاه به مدرسه «مروی» رفت و تدریس را در این مدرسه علمیه آغاز کرد. سپس خانوادهاش را از قم به تهران انتقال داد. زندگی مطهری در تهران به سه مرحله عمده تقسیم میشود. در هر کدام از این مراحل، با توجه به اینکه مردان بزرگ محصول و میوه زمانه خویشند، مطهری به تاثیر از شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عصر خویش، جامعترین و مفیدترین اقدامات را انجام داد.
● آغاز شکوفایی
از سال ۳۱ تا ۴۱، استاد مطهری با تلاش خستگیناپذیر، فعالیت علمی خود را دنبال کرد. در این دوران او به دنبال پیریزی یک بنای فکری و اجتماعی از اسلام بود. مطهری در جلسات هفتگی و ماهانه مربوط به گروههای مختلف فکری حضور مییافت زیرا میدانست که راه توسعه اندیشه همانا تماس و نزدیکی و تبادلنظر با اندیشمندان و صاحبان تفکر است. استاد از این رهگذر بسیار بهرهمند شد و بدون آنکه دچار انحراف یا تزلزل شود، به دلیل برخورداری از آگاهی و آشنایی بسیار زیاد با معارف اسلامی و تکیه بر معنویات به شناساندن چهره اصیل اسلام همت گماشت.
در همین سالها اصول فلسفه و روش رئالیسم را به پایان رسانید و در سال ۱۳۴۴ فعالیت علمی خود را در دانشکده الهیات و معارف آغاز کرد. وی، روز بیستم آبان را شروع تدریس در دانشکده الهیات ذکر میکند که به دنبال درج یک آگهی مبنی بر استخدام دانشیار، کار تدریس را آغاز کرد. در همین سال،کتاب «داستان راستان»مورد تقدیر یونسکو قرار گرفت و مبلغ ۴۰۰ دلار از سوی دبیرکل یونسکو برای استاد مطهری به ایران ارسال شد. مهمترین مباحث فکری این دوران ناشی از ورود بحث تجدد و روشنفکری به جامعه، اصلاحطلبی، غربگرایی، ناسیونالیسم و مارکسیسم بود.
استاد مطهری محتاطانه نگاهی به این مباحث داشت و نگاهی به معارف اسلامی که درصدد مدلسازی آن بود. مطهری به هر کس که در تجدید حیات اسلامی فعالیت میکرد، علاقهمند بود. یا از نزدیک با آنان در تماس و رابطه بود یا آثار آنان را به دقت مطالعه میکرد. در عین حال وظیفه خود میدانست که در مقابل مسائل انحرافی حساس باشد و واکنش نشان بدهد و از تصحیح مطالب آنها غفلت نورزد ولی این واکنش در آن مقطع، بخاطر شرایط خاص سیاسی،تند نبود بلکه در سطح یک برخورد علمی باقی میماند. بطور کلی، چنین ارزیابی میشود که مقطع فوق به دلیل برخورد افکار و اندیشهها موجب پویایی و تحرک اندیشه شد و استاد مطهری نیز از این فضا تاثیر گرفت.
● دوران مبارزه
پس از درگذشت آیتالله بروجردی در فروردین ۱۳۴۰ و مطرح شدن مرجعیت امام خمینی(ره)، قدرت نمایش عمل و تصمیمگیری امام (ره)افزایش یافت. اگر تا آن روز امام (ره) به دنبال اصلاح حوزه بود،اینک محکم و استوار ایستاده بود و خواستار اصلاحات و تغییرات در قلمرو دولت، حکومت و رابطه آنها با مردم بود، زیرا امریکاییها در حکومت ایران نفوذ کرده بودند و به شکل فزایندهیی آن را تقویت و توسعه میدادند و سعی داشتند بر همه امور کشور حکومت کنند. در آستانه قیام ۱۵ خرداد، قاطعیت امام در برخورد با رژیم پهلوی، علاوه بر اینکه مبارزات را از ویژگی دینی برخوردار کرد، یاران و شاگردان او را نیز به موضعی انقلابی کشانید. روحانیون روشنفکر که با نوعی تبلیغ اندیشههای دینی در سبکی جدید و برای نسلی جدید فعالیت میکردند، نخست به شکل نظری و سپس به صورت عملی به مسائل سیاسی روی آوردند. شاه برای رهایی از تنگنای موجود، چارهیی جز سرکوب قیام، دستگیری و مراقبت شدید از امام و به زندان انداختن روحانیون خط اول مبارزه نداشت. نزدیک ۷۰ نفر از روحانیون دستگیر شدند که آیتالله مطهری نیز جزو آنان بود. در اولین سند مربوط به این دستگیری میخوانیم: «نامبرده بالا به اتهام اقدام بر ضدامنیت داخلی مملکت دستگیر و در حال حاضر در زندان شهربانی کل کشور بازداشت میباشد.»
ایشان و اکثر روحانیون پس از ۴۰ روز زندان، بخاطر فشار علما بر رژیم، آزاد شدند. استاد بعدها در مورد روز آزادی ۲۶ تیرماه ۴۲ چنین نوشته است: «در این روز در حدود ساعت ۶ بعد از ظهر از زندان موقت شهربانی آزاد شدیم و در روز سهشنبه پانزدهم مرداد به خانه کوچه روبروی باغچه امیرالامرا منتقل شدیم. اللهم اختم لنا بالخیر و السعاده و السلامه و البرکه».
بعد از این ماجرا و پس از تبعید امام خمینی از ایران مطهری که معتقد بود هر نهضت اجتماعی باید پشتوانهیی از نهضت فکری و فرهنگی داشته باشد، مبانی فکری و فرهنگی را از پیش توسعه داد. ابتدا به فکر ایجاد یک موسسه علمی فرهنگی افتاد و به اتفاق برخی از دوستان موسسه حسینیه ارشاد را تاسیس کرد. هدف از تشکیل حسینیه ارشاد، رساندن پیام نو به نسلی نو بود. در این اقدام، تلاش بر این بود تا تحریفات، کجفهمیها و سنتهای غلط از دامن اسلام زدوده شود و چهره واقعی اسلام به نمایش گذاشته شود. طبیعی است که گزینش چنین راهی با مخالفت و شانتاژ از سوی کسانی همراه شود که طاقت شنیدن حرفهای نو را نداشتند. مطهری و همفکرانش را «سنی و وهابی» و حسینیه ارشاد را «یزیدیه اضلال» نامیدند. اساسا چون مطهری برخوردار از یک شیوه سیاسی مبتنی بر نوعی تاکتیک مکتبی و هدفدار بود،مایل نبود که به یک مبارزه جنجالی و بیهوده کشیده شود.
واکنشی که در برخی محافل مذهبی در مقابل حسینیه ارشاد مشاهده میشد هر چند به حساسیت شدید جامعه برمیگشت، در عین حال یک جریان ایستا در مقابل جریان روشنگری دینی بود. مطهری در جبهه مبارزه با رژیم، سرسختانه و دایمی بود و براساس شرایط، شیوه خود را تغییر میداد چنانچه سازمان اطلاعات و امنیت کشور او را یک روحانی افراطی و بدگو میدانست که مترصد فرصت بود تا به دستگاه ضربه بزند. این فرصتطلبی همان هوشیاری انقلابی و مبارزه منطقی بود که مطهری به آن پایبند بود.مطهری یک انقلابی و ذاتا ضدظلم و ستم بود،در تمامی مراحل زندگی نسبت به رژیم سلطنتی بدبین و معترض بود. اما شاید این پرسش مطرح شود که چرا ما شاهد رفتار و کنشهای انقلابی از سوی مطهری نبودهایم که رژیم مجبور شود او را به زندانهای طولانی و تبعید وادارد. در پاسخ به این سوال باید گفت: اولا استاد مطهری یک فیلسوف و اندیشمند اسلامی بود که پس از سالها رنج و محرومیت به مقامات بالای علمی رسیده بود، وی به دنبال درمان دردها بود. وقتی مطهری توفیق رژیم پهلوی را در ایجاد مراکز فحشا، مبارزه با حجاب، سوق دادن جامعه به سمت زندگی مصرفی و تبلیغات شدید علیه احکام مسلم اسلام مشاهده میکرد، متوجه این واقعیت شد که عوامل و ریشهها در عمق جامعه نهفته است و مبارزه با تمامی این نمادها زمانی موفقیتآمیز خواهد بود که یک مبارزه حساب شده و اصولی با زیربنای فکری و فلسفی علیه فرهنگی که ترویج می شود طرحریزی شود. همچنانکه نفی وضعیت موجود شرط لازم انقلاب است ولی شرط کافی انقلاب آن است که چارچوب منسجم و مطلوبی برای جایگزینی پایههای ارزشی جامعه ارایه شود. در شرایطی که ابتذال فرهنگی به اوج خود رسیده بود، پناه آوردن به یک مبارزه صرفا سیاسی، آن هم در مقابل پلیس خشن شاه، چه دردی را میتوانست درمان کند.
این بدان معناست که در اندیشه وی، رژیم پهلوی یک رژیم سیاسی نامشروع و غیرقابل قبول است اما برای مبارزه با چنین رژیمی راهکارهای ویژه لازم است.
چشمگیرترین و برجستهترین راهکارها، ایجاد آمادگیهای مناسب فکری و روحی بین مردم در نپذیرفتن رژیم سلطنتی بود. ولی از آنجا که او درک عمیق و هوشیاری زیادی داشت، ضمن مبارزه با برنامههای بلندمدت رژیم، از مبارزه در برابر برنامههای کوتاهمدت نیز غفلت نمیورزید. برنامههای کوتاهمدت رژیم که در راستای اجرای مقاصد شوم بلندمدت بود،هر از چند گاهی جلوهگر میشدند تا میزان حساسیت تودههای مردم و بطور کلی جامعه را بسنجند و زمینههای مساعد را برای برنامههای بعدی آماده کنند. در این قلمرو نیز استاد وارد میشد و قلم میزد و سخنرانی میکرد. او علت پراکندگی مباحث خویش را تلویحا همین عامل دانسته است.
روش دیگر مطهری و همفکران نفوذ، در تشکیلات فرهنگی و علمی رژیم پهلوی بود. عرصه علمی که مشخصا فاقد کارکردهای اجرایی و عاری از وابستگیهای سیاسی است. فضایی بود که مطهری و یارانش با حفظ استقلال فکری و سیاسی خود در آن وارد شدند و در نهایت به سود اسلام و انقلاب اسلامی بهره جستند. مطهری به عنوان برجستهترین چهره اسلام ناب در عصری که نیازمند مباحث عقلی و فلسفی بود، با شیوهیی بسیار شفاف و رسا، ضمن آنکه در جمع روشنفکران حضوری دوستانه و وحدتآمیز داشت، به تبیین مسائل میپرداخت. در بین اعضای نهضت آزادی،کانون مهندسی،مجالس مذهبی جبهه ملی، استاد مطهری حضور داشت و با احترام و خوشرویی و سعه صدر فراوان که حاکی از تعادل روحی و ایمان بسیار محکم ایشان بود، برخورد میکرد. از آنجا که او به واقع یک شخصیت علمی بود، با اشتیاق فراوان به دنبال سوالات و شبهاتی بود و از هر مطلب تازه و جدید استقبال میکرد. علی دوانی در کتاب «خاطرات من از استاد مطهری» اینگونه ذکر میکند که «بهترین لحظه زندگی او از گفتوگوها موقعی بود که بحث، علمی و دارای مطلب تازه باشد. برایش فرق نمیکرد که از شهید اول و ثانی یا شیخ طوسی و سیدمرتضی باشد یا از دکارت و نیوتن و مارکس و هگل و دکتر تقی ارانی».
اگر یک تهدید و انحراف فکری حتی خارج از مرزها اسلام را تهدید میکرد و شاید دیگران به آن کمتر توجه داشتند،ایشان هوشیارانه با آن برخورد میکردند.
از سوی دیگر، دهه ۵۰ اوج رشد اقدامات انقلابی و تند علیه رژیم شاه میشود. در چنین فضایی مسلما افکار التقاطی راست امکان خودنمایی نداشت زیرا بطور طبیعی مورد پذیرش جوانان انقلابی و مبارز نبود اما افکار چپ افراطی که بشدت از مارکسیسم تاؤیر گرفته بود، بیشتر در زمینه احساسی و روحی بر یاس و سرخوردگی چیره شدند. حتی این چیرگی منجر به پارهیی فعالیتهای مسلحانه علیه رژیم شاه شد. در این اوضاع و احوال حفظ کردن مسیر فکری اسلام ناب خطرناکتر و حساستر شد. این جریانات در مقابل اندیشههای عمیق استاد مطهری که مارکسیسم را کاملا مطالعه کرده و از آن شناخت عمیق داشت نمیتوانست مقابله کند.
● شخصیت علمی استاد مطهری
اندیشمندان و اساتید بزرگ حوزه و دانشگاه که از نزدیک با استاد مطهری در تماس و ارتباط بودهاند، بر مطالعات عمیق و جامع او در حوزههای مختلف علوم انسانی و معارف اسلامی تاکید کردهاند. یقینا امام خمینی(ره) که شاگرد خویش آیتالله مطهری را بیش از دیگران میشناخت، در شناساندن او به جامعه جوان پس از انقلاب، نقش اول را ایفا کرد. پیامهای بسیار رسا و شفاف حضرت امام (ره) که پرده از مظلومیت چهره استاد کنار زد، بیش از هر چیز دیگری،ناب بودن و اسلامی بودن اندیشههای مطهری را جلوه داد تا هدف دشمنان از ترور او را عقیم سازد.نکته اساسی در این پیامها این است که امام به ندرت افراد را اینگونه مورد تایید قرار داده است و این تایید و تاکید نشانگر احاطه علمی استاد مطهری بر علوم اسلامی و انسانشناسی از دیدگاه اسلام است. علاوه بر این مرجع دیگری چون آیتالله خویی، مطهری را «بحر مواج» میخواند. مطهری از همان ابتدا در حوزه قم به عنوان یکی از اساتید فاضل حوزه معرفی شد که در فقه و اصول و فلسفه بسیار قوی بود. ایشان زمانی که به تهران مهاجرت کردند، کاملا شناخته شده بود. مطهری در ۲۰ آبان ۱۳۳۴ کار تدریس در دانشگاه را آغاز کرد و در سال ۱۳۳۶ که به همت جمعی از اندیشمندان حوزه علمیه قم، مجله «کتب تشیع» شروع به فعالیت کرد، با این مجله علمی همکاری تنگاتنگ داشت و ضمن بررسی اولیه برخی مقالات مجله، تذکرات و راهنماییهای لازم را مبذول داشت. مقارن این احوال در انجمن اسلامی پزشکان حضور پیدا کرد و با سخنرانیهای خود که ناشی از پرکاری و مداومت در مطالعه و کار علمی بود، تا سالهای ۱۳۵۰ به این امر مهم اقدام کرد. مطهری حقیقتا اثبات کرد که یک مصلح اسلامی است که با سلاح روز یعنی علم و دانش روز، مسلح شده است و به زبان زمان سخن میگوید.
استاد شهید به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی چون رفته رفته اسلام به عنوان یک ایدئولوژی انقلابی و جایگزین دیگر ایدئولوژیهای آزمون شده مطرح میشد، بحث پیرامون این دین و اظهار ایرادات و اشکالات، مشکل سازمان یافتهتری مییافت. در چنین شرایطی مطهری به خود اجازه نداد تا به میل درونی خویش پاسخ دهد و سیر مطالعاتی خاصی را که مایل است ادامه دهد و اساسا ویژگی ممتاز او این بود که به مسائلی بپردازد که در جامعه مطرح هستند و به شکل معضل و معما طرح میشوند. او از پیشگامانی بود که با براهین و استدلالات متقن به نحوی کاملا علمی و متین به سوالات پاسخ گفت و غالبا فقط به اشکالات طراحان بسنده نمیکرد و خود طراح سوالات و اشکالات جدیدتری بود که حتی تصور دیگران بدان نمیرسید.
در عین حال با این همه معلومات متنوع، همگان میدانند که استاد مطهری قبل از هر تخصصی علمی، یک فیلسوف بود، یعنی متخصصی در فلسفه اسلامی هر چند که مبدع فلسفه جدیدی نبود ولی در هر بحثی که وارد میشد، زیربنای فکری او فلسفه بود و اندیشههایش اهمیت فلسفی داشت و بر فلسفه مادی و الهی احاطه کامل داشت. هر چند که در روش فلسفی پیرو فلسفه متعالیه ملاصدرا بود و از آن بشدت دفاع میکرد، اما باز هم برای اینکه بتواند کاملا علمی و منطقی در مقام دفاع برآید، صبغه استدلالیتر به بحثهای خود میداد، هر چند در عمل و رفتار شخصی یک استدلالی خشک نبود و مشرب عارفانه داشت.
او با احاطه علمی که بر مباحث فلسفی داشت، در دورههای لیسانس و دکترای دانشکده الهیات و معارف اسلامی، کلیات علوم انسانی شامل منطق، فلسفه، کلام، عرفان اصول فقه و حکمت عملی، فلسفه مشتمل بر شرح منظومه و الهیات شفا، مقاصدالفلسفه غزالی و نیز تاریخ فلسفه، تاریخ مجادلات اسلامی و روابط فلسفه و عرفان را تدریس میکرد.
در اثر تلاش مطهری و دوستان وی در حسینیه ارشاد که جامعه را به سوی یک باور جدید از اسلام ارشاد میکردند، رژیم متوجه شد کاملا غافلگیر شده است و حس میکرد که پیام یک انقلاب یا یک تجدید حیات اسلامی به جامعه منتقل شده است. به این ترتیب دست به خشونت زد و مراکز مهم را تعطیل کرد و در سال ۱۳۵۲ موج جدیدی از دستگیری و بازداشت به راه انداخت.
این روند اختناق تا سال ۱۳۵۶ ادامه یافت. قبل از آن در سال ۱۳۵۴ ابتدا استاد مطهری را از انجام کارهای آموزشی در دانشگاه تهران ممنوع کردند و سرانجام ساواک او را فاقد شرایط لازم جهت تدریس در دانشگاه تشخیص داد و بعد هم ممنوعالمنبر کرد. زیرا وی از نظر تیمسار نصیری رییس ساواک به عنوان عنصری غیرصالح و همیشه در جبهه منحرفین به حساب میآمد. بر همین اساس گزارشگر ساواک مینویسد: «ضمنا به استحضار میرسد تذکراتی که به مشارالیه داده شده در روحیه او به هیچ وجه موثر واقع نشده است.» با ملاحظه این جو کاملا پلیسی، هماکنون میتوان تصور کرد که این اندیشمندان بزرگ در چه فضایی زیستهاند و چه خدمات علمی شایستهیی به جامعه عرضه کردهاند، در عین حال توانستند نظر تحسینبرانگیز دیگر متفکرین را جلب کنند. علاوه بر جایگاه و موقعیت علمی کاملا ممتاز، استاد از روحیه علمی ویژهیی برخوردار بود. او با بهرههای معنوی فراوان به نحوی با مباحث علمی برخورد میکرد که اساسا از یک انسان کامل انتظار میرفت. وی تا پایان عمر طلبه بود و به استکمال خود در جنبه علمی و عملی اشتغال داشت. این روحیه که یک استاد همواره خود را دانشجو به حساب آورد،اساسا برگرفته از خصلت پویایی علم است که بر علمای واقعی تاثیر میگذارد و آنان را از ماندن در یک سطح حتی کاملا قابل قبول و پذیرفته شده مصون میدارد.
● حسینیه ارشاد
حسینیه ارشاد با نام افرادی همچون مطهری پیوند خورده است. وی که هدفی جز روشنگری نسل جوان درباره معارف اسلامی نداشت، به دنبال آن بود که موسسهیی ایجاد کند تا پیام نو و نسل نو را در فضا و محیطی نو با هم آشتی دهد. به این ترتیب، بحث موسسه تبلیغاتی و فرهنگی حسینیه ارشاد که مطابق با نیازها و آرمانهای نسل جدید طراحی شده بود،در سال ۱۳۴۴ آغاز شد. اما آخرین مراحل موافقت با آن و اولین سخنرانی رسمی در آنجا در ابتدای سال ۱۳۴۶ بود. اولین سخنرانی گزارششده در حسینیه ارشاد مربوط به تاریخ ۱۶/۲/۱۳۴۶ است که استاد مطهری و استاد محمدتقی شریعتی در آنجا سخنرانی کردند. محمد همایون، ناصر میناچی، حجتالاسلام شاهچراغی از افراد هیات مدیره و موسس بودند که مطهری را در توسعه برنامههای حسینیه یاری میکردند. با ورود دکتر علی شریعتی به جمع اندیشمندان حسینیه ارشاد، روند روشنگری شکل فعالتری به خود گرفت و وی که از بیان و قلمی شیوا و بطور کلی یک ادبیات مورد پسند نسل جوان بهرهمند بود، نقش عمدهیی در کشاندن نسل جوان و دانشجو به حسینیه ارشاد ایفا کرد.
استاد مطهری با مرحوم محمدتقی شریعتی و فرزندش دکتر علی شریعتی کاملا آشنایی داشت و از دکتر خواست تا به حسینیه بیاید و سخنرانی کند. در نهایت روند حوادث بعدی و تحریک افکار عمومی جامعه علیه حسینیه ارشاد از سوی ساواک موجب شد که مطهری از حسینیه ارشاد جدا شود. سرانجام استاد مطهری در ساعت ۵/۱۰صبح روز چهارشنبه ۵ جمادیالثانی مطابق با ۱۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ هنگام خروج از منزل دکتر یدالله سحابی،توسط گروه فرقان در تهران ترور شد و به شهادت رسید. پیکرش به قم حمل و در حرم حضرت معصومه(ع) به خاک سپرده شد. روز شهادت ایشان به منظور پاسداشت مقام علمی و فرهنگی او به نام روز معلم نامگذاری شده است.
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست