یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
مجله ویستا
استقرار مدارس نوین در عصر ناصرالدین شاه
از میرزا حسن رشدیه <پدر مدارس نوین> جز چند برگ از خاطرات و خودنوشت دیگر کمتر مدرک و سندی باقی مانده است. او ۹۷ سال عمر کرد و در ۱۹ آذرماه ۱۳۲۳ش در تصادف با یکی از اتومبیلهای ارتش متفقین درخیابانی بعد بدرود حیات گفت.
در اهمیت کار و استقامت رشدیه در تاسیس مدرسه در ایران شمسالدین رشدیه در کتاب <سوانح عمر> حکایتی دارد که مثال زدنی است: <وضع امتحان هم چنین بود که وجوه بزرگان و اولیای اطفال و اصحاب علم و ادب دعوت میشدند و شاگردان در حضور ایشان امتحان میدادند... حضار هم در حدود مطالب طرح شده گاهی سوالاتی میکردند. صدای احسنت و آفرین حضار مجلس را فراگرفته بود. در مجلس امتحان یکی از حضار گفت: <من دوام و بقای این مدرسه را شرعی نمیدانم، زیرا اطفال که به این سرعت پیش میروند، به جایی میرسند که نباید به آن حدود قدم بگذارند.> هرچه رشدیه و سایرین از این آقا پرسیدند <به کجا میرسند؟> فرمود: <به آن طرف میافتند> حضار هرچه اثابت این مدعا را دلیل خواستند، دلیلی نفرموده به حرارت و خشونت میگفت: <اگر بنا باشد اطفال به این کوچکی مطالب به این بزرگی را به این خوبی بدانند، کتاب میراث فارسی را این طور محیط باشند، به سن علما که میرسند البته و هزار البته از این دین بیرون میروند و دین دیگری اختیار میکنند.> اما رشدیه چندان وقعی ننهاد و به کار خود ادامه داد.
رشدیه به تدریج در شهرهای تبریز، مشهد، تهران، بوشهر و رشت دست به تاسیس مدارس نوینی زد که در دهههای بعد منجر به تحولات عمیقی در سیستم آموزشی ایران شد. شاید مهمترین ویژگی او را سیاحت در شرق و سماجت و پیگیری در استقرار نهاد مدرنی چون مدرسه در ایران و روسیه باید دانست. او در همان دوران نوجوانی استعدادی از خود نشان داد که از نظر مدرس مکتبخانه و پدرش، نیازمند تحصیلات عالیه بود. پس از آنکه به سن قانونی رسید تصمیم گرفت که تحصیلات عالیه را در خارج از ایران کسب کند. پدر قصد داشت که او را به نجف بفرستد.
هنوز رفتن به فرهنگستان و آموختن علوم جدید باب نبود. با وجود این، میرزاحسن به نجف نرفت، راه دیگری طی کرد که در واقع همان راه فرنگ بود. مدرسه دارالمعلمین بیروت نخستین نهادی بود که او به آموزش علوم پرداخت. اما حادثهای مسیر زندگی او را تغییر داد. <در آن روزهای پیش از انقلاب مشروطه، دو روزنامه فارسی در استانبول منتشر میشد. اختر و ثریا. از سر اتفاق نسخهای از روزنامه اختر به دست رشدیه رسید.
در آن شماره، مقالهای آمده بود که در کشورهای خارج، از هزاران تن ۱۰ نفر بیسوادند ولی در ایران از هزار نفر ۱۰ تن باسواد، علت این واماندگی سختی فراگرفتن زبان فارسی است.> میرزاحسن اما به تحصیل در بیروت بسنده نکرد. عازم استانبول شد که خود بیروت دیگری بود. آنگاه به مصر سفر کرد و در روش مدرس رشدیه و اعدادیه آنجا نیز مطالعاتی به عمل آورد و ظاهرا اصول تدریس مصریان را نیز مانند ایران مغشوش یافت.
اما درنگ او در استانبول کارساز شد و در آنجا به طرح نقشههایی برای تعلیم و تربیت نوآموزان پرداخت و به رفع اشکالات تدریس زبان فارسی و دقت در الفبای صوتی همت گماشت. سپس عازم ایروان شد که مسلمانان آنجا چون مدارس روس را دیده بودند، در استقبال از مدارس فارسیزبان مستعدتر و مشتاقتر بودند. در سال ۱۲۶۲ (۱۸۸۳) نخستین دبستان ایرانی را به سبک جدید برای مسلمان زادگان قفقاز بنیاد گذاشت و موفق شد ظرف ۶۰ ساعت با اصول الفبای صوتی که با آن آشنایی یافته بود، نوآموزان را خواندن و نوشتن بیاموزد.
جای شگفتی نیست که مسلمانان ایروان استقبال شایانی از رشدیه و مدرسهاش به عمل آوردند و سال به سال بر تعداد شاگردان افزوده شد. مدیریت او بر مدرسه ایروان ۴ سال به طول انجامید و در همین سالها بود که او کتاب <وطن دیلی>(زبان وطن) به ترکی نوشت. کتابی که تا انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ میلادی در بیشتر مدارس مسلمانان قفقاز و ترکستان به نام کتاب اول تدریس میشد. نقطه مشترک رشدیه با تاسیس مدرسه در ایران ملاقاتی بود که ناصرالدین شاه با او در ایروان داشت.
در همین جا بود که وقتی ناصرالدین شاه از سفر دوم فرنگستان بازمیگشت با مدرسه او در ایروان مواجه شد در ابتدا بسیار شگفتزده شد. اما اطرافیانش مانع از ادامه ارتباط ناصرالدین شاه با رشدیه شدند. آهسته به گوش او رساندند که میرزا حسن رشدیه میخواهد با تاسیس دبستان، قانون اروپایی در ایران رواج دهد که برای سلطنت اعلیحضرت خطرناک خواهد بود. اطرافیان شاه بر <قانون> تاکید میکردند، چون میدانستند که شاه از این کلمه نفرت دارد. تنفر شاه از کلمه قانون به حدی بود که میرزا محمد حسین خان ذکاءالملک که در کار ترجمه بود، به جای آن از کلمه <قاعده> استفاده میکرد. مثلا در ترجمه اخباری که به عرض شاه میرسید به جای اینکه بنویسد <فلان مجرم در لندن به موجب قانون به ۳ سال حبس محکوم شد> مینوشت <به موجب قاعده...>
رشدیه در ایران بدون اذن و حمایت امینالدوله، مظفرالدین میرزا و میرزا نظام گروسی نمیتوانست تاسیس مدارس نوین را در ایران سامان بخشد. روزی مظفرالدین میرزا (که ولیعهد بود) در بازگشت از شکار برای ادای نماز، گذارش به آن مسجد افتاد. در شبستان مخروبه آن بساط تازهای دید. پیش آمد و بساط مدرسه را پهن یافت. یکی از درسهای روزانه، ادای اذکار نماز و بیان معنی آنها بود. حیرت زده شد؛ اطفال کجا و معنی اذکار کجا؟ مدیر را تشویق کرد و این اولین حمایت بزرگی بود که از رشدیه شد. پس از مظفرالدین میرزا، میرزا نظام گروسی پیشکار ولیعهد که خود مردی فرهنگ پرور بود و ایرجمیرزا شاعر سرکش قاجار در مکتب او پرورش یافت، به حمایت از رشدیه پرداخت.
مجید یوسفی
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست