شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

در تدارک جهان بدون بوش


در تدارک جهان بدون بوش
هنگامی که جورج بوش ۷ سال پیش برای نخستین بار پا به خاک اروپا گذاشت، به تازگی دوقطبی بودن جنگ سرد را پشت سر گذارده بودیم و خود را برای رقابت بین دو ابرقدرت آماده می کردیم. در راه اسلوونی هواپیمای رئیس جمهور امریکا درتوررخن فرود آمد که در آنجا خوزه ماریا ازنار در انتظار وی بود و وی در ملاقات کوتاه خود با بوش همراهی کامل اسپانیا با برنامه ها و پروژه های جهانی بوش را اعلام کرد.
با وجود این که تا ۱۱ سپتامبر خیلی این موضوع روشن نشد، اما مقامات امریکایی ایده های واضحی در سر داشتند، می بایست که کره زمین را برطبق قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی تنها ابرقدرت و یا به قول خودشان امپراطور جهانی تنظیم کرد. دنیا از یک دهه پیش در این فکر بود که چگونه می توان تنها در راستای تک قطبی بودن عمل کرد، حال سعی در این بود که این موضوع در روابط بین کشورها و نهادها و سازمان های بین المللی مشهود گردد.
نظم جدید بین المللی که بوش پدر آن را ساخته و پرداخته و کلینتون دنبال کرده بود، توسعه حقوق و دموکراسی، توسعه سیاسی به واسطه تجارت، تمامی این ایده های دنیای جدید، واشنگتن را به سرور و تنها مرجع و منبع قدرت تبدیل می کرد و این جورج دبلیو بوش رئیس جمهوری بود که این چرخه جدید را در امریکا آغاز می نمود.
فکر ماریا ازنار برای متوسل شدن به درخت خوبی برای پناه گرفتن در سایه اش آن روز اسپانیا را به عنوان یک همراه و متحد بوش در جهان معرفی کرد. اما امسال هنگامی که رئیس جمهور ایالات متحده برای هفتمین بار به اروپا بازگشت و البته برای خداحافظی و باردیگر سفرش را از اسلوونی آغاز می کند اما در اسپانیا توقفی نمی کند.
آمیزش دو قطب تکمیل شده است، اما تعجب آور این است که این دنیای جدید حتی یک قطب هم ندارد. در دنیایی زندگی می کنیم که حتی یک قطب هم ندارد و بدون قطب و یا بی قطب است. این واقعیت موضوع است و می توان نام های مختلفی بر آن نهاد.
یکی از متخصصین این امر، ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی ایالت متحده در مجله فارن افرز خارجه این ایده را طرح می کند. هاس معتقد است که در دید اول دنیا هنوز چند قطبی است، یعنی پنج ابرقدرت ۷۵ درصد تولید ناخالص داخلی و ۸۰ درصد هزینه های دفاعی را به خود اختصاص می دهند.
اما بعد که نوبت به محاسبه وزن قدرت های منطقه ای می رسد (از برزیل گرفته تا نیجریه)، وی مواردی چون شرکت های بزرگ چند ملیتی، که مدیران آنها در مواردی بیشتر از رؤسای مملکتی قدرت دارند، تشکیلات بین المللی، شهرها و مناطقی که وزن سیاسی، اقتصادی زیادی دارند (از کالیفرنیا گرفته تا شانگهای)، وسایل ارتباط جمعی، شبه نظامیانی چون حماس و یا حزب الله، قاچاقچیان مواد مخدر و یا جنبش های تروریستی را نیز اضافه می کند. فرید زکریا آن را قدرت باقی و یا باقی مانده می نامد. یعنی یک ابرقدرت تنها وجود دارد و سپس آن دیگرانی که باید آنها را درنظر داشت.
در هر حال پروژه بوش و محافظه کاران جدید برای ایجاد یک جهان تک قطبی که اقمار پیرامونی نیز داشت، شکست خورده و دلیل اصلی این شکست اشغال عراق است.
بوش و نئوکن ها خیلی کاری از دستشان در این خصوص برنمی آید. حاصل عملکرد نومحافظه کاران در صحنه جهانی ظهور نیروهای جدید و از دست رفتن اهرم های قدرت که یک گرایش تاریخی است.
در صحنه داخل نیز نتیجه این است، نزول مالیات ها به همراه افزایش هزینه های بوش که مازاد بودجه ۱۰۰۰۰۰ میلیون دلاری میراث دوران کلینتون را به کسر بودجه ۲۵۰۰۰۰ میلیون دلاری سال گذشته تبدیل کرد و عراق که داستان رفتن بد و ماندن بدتر از آن شده است.
ایالات متحده خود را برای دنیای بی قطبی که بوش ایجاد کرده، آماده می کند. اگر هفت سال پیش رئیس جمهور می توانست با غرور با اروپایی ها برخورد کند حال چاره ای جز این ندارد که در جایگاه پائین تری قرار گیرد. خیلی چیزها پشت سر رئیس جمهور فعلی امریکا اتفاق می افتند. مذاکرات بین سوریه و اسرائیل و افق ملی لبنان که منجر به تقویت قوای حزب الله می گردد. نقش های جدیدی که کرملین ایفا می کند و بالاخره فاصله گیری و بی اعتنایی اروپایی ها به کاخ سفید که همگی نشان دهنده آن است که رئیس جمهور بعدی باید برای ترمیم چهره ایالات متحده گام های بزرگ بردارد.
منبع: ال پائیس
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید