پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
علوم اجتماعی و عرفیسازی
● دیدگاه «خدا- کیهان- مردمدارانهٔ» (۴۳) پانیکار
لازم به گفتن نیست که عرفیگروی و عرفیسازی نه تنها موضوع مورد علاقهٔ دانشمندان و نظریهپردازان علوم اجتماعی بوده است بلکه- و به شکلی بااهمیت- مورد توجه فیلسوفان دین و دستاندرکاران مطالعات دینی نیز است. یکی از سرشناسترین چهرهها از میان گروه اخیر در زمانهٔ ما ریموند پانیکار است، شخصی که برای سالهای طولانی استاد مطالعات دینی در دانشگاه سانتا باربارا (۴۴) بوده است. پانیکار از بسیاری نظرها نمونهای از دانشمندان چندبعدیای است که مناسب نیازهای یک عصر چند فرهنگی میباشد. او به جهت تبار (هندی- اسپانیایی) در دانشگاههای گوناگونی در اسپانیا، آلمان، ایتالیا و هند درس خوانده است و در رشتههای شیمی، فلسفه و الهیات مدرک دکترا گرفته است. شاید باارزشترین کمکهای فکریاش در حوزهٔ مطالعات بین- دینی و میان- فرهنگی باشد، حوزهای که او در آنجا مصرانه هم کلگرایی میانهرو غفلتکننده از تفاوتها و هم جزءگرایی تنگنظرانهٔ (دینی یا قومی)ای را نقد میکرد که مخالف آموزش دوجانبه میبودند. موضوع پرتکرار در نوشتههای پانیکار کشف «سازگاری ناسازگار»، (۴۵) یعنی آشتیِ گرایشها یا چشماندازهای به شدت متضاد با همدیگر است- کشفی که نه یک وحدت همگن بلکه همبستگی عنصرهای گوناگون (که در تنوعشان پذیرفته شدهاند) را هدف خود قرار داده است. مثالی از این تلاش طرز برخورد او با عرفیگروی و عرفیسازی است، موضوعی که او بارها در طول سالیان متوجه آن بوده است.
همان گونه که پانیکار به شکلی برجسته و انگیزاننده در یکی از کتابهای نخست خویش، نیایش و انسان عرفی مینویسد: «اگر دیدگاهم را سرراست بیان کنم: تنها نیایش میتواند عرفیسازی را از غیرانسانی شدن بازبدارد، و فقط عرفیسازی میتواند نیایش را از بیمعنایی نجات بخشد.» پانیکار خود را با این نگرش هشیارانه در تقابل با دینداریِ ناب دگرجهانی (۴۶) و هم در برابر «دنیاطلبی» عرفیِ ویرانگرِ ایمانِ دینی (۴۷) قرار میدهد. او مینویسد، در رویارویی نیایش و دنیا «بیم فراگیر» (۴۸) دوسویهای سر برمیآورد: بدین معنا که، نیایش ممکن است آرزومند «نابود ساختن عرفیسازی یا ملعون شمردن آن به منزلهٔ شر عمدهٔ رویاروی بشر» باشد، در همان حال نیز عرفیگروی شاید بکوشد خود را از «شر نیایش به منزلهٔ بازماندهٔ دورانی مرده یا پایان پذیرفته رها سازد.» پانیکار، برای پیشروی به جلو در این رویارویی، قبل از هر چیز اصطلاحهای کلیدی به کار گرفته را توضیح میدهد.همانطور که او بیان میدارد نیایش در این متن به معنای «یک کنش انسانی برای نمادپردازی باور» است، یا اگر دقیقتر بگوییم، «عمل نمادپردازِ (۴۹) سربرآورنده از یک باور خاص» است (در اینجا مفهوم «نمادین» معنای وجودشناسانه یا فرارونده (۵۰) را با خود به همراه دارد). از سوی دیگر، عرفیگروی میتواند تا ]واژهٔ[ saeculum لاتینِ ردیابی شود که این واژه دلالت بر دورانی خاص (۵۱) (در معنای aion یا kairos) دارد.
همان گونه که پیشتر نوشتیم، اصطلاح «عرفی» در این حد، «جهان زمانمند» یا «جنبهٔ زمانمند واقعیت» را مشخص میسازد، و وضع یا شأن آن با سنجشی ارزشگذارانه (۵۲) از زمانمندی تغییر میکند. اگر به زمان و زمانمندی به گونهای منفی نگریسته شود، پس saeculum «فقط» جهانی عرفی و گذرا به منزلهٔ صورتی متمایز از جهان قدسی و ازلی معنی خواهد داد؛ در این مورد، عرفیسازی چونان فرایند تاخت و تاز بر قلمرو امر قدسی، رازآمیز و دینی فهمیده خواهد شد. برعکس، اگر زمانمندی چیزی مثبت ارزیابی شود، آنگاه saeculum به منزلهٔ نمادی برای «بازیابی یا دستیابی دوباره به قلمرو امری واقعی استوار میگردد که پیش از این امر قدسی و دینی آن را به انحصار خود درآورده بودند؛» عرفیسازی، در مطابقت با این وضع، بر «آزادسازی نوع بشر از چنگ تاریکاندیشی» با پدید آمدن «انسان عرفی» به عنوان «انسان کامل» (۵۳) دلالت دارد، انسانی که مسؤولیت اصیل در جهان و برای آن را به دوش گرفته است. به بیانی دیگر، عرفیسازی به معنای «رسوخ واقعیت ]غایی[ به درون جهان، فرایند واقعی ساختن جهان» و نه قدسی یا الهی ساختن آن خواهد بود.
همان گونه که پانیکار پرشورانه مینویسد:اکنون، آنچه که در حال پدیدار شدن در روزگار ماست، و چیزی که شاید «پدیدهای یگانه»، (۵۴) رخدادی یکتا در تاریخ نوع بشر باشد- به گونهای ناسازگون- نه عرفیگروی بلکه کیفیت قدسی عرفیگروی است. به عبارت دیگر، آنچه که در آسمان انسانی کهکشان فعلی بینظیر به چشم میآید از هم بریدگی معادلهٔ قدسی- غیرزمانمند با مقداری مثبت است تا آنجایی که به آن میچسبد. امروزه زمانمند مثبت و، تا اندازهای قدسی، دانسته میشود. در نگاه پانیکار، ارزیابی دوبارهٔ زمانمندی با تأویل دوبارهٔ وجود انسانی پیوند خورده است یعنی انتقالی از درک سنتی از «جانور دارای خرد» (حیوان عاقل) (۵۵) به آنی که متعلق به موجوی نمادین یا نمادساز (بشر نمادساز) (۵۶)ی است که وجه متمایز یک هستی- در- جهان (۵۷) را مشخص میکند و این هستی- در- جهان گشوده به روی، یا برون ایستاده درون معنای واقعیت (یا هستی) (۵۸) است.
پانیکار در عبارتی که آگاهانه از روی مفهوم کلیدی تفاوت وجودشناسانهٔ هایدگر الگو برداشته است دربارهٔ «تفاوتِ نمادینی» حرف میزند که بهم بافتگی ناهمگون میان نماد و واقعیت (وجودشناسانه) را نشان میدهد- این بهم بافتگی به او اجازه میدهد تا بگوید که واقعیت «خود را فقط به منزلهٔ یک نماد فاش میسازد» با این نتیجه که «هر آنچه واقعیت است نماد خویش است». تفاوت نمادین، با توجه به تجربه انسانی، این امر را در پی دارد که دنیایی بودنِ «عرفیِ» انسان تنها در وجهی «برون- ایستا» (۵۹) اصیل است، وجهی که به «قطب دیگر، سوی دیگر» میرسد. این جنبه به ناگزیر تأکید بر عرفیسازی دارد و آن را به عنوان فرایندی «سازندهٔ سویههای ضد و نقیض» آشکار میسازد، فرایندی که در تغییری- خوب یا بد- در نمادهای بنیادینِ انسانی و دینی دلالت دارد: از یک سو، میتواند شکلهای نیایش سنتی را از میان ببرد یا ویران سازد، در حالی که از دیگر سو میتواند آنها را بپیراید و نو کند. ساحت نویدبخش و پربار عرفیسازی تنها در تقابل با پسزمینهٔ «انسانشناسی کلنگر»ای نمایان میشود که شخصوارگی انسان را همچون چیزی بغایت نمادپرداز یا آیینگذار (۶۰) میفهمد. پانیکار هدف اصلی کتابش را بیان اثبات طبیعت آیینگذار انسان ]قرار داده است[؛ بدین ترتیب ملاحظه میشود نیایش ساحت اساسی انسان است، حال آنکه در همان زمان، عرفیسازی همچون چیزی بازشناخته میشود که پدیدهٔ اصلی دوران ما است، پدیدهای که از حالا به بعد به طور حتم مقدر میشود تا به رشد آگاهی انسان کمک کند. امروز هر کسی که به عرفیسازی نپردازد نمیتواند امیدوار باشد انسانیت را به کمال، دستکم از منظر سدهٔ بیستم، تحقق میبخشد. از سوی دیگر، انسان نمیتواند بدون نیایش دوام بیاورد.
کتاب نیایش و انسان عرفی، افزون بر تمرکز دوباره بر انسانشناسی وجودی یا شخصوار، تأملهای گستردهتری نیز بر عرفیسازی پیش مینهد، تأملهایی که در تقابل با پسزمینهٔ تاریخ متافیزیک غربی سیاهنمایی شدهاند. به زعم پانیکار، این تاریخ به راحتی میتواند زیر سه سرفصلِ «دگرفرمانی، خودفرمانی و هستیفرمانی» (۶۱) گرد آورده و به طور تحقیقی شرح داده شود- در اینجا «دگرفرمانی» جهانبینیای را مشخص میسازد که متکی بر ساختاری سلسلهمراتبی از واقعیت است که رفتار را از بالا سامان میدهد، در حالی که «خودفرمانی» بر خودمختاری و اعتماد به نفس افراطی انسان تأکید دارد؛ «هستیفرمانی» سرانجام به چشماندازی باز میگردد که از هر دو ساخت درونی و بیرونی دوری میجوید و در عوض به شبکهای از نسبتها (ی وجودشناسانه) اهمیت میدهد. پانیکار مینویسد هستیفرمان به معنای «تحقق ناموس (۶۲) هستی» در آن سطح عمیقی است «که یگانگی به چندگانگی دست نمییازد»؛ و بر «خصلت عرفی واقعیتی» متکی است که هر جزء منعکسانه «کل را باز میتاباند». پانیکار با سربرتافتن هشیارانه از بزرگداشتهای اخیر از «بروننهادگیِ» دگرفرمانده (۶۳) رهیافتی را نقد میکند که جهان را از امر عرفی به هواداری از مرجعیت و اقتدارطلبی دینی، و غالباً روحانی، عاری میسازند یا عرفیزدایی میکنند (گاهی وقتها این اقتدارگرایی دینی به خداسالاری یا حکومت قیصر- پاپی میانجامد).
دوران نوزایی و اصلاح دینی عصری از «خودفرمانیِ نامقدسی» (۶۴) را در تاریخ غرب به وجود آوردهاند که دولت را بر کلیسا، علم را بر فلسفه، و نامقدس را بر مقدس برتری میدهد. همان گونه که پانیکار تیزهوشانه درمییابد، خودفرمانی در تحلیل آخر همواره «واکنشی در برابر دگرفرمانی» است، بدین معنا که شورشی «بر ضد سوء استفادههای ساختار دگرفرمانده» است؛ در این بافتار هنوز جایی برای خدا وجود دارد، اما «برای خدایی که به قاعدههای بازی احترام میگذارد، برای خدایی که اگر باشد، من ذات و صفاتش را کشف و به یک معنی وضع میکنم.» از همه مهمتر در اینجا ]این است که[ امر الهی از بنیان شخصی میشود و به هدفی برای انتخاب یا ترجیح ذهنی فروکاسته میشود.
آنچه که در دید عصر ما- تا حدودی همچون نتیجهٔ عرفیسازی- میآید چشمانداز یک هستیفرمانی «خدا- مردانه» (۶۵) یا به عبارت بهتر «خدا- کیهان- مردمدارانه» است که بر پیوند کلنگرانه میان امر الهی، انسان و طبیعت (یا کیهان) تأکید دارد. چیزی که این دیدگاه پیش از همه با آن مخالفت میورزد دوگانهباوری یا دوپارهسازیهای متافیزیکی سنتی هستند، یعنی «قلمرو امر قدسی دیگر نه در تضاد با قلمرو امر عرفی، نه گسترش نیایش پدید آمده به قیمت کار، سیاست یا هر فعالیت دیگر انسان تعریف میشود. انسانها در این نگرش نه همچون عاملان فرمانروا و نه چونان قربانیان کنشپذیر اقتدار لحاظ میشوند، بلکه همچون شرکتکنندگان پایدار در آشکار شوندگی یا تجلی «هستی» در کوشش «جهانی قدسی شده» (۶۶) لحاظ میشوند که ]کار آن[ در ژرفترین کرانههای واقعیت رسوخ میکند. درحالی که دگرفرمانی نوعاً عرفیسازی را به منزلهٔ تعهدی «کفرآمیز» (۶۷) میبیند که جامهٔ اقتدار سلسله مراتبی را لکهدار میسازد، و در حالی که خودفرمانی عرفیسازی را به مثابهٔ «کامیابی بزرگ» مدرنیته و «بزرگترین پیروزی برای آزادسازی بشر» در آغوش میگیرد، هستیفرمانی همان فرایند را زیر نوری ناهمگون، یعنی چونان ضربآهنگی از توان یا فرض نهفتهٔ جهان تلقی میکند. پانیکار در انجام چنین کاری توضیح میدهد، هستیفرمانی در پی آن است تا «بینش ما را روشن سازد» به نحوی که ما را قادر به تشخیص این امر سازد «که نیایشی که مهم است نیایش متعلق به جهان عرفی» است- ]یعنی نیایشی که[ همهٔ این تعلق را همچون تعلقی ذهنی تأویل میکند: «آن نیایش از آنِ (که متعلق به، به وجود آمده از، مطابق با و مناسب با) این جهانِ عرفی است.»پانیکار حدود یک دهه پس از نگارش کتاب نیایش و انسان عرفی به موضوع عرفیسازی و معنای «عرفی خناهی» بازگشت، اما این بار به شکل خاصتری بر روی رابطهٔ بین دین و سیاست تمرکز کرد. مفهوم پیشتر «تفاوت نمادین» در نوشتهٔ جدیدی- به نام «دین و سیاست: معضل (۶۸) غربی»- با تفاوت یا بهم بافتگی ناهمگون بیشتری که بطور مساوی هم مخالف با آمیزش و هم مخالف با جداسازی بود، اصلاح و تربیت شد. به زعم پانیکار ، تاریخ تمدن غربی زیر سلطهٔ دو الگوی متباین قرار داده شده است: یا دین و سیاست بهم آمیخته و با هم یکی شده و به شکلهای خداسالاری و حکومت قیصر- پاپی رهنمون شدهاند؛ یا آنها از یکدیگر جدا و به جنگ با هم واداشته شدهاند، «گویی که دین و سیاست نیروهای متقابلاً ناسازگار و متخاصم بودهاند».الگوی نخست به خطرهایی از قبیل فرصتطلبی، بنیادگرایی و حتی گونههایی از تمامتخواهی (۶۹) اجازهٔ رشد میدهد؛ در الگوی دوم، که مطلوب آگنوستیسیزم (۷۰) و «همهٔ گونههای آزادیخواهی» است، جداسازی بیدرنگ به واسطهٔ فروکاستن آن به «کاربرد محض راهکارها» به انحطاط در سیاست رهنمون میشود.پانیکار با پذیرش دوبارهٔ دیدگاه عرفیسازی (با تمرکز بر زمانهٔ (۷۱) ما) عصر ما را همچون چیزی میبیند که قابلیت حرکت کردن به فراسوی «معضل غربی» دوگانه باوری/ یگانه باوری را دارد. همان گونه که او برمینویسد، توسعههای گوناگون در زمان ما این نتیجهگیری را موجب میشوند که «ما در حال نزدیک شدن به پایان دوپارگی جدید غربی میان دین و سیاست هستیم و به یک رابطهٔ غیردوگانه باور دین و سیاست نزدیکتر میشویم.»
این آشتی، به واسطهٔ نجات دادن هر دو از سرگشتگی یا بیهودگی وجه بومیشان، مستعد سودمند بودن برای هر دو طرف است: «دین بدون سیاست کسل کننده میشود، درست همان طور که سیاست بدون دین نامربوط جلوه میکند.»پانیکار مثل نوشتههای پیشیناش دوباره به روشنسازی اصطلاحها توجه میکند. «سیاست» در دید او- پژواکی دور از ارسطو را طنین میاندازد- که از طریق تلاشهای انسانی دلالت بر «جمع کل اصلها، نمادها، وسیلهها و کنشها» دارد، و در پی رسیدن به «خیر مشترک شهر» است. از سوی دیگر، اصطلاح «دین» به «جمع کل اصلها، نمادها، وسیلهها و کنشهایی» بازمیگردد که از راه آن انسانها انتظار دارند به «خیر عام (۷۲) زندگی» دست یابند. به عبارت دیگر، سیاست به «تحقق نظمی انسانی» مربوط است، درحالی که دین «تحقق نظمی غایی» را هدف خود قرار میدهد- با دو دلواپسی که دوگانگی پرتنشی (هرچند بدون جداسازی) بین سیاست و دین را برجسته میسازد. غالباً دوگانگی آخری در تاریخ فرهنگ غربی در چنگ اصطلاحهای نهادینه، برای مثال با رویارو نهادن هر کدام از حکومت پاپی و امپراطوری، کلیسا و دولت، گرفتار شده است. تضاد در سطحی متفاوت بین کشیشان حرفهای و مردم کوچه و بازار یا بین ایمان خصوصی و خنثایی عمومی (۷۳) (در برابر همهٔ ایمانها)، نیز بوده است. هدف پانیکار کلنجار رفتن با این موضوع و دوپارگیهای مرتبط با آن است. او با بکارگیری واژگانی که پیش از این معرفی شد، همجوشی درونی و شکافتگی بیرونی را رویاروی دیدگاه «هستیفرمانی» قرار میدهد.
همان طور که او بیان میدارد: « ارتباط میتواند هستیفرمانده نیز باشد، به بیانی دیگر میتواند یک بهم وابستگی ساختمندی (۷۴) باشد که به کمک خود ماهیت هر دوی دین و سیاست به منزلهٔ بودن دو عنصر از یک و همان واقعیت انسانی سامان یافته است.» این دیدگاه هر دو اصطلاح را از جداشوندگی دو طرفهای رهایی میبخشد که به معنایشان آسیب میرساند. او توجه میدهد غالباً چیزی که بسیار مسلم فرض میشود این است که دین «فقط با امر الهی، فراطبیعی، ازلی و قدسی مرتبط است»، در حالی که سیاست به «امر زمینی، طبیعی و نامقدس» سپرده میشود. تکلیف امروزی حرکت به فراسوی این دوگانه باوری است بی آنکه به درون همبودی یگانه باور فرو افتاد:نه خدا و جهان دو واقعیتند، و نه یکی و همسان هستند. از این گذشته با بازگشت به موضوعمان، نه سیاست و دین دو فعالیت ناوابستهاند و نه آن دو یک چیز بیتمایز (۷۵) هستند. هیچ سیاست جدای از دین وجود ندارد.هیچ عامل دینیای وجود ندارد که همزمان یک عامل سیاسی نباشد... محضر الهی باید در میان آدمیان یافته شود؛ شهر زمینی یک واقعهٔ الهی است.پانیکار برای توضیح تاریخ رابطههای دین- سیاست در غرب تصویری از ازدواج تا اندازهای جنجالآفرین را پیش مینهد.
با آنکه در آغاز دو شریک به یکدیگر «وفاداری ابدی» را قول میدهند، به زودی دلسردی دوجانبه با سرزنشها و اتهامزنیهای دوطرفه آغاز میشود. سرانجام، سرزنشها و اتهامزنیهای دوطرفه به یک جدایی قانونی منجر میشود که دست آخر با کوششهایی برای «اعلان هیچ و پوچ بودن ازدواج» ادامه مییابد:سیاست و دین در نگاه بنیادگرایان و آگنوستیستها هرگز نمیبایست همپیمان شده باشند و باید یک «بدفهمی» در دو سو وجود داشته باشد. در توصیف پانیکار، این داستان خود را بر فراز سدههای گذشته تا پایان ادامه داده است. با این حال، وضعیتی که ما در زمانمان، در زمانهمان، رویارویش قرار میگیریم، برعکس پرسش از «مشروعسازی یا بازشناسایی فرزندِ زادهٔ این یکپارچگی» است؛ فرزندی که در آن ویژگیهای مربوط به والدین در چنان شیوهای به هم مرتبط شدهاند که «امروزه شهودی تازه دربارهٔ هم دین و هم سیاست به ما میدهند.»او میافزاید، این فرزند هنوز غسل تعمید داده نشده است و از این رو نامی هم ندارد؛ اما میتوان با توجه کردن به «نشانههای زمانمان» پیشاپیش قیافهاش را توصیف کرد.این روزها سخن از «سیاست تعهد» و «دین متجسد» است؛ مردم در انجام چنین کاری «خصلت قدسی تعهد عرفی و جنبهٔ سیاسی زندگی دینی را کشف میکنند.»
هر فردی تماشاگر رشد ایمان در محدودهٔ جامعههای «مسیحی» است که «کمتر و کمتر کلیسایی» است و متعلق به فعالیتهای سیاسی و مدنیای است که این فعالیتها «کمتر و کمتر مقید به انضباط حزبی» یا ایدئولوژیها هستند. شاید کسی با بکارگیری اصطلاحات آگوستین بگوید که شهر آسمانی یا ملکوتی «شهر دیگری برای برگزیدگان» نیست، بلکه در عوض این طور میشود گفت که «مجراهای ارتباطی و شادی بهشت زمینیای که پیوسته از دست میروند و از نو یافته میشوند» را باز مینمایاند. «عشق خدا» هم به همین دلیل نمیتواند بدون «عشق همسایه»، و برعکس، دوام یابد. با توجه به هدف رستگاری (۷۶) این امر بدین معناست که «شخص نمیتواند به تنهایی به بهشت وارد شود» بلکه به طریقی «امر زمینی با ما وارد میشود ]یا باید وارد شود[»؛ زیرا «آنهایی که گوششان برای نالههای آدمیان ناشنوا است، در پیشگاه خدا نابینا هستند.»
سرانجام، پانیکار با رجوع به یک «سیاست تعهد» مشخص و اهمیت دینیاش تقسیم نهادینه کلیسا و دولت را بر میافکند، و به جای آن توجه را به زیست- جهان عادیای معطوف میکند که درونمایههای دینی و «دنیایی» به ناگزیر به هم مرتبط میشوند. او خاطرنشان میسازد، برای «آدم عادی کوچه و بازار»، این تقسیم نهادینه، دورافتاده و ناروشن است. اگر از این موقعیت ببینیم، انسانها «دو ماهیت، دو کشور، دو شغل» ندارند؛بلکه، دین سرشار از سیاست و سیاست سرشار از دین است. پانیکار با بکار بردن زبانی که به شکلی متمایز از «الهیات سیاسی» معاصر یا «الهیات آزادیبخش» طنین میاندازد، اظهار میدارد که «دین برای زمان ما» باید سیاسی باشد به این معنا که نمیتواند خود را از «مشکلات بیعدالتی»، گرسنگی، جنگ، استثمار، قدرتِ پول، تسلیحات، مسائل زیست محیطی و مشکلات جمعیتی» دور نگهدارد. همین طور سیاستی که واقعاً دلنگران سعادت دولتشهر (۷۷) است و میخواهد چیزی بیش از «یک فنسالاری در خدمت یک ایدئولوژی» باشد نمیتواند از ریشههای عمیقتر دینی و (شاید) متافیزیکیِ مشکلات به ستوه آورندهٔ عصرِ ما غفلت ورزد. به زعم پانیکار، هیچ از گفتههای پیشین به این معنا نیست که سیاست و دین به سادگی میتواند در هم آمیزند یا یکی انگاشته شوند، چرا که همواره چیز اضافی یا جاماندهای باقی میماند؛ ]و این افسونه[ هیچگاه برای مؤمنان به آرمانهای زندگی برین نمیتواند به هوا و هوس شخصی یا دستکاری سیاسی فرو کاسته شود و حتی برای غیرمؤمنان نیز احتمال دارد زندگی «عالمی شناختناپذیر» یا حتی «رازآمیز» را در خود داشته باشد.
بنابراین، سیاست همواره «چیزی بیشتر یا غیر از فقط سیاست»، است، همانطور که همواره دین «چیزی کمتر یا غیر از فقط «دین»» است. دست آخر اینکه، به زعم پانیکار، رابطه بین دو حوزه «غیر- دوگرایانه» یا «همراه» (۷۸) (به معنای آدویتا ودانتای (۷۹) هندی) است: «این رابطهای درون ذاتی و در نتیجه رابطهای دستکاری ناشدنی است که تشخیص داده میشود ولی از هم جدا نمیگردند، به گوناگونی راه میدهد اما به گسستگی نه؛ نقشها را به جای هم نمیگیرد ولی نقشها را ]هم[ به شکلی برابر به شأنی وجودشناسانه ارتقا نمیدهد.»
منبع : وبلاگ علوم اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست